• بازگشت به صفحه اصلی
  • vrijdag 19 december 2008

    پیرامون بر گزاریِ همایشِ معرفیِ فرهنگ و زبانِ کشور ما در لندن

    پیرامون بر گزاریِ همایشِ معرفیِ فرهنگ و زبانِ کشور ما در لندن
    هموطنان فرهنگ دوست و آزاد اندیشان خراسان!تشکر از شرکت شما در همایش امروزی که به ابتکار سازمان اجتماعی افغانستان و آسیا تحت عنوان رسالت اندیشمندان و متفکرین متعهد در معرفی فرهنگ ، زبان، تاریخ و جغرافیه کشور ما از زمان های دور تا به امروز راه اندازی گردیده است شرکت نمودید.
    گرچه بحث در باره تاریخ ، زبان ، جغرافیه و فرهنگ خیلی وسیع است و این نوع بحث های علمی را نمیتوان در چند ساعت یا چند روز خلاصه کرد. اما من فقط میخواهم تا بطوربسیار فشرده و کلی نظریات خود و دانشمندان جهان را در این موارد خدمت شما پیشکش نمایم. امیدوارم مطالب جالبتر را از جانب سخنرانان و متخصصین حوزه فرهنگ ، تاریخ ، زبان و جغرافیه که در این همایش حضور دارند بشنوید.شهروندان ارجمند و گرامی!نویسنده امریکایی ساموئل هنتینگتون در کتاب تمدنها و بازسازي فرهنگ جهاني مي نويسد : ” پس از فرو پاشي اتحاد جماهير شوروي ، مهمترين وجه تمايز ميان ملتها ، ايدئولوژي ، سياست ، يا اقتصاد نبود ، بلکه تمايز هاي فرهنگي بود و ملت ها مي کوشيدند تا بفهمند که آنها کی هستند. و تلاش های آغاز گردید تا مردم هويت خود را بر اساس رشته های فرهنگي شکل دهند . تحولات قرن 21 این را نیز نشان میدهد که سياستهاي جهاني ،تنها درگيريها ميان طبقات اجتماعي گروههاي برجسته اقتصادي نیست. بلکه درگيريها ، ميان مردماني به وجود آمده است و یا بوجود خواهد آمد ، که به ماهيتهاي فرهنگي متفاوت تعلق دارند و این درگيريهاي قومي حتی ميان تمدنها ، امکان بالقوه اي را به وجود می آورد تا تمدنها مقابل يکديگر صف آرايي نمایند و با کشورهاي دوست و همزبان شان هم پيمان شوند ، و از آنان پشتيباني کنند . ” مردم ما نیز که در گذشته های نه چندان دور دارای تمدن بزرگ بودند با نگرش و مطالعات دقیق در مورد گذشته و حال این حقیقت را درک کردند که قلمروسیاسی کشور شان در دوصد سال اخیر مورد تهاجمهای خونین نیروهای مرتجع پنجابی و ملتانی قرار گرفته است تاریخ ، فرهنگ و زبان اصلی شان آسیب دیده است. و هر آنچه ارتباط به تمدن گذشته شان میگرفت تخریب گردیده و شخصیت های مردمی و دانشمندان شان توسط شاه هان و امیران قبیلوی بی رحمانه به قتل رسیدند.قابل یاد آوریست که بیشتر این همه فرهنگ ستیزی ها از زمان استقرار خاندان احمدشاه درانی آغاز میگردد که به مرور زمان سیاست افغان سازی زیر شعار های "وحدت ملی " که در نتیجه ملیونها زن ومرد پیروجوان معیوب معلول یتیم و شهید می گردد و روش بی حرمتی در برابر افتخارات تاریخی مردم از طریق خشونت های فرهنگی گسترش میابد و از سوی دیگر بی کفایتی امیران و شاهان در برابر منافع کشور مشکلات روز افزون اقتصادی ، سیاسی و امنیتی را ایجاد مینماید که این همه فاکتور ها باعث شد تا مفکوره تمدن پروری و فرهنگ پرستی در میان مردم از بین رود.البته دلیل بی اعتنایی و بی حرمتی در برابر افتخارات تاریخی کشور ما واضح بود هدف امیران و شاهان افغانستان در برابر فرهنگ اصلی این سرزمین تضعیف رابطه مردم با فرهنگ کهن شان درجهت اهداف ومنافع قومی خود ارزیابی میکردند. و تلاش میورزیدند تا از یکسو حامیان خارجی شان خوش باشند و از سوی دیگر هر چیزی که از یک قوم اقلیت بود ملی گفته بالای مردمان بومی سرزمین ما به زور می قبولاندند. روی همین شواهد تلخ تاریخی است که تحلیل گران و نویسنده گان، دوران دوصد سال اخیر افغانستان را بمثابه تاریک ترین ، سیاه ترین ، خونین ترین ، وحشتناک ترین و ظالم ترین دوران در تاریخ بشریت حساب میکنند.بطور مثال : چند دهه است که واژه کلتور یا کلچر به عوض واژه فرهنگ وارد زبان فارسي شده است دولتمردان و فرهنگ ستیزان برای مردم ما طوری توصیه میکردند که گویا واژه فرهنگ واژه خارجی است و از استفاده آن جلوگیری شود.در حالیکه واژه کلتور یا کلچر که در اصل به معني کشت و کار بود ، ابتدا آلمانی ها و فرانسوی ها کار میگرفتند و این واژه در قرون وسطي به معناي پرستش مذهب بود. سپس به معناي پاشيدن بذر در زمين بکارمی رفت ، و سرانجام در قرن 18 معناي تربيت روح را به خود گرفت . به گفته آقای باقری دانشمند ایرانی و یکی از فعالین سازمان حقوق بشر در بریتانیا: فرهنگ وسيله اي است که فرد به کمک آن با محيط خود سازگار مي شود و براي ابراز خلاقيت خود ابزاري بوجود مي آورد . و ما شاهد هستیم که چنین ابزار را دانشمندان و شاعران زبان فارسی بوجود آوردند و این ابزار را در شعر سعدی که میفرماید: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند. یا ابو علی سینای بلخی که برای اولین بار میکروسکوپ را در دنیا اختراع نمود یا البیرونی که ریاضی را در سرزمین شرق بنا گذاشت و امثال آن تا بشر در آسایش قرار گیرند اما بر عکس شما ببینید شاهان و امیران که از جانب بیگانه ها بالای ما تحمیل میشدند چنان ابزار های منفی را در کشور ما به وجود آوردند که منجر به نابودی و از بین بردن فرهنگ و زبان ما گردیدند.مثلآ: امروز بیشتر اصطلاحات را که ما امروز استفاده میکنیم یا پشتو است یا انگلیسی یا اردو یا عربی و یا لاتین. ما موافق هستیم که در اثر نفوذ قدرتمندان و یکجا شدن ملیت های مختلف زبان ها دگرگون میشود اما فکر نمیکنم که یک ملیت با فرهنگ که صاحب تمدن چندین هزار ساله بوده باشد نفوذ بیگانه گان باعث تخریب فرهنگ و زبان اصلی شان گردد. نگرانی امروزی در جامعه ما این است که همه چیز بالای مردم ما هنوز هم در قرن ٢١ تحمیل میگردد و از دیر سال بدین طرف شرایطی ایجادگردیده است تا به باورهای خویش متردد شویم.
    اما خوشبختانه باید گفت که مسایل فرهنگی در جامعه ما بعد از عقب مانی های طولانی در دوصد سال اخیر نيروي متحد کننده را به خود گرفته است و فکر میکنم که هیچ نیروی قادر نخواهد بود تا ملت ما را از این بعد تاریک نگهدارد. اگر تا دیروز اشخاص و افراد در جامعه ما به وسيله ايدئولوژي از يکديگر جدا مي شدند. امروز به وسيله مسایل فرهنگی پيوند مي يابند ، همانگونه که در مورد دو آلمان اتفاق افتاد ، يا در کوریا و يا در چين در جريان است . یا همان گونه که در اتحاد جماهير شوروي يا يوگسلاوي رخ داد.باید گفت که جهان با سرعتی شگفت انگیز در حال تحول و تغییر است . همه چیز از اقتصاد و تکنولوژی تا علم و فرهنگ و سیاست در حال جابجایی است . ما وارثان تمدنی بزرگ با تاریخی کهن و چندین هزار ساله هستیم .اما امروز در وضعیتی قرار داریم و دوست داریم تا به افق های فراتر دست یابیم . اینکه چرا در گذشته چنان درخشان بودیم یا به چه علت امروز در این وضع خراب قرار داریم پرسش هایست که نسل جدید و نسل آینده به این همه جواب کار دارند.ما باید به نسل جدید و آینده فرهنگ زیبا و پرافتخار خویش را تشریح کنیم و کوشش کنیم تا باورهای شان را به زبان و فرهنگ آبایی شان مستحکم سازیم تا شيوه زندگي شان را با فرهنگ پرستی اعیار سازیم چون هر آنچه يک ملت دارد هر کاري که مي کند و هر آنچه که مي انديشند ارتباط به فرهنگ شان میگیرد وفرهنگ آن چيزي است که از گذشته آدميان بازمانده و آينده شان را شکل مي دهد .دانشمندان به این عقیده اند که فرهنگ تعریف نمی‌شود، فرهنگ تعریف می‌کند، و تعریف‌اش در خودش است، مانند شعر. فرهنگ همان چیزی است که آدم با فرهنگ در پی آن است. تاریخ کشور ما ما را به یاد آن دوران ها میبرد که آریاییان باستان وخراسا نیان دیروز روایات ، ادیان ، مذاهب ، طریقه ها ، سنن ، زبان ، ادبیات هنر ها وفرهنگهای مادی ومعنوی پر ارزشی را برای ما پرورش داده اند و درغنامندی فرهنگ و تمدن خراسان، نقش تاریخی را ایفا نمودند.اینکه چگونه باید به پیش رفت ، کدامین خطا ها را باید مراقب بود و بسیار سؤالات دیگر ، تنها و تنها بعد از شناخت درست و کامل خود ممکن است . نتیجه گیری ازسخنرانی های سخنرانان محترم در همایش امروزی چنین نتیجه گیری میتوان کرد: 1.بدبختانه مردم ما در دوصد سال اخیر بزرگترین قربانیان فرهنگی قرار گرفتند که این همه در نتیجه نیرنگها ی تفرقه افگنانه وانحصار طلبانه نظام های متعصب قبیلوی به وجود آمده است جرمیست نا بخشودنی.2.نظام های کهنه فکر قبیله بنابر خصلت های فرهنگ ستیزی و کهنه فکری شان عامل عقب مانی متداوم و بیچارگی مردم ما در تمام ساحات گردیدند.3.سیاست های عوام فریبانه حکومات فرهنگ ستیز قبیله که گویا تمام اتباع کشور دارای حقوق مساوی میباشند و ادعا مینمودند که در برابر رسم زبان و فرهنگ دیگران اهانت نمیکنند ادعا های بی اساس و از حقیقت دور بود. 4.شعار های دروغین ادامه دهنده گان سیاست امیران و شاهان تحت نام اتحاد وهمبستگی زیر سوال جدی قرار گرفته و امیدواریم که مردم ما از این بعد به شعار های دروغین و دور از حقیقت فریب نخورند. بنآ پیشنهاد میگردد اندیشمندان و روشنفکران ما بخاطری انجام رسالت شان دروضع خراب کنونی و بخاطری نجات کشور و زنده ساختن زبان ، فرهنگ و افتخارات تاریخی ما تلاش ورزند تا از حرکت های انفرادی اجتناب ورزیده و دست به اقدام ایجاد جنبش های فرهنگی در داخل و خارج بزنند.جامعه جهانی را باید از سیر حوادث تلخ تاریخی ، نقض متواتر حقوق انسان ، فرهنگ ستیزی و خیانت به زبان و رسوم مردمان کشور ما چه کتبی باشد و چه شفاهی آگاه سازند.نخستین همایش تحت رسالت اندیشمندان و متفکرین متعهد در معرفی فرهنگ ، تاریخ ، جغرافیه و زبان که در لندن بر گذار گردید گامی به طرف انسجام فکری و وحدت فرهنگی در میان مردم ما تلقی گردد.روشنفکران و اندیشمندان ما به خاطر غلبه بر ین همه میراثهای شوم تفرقه افگنانه و نا به هنجاری تاریخی و ادامه زندگی رقتبار و فرسوده بر مبارزات آگاهانه شان ادامه داده و روند این مبارزه را روشنتر سازند.روشنفکران و اندیشمندان کشور ما کوشش نمایند تا به رشد غنا و گسترش مناسبات فرهنگی و همبستگی مردمان ایران ، تاجیکستان منطقه ، جهان و کشور ما فعالتر کار نمایند. در خاتمه با چند شعاری که از دانشمندان معاصر برگزیده ام به کار همایش امروزی خاتمه میبخشیم. 1.بگذار که برفراز " دریای خروشان هریرود و آمو پلهای نوین دوستی خلقهای ما آباد گردد. و گذرگاه به بازوان " کارگران جوانی سه کشور همزبان و هم فرهنگ اعمار گردد واین پلها به دوستی وهمکاری مردمان تاجیکستان ایران و کشور ما و سایر ملل ومردمان آسیا ی میانه و جهان نقش سازنده را ایفا نماید.2.بگذار که نسلهای آگاه امروز وفردای میهن ، در راه روش نیاکان و رفته گان با فرهنگ خراسا ن زمین ، گامهای آگاهانه به پیش نهند وبه همکاری دوستی همنوایی وشگوفایی زبان ادبیات و فرهنگ مردمان کشور ما خدمت صادقانه نمایند.تشکر از توجه شما پیروز و شاد باشیدداکتر نورالحق نسیمی

    maandag 15 december 2008

    مهمان نوازی همسایه گان با مهاجرین افغان

    بومان علی قاسمی
    مهمان نوازی همسایه گان با مهاجرین افغان
    با اشغال افغانستان توسط قوای شوروی و افزایش جنگ ها، مردم افغانستان در ابتدا از شهر ها و به ادامه ان از نقاط دور دست ، راه مهاجرت را در پیش گرفتند که در مدت پنج سال در حدود پنج ملیون افغان وطن را ترک گفته و مهاجر گردیدند .
    افغانها ابتدا به دوکشورهای همسایه و مسلمان که پشتیبان مجاهدین افغان بودند پناه میبردند و شمار کم انها که از توان مالی خوبی برخوردار بودند بطور قاچاق و یا کسانیکه سابقه کاری با نهاد های دولتی و غیر دولتی کشور های غربی را داشتند بیشتر از طریق پاکستان به ان کشورها پناهنده میشدند که شمار این نوع افراد شاید کمتراز یک در صد کل مهاجرین مقیم کشور های ایران و پاکستان را در برمیگرفت .
    مهاجرت افغانها در کشور های ایران و پاکستان بیشتر براساس زبان و مذهب صورت گرفت که دراین صورت مهاجرین اقوام پشتون ، تاجک ، ازبک و دیگر اقوام سنی مذهب بیشتر به پاکستان پناهنده شدند و در شهر های مرزی پشاور و کویته و همچنین در کمپ های که ازسوی دولت پاکستان برای احزاب داده شده بود جایگزین گردیدند و به زندگی خود ادامه دادند . مهاجرین ساکن در کمپ ها با وصف دریافت کمک های اقتصادی ماهوار از سوی نمایندگی های سازمان ملل متحد ، کشورهای اروپایی و اداراه کمشنری رسیدگی به امور مهاجرین دولت پاکستان آزادانه در شهر های نزدیک به کمپ ها به کار و تجارت می پرداختند و حتی به کارهای بزرگ و سرمایه گذاری در شهر های مهم و تجارتی همانند اسلام آباد کراچی لاهور و کویته دست می زدند .
    مهاجرین هزاره و شیعه بیشتر شان به ایران پناهنده شده و در شهر های مختلف ایران درجاهای که کار برای شان میسر بود سکونت اختیار نمودند. اما شمار کمی از مهاجرین هزاره درشهر کویته پاکستان به علتی که دران شهر هزاره های پاکستانی سکونت داشتند ، اقامت گزیدند .
    مهاجرین که خود را به کشور های امریکایی و اروپایی رسانیدند به زندگی ، تحصیل و کارهای پر درآمدی دست یافتندو در همان کشورها برای شان تابعیت داده شد و خود و اولاد های شان دارای آینده مادی و معنوی درخشانی گردیدند .
    مهاجرینی که در کشور پاکستان سکونت اختیار نمودند از نعمت آزادی بهره مند بودند و میتوانستند در هرگوشه و کنار این کشور برای بدست اوردن یک زنده گی مطمئن و آرام اقامت نمایند وبا پول وسرمایه شان در هر راستا سرمایه گذاری ازاد نمایند. بدینگونه فرزندان شان که امید اینده افغانها بودند آزادانه در مدارس پاکستانی ویا افغانی که از جانب موسسات کمک کننده خارجی ویا احزاب جهادی تاسیس شده بود به تحصیلات خود ادامه دادند و از ان گذشته شمار زیاد از دانشجویانیکه در افغانستان از تحصیل بی بهره شده بودند وارد دانشگاه های پاکستانی شدند ویا برای ادامه تحصیل به کشورهای غربی فرستاده شدند.
    البته که ان عده ئیکه در اثرتقاضای خانواده های شان به مدارس دینی رو اورده بودند ، بیشتر شان درنیمه دوم دهه نود میلادی با نیروی طالبان تحت رهبری ملا عمر در افغانستان پیوستند و تا کنون به یک نیروی خطر ناک ترورست تبدیل شده اند که عامل اصلی تربیه گاه را باید دانست ، چون فضای مدارس دینی در پاکستان بیشتر روحیه جهاد و مجاهدت را در خود گرفته بود و هرفردیکه وارد ان محیط افراطی میشد خود جذب محیط شده و تحت تاثیر قرار میگرفت .
    در موضع سیاسی ، هرکشور همسایه و حتی کشور های دور دست و دخیل در قضیه افغانستان به اندازه سهم شان دخالت ها و دست درازی های را برای حفظ منافع شان در افغانستان انجام دادند که در این نوشته ما روی مسائل سیاسی کشور ها نپرداخته و فقط در بخش حقوقی و انسانی ان صحبت میکنیم .
    درپاکستان مهاجرین افغان درحالیکه بزرگترین رقم مهاجرین جهان را دراین کشور تشکیل میداد به هرنوع کار و سرمایه گذاری ازاد دست زدند و از دکانداری شروع تا هوتل و بزرگترین تجارت خانه هارا در اختیار خود داشتند .
    مردم پاکستان ازمهاجرین افغان با اغوش باز استقبال نمودند و گاهی یک پاکستانی ، افغانی را بنام مهاجر ویا افغان و افغانی تحقیر و اذیت نکرد، بلکه شمار زیاد از افغانها زندگی بهتر تر از پاکستانی ها را داشت و در مناطق مرفع تر و در خانه های مجلل تر زندگی میکردند ، وسایل نقلیه مجهزو مدل سال خریداری میکردند. اما مردم پاکستان اعم از پنجابی ، سندی ، پشتون ، بلوچ ، سرائیکی و غیره گاهی در مقابل افغانهای مهاجر حسادت نشان ندادند و همیشه افغانها را مانند پشتون های پاکستان به لقب محترمانه " خان صاحب " خطاب میکردند . اما نیروهای امنیتی پاکستان که عبارت از دستگاه پولیس ان کشور باشد برای بهره برداری شخصی آنهم بیشتر در ایالت سرحد و مرکز اسلام اباد دست به ظلم و چپاول میزدند و افغانهای داغدیده را به حد حصول مقدار رشوه اذیت میکردند . که این عادت فطری پولیس پاکستان است و اگر دستشان برسد شاید از پدر خود هم رشوه بگیرند .
    جمهوری اسلامی ایران در ابتدای تشکیل حکومت اسلامی شعار بلند ، گوش کرگننده و مسلمان فریب دهندیی اسلام مرز ندارد را سردادند ، بنأ مردم هزاره و شیعه افغانستان بنا بر پیوند مذهبی که با ایرانی ها داشتند و از دور ایران را جنت روی زمین می پنداشتند به این کشور که تازه نام جمهوری اسلامی را رویش گذاشته بودند، بحیث پناه جو رو آوردند.
    مردم ایران برعکس مردم مهمان نواز پاکستان نه تنها اینکه از مهاجرین افغان استقبال نکردند بلکه افغانها را بلائی دانستند که گویا خداوند بر رزق و روزی انان مسلط کرده باشد . درحالیکه بر مبنای اسلام و مذهب شمار زیادی از جوانان هزاره افغانستانی راهی جبهات جنگ ایران علیه عراق گردیدند و شمار زیادی از این افراد جان های شیرین شان را قربانی نموده و بنام اسلام جام های گرم شهادت را نوشیدند که تاکنون موجودیت مزار های انان در قبرستان های ایران شاهد بر حقیقت این بان است . اما مردم ایران از چوکات خود خواهی و برتری جویی نژادی خود که یکی از نمونه های جهل بشر است بیرون نیامده و مهاجرین افغان را با زخم زبان ها و فحش های رکیک استقبال میکردند . ازاین گذشته سیاست دولت ایران در قبال مهاجرین بزودی تغیر نموده و برعکس شعار اسلام مرز ندارد ، سرتاسر مرز ایران با پاکستان و افغانستان ( راه های مناسب برای تردد مهاجرین ) را با سیم خاردار بستند . به ادامه ان تمام کارهای ازاد را از دست مهاجرین گرفته و دولت وقت که ریاست انرا هاشمی رفسنجانی به عهده داشت اعلام نمود که افغانها بدون کارهای شاقه و طاقت فرسا که عبارت از کارگری در کوره های خشت زنی ، کوره های گچ پزی ، کارهای ساختمانی ، و کار در کارخانه های تولیدی ( غیر مواد غذایی) به دیگر کار ها اشتغال ورزیده نمیتوانند . پس از این اقدام دولت گشت و گذار مهاجرین را در داخل ایران ممنوع قرار داده و کارت های از طرف وزارت کشور ایران برای مهاجرین توزیع گردید و هدایت شد که بدون اخذ اجازه از شورای افاغنه وزارت کشور( داخله ) در مرکز و ولایت ها هیچ مهاجری حق گشت و گذار از یک شهر به شهر دیگر را ندارند. حاکمیت ایران با ایجاد دو کمپ مهاجرین تحت اداره نیروی های انتظامی ایران، در ولایت های سیستان بلوچستان و خراسان ان کشور، در حقیقت دوزندان بزرگی را برای اذیت و ازار مهاجرین افغان بنا نمودند که این اردوگاه های بدنام تاریخ به نام های تل سیاه واقع در نزدیکی شهر زاهدان و سنگ سفید واقع در نزدیکی شهر مشهد لکه سیاهی بر روی نظام باصطلاح جمهوری اسلامی ایران و مردم این سرزمین میباشد .
    افغانها در این دو اردوگاه از اثر شکنجه بسیجی ها و نیروهای انتظامی ایران ، ازفشار گرسنگی و تشنگی و همچنین نبود وسایل طبی و مریضی های شدید، به ستوه می امدند که درنتیجه شمار زیاد از جوانان افغان دراین اردوگاه ها جام شهادت نوشیدند و شماردیگر از اثر شکنجه و لت وکوب نیروی ظالم سپاه ایران اعصاب خودرا از دست داده و در کوچه و بازار های شهر های کویته پاکستان ، هرات و جاهای دیگر کشور بی سرنوشت با یک آینده تاریک به دیوانگی مبتلا گردیدند .
    نیروهای انتظامی ایران در شهر مشهد با رها اقامت گاه ها و منازل مهاجرین را مورد تجاوز قرار داده و با بی رحمی مردها را دستگیر و از کشور رد مرز می نمودند که دردوران جهاد تحویل رژیم کمونستی میداد و بعد ها درعصر حکومت طالبان انها را بدست طالبان میداد ند.
    سانحه اردوگاه سنگ سفید فریمان مشهد در سال ۱۳۷۳ که باعث شهادت بیش از دوهزار اسیر مهاجر افغان گردید لکه ننگی بر صورت سیاه زمامداران و مردم ایران خواهد بود که در تاریخ نسل های بعد افغانها این واقعه را فراموش نخواهند کرد .
    یکی از افرادیکه از جمله اسرای اردوگاه سنگ سفید بوده و خودش در صحنه حضور داشته اما خوشبختانه از این کشتار جان سالم بدر برده بود قضیه را چنین حکایت کرده است : ( اردوگاه سنگ سفید در پنجاه کلومتری شهر فریمان خراسان موقعیت داشت که دراین اردوگاه حدود بیش از سه هزار مهاجر بی گناه افغان که ازشهر های مختلف ایران به جرم نداشتن اسناد دستگیر شده ویا اشخاصی که جدیدأ وارد ایران شده بودند بسر میبردند . حصار اردوگاه را سیم خارتار که حدود چهار متر ارتفاع داشت و دراین سیم ها برق وصل شده بود تشکیل میداد . در گوشه های اردوگاه برج های بلند دیده بانی نظامیان ساخته شده بود و در نزدیکی دروازه ورودی اردوگاه ، ساختمانی وجود داشت که دران فرماندهی و مرکزیت نیروهای نظامی و مسئولین اردوگاه بود. اقامت گاه مهاجرین را خیمه های شش نفره و ده نفره تشکیل میداد و به شکل قطار های عسکری این خیمه ها برپا شده بود . اب اشامیدنی صحی برای مهاجرین میسر نبود و غذای خیلی بی کیفیت برای مهاجرین که مقدار ان خیلی ناچیز بود توزیع میگردید . دربین این مهاجرین گاهی ده ها و گاهی صد ها فامیل نیز منتظر سرنوشت شان بودند . مهاجرن زندانی در این اردوگاه از هر کجاکه دستگیرشده بودند ، سه الی چهار ماه نگهداری (زندانی با اعمال شاقه) میشد . در گرمای طاقت فرسای آن منطقه وقتیکه بیداد گری به اوج رسید ومهاجرین اسیر از ظلم مسئولین اردوگاه به تنگ آمده بودند و بقول خود شان: مرگ از زنده گی بهتر بود. و بسیاری از آنها مریض شده و مردند. در آخرین اقدام شبانه دست به فرار زدند وبه سمت مرزهای شرقی متواری شدند تا بتوانند دوباره به افغانستان برگردند. دژخیمان نیروی انتظامی رژیم ایران از هوا وزمین همانند مقابله با یک حمله نظامی بر این مهاجرین فراری دور از وطن یورش برده و جمع کثیری حدود دوهزار نفررا بکام مرگ فرستادند. همه این مها جرین آرمان باز گشت بوطن و دست بوسی مادران زجر کشیده و نوازش اطفال معصوم شانرا بزیر خاک بردند. بقول حکایت کننده ، مزدوران رژیم جنازه های هموطنان ما را در گورهای دسته جمعی انداخته وروی خاکشان را هم لنگر برده اند و بعد از آن سرک آسفالت درست نموده اند. و زمانی که سازمان ملل برای باز دید آمدند از گورها و جنازه ها اثری نیافتند و حتا گزارش به مجامع جهانی هم داده نشد و این داغی بود بردل تفتیده ما مردم.. )
    این عمل سربازان ایرانی واکنش شدید را علیه رژیم در جهان به بار اورد و هزاره های مقیم پاکستان و دیگر کشور های اروپایی دست به تظاهرات زدند . اما موضوع توسط سازمان ملل تعقیب قانونی نشد و به فراموشی سپرده شد. لیکن این واقعه تاریخی را از اوراق تاریخ و از قلب خونین فرزندان مهاجر افغان گاهی هم نمیتوان از بین برد .
    خوردن حق مهاجر حق مسلم یک ایرانی محسوب میشود و برخلاف قوانین حقوق بشر که ایرانی ها از ان اصلا اگاهی نداشتند و نه دارند درادارات دولتی و حتی داده گاه ها که در راس ان یک اخندی قرار دارد و خود را وارث دین نبی الله میداند. افغانی اگر برحق هم باشد مجرم شناخته شده و رد مرز میگردد اما ایرانی اگر ناحق هم باشد ، برحق دانسته میشود.
    پس از استقرار نیروهای بین المللی به سرکردگی امریکا در افغانستان ، حکومت ایران همچون مار زخم دیده بر خود میپیچد و تمام دردش را بر سر مهاجرین افغان مقیم دراین کشور خالی میکند .
    سالانه در فصل زمستان بدون توجه به تقاضای دولت افغانستان ، هزاران خانواده از مهاجرین افغان را با زور به افغانستان عودت میدهد و در ایران باصطلاح اسلامی تمام حق زنده ماندن را از یک افغانی گرفته است .
    سال روان میلادی رئیس جمهور کنونی ایران که زمانی رهبری دسته ترورستی را در بین دانشجویان ایرانی به عهده داشت ، بی شرمانه به جواب یک خبر نگار افغان در امریکا ، یاوه گویی نموده و می افزاید که ایرانی ها با افغانها برادرانه رفتار نموده و اما مهاجرین افغان درایران خلاف قوانین بشری رفتار میکنند.
    اگر از این اقای تریاکی که در صورت نرسیدن تریاک برایش ، همیشه یاوه گویی میکند ، پرسیده شود که در سال گذشته یک محله مهاجری نشین در شهر شیراز به کدام جرمی توسط نیروهای انتظامی ایران بلدوز شد و مهاجرین ان دسته جمعی به افغانستان برگشتانده شدند درحالیکه بیشتر انان را خانواده های تشکیل میدادند که درایران قانونی اقامت داشتند و باصطلاح دارای کارت سبز بودند .
    ازان گذشته در هفته گذشته رژیم بشر ستیز احمقی نژاد ، دروازه امتحان کانکور را برروی تمامی مهاجرین در ایران که بیشتر انها افغانی و یا عراقی هستند مسدود ساخت . درحالیکه این دو کشور بزرگترین ضربه را از رژیم ایران متحمل شده اند و از نتیجه دست اندازی های رژیم ایران افغانستان و عراق به ویرانه مبدل شده است .
    شمار از بچه بسیجی های ایرانی که پیروان و هم سفره های احمقی نژاد رئیس جمهور شان هستند ، و از تاریخ اصلا اگاهی ندارند ، افغانستان را کشور نو پا و کم زور مینویسند و فراموش کرده اند که زمانی مردان همین افغانستان کنونی یا خراسان بزرگ قدیمی بر بیشتر از نیمی از ایران کنونی حکومت میراند .
    اگر این بچه تریاکی ها تاریخ دیروز مطالعه کنند میدانند که حکمروایی غزنوی ها و هوتکی ها تا کجای ایران وسعت داشته است .
    اگر این بچه تریاکی ها چند ورق گذشته از تاریخ را ببینند خواهند دانست که غوری ها و مغل ها چند دهه بر انها حکومت کرده است .
    جنایات رژیم ترورستی جمهوری اسلامی علیه مهاجرین مظلوم افغانی هرگز فراموش نخواهد شد و تاریخ فردای ما شاهد جنایات پیروان و داعیان باصطلاح ولایت فقیه و ولی فقیه شان خواهند بود .
    نفرین مهاجرین افغان همین اکنون بر ایرانی ها اثر گذاشته است و اکنون نیمی از مردم ایران به شمول رئیس جمهور شان معتاد تریاک هستند و بدون استعمال این پدیده که محصول دست دهقانان افغان است ارامش احساس نمیکنند.
    نوشته هایم را با ضرب المثل قدیمی افغانی خاتمه میدهم که :
    فصل زمستان میگذرد و شادابی بهار می اید اما سیاهی برچهره ذغال تا ابد ماندگاراست.
    منابع :
    افغانستان پس از طلوع جمهوریت اثرچاپ نشدهء نویسنده
    یاد داشتی از گفتگو با یکی از اسیران اردوگاه سنگ سفید در دفتر اتحادیه محصلین هزاره در کویته پاکستان درسال 1373
    سایت خبری فارسی بی بی سی .
    مأخذ - سایت وزین کاتب هزاره

    woensdag 10 december 2008

    هنگامه پردازان خیلی بی شرمند

    هنگامه پردازان خیلی بی شرمند
    مطبوعات یک سروهزار زبان از لحظه حرکت جنرال دوستم از افغانستان جانب ترکیه سروصدا براه انداختند که گویا جنرال دوستم در ترکیه تبعید شد!!! ودر افغانستان دیگر نقشی ایفا کرده نمی تواند غافل از اینکه جنرال دوستم امروز یک فرد نیست او یک ملت است او فرزند ملت خود است یک ملت را نمی توان تبعید کرد چنین شخصیت ها را می توان از نظر فزیکی نابود کرد اما نمی توان از ملت و مردم جدا ساخت در تاریخ پر فراز ونشیب کشور ما بسی شخصیت ها ی ملی وسیاسی ناجوانمردانه ترور شده اند، با تبلیغات منفی گویا بد نام شده اند اما بعد از رسوب تبلیغات دشمن، مردم حق شناس وسپاس گذار ما چنین شخصیت ها را در قلب خود جا داده اند و با سپاس وتکریم کارنامه هایشان را نسل اندر نسل سرمشق خویش قرار داده اند. نسل سپاس گذار ما کار نامه ها ی پر افتخار جنرال دوستم را نه تنها از یاد نبرده اند بلکه با افتخار مبارزه شجاعا نه او را در برابر تجاوز بیگانگان با سپاس وتکریم یاد اور می شوند وبه فرزندان خویش توصیه می کنند که همچون جنرال دوستم در راه تامین حقوق مردم مظلوم وستم دیده تا پای جان برزمند.
    باید یادآور شد که دشمنان رنگارنگ مردم افغانستان هیچگاهی از تو طئـه ودسیسه علیه جنرال دوستم دریغ نورزیده اند توطئه ترور او را سازمان دادند، او را ملیشه گفتند و اخیرآ رادیو ی مشهور دروغ فرا گنی جهان به ارتباط تو طئه اخیر اظهار داشت که گویا جنرال دوستم در افغانستان ازبکستان را تشکیل داد درحالیکه جنرال دوستم یگانه شخصیتی بود که از تما میت ارضی واستقلال کشور قاطعانه دفاع کرد وجلو نا بودی کشور را گرفت. اگر مبارزه جنبش ملی اسلامی افغانستان ودیگر نیرو های سالم اندیش جلو مداخله هسایگان طماع را سد نمی شد امروز افغانستان جز کشور پاکستان قرار می گرفت و حاکما ن امروزی هیچ کدام جرئت پا گذاشتن را به افغانستان نداشتند اما سوگمندانه حاکمیت مافیائی امروزی که خود به کمک بیگانگان در مسند قدرت تکیه زده اند علیه مدافعین راستین وطن دست به توطئه می زنند وبا انواع تبلیغات دروغین می کوشند آنان را از صحنه سیاسی دور نمایند غافل از اینکه مردم، خدمت گذاران راستین خود را هیچگاه تنها نمی گذارند.
    ما یقین کامل داریم که خدمت گذاران بیگانه که جز منفعت زودگذر شخصی و فامیلی به چیز دیگری پابند نیستند دیر یا زود رسوا می شوند و رو سیاهی ابدی را نصیب می گردند. حاکمیت استبدادی قبیله سالار با ید مطمئن شود که امروز مردم افغانستان مردم دیروز نیستند آنان دوستان ودشمنان خود را خوب تشخیص می دهند و در برابر توطئه ودسیسه دشمنان هوشیار اند.
    باید به یاوه گویان متذکر شد که آقایون! زمان توطئه ودسیسه سپری شده است دیگر نمی توان مردم را با دروغ ونیرنگ فریب داد در برابر جنرال دوستم و دیگر شخصیت های ملی ومردمی نباید با فریب اذهان عامه آب را گل آلود ساخت وماهی مطلوب را بدست آورد.
    عمر ننگین حاکمیت قبیلوی در برابر طوفان غریونده خلق ها به درازا نمی کشد، مسند نشینان توطئه گر در برابر نسل امروز وفردای کشور جوابده اند.

    dinsdag 9 december 2008

    توهین به مزاری تو هین به ملت هزاره است

    رضا ضیایی
    اقای مسعود قیام ! توهین به مزاری تو هین به ملت هزاره است
    اخیرا نوشته به قلم اقای مسعود قیام وبا عنوان ( نیاکان من محور جدال در افغانستان ) در سایت کابل پرس نشر گر دیده است که ظا هرا به نقد و محکومیت حا کمیت های گزشته پر داخته است. اما در متن ان زیرکانه به موارد دیگر اشاره رفته است که هم بیان گر چا لاکی اقای قیام می باشد و هم باعث تأسف تعداد زیاد از مردم گشته است- نبشته فعلی ما در همین مورد وپیرامون مقاله اقای قیام به تحریر امده است. ( مسعود قیام) روز نامه نویس وخبرنگار عصر هجوم طالبان نکتای دار در کشور و از روشنفکران طراز نوین و خواهان ملت سازی در افغانستان می باشند - برای روشن شدن منظور مان نا گزیر از بیان یک اشاره هستیم، بدین قرار به یاد داریم که: در زمان حکومت ترکی الی نجیب روشنفکران تحصیل کرده افغانی هر چه می توانیستند - ظابط وصا حب منصبان نظامی وقهرمان جنگ ونبرد تولید می نمود ند- ودر دوره جدید ظاهرا حا کمیت دریافته که به ابزار دیگر نیاز است. لذا هر چه توانیست ژور نالیست ازاد ودمو کرات به وجود اورد ه است. اما در کل برای تامین یک هدف - یعنی تحکیم حا کمیت وتعمیق ریشه های در حال فرسایش اقتدار وانحصار قومی - این دسته از روشنفکران که مسولیت طراحی تفکر واستراتیژی کلان و دراز مدت دولت را به عهده دارند. کسانی هستند که همانند ترکی وحفیظ الله امین عمل می کنند - وهمانند انها ملت متحد ومترقی می خواهند اما با شعار هایی متفاوت و از پیش اندیشده شده و زمانه پسند. اینها مدعی ملت واحده افغانیه هستند اما بدون نام ومطرح شدن قومهای چون: تاجیک - هزاره وازبک .. درز مان گزشته شعار ها بیشتر در محوریت خلق کبیر بود وامروز ملت بزرگ افغان ! وبدین دلیل گروه از کار شناسان مسایل سیاسی افغانستان- افراد مثل اقای مسعود قیام را از تیم وتنظیم شده گان افغان ملت و ادراه بر سر اقتدار- دانسته و معتقد هستند که این سوپر روشنفکران سمپا تهای شعار برزبان وانحراف گر حاکمیت وحزب انحصار طلب افغان ملت اند که بیشتر برای کنترل - پراکنده ساختن ویا فریب و به دام اندا ختن روشنفکران اقوام غیر پشون به وجود امده اند . انها معمولا با بر خورد های بچگانه وریا کارانه تحت شعار وحدت ملی وملت افغان - از قوم ونام اقوام وحتی زبان انها گریزان ومتنفر هستند - که انها نام افغان را جامع الاطراف و مانع الاغیار برای تشکیل یک ملت و دولت مدرن می دانند - وملت افغان منهای اقوام را ارزو دارند!! در این صورت نام مناسب برای این دسته - ستون پنجم اقتدار خواهد بود. اعمال و کردار این مجموعه نیز گویایی همین حقیقت است. اینها روی مواضع پا فشاری می نمایند که قبلا طالبان ان را عمل نموده و امروزه از خوا سته های مهم حزب افغان ملت می باشد.. اقای قیام شما- زیر لفافه اعتراف به ستمهای گزشته توسط به اصطلاح اجداد خود - از جمله قلب و قبله فکری ملت صلح طلب وصادق هزاره استاد شهید عبد العلی مزاری را با زشت ترین جملات نشانه گرفته و به تو هین و نا سزا گفتن به ان پر دا خته اید . لذا لازم است که بطور خلاصه به نوشته شما پاسخی ولو کو تاه اما بر اساس فرهنگ هزاره مو دبانه نوشته وتقدیم حضور تان نمایم .با این یادوری که: ما چرا به نوشته شما بهای جواب دادن را داده ایم؟ به خاطر ان بوده است که شما یک نیروی جوان هستید و پر انرژی و هنوز هم فرصت برای درست اندیشدن و تغییر کردن دارید. یعنی اگر بخواهد می توانید بدون تو هین وتحقیر دیگران حرف وسخن تانر ا برای مردم مطرح نموده. وبرای تحقق اهداف تان تلاش کنید. والا شاید کسانی دیگری هم باشند که به مردم هزاره ورهبری انها تو هین وتحقیر می نمایند.
    بهر حال من به عنوان یک هزاره هم وطن می خواهم سخنان چند ونکته های ساده ای که برای همه قابل فهم باشد - با اقای مسعود قیام در میان بگزارم. سخن اول انست که: اقای مسعود قیام باید بداند - وضع زندگی کشور وجهان ما حول من وتو تغییر کرده است. لذا از اینکه می بینی یک برده دیروزی در مقیاس سخنان تان با شما گپ دارد و به نقد تفکر تان می پردازد، نا راحت وعصابانی نشوید- سخن این است که اعترافات شما چیزی جدید ویک عمل ابتکاری نیست - قبلا نیز این اعترافات به صورت روشن تر وشفاف تر ان بارها از جانب دیگر وطن دارن پشتون ما مطرح شده است - ولی به خاطر عدم صداقت گویند گان ان به جای نرسیده و نتیجه عملی در برنداشته است. یعنی بعد از مراحلی شعار دهندگان به همان سوی رفتند که مثلا عبد الر حمن خان و ملا عمر رفته و می روند. مگر سخنرانیهای ترکی و حفیظ الله امین ودیگر همکاران انها از یاد ما می رود. انها حد اقل در جهت عملی هم گامهای گر چند متزلزل برداشته بودند . اما بعدا ثابت شد که جنگ انها با مثلا خا ندان ال یحی فقط بر سر لحاف ملا نصر الدین- قدرت وسر مایه بوده است.
    اما مسله اصلی که می خواهم بدان اشاره نمایم واز عنوان این نوشته نیز پیدا است- ان می باشد که استاد عبد العلی مزاری- همان کسی که شما با بد ترین جمله ها- به او تحقیر وتو هین کرده اید- در میان میلیو نها هزاره محروم وهم وطن شما به حیث بابه - پدر- رهبر ومنجی عدا لت خواه مطرح ومورد احترام وعشق وصف نا شدنی انها قرار دارد. بدون شک شخص شما این مسله را خوب می دانید- چون شما به عنوان یک روز نامه نویس و خبر نگار- صاحب چشم وهوش- در کابل وسراسر افغانستان وحتی خارج از وطن شاهد ادای احترام ونثار محبت اگا هانه و معقو لانه هزاره ها نسبت به افکار وشخصیت استاد مزاری بوده اید! و می دانید که این محبتها تنها بار احساسات قومی ویا به زعم بعضیها رنگ وبوی عوامی ندارد- چون در صد بزرگ وبخش اعظم از مردم هزاره - خصوص نخبگان -متفکران- نویسندگان - شاعران - هنر مندان پهلوانان ورزشکاران مشهور و بنام هزاره از زن مرد و با هر گراییش که هستند چپی - راستی ومیانه رو به مزاری به دیده محور عزت- وحدت- ویکپارچگی خود ها دیده و افکار و اموزه های اورا عامل بیداری سیاسی - فرهنگی و اخلاق اجتماعی شان می دانند. ودر این جهت شما می توانید به نوشته ها - کتب - مجلات واشعار شاعران هزاره که الحمد الله تعدادشان هم رو به افزایش است مراجعه نماید.
    و همچنین اندیشمندان وبزرگان فکری واجتماعی دیگر اقوام از جمله پشتونها مزاری را به حیث محور وحدت ملی - صلح و استقلال افغانستان دانسته وبه ان احترام قایلند . بهر حال این نوشته بر ان نیست که افکار وشخصیت ممتاز و استثنایی مزاری را برای شما شرح بدهد اما با قدرت و اطمینان کامل می توانم بگویم که روشنفکران واقعی ملت افغانستان نسبت به استاد مزاری با دید حرمت و احترام نگاه نموده اند. بزرگواری وفرزانگی این شخصیت ملی در حد رفیع و گرامی است که حتی قاتلان مزاری یعنی همانهای که به عنوان عمله دشمن افغانستان عمل کرده وفرزند رشید ومدافع سر بلندی وطن را به شهادت رساندند- نیز دلیل برای توجهی جنایت شان زکر نکردند. وحال با در نظر داشت ان چه گفته امد تو هین به مزاری تو هین به افغانستان خصوص ملت هزاره نیست. ایا یک روشنفکر جوان که ارزوی ملت سازی ملت واحد را دارد می تواند با احساسات شریف وپاک و یا باور های یک قوم ویا یک ملت بدین شکل غیر مودبانه تو هین نماید؟ اقای مسعود قیام ! نیشخند زدن به اسطوره های فرهنگی واجتماعمی یک مردم ولو محروم که فعلا از داشتن قدرت نظامی وسیاسی محرومند - به یقین نمی تواند به ابادی وطن وساختن ملت واحده واینده درخشان که شما تصورش را می نماید خد مت نماید؟
    یا اینکه شما مثل شا هان ستمگر گزشته افغانستان و حاکمان غییر مسول ونفرت افرین فعلی - واستعمار جدید - باور وعقیده دارید که فهم ودرک صحیح در اختیار وانحصار یک قوم وخون مشخص است ودیگران نمی فهمند وانگاه شما وظیفه اسمانی دارید تا مردمان نفهم و وا مانده را از قید خرافت وجهل فکری رهایی بدهید- یعنی شما با این مقالات تان می خواهد که روشنگری نموده وعصر جدید از زندگی رنگین کمانی را که در ان به جز ملت افغان نام ونشانی نباشد اعمارو افغانستان را از قید اقوام و رموز افتخار وشاه فردهای فرهنگی شان خلاص نماید؟
    گوی که شما باور دارید با عث بد بختی وبحران- ترور ها وجنگها همین نام هزاره- ازبک وتاجیک و مظاهر تمد نی وسیما های تاریخی وفرهنگی انها هستند- نه شاهان ورییسان و امیر المو منین ها.و به همین دلیل پیکره های بودا شکسته و بزرگان مردم مورد تو هین وتحقیر قرار می گیرند . اری وطن دار محترم شما در زیر نقاب روشنفکر مابی بد ترین توهین وتحقیر ها را نسبت به ملت ورهبر هزاره مرتکب شده اید. ودیگر اقوام را نیز از نیش گرفتن در امان نگزاشته اید- هیچ کسی از مردم افغانستان قلم شمارا در جهت تحکیم وحدت ملی مناسب و موثیر ندانسته و نسخه که شما و هم فکران بازا ری تان - برای افغانستان تجویز کرده اید به نظر انها به تعویذ ریا کارانه - مار گیرانه - توعویض نویسان پل خشتی کابل شبا هت دارد. شما می خواهید با دفن واقعیتهای عینی جا معه - گزافه و رویا - خواب وخیال واهی - به خورد مردم بدهد. شما باید بدانید - کسی که وحدت ملی را اروز دارد اولین کارش احترام - تحمل وپذیرش دیگران می باشد. ولی شما کوشیده اید با یک حرکت زیکزالی وصحنه سازی معمولی اما در حقیت - از جمله نماد های وقار - رمز اعتماد و قامت عزت مردم هزاره لکد مال نماید. ومردم ما را توهین و تحقیر سازید ! شاید شما بگوید که راه یکی شدن ما همین است که از رهبران گزشته مان و تاریخ و ارزشهای فرهنگی و مردمی مان تبری بجویم - چون سبب اختلاف ما انها بوده اند- نه نظا مهای ستم پیشه دیروز وامروز افغانستان. اقای مسعود قیام شما اختیار وحق دارد که در باره نیاکان واجداد خود هر نوع قضاوت را بنماید اما ما به بابه مان به عنوان ناجی و اموزگار خود ومعمار وحدت وعزم سیاسی خود نگاه نموده وبدان احترام می نمایم. وضعیت امروزی و رفتار هوشمندانه وسیاسی هزاره در دوره جدید که صلح خواهی -عدالت طلبی و تجدد ومنشهای مدنی را پیشه خود سا خته اند همه از برکات اموزه های روشن گرانه - عقلانی و حکیمانه مزاری بوده است. امروز اگر هزاره ها - درامر مهم وسازنده مناسبات انسانی: همپذیری - مشارکت عادلانه و اهنگ نوین هم نوایی دارد- نتیجه فریا دها وبیدار گریهای مزاری بزرگ می باشد.
    دیگر اینکه شما به ناحق پشتونها را عموما مورد ملا مت قرار داده اید اما ما هرگز چنین قضاوت را نمی پذیریم بلکه بر خلاف شما باور داریم که پشتونها حساب شان از چند ستم گر که جز قدرت وسر مایه و ارضای شهوت سلطه گرانه شان فکری نداشتند کا ملا جدا است. ومااین قضاوت را نسبت به وطن دارن مان در کل مد یون افکار بلند ودور نگری های مزاری شهید هستیم. شما حتما به سخنان مزاری در این باره مراجعه نماید.
    خلا صه اینکه: من به عنوان یک هزاره در حال که نسبت به همه اقوام کشورم واندیشمندان ان وهم چنین به ازادی بیان وقلم باور اساسی وارمانی دارم -هیچگاه نمی توانم بپذیرم به کسانی که مورد احترام یک ملت باشد بی احترامی نما یم ویا بدون کدام سند ومدرکی برایش حکم صادر کنم . اقای قیام ! گزشته از شخصیت بارز مبارزاتی وصلح خواهی مزاری شهید وگزشته از انکه او یکی از بزرگترین رهبران سیاسی وفکری دوران اخیر کشور ما است. گزشته از انکه مزاری منادی عدالت وبرابری در ایجاد مناسبات جدید میان ملت افغانستان بود . او یکی از دانشمندان وعالمان بزرگ وروشن بین دینی و رهبران فکری جامعه ما است - و بدین خاطر سا لها ی متمادی بعد از شهادتش هنوز هم افکار بلندش- الهام بخش روشنفکران- نویسندگان وشاعران پاک نهاد ملت افغانستان وهزاره ها می باشد. اما بدون شک به همین مقیاس او به خاطر استقلال طلبی و عدالت خواهی وسر بلندی افغانستان مورد خشم ونفرت رقیبان و کوردلان خارجی وهمسایگان بد نیت قرار داشته است. ودروست به همین دلیل همگی در جهت به شهادت رساند نش- ایتلاف نموده واورا با دستان بسته با سخت ترین و غیر انسانی ترین شکنجه ها ولی به دست وطن دارنش -به شهادت رسانید ند. ما باور داریم که اگر مزاری جز سعادت و سر بلندی افغانستان را می خواست امروزه - حتما زنده بود و دست در دست ما فیایی قدرت وسر مایه می داد. اما مزاری با کرامت تر از تصور وذهن دست ساخته وبازاری زمانه ما بود.در اخر یکبار دیگر از روشنفکران هم وطن می خواهیم که به سخنان مزاری به عنوان یک انسان رنج دیده و اما متفکر ودیگر اندیش دینی وسیاسی بدون تعصب و گرایشات معمولی گوش فرا داده و گفته ها وافکار اورا مورد مطالعه مجدد قرار بدهند. ان گاه در می یابند که توهین به مزاری تو هین به افغانستان- تو هین به ازادی- وتحقیر به هزاره می باشد. ما امید واریم که روشنفکران واقعی ما راه بجز راه های تجربه شده یعنی نفی و حذف دیگران را به پیش گیرند. به واقعیت های مو جود کشور خود احترام گزاشته و با همدلی وپذیرش یک دیگر افغانستان وساختار نوین ان را بنا نهند. رضا ضیایی 15 قوس 1387

    تاریخ نشر مطلب: یکشنبه 17 قوس 1387 خورشیدی برابر با 7 دسمبر 2008 میلادی/ آلمان

    در تداوم توطئه های ضد وحدت ملی

    در تداوم توطئه های ضد وحدت ملی
    محمد همایون سرخابی
    از لندن 8 دسمبر 2008
    بریتانیای کبیر که در گذشته یکی از بزرگترین قدرت های استعماری جهان به شمار میرفت و آفتاب در قلمرو متصرفاتش غروب نمیکرد ، جهت حفظ منافع آزمندانه استعماری اش کشور حائلی را در منطقه طراحی و به وجود آورد تا مانع تحقق اهداف توسعه طلبانه و استعماری رقیب دیرینه اش روسیه تزاری به آب های گرم سر زمین افسانوی هندوستان گردد و سخاوتمندانه این کشور را با حدود جغرافیائی کنونی آن افغانستان نام نهادند
    اما این کشور نو بنیاد و باشندگان دلیر و صبور آن علاوه بر تفاوت های کلی ایتینکی و گذشته های متفاوت مدنی ، فرهنگی و تاریخی ، طی یکی دو قرن اخیر اجبارآ با زشتی ها در کنار هم زندگی نموده و غم نامه های سیاه و تلخی که از سینه به سینه انتقال یافته است گواه روشن این ادعا است . سلاطین مستبد قبیله سالار که همیشه به حمایت و نیروی اجنبی ها به سریر قدرت در این کشور تکیه زده اند ، بنابر خصلت عقب مانده فرهنگی و تمایلات زشت و نا سالم بدوی قبیلوی جهت حفظ منافع حاکمیت اشرافی و خانواده گی خود همیش از انجام ظلم و بی عدالتی های ممکنه بر ضد اقلیت های ملی و مذهبی کار گرفته و آنها را از همه حقوق و امتیازات طبیعی و انسانی شان محروم نموده بودند. که تداوم این حق تلفی ها وبی عدالتی ها به ذات خود یکی از عوامل اصلی باز دارنده ای همبستگی ملی بین اقوام مختلف و تحکیم پایه های وحدت ملی به شمار می آید . اطرافیان و کاسه لیسان افراطی دربار نیز با موضع گیری های جاهلانه و برخورد های غیر انسانی چنان آتش کینه و نفاق را بین تبار های مختلف میهن ما شعله ور نمودند ، که متاسفانه تا کنون نیز بوی گندیده و متعفن تبعیض نژادی و بی عدالتی های آشکار قومی فضای سیاسی کشور را زهرآگین و مسموم نگاه داشته است . سلاطین مستبد و حکمرانان خون خوار که جولانگاه فکری آنها از گام های مواشی شان فراتر نمی رفت و جز فساد و زنبازه گی هدف و آرزوئی دیگر در دل نداشتند ، هرگز در فکر بهبود زندگی بهتر برای مردم و تلاش در جهت رفاه همگانی نبودند و اقلیت های ملی و مذهبی کشور را اسیران جنگی پنداشته و با انجام انواع و اقسام شکنجه های جسمی و روانی ، زور گوئی ها ، حق تلفی ها ، ظلم و بیعدالتی ها چهره زشت و غیر انسانی خود را همواره به نمایش می گذاشتند . مگر حوادث خون بار سه دهه اخیر کشور با همه زشتی ها و نا هنجاری های آن به تداوم حیات ننگین و شالوده زندگی چرکین زمام داران تن پرور قبیله سالار و هواداران فاسد و مفت خوار آن برای ابد و همیش خاتمه بخشید و دروازه های امید را برای تامین عدالت و انسانیت به روی همه مردم رنجدیده کشور ما گشود و فضای زندگی نوین سیاسی برادری و برابر زیستن را برای همه توده های زحمت کش کشور مساعد کرد
    ( آتشی کندر نهاد ما فتاد -- گرچه ما را سوخت اما زنده باد ) دریغا طوریکه ملاحظه میگردد با وصف این همه دگرگونی های خونین ، تغییرات و تحولات چشمگیر ویرانگر اکنون نیز عده بی شمار از بقایای لاشخوران نظام های فاسد گذشته که به ادامه زندگی طفیلی خو کرده اند ، مذبوحانه در تلاش اند تا مانند سابق با استفاده از تعلقات قوم ، قبیله ، زبان و منطقه امتیازات بیشتر از دیگران را بدست آورده ، حاکمیت تک قومی و تک محوری را بار دیگر در کشور احیا و اعاده نمایند . این فریب خورده گان بی فرهنگ از اسب افتاده ولی از زین آن نه افتاده اند . طوریکه ملاحظه میگردد متاسفانه تعداد این چنین افراد مفت خوار استفاده جو، بر تری خواه و عظمت طلب در داخل حاکمیت کنونی روز تا روز فزونی یافته و بی شرمانه در تلاش اند تا با دسیسه های گوناگون و توطئه های رنگارنگ نقش اقلیت های ملی و مذهبی و رهبران مورد اعتماد شان را در سطح ملی و بین المللی کمرنگ جلوه گر سازند . سازماندهی سبوتاژ اخیر اکبر بای این عنصر خائن و فروخته شده علیه محترم ستر جنرال عبدالرشید دوستم درستیز وال قوای مسلح و رهبر شناخته شده و مورد تائید همه ترکان افغانستان و کشتار بیشرمانه ، رزیلانه و غیرانسانی شهروندان شریف و بی دفاع شهر شبرغان توسط جمعه خان همدرد والی سفاک و بیسواد ولایت جوزجان و ارتقای مقام او به صفت وزیر مشاور و والی پکتیا از سوی دولت کرزی همه از یک آدرس مشخص گروه فاشیستی تمامیت خواه افغان ملت سازماندهی میگردد . با صراحت باید گفت که جنرال دوستم سمبول وحدت ترک تباران کشور و صدای پر ابهت حق طلبانه شان است و خوشبختانه با گذشت هر روز محبوبیت او نتنها در قلوب و روان ترکان افغانستان با متانت جاودانگی یافته است بلکه در خارج کشور نیز از حمایت و پشتیبانی بیدریغ هم تباران خود و ملیون ها ترک های جهان برخوردار است . چنانکه سفر اخیر رسمی و حسن نیت محترم جنرال دوستم در جمهوری ترکیه که طی مراسم خاص و شانداری بدرقه و پذیرائی گردید گواه این حقیقت است . باید با غرور بیان نمود که جریان سفر اخیر محترم جنرال دوستم رهبر جنبش ملی اسلامی افغانستان نتنها در کشورهای مستقل مانند ترکیه ، آذربایجان ، اوزبیکستان ، قزاقستان ، ترکمنستان ، قزاقستان و غیره کشور های جهان با نشر مقاله ها و تبصره های سیاسی به نیکوئی باز تاب یافته است ، بلکه در نشرات جمهوری های خود مختار ترک تبار فدراتیف روسیه مانند یاقوتستان ، داغستان ، تاتارستان ، چیچینستان ، اونگوچستان و حتی ترکستان چینی نیز وسیعآ انعکاس مثبت داده شده است . اما دشمنان آشتی نا پذیر ترکان افغانستان سفر رسمی اخیر محترم جنرال صاحب دوستم را در وسایل اطلاعات جمعی به شکل وارونه جلوه داده و هیاهوی دروغین تبلیغاتی را به راه انداخته اند . در حالیکه سفر اخیر حسن نیت جناب ایشان در جمهوری ترکیه به اساس دعوت رسمی آن کشور و دیدار رسمی با مقامات جمهوری ترک و سپری نمون ایام عید سعید اضحی در کنار اعضای خانواده ، فامیل و دوستان شان در انقره و همچنان با استفاده از اغتنام فرصت یک چک آپ صحی صورت پذیرفته است . دشمنان ترکان افغانستان باید خوب بدانند ، هیچ قدرتی نمیتواند با شیادی ها و شیطنت ها محترم جنرال دوستم رهبر عزیز و گرامی ترک های افغانستان را از کشورش دور و به اهداف شوم و نا پاک خود موفق گردند. زیرا او تنها نیست خداوند (ج) با اوست و ملیون ها هم سنگر نستوه او و فرزندان خلف ، برومند و سر به کف او در وجود جنبش ملی اسلامی افغانستان با او است و هر لحظه آماده هر نوع از خود گذری و فدا کاری میباشند
    ومن الله التوفیق
    محمد همایون سرخابی
    از لندن 8 دسمبر2008
  • بازگشت به صفحه اصلی
  •