• بازگشت به صفحه اصلی
  • vrijdag 9 januari 2009

    تغییر؛ پدیده یی که ما باید به آن اعتماد داشته باشیم

    تغییر؛پدیده یی که ما باید به آن اعتماد داشته باشیم
    از: نجیب الله ضیارحمان
    انتخابات برای برگزاری دومین دور انتخابات رياست جمهوري افغاانستان چند ماهي بيشتر باقي نمانده است . طوری که به ملاحظه می رسد ، تب و تاب معرفی کانديداها در افغانستان شدت گرفته است. جناح هاي وابسته به چپ و راست در کشورهرکدام در اين عرصه به بخت آزمايي و سبک و سنگين کردن شرايط موجود هستند. امروز، همهء جناح ها در صدد آن اند که چگونه با دستچین کردن کاندید ها و عبور دادن آنها از فیلترهای متعد د ،تظاهر به موکراسی بکنند و در میدان سیاست کسب مشروعیت نمایند. عده ای هم طبق معمول می کوشند تا از ورود آزادیخواهان، اندیشمندان و دگر اندیشان به مقامات مهم اجرائی جلوگیری نموده و از این طریق به اقتدار خودکامانه تک ملیتی خویش ادامه دهند و به جای توسعه اقتصادی و افزایش درآمد ملی ، بی باکانه دست به ریخت و پاش بزنند ، ازسر مایه ملی بخورند و به وابستگان وهمتباران خویش بخورانند و ضمن گسترش فساد باعث رکود و توقف شریان اقتصادی شوند!کاندید یا کاندیدانی که در راس حاکمیت فعلی قرار دارند ، این بار نه باید بتوانند از هر ترفندی‌ برای‌ كشاندن مردم به‌ پای‌ صندوقهای‌ رأی‌ بهره‌ ببرند و انتخابات را به انتصابات تبدیل نموده ،‌ به‌ حاكمیت خویش مشروعیت دمكراتیك بخشند! انتخابات باید - آن چنانکه از نامش پیداست - امکان انتخاب را برای تمام مردم مطابق با خواست وارادۀ آنها فراهم نماید. ازلازمه های مبرم ونیازهای اولیه واساسی انتخابات ، لزوم شفافیت درآن است . بناءًخواست وارادۀ همگانی بالاخص ملیت های مظلوم کشور اینست که شفافیت و سلامت برگزاری انتخابات از هر حیث باید مدنظر گرفته شود، شفافیت چه در اجرای قانون انتخابات و بی طرفی کامل حکومت و چه در وجود حاکمیت مرجع قضایی مستقل بر تصمیم های هیات نظارت و استقلال کامل این هیات از گرایش های سیاسی بر انتخابات و نیز سلامت از حیث شمارش آراء، تائید و ابطال صندوق ها و حوزه ها را نیز باید شامل شود. اما تجربه‌ء‌ انتخابات قبلی نشان می دهد که‌ مشاركت مردم این بار در انتخاباتی‌ كه‌ به‌ منظور فریب آ‌نان برگزار می‌گردد، کم رنگتر نسبت به گذشته خواهد بود.چون دوران ریاست جمهوری آقای کرزی‌ ثابت كرده‌ است كه‌ انتخابات نمی‌تواند تأثیری‌ بر دمكراتیزه‌ كردن كشور و قوانین داشته‌ باشد.مردم آ‌گاه‌ و هوشیار افغانستان در انتخابات گـذشته این واقعیات را به‌ خوبی‌ تجربه‌ كرده‌اند. بدین سبب فریب ترفندها و تبلیغات را نخواهند خورد و در انتخاباتی شركت نخواهند ورزید که تهدید و تطمیع و تقلب به حق رای مردم وجود داشته باشد. فرصت انتخابات مردم افغانستان با توجه به تجربیات تلخی که طی دوونیم قرن از حکومت های خودکامهء فاشیستی وبرتری خواه اندوخته اند ، مشتاقانه می خواهند تا فرصت انتخابات را شرایطی مناسب و کم خطر برای مقابله با زورگویان تشخیص داده و با هوش و درایت تاریخی، خواست های خویش را در انتخابات به کرسی مراد بنشانند امروز که کشور ما زیر چتر حمایت وپشتیبانی جهانیان قرار دارد ، مردم جداً خواهان آن می باشند تا متعاقب گزینش زعامت آینده کشور ، دسایس ومعاله گری های کنونی تکرار نشود ، معامله گری ها وفتنه آفرینی هایی که به وضوح دیده می شود به منظور تحقق فرقه گرایی های قومی ومحروم ساختن ملیت های دیگرراه می افتد و تلاش های وسیعی به خرچ داده می شودتا پای مذاکرات پنهانی وسازش درضدیت با دیگرملیت ها به میان کشیددهشود .مگرنه چنان است ، کارهای رئیس جمهوری و حلقات نزدیک به او- که تلاش ورزیدند تا با گسترش سایه شوم طالبان درمناطق مختلف وطن به حیث یک وسیله فشاروکسب امتیازات قومی استفاده نمایند و آنها را به گروه قدرتمند در عرصه سیاسی- نظامی کشور تبدیل نمایند؟ که پاسخ بلی است که خوشبختانه بی نتیجه ماند . همچنان طوری که معلوم است پاداش حضور مردم در انتخابات قبلی نه تنها خیلی کم ، بلکه به عقیده بسیاری ، منفی بود و به نفی گسترده حقوق اساسی و شهروندی آنها انجامید.بناء این بار مردم درد سر رای دادن را به خود نخواهند داد که منجر به ایجاد چنین زمینه وپیامد ناگوار وزهراندود گردد.پس قبل از اینکه شکافهای موجود اجتماعی ، مصایب ونارسایی های حاکم درکشور ، بیشتر ازاین فاجعه به بار آورد و تحمیل اراده قهری ولو اندک بر بقیه مردم به بحران عمیقتر تبدیل گردد ، اندکی باید فکر و نقش وحدت برای گزینش بخش رئیس جمهورآینده را برازنده ساخت. هرگاه انتخابات پیشرو نتواند هیچ تغییری در هرم قدرت ایجاد کند ، مسلماً موضوع چیزی بیش از یک امر تشریفاتی نخواهد بود. وقتی حمایتهای شبه قانونی و فیزیکی ومالی و ارتباطی و مناصب کلیدی فقط در دسترس افرادی از یک قوم ویژه بوده با شد و برای معرفی چهره هائی خاص از مدتها قبل تلویزیون ها بسیج شده باشند.حق شرکت در انتخابات یا نامزدی برای تصدی سمتهای انتخابی چه ارزشی دارد ؟ پس دقت باید کرد که افغانستان به یکی از حساس ترین لحظات تاریخی خویش نزدیک شده که فقط رهبران دانا، دلسوز ، با تجربه ،شجاع، میهن دوست ودارای آمادگی ذهنی و مهمتراز همه آزادیخواه و مدافع حاکمیت ملی می توانند واکنش مثبت مردم را به نوعی برانگیزد که بحرانهای عمیق خارجی وداخلی راپاسخگو باشد.به یاد باید داشت اگر آتشی را که از قندهار و هلمند تا کابل ومتعاقباً جانب شمال زبانه می کشد ، نابخردانه وباهدف سوء شعله ورکنیم ، آنگاه با امواج توفنده بعدی روبرو خواهیم شد که در بسیاری از شهر ها وحشت قیصار،قزل آباد و یکاولنگ تکرار خواهد شد و مردم شاهد روزهای تلخ و خونبار دیگری خواهند بود که نسل های بعدی با کمال شرمساری بدان تا قرن های بعدی خواهند نگریست. تغییری که ما به آن نیاز داریم هفت سال پیش جامعه جهانی افغانستان را با ساقط نمودن طالبان از عرصه سياسي به دولت موقت سپرد. مردم ما و نیرو های بين المللي در حالی که شاهد فروپاشی قدرت سیاسی و نظامی طالبان بودند، با پرداخت هزینه های هنگفت و قربانی ، اکنون با کمال تاسف شاهد حضور دوباره همان گروهی اند که از بدو ظهور تا حال با تمام ارزش های بشری عملا مخالفت و دشمنی کرده اند . متاسفانه دامنه این فاجعه چنان گسترش یا فته که هیچ روزی نیست که مردم کشور شاهد وقوع حملات تروریستی این گروه نباشند.این مساله تنها محصول قدرت طالبان نیست، بلکه نتیجه ضعف دولت وتلاش تعدادی از اعضای تیم کرزی است که امروزکشوررا چنان آشفته، جنایت پرور و طالب پذیروفساد آلود ساخته است که بدبختانه تصورآن به هیچ ذهنی سازگاری ندارد. دوره هفت سال رياست آقای کرزی دوره اي بود که در سطح سياست افغانستان آنچه به چشم مي خورد ، رکود بود و يأس و نوميدي . البته حوادث مختلفي در این دوره رخ داد که نقد و بررسي آنها خارج از موضوع جستارکنونی ما می باشد.باوجود رکود مطلق سياسي در افغانستان، در عمق افکار مردم ما چيز ديگري مي گذرد. آنها از نوع و سيستم بسته حکومتي درکشورسخت به تنگ آمده اند و چشم انتظار تغيير بنیادی می باشند. تغييري که بتواند مردم را به همدلي وهمنوایی بيشتري با حاکمان وتن دادن به واقعیت وا دارد و آنها را ملزم به پاسخگويي نمايد ؛ مردم آزادی انتخابات را احساس کنند و درک کنند که انتخابات آنها انتصابات نیست و اطمینان داشته باشند که قدرت در دست عده ای خاصی یعنی بدون این که همه ی مردم در آن مشارکت داشته باشند، قرار ندارد و مدیریت بر اساس شایسته سالاری وبراساس ضابطه است، نه براساس رابطه ! همان طوریکه بارک اوباما تاریخ آفرید ، ریس جمهور آینده ما نیز تاریخ بیافریند.افغانستان هم بار دیگر تاریخ سازشود. مردم افغانستان هم باید به تغییرات باور داشته باشند، از تاریخ پنهان نشوند، تاریخ بسازند؛ همانگونه که پیروزی اوباما بنیاد ذهنیت های تبعیض گرایانه را در سراسر جهان از بنیاد به لرزه درآورد و درامریکا ویرانش کرد. پیروزی فرد منتخب درانتخابات آینده کشور ویرانۀ ما نیز باید بنیاد قبیله گرایی وحس فاشیستی را در افغانستان فرو بریزد وآنرا ازریشه برکند. ما نیز با اراده متین و ایمان خلل ناپذیر تا پیروزی حق و برابری بر علیه زورگویی، خود برتربینی، نژاد پرستی، و برترجویی ها پیش برویم، تا در یابیم که برای رئیس جمهورشدن و رسیدن به رهبری یک جامعهء انسانی رنگ و پوست وقبیله و...، نمی تواند معیار باشد، بلکه معیار لیاقت، درایت، دانش، اراده و قلبی خالی از تعصب، تبعیض و کینه نسبت به بشریت وهمنوعان وکلیه شهروندان است. خواست تمام ملیت ها در افغانستان عدالت و هویت ‌طلبی ست. هر یک از این ملیت ها بخشی از جامعه‌ی بزرگ افغانستان را تشکیل می دهند. اصولاً اکثریت این مردم برعلاوۀ که با خشونت مخالف اند ، جداً آرزو دارند و قلباً دوست دارند تا در چارچوب کشوری به نام افغانستان به حقوق‌ خودشان نایل آیند. اگر این مسایل را حل کنیم و به دادن حق هر یک ازملیت های کشورتن در دهیم وبه خواست مسلم وقابل تادیۀ آنها ارزش و بهایی قایل شویم ، مشکلات آینده ی مملکت ما تا حدود زیادی حل خواهد شد . در غیر این صورت همواره ما جامعه ای پرتنش خواهیم داشت که امکان توسعه از آن کاملا سلب خواهد شد. عدم اعتماد مردم به دموکراسی قبیلوی وآزادی انتخابات بعدی شفافترین وآ‌شكارترین پیامی‌ است كه‌ به‌ متفکران قومگرا داده‌ می شودوآن اینكه‌ : زمان امید بستن به برنامه هایی برای بهره برداری ازمذاکرات با طالبان جهت رسیدن به اهداف فاشیستی قومی و راه اندازی تخلفات و رای دزدی ها از‌ صندوقهای‌ رأی‌ مردم‌ و استفاده از جو تنش ها و انحصار طلبی های قومی زیرعنوان اکثریت و قبولاندن قومی به نام اکثریت !!! ووانمود ساختن دیگران به عنوان اقلیت و...، درمبارزات انتخاباتی به‌ سر رسیده‌ و نقطه‌ پایان بر آ‌ن گـذاشته شده است.دولت شاغلی کرزی با عقاید قبیله گرایی و نفوذ عوامل و دولتهای بیگانه مردم افغانستان را در وضعیت دشواری بیش از هر زمان دیگر قرار داده است. اول، نارضایتی های اقتصادی و سیاسی مردم ازعملکرد هفت ساله آنهاست، دوم نارضایتی فرهنگی آنها به علت محوریت و مرکزیت نژادی که رابطه دولت را با تمامی قومیتها و اقلیت ها تحت تاثیر قرار داده است . مردم افغانستان تجربه‌ی‌ تلخ حاكمیت کرزی را پشت سر گـذاشته‌اند. اکنون آنعده مردان ومدافعین وطن که دیروز درد وعذاب اشغالگران پاکستانی ولشکراجیرطالبی و تروریستی آنرا درنجات ناموس میهن تحمل کرده بودند، امروز نیزبه‌ مثابه پرچمداران مبارزه‌ علیه‌ رژیم فاشیستی طالبان و القاعده این افتخار را نصیب خود کنندكه‌ با اتكا به‌ مبارزه‌ی‌ پیگیر در راه‌ تحقق حقوق ملی‌ ، كسب آ‌زادی‌، استقرار دمكراسی‌ و احترام به‌ حقوق بشر در انتخابات ریاست جمهوری‌ آ‌گاهانه‌ و هوشیارانه‌ عمل نموده و پیام روشن و شفاف خود را بیان و موضع شایسته‌ و تصمیم بجای‌ خود را اتخاذ كنند. ملیت های محروم کشورما سالها ست که ظلم و ستم حکومت های تک قومی فاشیستی و سیاست تبعیض را ‌ احساس و طعم تلخ آ‌ن را عمیقا چشیده‌ اند. از این رو دیگر سیاست فریبكارانه‌، لبخند خدعه آلود و دروغین هیچكدام از نامزدهای‌ ریاست جمهوری‌ را که وابسته به دسته‌ و گروه قبیله گرا باشد ، نخواهند خورد و به هیچ گروه اجازه نخواهند داد تا‌ از احساسات پاک ملی‌ این مردم سوء استفاده ‌به عمل آید.از اينرو بر همه نيروهاى دموكراتِ برادران پشتون واجب است كه روند مدنى شدن٫ تشكل ملى و گذار از ذهنيت قبيله به ذهنيت ملت را در ميان قوم خویش تسريع بخشند. چون تجربه نشان داده است كه هر كجا پروسه تشكل ملى و ملت شدن پيشرفت بيشترى داشته است ، خطر بنیاد گرایی كمترشده است.ما آرمان مشترکی در این سرزمین داریم ؛ ما دردهای مشترک اجتماعی، فرهنگی، سیاسی واقتصادی داریم که متعلق به همه ی ماست و همچنان ما آرمان ها و هدف های مشترکی را نیز در این سرزمین آزموده ایم وپشت سر گذاشته ایم. لذا تا زمانی که این پروسه بر مبنای صحیح قرار نگیرد و برابری حقوق شهروندی و قومی تحقق نپذیرد جامعه کثیر الملیتی افغانستان روی عدالت و دموکراسی را نخواهد دید. ما اگرخواهان صلح و ثبات دایمی در سرزمین مشترک مان باشیم ، جامعه‌ی افغانستان را نباید بر مبنای یک زبان یا یک نژاد یا یک مذهب تعریف کنیم. هویت جامعه‌ی افغانستان را باید بر مبنای مفاهیم نوین و همگام با دنیای متحول کنونی تعریف کنیم. این جامعه باید بر اساس کثرت‌ قومی، کثرت‌ فرهنگی، جامعه‌ی مدنی ، دموکراسی و همانند این‌ها تعریف شود. آری ، ما به چنین تغییر نیازجدی ومبرم داریم ، پدیده یی که ما به آن اعتماد وباور کامل داریم.

    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •