• بازگشت به صفحه اصلی
  • donderdag 27 augustus 2009

    به آرامش ذهنی چگونه دست یابیم ؟

    به آرامش ذهنی چگونه دست یابیم ؟
    ارسالی عبدالرحیم تیمور
    هر كه هستید و هر كجا زندگی می كنید، آرامش را به زندگی خویش دعوت كنید و آن را در ذهن خود جایگزین سازید. اگر كلام و رفتار شما قرین آرامش باشد، بدون شك این ویژگی به دنیای اطراف شما نیز سرایت خواهد كرد. به خاطر داشته باشید برای رسیدن به این وضعیت، لازم است برخی قابلیت های ویژه را در خود پرورش دهید و شرایط خاصی را در زندگی خویش ایجاد نمایید. رعایت نكات زیر مقدماتی است كه به شما كمك می كند در این مسیر گام بردارید :
    1- یاد بگیرید كه گاه مسائل را رها سازید :بدین معنا كه به هر مسئله ای دائما گره نخورید. وقتی همیشه و همه جا در فكر مسائل خود هستید و به مرور آنها می پردازید، در واقع همیشه بار اضافه ای را با خود حمل می كنید كه این خود سبب ایجاد اضطراب و استرس در شما می گردد. بیاموزید كه با یك ذهن رها و آزاد زندگی كنید. این امر به شما كمك می كند كه با هر محرك كوچك و یا مانع جزئی آشفته نشوید.
    2- به خود و خدای خود ایمان داشته باشید :اگر چنین ایمانی را خود تقویت كنید به راحتی از عهده مشكلات زندگی برخواهید آمد و ثابت قدم و مطمئن در راه رسیدن به اهداف خود گام خواهید برداشت.
    3- مثبت اندیش باشید :اگر از دیدگاه مثبت اندیشانه ای بهره مند نباشید، همه چیز می تواند بی فایده و بی ثمر باشد. داشتن نگرش مثبت و امید، بهترین سلاح در مقابل ترس و اضطراب است.
    4- نسبت به انتظارات و برنامه ریزی های خود واقع بین و منطقی باشید :توانایی های خود را در موقعیت های خاص بشناسید و نسبت به عدم توانایی ها و ضعف های خود واقع بین باشید. هر چقدر نگرش شما نسبت به مسائل زندگی منطقی تر باشد، به آرامش بیشتری دست خواهید یافت.
    5- نسبت به انسان ها، عشق بی قید و شرط خود را نثار كنید :شما می توانید از دوستان، هم اتاقی ها و هم كلاسی های خود شروع كنید. یاد بگیرید كه آنها را بدون قید و شرط دوست بدارید، در مقابل ضعف های آنها صبور باشید و خطاها و اهمال كاری هایشان را ببخشید. هر چقدر نسبت به دیگران بخشش بیشتری داشته باشید احساس شادی و خرسندی بیشتری را تجربه خواهید كرد.
    6- معنای فداكاری را لمس كنید :دست بخشش داشته باشید ولی انتظار بازگشت نداشته باشید. دیگران را به شیوه خودشان خوشحال كنید. به افراد بی پناه، یتیم و فقیر كمك كنید. برای آنهایی كه خواهان یاری شما هستند پشت و پناه باشید و بدون آنكه منتی بر آنها نهید تكیه گاهشان باشید. هر چقدر بیشتر ببخشایید، از الزامات و قید و بندها بیشتر رها خواهید شد.
    7- افكار خود را بازسازی كنید :در افكار و عقاید خویش نسبت به شخص خود، بازنگری كنید. بیاموزید در مقابل خویشتن صبور باشید و ارزشها، استعدادها و مهارت های خود را ارج نهید. خود را بدون هیچ قید و شرطی دوست بدارید. هر گونه ترس و تردید غیرمنطقی كه در مورد خود دارید، كنار بگذارید. اگردیدگاه مثبت و سالمی را در مورد خود داشته باشید یاد خواهید گرفت كه خود را بدون قید و شرط قبول داشته باشید.
    با آرزوی موفقیت همراه با آرامشی لذت بخش

    woensdag 26 augustus 2009

    احمد شاه مسعود تاجکستان را از بلای گلبدین نگاه کرد





    احمد شاه مسعود تاجکستان را از بلای گلبدین نگاه کرد
    بعد از درهم شکستن کشوری شوروی سابق فندمنتالزم اسلامی به رهبری القایده که به نیات امریکاه زاده شده ونیرو گرفته بود لانه های خود را در هر نقطه دنیا ساخت، این بلای دنیایی از قاره هاگذشت وبه سرحد ها رخنه کرد. مر دم اسیای میانه شوروی که هفتاد سال در قید سیاست کمونیزم بود هر رویداد دیگری رادر حیات اجتماعی وسیاسی خودنا اگاهانه بهتر از کمونیزم میدانستند. القایده دیگر بیکار مانده بود وظیفه اساسی نابودی کمونیزم بود انجام یافت. در افغانستان تخم نفاق وبد بینی کاشته شد.
    وظایف انجام یافته القایده را منتظر وخسته ساخته تصمیم گرفت در بین افراد اتباع شوروی سابق جا گیرد. درین امر یگانه شمشیر برنده ان کلمه نجات اسلام وجهاد بود، این ظالمان زمان نماینده های خود را همرا با اوراق تبلغاتی ومبلغ بنام احیآ مساجد ومدرسه دینی در جمهوری های نو جوان ازبکستان، تاجکستان، اذربایچان ویکی از خود مختار های جمهوری روسیه چچین فرستادند. دولت روسیه خود را ابر قدرت همه میدانست انقدر رشد با سرعت اسلامگریان را باور نداشت. ونهال های بد بختی وویرانگری القایده تیز ثمره زهرناک خود را نمایان کرد. اول خلق تاجکستان با اغاز مظاهره تحت شعار های ریس جمهور دوباره انتخاب شود،تمام مجسمه های لینین برداشته شود، از اخر نام پدر کلمه اف بر داشته شود،الفبآ عربی دو باره بجای الفبای روسی بیاید وباید روسها از تاجکستان براید به شورش دست زدند.
    دولت تاجکستان اماده لبیک گفتن به همه خواسته های انها طی پروگرام ومراحل به همکاری مشترک دولت ومخالفان به منظور صلح وارامی وحفظ دست اورد های بدست امده شده بود. القایده در برابر این رضایت دولت تاجکستان افکار واندیشه های خود را باخته دید. القایده اشخاص کم سواد تحت تاثر توطعه های اسلامگرایان افتاده را در گروپ های مسلح تروریستی تنظیم کرد. در تاجکستان ملیونها از ملیت روسی در جریان هفتاد سال دور کمونیزم تولد شده وخویشی نموده وتاجکستان وطن انها محسوب مییشد. دولت روسیه اعلان کردهر فرد تاجکستان در صورت مواجه شدن خطر میتواند به روسیه پنا برد. که این هم سبب ادامه تشنج در تاجکستان شد.اشخاص تحصیل یافته ومتخصص تاجکستان را ترک گفتند.
    اداره دولت بدست کم سوادان افتاد، فابریکه ها از کار ماند کمبودی معلم ومواد درسی احساس شد وجوانان به سوی خرید وفروش واستفاده مواد مخدره که از دریا پنج اورده میشد رجوع نمودند به (جنگر ها )تفنگدار هارو اوردند وسیل از نا ارامی ها در تمام نقاط تاجکستان جاری شد. دولت روسیه که هم تازه از شوروی جدا شده بود پرابلم های را با خود در عرصه های مختلف داشت واز سوی از بروز القایده دست وپاچه شده بود تصمم گرفت باید ساحه تاجکستان را از وجود اسلامگرایان پاک کند وقوای بزرگ سرحدی خود را هدایت داد تا نظم را به حساب خود در تاجکستان اورد. اشخاص مسلح شده تاجکی حیات بعدی خود را در خطر دیده از ترس جان وتبلغ القایده با قوای نظامی روسی مقابله نمود وجنگ تباع کن اغاز شد. قوای مخالفان انوقت را عبداله نوری به رهبری گروهی حزب اسلامی اقای گلبدین از ولایت کندوز افغانستان رهبری می نمود.
    صد ها هزار فامیل های بیچاره تاجکی مجبور به ترک خانه وجای شان شده راه اواره گی وسرگردانی را بسوی افغانستان جنگزده درپیش گرفتند. در سال 1994 دور سپرانتوری را در تاشکند میگذشتاندم وپروگرام کاری من تحت نام(رول ژورنالرم در حالت های فوق العاده(افغانستان وتاجکستان) در تحت رهنمای رهبر علمی استاد فاکولته ژورنالرم تاشکند همدموف یوسف قدرتویچ بود برایم وظیفه داد تا با کدام مهاجر تاجکستان در افغانستان صحبت نموده سرگذشت انرا تحریر غرض بررسی بیارم.
    داخل افغانستان شدم با برادران اواره بیچاره تاجکستانی خود برخوردم که در راه سرک قیر اندازی شده حیرتان کابل در مسیر را با بیل ایستاده به هر موتر سلامی میزند وریگهای را که شمال روی سرک اورده وسبب بندش راه شده است پاک میکند ویگان دریور با انصاف خدمت انها راکه در پنجاه درجه گرمی انجام میدادند تقدیر نموده مبلغ یکهزار افغانی که مساوی به یک سند امریکای میشد از شیشه دروازه موتر پایین میانداخت و مهاجر بیچاره با دویدن وخورسندی پول را می برداشت ویک سلامی به دریور میزد ودعا نمی کرد بخاطر انکه فکر میکرد پول در مقابل کار انجام داده اش است وخیرات نگرفته که دعآ کند.
    وقتیکه نزدیک دو راهی مزار حیرتان رسیدیم دریور صدا زد به مهاجرین کسی نیست؟ ودیدم که باز هم همان برادران تاجکی با لهجه های شیرن تاجکی شان صحبت می نمایند وبیل بدستشان وبه جر و قور های سرک خاک می اندازد وبه موتر سلامی میزند در نزدیک دو راهه حیرتان مهاجران تاجکستانی کمپ زده وداخل خیمه هایکه از طرف ملل متحد داده شده بود زنده گی داشتند.
    به طرف شهر مزار شریف روان شدیم به دروازه تاشقرغان پنا هنده گان دیگری را در زیر صد ها خیمه دیدم که حالت انها نیز مانند برادران مهاجر تاجکستان است وتکسی ران گفت اینها از زیر راکت های گلبدین فرار نموده از کابل امده مها جر شده اند. فردا انروز در شهر مزار شریف در اتاق یک تجار با یک جوان تاجکستانی از جمله اواره گان تاجکستانی بود معرفی وبا بیش نمودن دست به امید گرفتن مصاحبه معرفی ودوست شدم جوان مهاجر تاجکی خود را صابر زاده شده ولایت قرغان تپه تاجکستان معرفی نمود به چهره اش هزاران درد والم وپریشانی وگشنگی واواره گی وسختی دیده میشد وچنین احساس کردم که صابر جان میخواهد با کسی بنشیند وقصه های فلاکت بار خود را نماید تابغض وغم درونی اش بیرون اید من صابر جان را به خانه بردم وبعد از معرفی بیشترصابر جان را اماده به قصه سر گذشت نمودم که جنین اغاز نمود((من انجیر برق هستم وهم هر کار تخنیکی از دستم می اید با تآسفت با ملک مسافری انقدر هم بدردم نخورد وباز هم نصیبه ام را از ملک مسافری میچینم وهیچ شکایت از تقدیر بد خود ندارم.
    در وطن خود زندگی میکردیم وپدر ومادرم به کلخوض کار میکرد زنده گی همه بیمه بود همه زن ومرد در تاجکستان کار میکردند وما هم در پهلوی انهاارام بودیم ناگهانی ابر غم بر اسمان قشلاق ما سایه کرد ما بیخبر از دنیا زنده گی داشتیم درس میخواندیم وکار میکردیم ودیگر هیج خیالی هم به سر ما نبود ورفتن به دیگر قشلاق را هم پدر ومادرم اجازه نمیداد خوش بودیم.
    در قشلاق ما تفنگ دار ها پیدا شدند وکلمه جهاد وکفر ویگان وقت کسی به اتهام کفر ویا نفر دولت کشته میشد دزدی خانه وبیناموسی ها توسط بعضی ها اشکا را سر می زد وبالاخره عساکر روسی ودولت به طرف قشلاق ما هم امد انها از دور میزدند وطیاره از بالا میزد وهیج کس به کسی نگاه نمی کرد به سرک هامرده را کسی نمی برداشت وهر کس فرار میکرد نمی دانیستم کجا، از گیر طیاره بم افگن فرار هم مشکل بود اعضای فامیل ما به 9 نفر میرسید شب بود نزدیک دریا با یک موتر لادا ویک موتر سایکل که داشتیم امدیم ویک افغان پیداشد که جند تخته را روی چهار مشک از هوا پر شده با خود داشت برای ما گفت(اگر موتر خود را بدهید من شما را از دریا می گذرانم) برای ما مهم از همه حیات بود من گفتم همه جیز ما از شما فقط ما را به یگان جای ببر فامیل ما مثل صدا ها فامیل دیگر که فردای خود را نابودی میدانست راضی شدیم با همان کشتی خود ساز با توکل از روی دریا وهشتناک بنوبت گذشتیم وفردای انروز ناظر کشته شدن صد ها فامیل توسط طیاره های روسی شدیم برای تفنگ داران تاجکستانی آسان بود انها ارتباط خوب داشتند وکار آنها زود تنظیم شد.
    فردای انروز ما به یکی از قشلاق های مربوط ولایت قندوز رفتیم هیچ چیز به حیات ما باقی نمانده بود. فراموش نمی کنم یک فامیل افغانی هشت نان گرم که در تندور خانگی پخته بود به ما داد من وفامیل ما نان را که اولین بار در حیات ما بود نان واب میخورم بسیار با شتها خوردیم ویک شب وروز همه به سر نوشت خود گریه میکردیم بالاخره من مجبور به گروهی پیوستم که گلبدینها رهبری میکرد مرا با تربیه ابتدایی باگروپ مسلح داخل تاجکستان به منظور جنگ وجهاد بردند چند مجاهد نو هم همراه ما شد وسرگروپی ما دست گلبدنی ها بود. و قتیکه در تاریکی شب داخل ساحه تاجکستان شدیم برادر افغانی با فیر راکت به اداره دولتی اغازجهاد کرد برای من غیر قابل تحمل شد که ما اگر جهاد میکنم چرا ساختمان را ویران میکنیم ودر همان شب در جنگ اشراک داشتم ودانستم که ما از روس ها بدتر عمل انجام دادیم اشخاص بیگناه که وسیله وشرایط فرار از محل را نداشتند کشته شدند ولی برادران مجاهد انرا ظفر نامیدند. وجهاد من هم به همان شکل ادامه داشت دانستم تفنگ بخواهی ویا نخواهی همه را وهشی آدمکش میکند.
    تبلغات مجاهدین روزبروززیاد میشد. مردم تاجکستان بنام احمد شاه مسعود آشنا بودند وآنرا چون قهرمان ملی وافتخار تاجکان میدانند.در بین ما تعدای توانست با اقای احمد شاه مسعود ارتباط بگیرد ومسله نابودی یک نسل را در صورت ادامه چنین جنگ وجهاد طرحه نموده از ان طلب مدد شدند.چندی بعد آقای ربانی امر داد ما باید دریک اردگاه مهاجری که دو راهی حیرتان است یکجا شویم زنده گی خیلی رقتبار وغیر تحمل ناشی از گرمی هوا نبودن جای،کار،ادویه وتعلیم ما را رنج میداد.احمد شاه مسعود یگانه خدمت بزرگ که به ما انجام داد همان بود که ما را از دم جنایت وبرادر کشی وخرابی به رهبری گلبدین نجات داد وزندگی بخور نمیر را به همکاری ملل متحد ساخت ما هم قانع شدیم وبرای ما شرایطی گذاشت که باید تفنگ نگریم وهمه روزه به همکاری ملل متحد در پی اشتی ملی تاجکستان شدیم.
    امروز اگر مریض شویم ادویه وافر نداریم آب نوشدنی صحی در اختیارما نیست مرده های ما در هر کجا که مرد دفن میشود واولاد های ما بیسواد تربیه وکلان میشود همه قابل تحمل است ولی برما شرم است وطن خود را ویران کنیم وهموطن ما کشته شود وخاندان را به داغ همدیگر گرفتار کنیم. امروز تاکستان میدان غم بیچاره گی ودربدری شده است ساحه از کنترول دولت بی اقتصاد خارج است ما فهمیده ایم کی ها این همه را به ما روا داشتند وارزو ما تاجکان مهاجر تعداد ماکه به پنج صد هزار میرسد بر گشتن به وطن است ومیخواهم غریب و فرد وطن خود باشیم از دبد بان حقوق بشر وشخص احمد شاه مسعود وپرزدنت ربانی امید داریم تا روند اشتی ملی را در پیش گیرند وما را از بلای تباع کن مسافری واواره گی نجات دهند.
    مهربانی های مردم افغانستان برای ما فراموش ناشدنی است خود روزگار خراب وبخور نمیر دارند ولی با ارسال خیرات ویا کمک در زنده ماندن ما سبب میشوند کاش در افغانستان آرامی میبود فابریکه وشرایط کار میداشت ما هم میتوانستیم یک زندگی برای خود جور کنیم ولی خود مردم افغانستان چگونه با نبودن کار ودستمزد زنده گی میکنند نمیدانم از خداوند برای این دوستان مهربان خود که بر ما دست مدد دراز کرده اند خوشوقتی بیشتر ارزو میکنم)) از صابر جان پرسیدم که اگر دوباره به وطن بر گردد چه خواهد کرد؟ برایم گفت(اگر اقای احمد شاه مسعود این شرایط را جور کند وما برگردیم من به روسیه بخاطر کار میروم به خاطر انکه ممکن بعضی ها از من رنجیده باشد ویا عقده ها مانده باشد سبب کدام غم دیگر نشوم وحالا دانستم مسلمانی بدل است او را کسی نمیتواند بگیرد) با صابر جان خدا حافظی کردم ولی در پی جریان مذاکره بخاطر صلح بودم ودر یک مذاکره بین امام علی رحمانوف ریس جمهور تاجکستان وآقای عبداله نوری رهبر مخالفین ومهاجر در افغانستان در شهر قرغان تپه تاجکستان به میانجگری آقای برهان الدین ربانی صورت گرفته متوجه شدم آقای ربانی دستهای امام علی وعبداله نوری را بالا فشرده صدا زد (زمین زیر پای دشمنان شما بسوزد )درآنوقت صحبت های وآروزو های صابر یادم آمد درین مذاکره آقای عبداله نوری به صفت ریس آشتی ملی وامام علی رحمانوف ریس جمهور معاون اشتی ملی تاجکستان اعلان شد.
    غیر منتظر آقای احمد شاه مسعود درین مذاکره پیدا شده کمی سخنرانی متوجه امام علی نموده گفت(تاجکان خود راتسلیم شوید مادیگر انها را نگاه کرده نمیتوانیم ودیگر نفاق بین همدیگر شما برادران ما نباشد) این سخنان کوتاه آقای مسعود انقدردلسوزانه ومهرمانه پذرفته شده که گویاه مسله نزاغ کدام فامیل حل شده باشد بعد از انروز مهاجرین تاجکی به شکل گروپ های به همکاری ملل متحد از راه ازبکستان انتقال یافت در اخیر یک جریان جالب دیگر را هم ناظر شدم که تعدادی از تاجکستانی ها با افغانها خویشی نموده صاحب اولاد هاشده وداماد های افغانی هم حاضر به تشریف اوری به تاجکستان شده بودند ولی ملل متحد داماد ها را در پروگرام خود نپذرفت خانم واولاد ها با بکس ها رفت وداماد های افغانی که لباس نو خود را پوشیده آمده بودند ماند. واز همان روز تاجکان دست بدست همدیگر داده با ندامت ها از خطاهای گذشته در پی آبادی وآرامی تاجکستان عزیر شان شدند اقتصاد وفرهنگ خود را بالا بردند ولی رهبران ما در مکه روی قران هم دست ماندند قسم خوردند ولی وفا به قسم نکردند به فکر من مسله بیسوادی اجتماع رول مهم در روند اعاده صلح بازی میکند.

    امان معاشر خبرنگار ازاد

    zaterdag 8 augustus 2009

    ازبیک‌ها و موقعیت سیاسی آنها در آستانه انتخا بات


    ازبیک‌ها و موقعیت سیاسی آنها در آستانه انتخا بات
    معروف مْظفر
    افغانستان یک کشور است که از اقوم و ملیت‌های مختلف ساخته شده است. مسله اقوام و تنیش‌های که در این راستا وجود داشته و دارد یکی از داغترین و اساسی‌‌ترین مشکل و مانع در راه دولت و مردم سازی ایجاد کرده و اعتماد بر همدیگر را زیر سوال برده است. و این خود فرد را مجبور ساخته که‌ به جز از گروپ خود حاضر به یک جا شدن با هیچ یک از گروپ‌های دیگری کی‌ متشکیل از یک قوم دیگر باشد نشود. درسال‌های قبل بیشتر از مسائل قومی مسائل فکری جاذب اشخاص و فکرهایی سیاسی بود اما در سال‌هایی‌ اخیر کی‌ هر ملیت دارای نظام و رهبریت خویشتن شد و چهره های کریسماتیک در پلریزشن یا جدا سازی اقوم رول مهمی‌ را ایفا کردند. در این حالت که‌ سیاست‌ها بر سلیقه‌هایی‌ قومی استوار شده ازبیک ها در کدام شرایط و موقیعت قرار دارند؟ ازبیک‌ها قومی کی‌ دارای لسان مختص به خود و دارای خاصیت هایی‌ بارز کلتوری و سنتی منحصربه خود میباشند. ازبیکها در گذشته‌های دو قرنی از چندان موقعیت خوب و مطرح سیاسی در افغانستان بر خوردار نبودند و همواره به شکل یک اقلیت غیر قابل تاثیر در تصمیم و حرکت‌هایی‌ سیاسی دیده شده اند. اولین بار بعد از چندین صد سال ازبیک‌ها بد از سرنگون شدن سیستم کمونیستی شامل سیاست و نظام دولت داری شدند. در این دراز مدت که‌ ازبیک�
    �ها از یک نو دپرشن و عقب ماندگی سیاسی رنج میبردند تلاش‌هایی‌ هم با خاطر یافتن موقعیت بهتر سیاسی شده ولی‌ چندان چشمگیر نبوده و یا اینکه از یک پشتیبانی‌ خوب برخوردار نبوده است که این باعث ناکام بودن تلاش های مبارزاتی شده است .
    اما فعلاً که شرایط سیاسی شکل دیگری به خود گرفته و همه گروپهای اتنیکی جایگاه خویش را درساختار سیاسی و دولتداری افغانستان پیدا کرده اند سوال ایجاد میشود که چرا ازبیکها که یکی از مهمترین ملیتهای افغانستان را با نفوس چندین میلیونی خود تشکیل میدهند، در شرایط حاضر در یک سردرگمی مبتلا هستند. اگر ما به این انتخابات سر راه نگاه کنیم دیده میشود که هیچ کدام از کاندیداهای (مخصوصآ کاندیداهای مطرح) کدام معاون خود را از ملیت ازبیک انتخاب نکرده اند.
    چرا کاندیداها علاقه با معاون های ازبیک ندارند؟
    قبل از پرداختن به حداقل جواب این سوال باید حالت فعلی ازبیک ها را کمی مورد بحث قرار دهیم که خود بلاخره جواب سوال خواهد بود.
    به طور مختصر باید گفت که هشت سال از فروپاشی طالبان میگذرد، دیگر اقوام ساکن تا اندازئی توانستن خود را از قید تک حزبی بیرون بیآورند چونکه همه میدانند در شرایط های که سیستم از حالت نظامی به سیاسی جای بدل میکند دیگر آن میتود تک حزبی قادرنیست که جواب تمام خواست های یک قوم بزرگ چون ازبیکهای افغانستان را داشته باشد. و از طرفی هم در را به روی دیگر الترنتیف ها را میبندد.
    در این هشت سال گذشته ما شاهد بر این بودیم که این روش تک حزبی به جز از اظمحلال برای ازبیکها چیز دیگری نصیب نساخت.
    از جلسه بن تا به امروز ازبیکها به جز از دست دادن موقعیت سیاسی چیز دیگری نصیب شان نشد.
    درشرایط فعلی ضرورت این میرود ازبیکها ازاین دایرهء تک حزبی بیرون آمده و الترنتیف های جدیدی را برای خود ایجاد کنند. و چهره های جدید سیاسی که استعداد مقابله با نبرد ها و چالش های سیاسی روز را داشته و باعث حداقل بهروزی این قوم شود را در صحنه وارد سازند.
    ومسله دیگر که فکر میکنم لازم است روشنفکران و سیاستدانان ازبیک باید بر آن توجه کنند این است که پر ساختن این خالیگاه که ایجاد شده مکملا انتظار آنها است و آنان نیز از سیستم محافظه کاری ها بیرون آمده و مستقیما وارد عمل شوند و دیگر نگذارند که هر بای، خان و غیره باعث به بازی گرفتن سرنوشت این ملت روشن ضمیر، علم پرور، و با تاریخ درخشان شوند.
    فعلا ترکان افغانستان از این همه موسسات فرهنگی (که البته اینها هم بر نوبه خود ارزشمند هستند) به فدراسیون های سیاسی نترس و پر تحرک که جواب گو به ضرورتهای شان باشد نیازمند هستند. دوستان واضحانه بگویم افغانستان کشوری است که درآن بدون داشتن موقعیت خوب سیاسی و مقامهای با صلاعیت دولتی هیچ ملیتی حاضر نیست که به راه خدا به ملیتی دیگری ملاطفت کند. پس این وظیفه روشنفکران ترک است که دلسوزانه موقعیت خود و ملت خود را در جای که باید باشد برسانند.
    حالا جواب این که چرا کاندیدان حاضر به داشتن معاونان ازبیک و یا ترکتبار نیستند خود به خود حل میشود، چون سیاست دانان با تحصیل ازبیک کمتر با سیاست مصروف هستند واز حمایت قومی برخوردار نیستند. و همین باعث دلسرد شدن کاندیدان ریاست جمهوری (به خصوص کاندیدان مهم) از داشتن همقطاران ترکتبار شان میشود. از این رو باید روشنفکران وتحصیل کرده های ازبیک موقعیت اساس را درک کرده و از درنگ ها بیرون آمده داخل کارزار شوند.
    به امید تلاش های بیشتر و بهتر ترکان روشنفکر افغانستان بوده و موفقیت برایشان آرزو دارم.
    معروف مْظفر

    zondag 2 augustus 2009

    کاسسی ها

    کاسسی ها
    ارسالی توران آذری
    بر اساس آثار باقي مانده از كاسسي ها و تمدن هاي همزمان با آنها ٬ كاسسي ها از حداقل۳۰۰۰ قبل از ميلاد در ولايت كنوني لرستان ساكن بوده و به شغل دامداري و پرورش اسب مشغول بودندַ كاسسي ها در اوايل هزاره دوم قبل از ميلاد موفق شدند دولت مقتدري را تشكيل دهند.
    سلسله حكومتي كاسسي ها توسط شخصي به نام قانداش در سال ۱۷۶۰ قبل از ميلاد بنا شد.آقوم دوم ٫هفتمين شاه كاسسي در سال۱۵۹۵ ق.م. به بابل كه در اثر حمله هيت ها در همان سال ضعيف شده بود٬ حمله كرده و سومين سلسله بابل(سلسله حمورابی) را سرنگون كرده و حاكميت در بابل را بدست گرفت. حاكميت كاسسي ها در بابل تا سال ۱۱۷۱ق م ٬ يعني به مدت ۴۲۴ سال ادامه يافت.

    آقوم دوم در كتيبه اي باقي مانده از او ٬ خود را ٫شاه كاسسي هاي مورد لطف خدا ٫ شاه اككدها٬ بابل٬ پادان٬ آمان و قوتتي ها معرفي ميكند ( تاريخ ماد٬ص ۱۲۵)
    آقوم دوم مجسمه هاي خدايان بابل را كه هيت ها برده بودند به بابل برگرداند.
    به عقيده تاريخدانان كاسسي ها از اقوام خويشاوند با سومريان,ايلاميان,قوتتي هاوַַ بودند كه بعد از مهاجرت از آسياي ميانه از آنها جدا شده و در لرستان كنوني ساكن شدندַ
    مַدياكونوف مينويسد: به طور قطعي ثابت شده است كه ماننا و ماد ها با مناطق جنوبي خود روابط نزديكي داشته و خصوصا با اهالي آنجا ، يعني كاسسي ها از لحاظ نژادي و زباني نزديكي زيادي داشتند٬لازم است كه اضافه كنيم، كه كاسسي ها نيز مثل ساير قبايل كوه نشين آنجا از لحاظ زباني به ايلاميان نزديك بودند(تاريخ ماد ص ۹۱) ַ
    دو قوم كاسسي و قوتتي از لحاظ زباني خيلي به هم نزديك بوده اند( تاريخ ماد ص ۱۲۵).

    دياكونوف در همان صفحه از كتابش به چند نمونه از كلمات مشترك بين آنها اشاره كرده از جمله كلمات ائتدي٬ دئدي٬ يازدي و غيره و جالب اينجاست كه اين كلمات هنوز هم در زبان تركي به همان شكل يا با اندكي تغيير تلفظي استمال ميشود. در كاوشگري هايي كه در سالهاي ۱۹۲۰ تا ۱۹۳۰ در لرستان انجام شد آثار زيادي از جمله زين اسب٬ وسايل خانگي از جنس مفرع٬ اسلحه٬ وسايل زينتي و غيره پيدا شد. نقش حيواناتي چون پلنگ٬ شير٬ بز وحشي٬ عقاب و غيره كه بر روي اين اشياء حك شده از ارزش هنري خيلي بالايي برخوردار هستند.
    در بررسي ارتباط و خويشاوندي كاسسي ها با تركان امروزي ٬ اسامي مشترك بين آنها نيز از اهميت زيادي برخوردار هست. با نگاهي به اسامي چند تا از شاهان كاسسي اين حقيقت كاملا آشكار ميشود:
    -قان داشGan dash ( دوران شاهی ۱۷۶۰-۱۷۲۶ )
    -بوءيوك آقوم Böyuk Agum (دوران شاهي: ۱۷۲۵-۱۷۰۴)
    -كاش تي لياش Kashti-liash (دوران شاهي: ۱۷۰۴-۱۶۸۳)
    -آبي را تاش Abirattash (دوران شاهي: اواسط قرن ۱۶ ق م)
    -آقوم دوم٬ با لقب kakreme ( قلينج)٬ ( حوالي ۱۵۹۰ ق م)
    -اورشی قورماش urshigurmash
    اسامي چند تا از خدايان كاسسي ها:
    -ماراتاش Maratash ( خداي جنگ)
    -بورباش borbash ( خداي رعد و برق و باران)
    -قيدار Gidar ( اين اسم بعد ها به صورت اسم يكي از قبايل داخل تركان اوغوز ديده ميشود)
    تركيب كلمات٬ معني لغوي و پسوند هاي تركي در اسامي ذكر شده به خويشاوندي زباني تركان امروزي با كاسسي ها هيچ شبهه اي را باقي نمي گذارد.
    كاسسي هاي حاكم در بابل بعد از اينكه حاكميت را از دست دادند٬ به مرور زمان در بين سامي ها حل شدند و آنهايی هم كه در لرستان بودند بعد از به قدرت رسيدن هخامنشيان از طرف تات هايي( به اصطلاح آريايي ها) كه به تدريج در سرزمين آنها ساكن ميشدند ، تحت آزار و اذيت قرار گرفته و اكثرشان به مرور زمان با تاتها( پارس ها،کردها)قاطي شده و زبانشان آريايي شد٬ ولي عده اي از كاسسي ها هنوز هم زبان خود را حفظ كرده و در شمال و شمال شرق لرستان ٬ يعني در غرب همدان٬اسداباد و منطقه سونقور(سنقر) زندگي ميكنند و زبانشان لهجه اي از تركي محسوب ميشود.

    در اينجا لازم به ذکر است که..... عملکرد هخامنشيان بر عليه ايلاميان, ماد ها که با آغوش باز و از روی انسانيت، به آن دربدران نيمه وحشی در سرزمينشان جای دادند ، و آنها بعدها بر عليه آنان دشمنی کردند. يا در هزار سال بعد از اسلام، که ترکان ناموس،زبان و دار و ندارآنها را حفظ کردند، ولی آنها در اولين فرصت، زمانی که توسط انگليس ، به حاکميت "ممالک محروسه قاجار" نشانده شدند، ترک ستيزی را آغاز کردند و ادعای مالکيت کل ممالک محروسه را کردند. يا همين کردها..... که تا صد سال پيش حتی روی شهری را نديده بودند ،و برای اولين بار توسط رژيم پهلوی از کوههای شمال عراق و سوريه آورده شده و در خاک آذربايجان سکونت داده شدند، حالا با پررويی ادعای مالکيت شهرهای باستانی ترکهای آذری را ، مينمايند. ....( اين است ماهيت آنانیکه برای خود تاریخ تخیلی درست میکنند).

    خوشبختانه بدليل آثار نوشتاری و هنری زياد باقی مانده از کاسسی ها ٬ ..... (جعل کنندگان تاریخ) نميتوانند کاسسی ها را به خودشان منتسب کرده و از آنها استفاده تبليغاتی بکنند.
    عده اي از تاريخ دانان حتی بخـتـياريها را غـير آريايي دانـسته اند. شيـندلر تاريخ دان و محقق معروف، آنان را غير ايراني(منظور غير آريايي) که تـبارشان به ترک ها و ديگر خلق های آلتايی مي رسد و بـين سالهاي 1900 - 2900 قـبل از هـجرت به ايران آمده اند، می داند.
    ¤ لينک |ساعت 21:31 mammadrza mammadrza
    دوشنبه، 5 دى، 1384
    ايلاميان

    zaterdag 1 augustus 2009

    مروری بر ظلم و اعمال غیر انسانی حکومت چین علیه مردم بی دفاع اویغور


    بسمه تعالی
    نویسنده: (ع.ذ. ا. عبدالله )
    مروری بر ظلم و اعمال غیر انسانی حکومت چین علیه مردم بی دفاع اویغور
    در دنیای امروزه ملتهایی که از نسل کشی، شکنجه، ظلم، بربریت ووحشت ، اسارت و استبداد در هر گوشه دنیا رنج می برند،دولتهای جنایت کار ولی با نامها ، مفکوره ها، شعارها و سیستمهای به ظاهر خوب ولی در اصل تامین کننده پلانهای تخریبی خطرناک وخون آشام ، با نحوی از انحاح با دقت تمام به جرم خود ادامه می دهند، حکومتهای متعصب نژادپرست و استعمارگر ، برای از بین بردن ملتهای اسیر ، به مناطق آنان سیل بزرگ از نزاد و یا قوم مربوطه خود را با هزاران برنامه های دقیق و پلان شده، با مفکوره های تبعیض آمیز و کینه توزانه با امکانات وافر انتقال داده، از سوی دیگر اسارت را بالای آنان تا امکان تنگ می سازند، مناطق آنان اشغال، اقتصاد شان را تضعیف ، اموال شان غصب، هویت و دین آنان را مورد تهاجم قرار داده وبالآخره خود آنان به انسانهای درجه دوم و حقیر معرفی شده تمام هستی مادی و معنوی خودرا از دست میدهند.
    اقوام و ملتی زیادی وجود داشتند که در قرن بیستم از طرق مختلف نسل کشی، مسخ فرهنگی، اجبار و اکراه توسط چین و روسیه در آسیا و توسط دیگرکشور ها در مناطق مختلف جهان، وطن ، هویت و فرهنگ شان را از دست دادند.
    این مرض خطرناک در کشور های اسلامی نیز سرایت کرده در حالیکه دین مبین اسلام در برابر بی عدالتی ، قوم گرایی، ظلم وو حشت مبارزه نموده و تمام انسانهای در قلمرو دولت اسلامی ولوکه هر عقیده داشته باشند و به هر قومی نسبت داده شوند، از حقوق مدنی ویا به اصطلاح امروزه شهروندی برخوردار هستند، هیج حکومت و حاکم اسلامی حقی آن را ندارد در میان اتباع تبعیض قایل شود.
    دنیای امروزه ظاهرا دنیای آزاد، دنیای انسانیت، دنیای بی نظیر حقوق وکرامت ، دنیای آزادی مذاهب، دنیای ارزشها و حقوق ملتها توصیف می شود و حتی جنگها به نام آزاد سازی انسان توصیف می شود و لی با دقت مورد مطالعه قرار بگیرد واقعیت خلاف آن است.
    در دنیای امروزه ، جنگ ملتها و تمدن ها وجود دارد، جنگ منابع وجود دارد،تلاش اسیر ساختن ملتها سختر وسختر شده می رود، جنگ ادیان ادامه دارد ، انسانها به انواع و اشکال گوناگون به مشکل روبرو هستند، ملتهای مظلومی در محضر تمام انسانهای زمین که به ظاهر ادعای انسانیت و یا بشریت را دارند، با انواع مختلف، وبا شیوه های متنوع شکنجه، کشته ویا از صفحه هستی محو می شوند، عکس العمل ها بر اساس منافع، مفکوره ودین صورت می گیرد و نه به اساس انسانیت و مخالفت با ظلم، زور، شکنجه و یا مخالفت با اهداف غیر انسانی و غیر اسلامی در صورت مسلمان بودن.
    ملت مسلمان اویغوردر دنیای امروزه یکی از مظلوم ترین ملت دنیا هستند که از مدت زمان زیادی توسط حکومت های چین با انواع ظلم ووحشت مورد شکنجه قرار گرفته اند، حکومت چین کمر خودرا برای از بین بردن این ملت اسیر و مظلوم از صفحه هستی بسته، سیل بزرگ از قوم "هان" خودرا به منطقه انتقال میدهد، تمام هستی ملت اویغور را از دست شان بیرون ساخته، تمام مناطق اقتصادی شهرها توسط ناقلین اشغال شده واینها فعلا از شهرها بیرون رانده شدند.
    خواستم برای فاع از انسانیت راجع به این ملت قهرمان تاریخ با استفاده از منابع و سایتهای مختلف مطالبی را بنویسم تا وظیفه اسلامی و انسانی خودرا انجام داده باشم.
    در این جا میخواهم به اطلاع برادران برسانم که من کاملا در موضوع مسلط نیستم وتحقیق همه جانبه در همچو موارد در یک مدت کوتاه امکان پذیر نبوده به مدت زیاد ضرورت دارد ، آنچه نویشتم از برخی سایت های انتر نیتی و مراجع دیگر با استفاده از ده ها مقالات در این سایت ها لذا عذر بنده را در صورت کوتاهی در تعبیر خود در قبال برادران اویغور ویا اشتباه در مورد تاریخ بزرگ آنان ، قبول نماید.
    مطالب مورد بحث این مقاله یی کوتاه قرار ذیل است:
    1. تاریخ ملت اویغور و روابط اویغورها و چینی ها درخلال تاریخ
    الف) قبل از اسلام
    (ب) بعد از اسلام
    (ج) بعد از اشغال آن توسط حکومت های قبلی چین
    (د) بعد از اشغال حکومت کمونیستی چین
    2. جنگ دو تمدن اویغور و چین
    3. اهمیت ترکستان شرقی
    4. برخی شیوه های غیر انسانی چین برای از بین بردن اویغورها
    (الف) نسل کشی و یا شکنجه دسته جمعی
    (ب) تهاجم فرهنگی، منع اجرای مراسم مذهبی و انهدام مساجد ومدارس
    (ج) تنظیم خانواده و یا کنترول نفوس ملتهای تحت استعمار
    (د) منع سفر به خارج کشور
    (ه) انتقال سیل بزرگ از ناقلین به ترکستان شرقی
    (و) تصرف موارد اقتصادی مردم و تبدیل مردم اویغور به یک ملت فقیر
    (ز) تشکیل سازمان منطقوی شینگهای
    5. ملت اویغور بعد از 11 سپتمبر
    6. ملت اویغور و حمایت جهانی از آنان،
    7. نتیجه گیری

    پایان قسمت اول
    ادامه دارد
  • بازگشت به صفحه اصلی
  •