• بازگشت به صفحه اصلی
  • woensdag 17 juni 2009

    مرحوم گل احمد شیفته نویسنده، ادیب و هنرمند سابقه دار کشور

    تتبع ونگارش ! امان معاشر خبرنگار آزاد
    مرحوم گل احمد شیفته نویسنده، ادیب و هنرمند سابقه دار کشور
    با دریغ ودرد قلب مملو از صمیمیت ومحبت محترم گل احمد (شیفته) این عاشق شعر و ادب وهنر کشور از فعالیت باز ماند ه وبه جاویدانه گی پیوست. فقدان این فرهیخته گرامی را به تمام فرهنگیان عزیز وبازمانده گانش تسلیت گفته برای مر حوم جنت فردوس آرزو میکنم (شیفته ) به عمر80 سالگی دردیارغربت ، در شهر وانکوورکانادا به اثر مریضی که عاید حالش بود چشم ازجهان بست. محترم ولید (شیفته) پسر گل احمد شیفته گفت مرحومی صبح 27 ماه می در بستر خوابش در گذشت و در حدیره واید روک ولایت برتش کلمیا به خاک سپرده شده است.طبق گذارش آژانس باختر ، مرحوم شیفته به صفت معلم در پست های مختلف در دوایر دولتی کشور ایفای وظیفه نموده بود.این هنرمند، آثاری را بنام های رویدادهای اکناف جهان در دروۀ زیست حضرت محمد«ص»، بعد های پنهانی در حاشیه های پنهان، نوگرایی ها درراه « سینما»، از درواز تا کاپیسا، سال های مجادله و مردان بزرگ جهان به رشته تحریر در آورره و بیست و یک اثر نویسنده گان مشهور جهان را ترجمه نموده است.همچنان ده ها درامه و داستان های دنباله دار مرحوم شیفته از طریق رادیوی افغانستان به نشر رسیده است.گل احمد شیفته موسیقی را تحت نظراستاد برشنا فرا گرفت.از مرحوم چندین پارچه آهنگ درآرشیف رادیوی ملی افغانستان بجا مانده است. مرحوم گل احمد( شیفته) در حال بازدید ازشاگردان کورس آموزش موسیقی قیام در شهر بشکیک قرغزستانقرار گذارش محترم مجید (قیام) ریس خانه فرهنگی (مولانا) ومرکز آموزش موسیقی از صحبت با محترمه ماریا جان (شیفته) دختر مرحوم گل احمد( شیفته) ،استاد از طفلی به آواز خوانی علاقه داشته در سن 12 سالگی اولین سرود ملی را بنام (سلام شاهی) خوانده است مرحوم شیفته 12 آهنگ در رادیو وقت کابل ثبت نموده که اولین آهنگ آن (سیاه چشم خماری) نام داشت همچنان آهنگ های مانند(ستاله لاسو) ،( دختر شغنان) و(دلبر گر تویار من باشی) ، از شهرت خوب برخوردار شده در قلبهای مردم جای گرفته. استاد (شیفته) در اولین کورس موسیقی افغانستان که توسط استاد هنر موسیقی وقت هر یک مرحوم استاد غلام حسن پدر مرحوم استاد سرآهنگ فقید واستاد فرخ( افندی) تدریس میشد هنر موسیقی را آموخته همراه با مرحوم ذلاند ، ابراهیمی ( نسیم) وهلال که جوانان شوقی آنزمان بشمار میرفتند یکجا فارغ شدند که درآن وقت آنها را اولین آماتوان موسیقی آنزمان نیز یاد میکردند.)محترم مجید( قیام) به سخنان خود ادامه داده افزود(استاد شیفته نهایت علاقه به هنر موسیقی داشت ما در ایام مهاجرت در شهر بیشکیک قرغزستان نیز یکجا بودیم در آنجا کورس آموزش موسیقی داشیم که استاد( شیفته )گاه گاهی اشتراک نموده ما را در روشنی راهنمایی های عالمانه شان قرار میدادند . وقتیکه خانه فرهنگی (مولانا) در شهر وانکوور ایجاد گردید استاد نهایت خوش بودند ودر حق ما دعا نیک میکردند ولی افسوس نا راحتی صحی مرحوم را اجازه به تشریف آوری در یگان بزم غزل وموسیقی خانه فرهنگی (مولانا) نداد ما بهشت برین برای استاد مرحوم آرزو می کنیم روحش شاد باد.)محتر م اسحاق (ثنا) شاعر شناخته شده کشور ما به یاد از مرحوم گل احمد( شیفته) گفت! (اشنایی من با مرحوم( شیفته) از سال 2006 آغاز شد من جناب (شیفته) را شخصی یافتم با خدا ، ساده، بی الایش ومملو از صفا وصمیمیت وشعرش مایه های نیرومندی اجتماعی اوست ونثرش چنین پخته و در عین حال ساده بود. او از عشق و محبت میگفت وبا عشق می خندید ودیگران را می خنداند .اگر چه او شخص هنر مند و آواز خوان بود ولی جلوه قلم وسحر کلام ادبیات او را بسوی خود کشید به شاعری ونویسنده گی روی آورد . الحق از عهده این امر بخوبی بدر آمد . من اورا از روی نوشته هایش بصورت متداوم در (مجله نشریه زن) و(اتحاد افغان )چاپ وانکوور اشاعه میافت بیشتر آشنا شدم وهمچنان نوشته های استاد (شیفته) را در سایر نشریه های خارج وانکوور میخواندم روحش شاد باد ویادش گرامی.
    محترم شفیقه (نورزی) موسس ومدید مسوول مجله نشریه زن گفت!محترم آغای (شیفته) یک شخص متدین ،متوازیع، متفکر و خیرخواه بودند ایشان همیش وقت گرانبهای خود رادرغربت ودور از مهین به پژوهیش و نگارش موضوعات مختلف سپری میکردند. تاهمه از آن مستفید گردند.محترم گل احمد(شیفته) یکی از نویسندگان و شاعران برجسته افغانستان بوده و مضامین پرمحتوای ایشان نتهادر مجلات و نشرات مختلف کشور بلکه در نشرات برون مرزی همیش به نشر میرسید. در اینجا قابل تذکر است که مجله (نشریه زن) در شهر وانکور کانادا افتخار همکاری این نویسندۀ شهیر را حاصل نموده بود، با ارسال مضامین پر محتوی تاریخی، ساینسی وغیره وغیره ایشان صفحات مجله را تزئین می بخشید و به خوانش شما عزیزان قرار میگرفت.اما، امروز جای ایشان در بین جمعیت افغانی و نشریه خالی بوده، خاطرات و نوشته های گرانبهای شان در دل های ما زنده و جاوید خواهد بود.....ادامه دارد


    donderdag 4 juni 2009

    در پی کشتن چراغ وانکوور (قیام) برآمده اند

    در پی کشتن چراغ وانکوور (قیام) برآمده اند
    خدایا! سرشکان را هدایت کن که حقیقت بپذیرند.
    چندی قبل از روی اشتیاق آگاه شدم که فرهنگیان پاک دل هم کیش من جریدۀ را از دریچهء خانهء فرهنگی مولانا بنام (قیام) در شهر وانکوور کانادا به جامعهء افغانی تقدیم نموده اند. خشنود شدم که در روشنی آن چراغ، نمای فرهنگ ما درین گوشهء سرزمین روشن میشود.
    بعد از چند روزی عنوان (از کودتاه تا قیام) در سایت وزین انترنتی (گفتمان) توجه ام را جلب نمود.
    تصویری که آن عنوان در ذهن من ایجاد کرد در پی خوانش مطلب متوجه شدم که عنوان چیزی و ملب چیزی دیگری است.
    آن یکی در وقت استنجا بگفت
    که مرا با بوی جنت دار جفت
    گفت شخصی خوب ورد آورده ای
    لیک سوراخ دوعا گم کرده ای
    (مولانا)
    با خواندن ان نوشته دانستم که کسی برای کشتن همان چراغ برآمده است
    اما از آنجا که حقیقت نمیمیرد از یک طرف که محتوای نوشته هیچ خوانائی با عنوان نداشت جهت دیگر خلط و مغالطهء نگارندۀ آن متن و محتوا را که تظاهر به مولانا شناسی کرده است نیازمند تادیب معنویت مولانا میدانیم
    زاهدی پرسید از آن پیری کشیش
    که توئی خواجه مسن تر یا که ریش
    گفت نه من پیش از تو زائیده ام
    بی ز ریشی بس جهان رادیده ام
    گفت ریشت شد سپید از حال گشت
    خوی زشت تو نگردیدست وشت
    او پس از تو زاد از تو بگذرید
    تو چنین خشکی ز سودای ثرید
    تو بر آن رنگی که اول زاده ئی
    یک قدم زان بیشتر ننهاده ئی
    (مولانا)
    اندیشهء مولانا از کجا سرچشمه میگیرد
    بشنو از نی چون حکایت میکند
    از جدایی ها شکایت میکند
    این بیت پیامی را ارایه میکند که در هر دل و روان انعکاس یک آرزو است پیام مولانا از مفهوم هر کدام برای خود شان و جامعه شناسان عاشقان، صوفیان همین بیت ریشه میگیرد و آغاز میشود از آن بهره میگیرد.
    پیام مولانا پیام وصلت و آیدیالی است، مولانا از وصل ها میگوید نه از فصل ها، پیام مولانا پیام عشق و محبت است. تعالیم مولانا می آموزد تا آنگاه که زشتی ها بر تو مسلط است عشق در وجودت زنده گی نمی تواند. آتش و آب با خود نمایی خود شان در یک ظرف نمی گنجد، یا باید آب بخشکد و یا آتش خاموش شود. نویسندۀ متن (از کودتاه تا قیام) خود می گوید پیام مولانا پیام عشق است، مگر خود نفرت پیشه کرده است. در حالیکه مولانا برای زدودن نفرت عشق را پیشه کرده است و وقتی امروز از پیام مولانا برای حال و احوال خود (ملت و مملکت) الهام میگیریم برای یک مردم خسته و ناتوان و یک سرزمین زخمی و ویران انگیزۀ هم تنی باید بیافرینیم نه نیات شمشیر بازی، که در پیام مولانا مردود است و پیام مولانا پیام انسانساز است. اما از خطوط تفکر شما محترم (ناصری صاحب) می بینم آتش نفرت زبانه می کشد.
    آمده است که حضرت علی شخصی را دید که چنان بر ضد دشمن می کوشید که بر خود زیان می رسانید فرمودند (تو مانند کسی استی که نیزه در بدن خود فرو برد تا دیگری که در کنار اوست بکشد) ما و شما همین گونه برباد شده ایم. نه چنان که شما محترم اقای (عنایت الله ناصری) توجیه می کنید. و امروز همه به چشم سر میبینند که کیها چه می کنند.
    به یاد دارم در سال ۱۹۹۴ قوماندان ستار در یک محفل عروسی با هیله و نیرنگ و جبری به عفت دختری جوان تجاوز نمود. بعد از گذشت دو ماه دختر به وسیله ی نزد قوماندان ستار آمده از حامله دار شدن خود خبر داد، در همان روز قوماندان صاحب ستار دختر مظلوم و بیچاره را برده با فیر راکت پارچه پارچه نمود . بفکر جناب شما قوماندان صاحب بعد از سالهای جهاد کی را در نطفه نابود کرد؟
    به هر صورت برادر نویسنده، من نظر شما را فال نیک پنداشته تشریف بردن شما را در کلبه مولانا روشنگری در ذهن تان میدانم .میگویند که لیلی در اجتماع خیریه طعام به کاسه های گرسنه گان می ریخت همینکه کاسهء مجنون رسید لیلی کاسه مجنون را شکستاند و مجنون از آن خرسند شده بی تفاوت نبودن لیلی به عشق آتشین او افزود.
    محترم ناصری صاحب! من برای مدلل بیشتر شما را به خوانش نبشتهء نویسنده و تحلیل گر سیاسی محترم انجینیر فضل احمد افغان در سایتهای وزین (گفتمان) و (صدای افغان) تحت عنوان (جریدۀ قیام) و نبشتهء (ع باغبان) در سایت وزین مشعل دعوت می نمایم تا نا گفتنی های دیگر را درآنجا بخوانید.
    کامران

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •