• بازگشت به صفحه اصلی
  • donderdag 27 november 2008

    احتمال سرعت گیری انشعاب در حکومت

    احتمال سرعت گیری انشعاب در حکومت

    رئیس جمهورقبل از پیوستن به ملاعمر و دیگر رهبران طالبان، ابتدا از کارنامه ها و کشتار های وحشت ناک آنان درطول سال های اخیر و نسل کشی قبل از آن در شمالی و بامیان ومزارشریف پاسخ گو باشد

    سه شنبه 25 نوامبر 2008, نويسنده رزاق مآمون :

    اظهارات حامد کرزی رئیس جمهور افغانستان بعد از بازگشت از لندن، در واقع ضربه کاریی بود که بر حصار استوار قدرت حکومتی خویش وارد کرد. اکنون بخشی از برج اقتدار حکومتی به دست خود آقای رئیس جمهور منهدم شده و مصئونیت گذشته دیگر وجود ندارد. شاید اطرافیان رئیس جمهور طبق عادت، این گونه نتیجه گیری ها را ادامه انتقادات یک گروه ناراضی از حکومت تلقی کنند. اما خود واقف اند که واقعیت از هر زبانی که باز گو شود، ارزش خود را نشان می دهد.

    آقای کرزی در اظهارات خویش تاکید کرد که اگر کشورهای خارجی رویکرد وی درمورد نزدیکی و یکی شدن با ملاعمر و سایر رهبران طالبان را نمی پذیرند، یا او را کنار بزنند و یا افغانستان را ترک کنند. در کشوری که قانون اساسی و چهارچوب های تدوین شده حقوقی وجود دارد، طرح این چنینی مسأله تا اندازه ای غیر عادی است. علاوه بر آن، افغانستان مکلف به رعایت و احترام به یک رشته ضوابط بین المللی است که افغانستان نیز درکنار دیگر کشور، رسما آن را امضاءکرده است.

    آقای کرزی که همواره از مذاکره با مخالفان مسلح سخن می گوید باید با توجه به فقره دوم ماده 64 قانون اساسی ، جزئیات، جغرافیای مذاکرات و مسایل کلیدی قابل طرح درمذاکرات را به مردم و احزاب اپوزیسیون توضیح دهد و درآخرسر، رأی شورای ملی مملکت را حاصل کند. اما مشاهده می شود که رئیس جمهور به هیچ ازمعاییر قانون جاری در کشور مراجعه نکرده است. این عمل بی تردید، مشروعیت تصامیم و سخنان ایشان را زیر سوال می برد.

    براساس موارد قید شده در مقدمه قانون اساسی و همچنان ماده هفتم قانون اساسی افغانستان که شخص آقای کرزی آن را توشیح و امضاء کرده، افغانستان مکلف است تا منشور سازمان ملل متحد، میثاق های جهانی و اعلامیه جهانی حقوق بشر، و فیصله ها در باره جلوگیری از اعمال تروریستی را در امر حکومت داری رعایت کند. شمولیت سران طالبان و القاعده در فهرست سیاه جامعه جهانی مورد مشخصی است که در سند شورای امنیت سازمان ملل متحد تسجیل شده است. رئیس جمهور صلاحیت آن را ندارد که برخلاف مصوبه های شورای امنیت و مواد مندرج در قانون اساسی افغانستان، به طور یک جانبه ( آن هم برپایه احساسات و تعهدات خصوصی با دیگران) از ملاعمر و همطرازان وی دعوت کند که در حکومت مشارکت کنند و با این کار، گویا قید همه چیزهایی که تا حال انجام گرفته و به حیث دست آورد های درخشان حکومت از آن نام برده می شود، زده شود. این تاکید مقارن زمانی است که طالبان به خشونت های تازه و تکان دهنده ای دست زده اند و هم اکنون ذهنیت عمومی در سطح داخل و خارج، نسبت به اعمال و خطری که از ناحیه ادامه حضور شان متصور است، به شدت ملتهب است. ذبح فجیعانه 27 جوان لغمان، تیزاب پاشی به صورت دختران، سربریدن و فیلم گیری از صحنه های دهشت و تشدید کارزار مکتب سوزی در گوشه و کنار افغانستان وجدان بشریت را معذب ساخته است اما آقای کرزی بی هیچ ملاحظه ای آنان را برادر و مشر خطاب می کند.

    از سوی دیگر، در پیمان همکاری های استراتیژیک میان افغانستان و ایالات متحدامریکا که به وسیله شخص رئیس جمهور تایید و امضاء شده ، مبارزه بر ضد تروریزم القاعده و طالبان با صراحت تذکار داده شده است. به قول دکتر نورمحمد دادخواه ، دپلومات مجرب افغان، آقای کرزی در صورتی می تواند به این خواسته های خویش برسد که افغانستان را از عضویت سازمان ملل متحد خارج کرده و قانون اساسی و چهارچوب های بین المللی را در سیاست های خویش باطل اعلام کند.

    پی آمد داخلی اظهارات رئیس جمهور

    سوال این جاست که آقای کرزی قبل از اعلام هشدار به آدرس نامشخص نیروهای خارجی، آیا با اعضای حکومت و مسئولان شورای ملی و دادگاه عالی ( ستره محکمه) مشوره کرده بود؟ بدون شک، پاسخ منفی است. اما اگر آقای رئیس جمهور ادعا کند که وی درین خصوص و دیگر مسایلی ازین دست با رهبران جهادی و یا اعضای جرگه قبایلی صحبت کرده است، این اقدام وی مشروعیت ندارد؛ زیرا در قانون اساسی افغانستان از اجتماع رهبران جهادی و یا جرگه قبایلی به حیث نهاد های رسمی ذکری به عمل نیامده است. گذشته ازین، اعضای حکومت کنونی، نسبت به عواقب تدریجی اما بسیار جدی اظهارات هشدار آمیز رئیس جمهور به آدرس جامعه بین المللی آگاه اند. همین امر احتمالا سبب می شود تا این وزرا و دیگر مهره های مهم دولت و حکومت، فاصله خود را با حکومت بیشترکنند و در عوض، به طور آشکار و یا پنهان، با امریکا وکشورهایی که با موضع گیری های اخیرکرزی مخالف هستند، نزدیکی و همبسته گی خود را اعلام کنند. اگرچه اکثر این وزیران از هر کشور غربی که آمده اند، با همان کشور پیوند های صریح و یا سربسته دارند، اما بعد از موضع گیری اخیر رئیس جمهور که هم با قانون اساسی کشور و هم با میثاق های جهانی درتعارض است، به حیث عوامل بی ثباتی در حکومت و نظام مبدل خواهند شد. این وضع، بی تردید به معنای شروع انقطاب و انشعاب اعلام نا شده است که بیش از پیش، قدرت اجرایی حکومت را به تحلیل می برد. قابل تعجب است که رئیس جمهور بر ضد کشور هایی ابراز نظر می کند که به اثر تلاش و خرج پول همان کشور ها ، مفت و مجانی، هفت سال را بر اریکه قدرت گذرانید و حالا بی آن که به اعمال خود و تیم خویش در برابر مردم افغانستان پاسخگو باشد، نسخه دیگری را از لندن به کابل می آورد و برای مردم افغانستان و جامعه جهانی تجویز می کند. اگر چه انگیزه این بازی های زبانی به طور مسلم با رؤیا ها و محاسبه های انتخاباتی رابطه دارند، اما نباید فراموش کرد که جامعه جهانی این قضیه را بسیار جدی می گیرد. برخی تحلیل گران معتقد اند که نزدیک شدن رئیس جمهور کرزی به جرگه انگیس، عربستان و پاکستان تلاش ها برای طالبانی کردن دو باره نظام سیاسی واجتماعی درافغانستان را افزایش داده است. عربستان سعی دارد آن چه را که در زمان حمایت رسمی از طالبان و شکستن مقاومت ملی در افغانستان به دست نیاورد، اکنون در چهارچوب اجماع و مصالحه به دست آورد. روشن است که ایجاد یک حاکمیت نظام محافظه کار نوع طالبی به شیوه طالبان به نفع عربستان سعودی است و دیوار های محافظتی را بر ضد نفوذ ایران در منطقه ایجاد می کند و اصلا در بند این موضوع نیستند که بر سر مردم افغانستان چه می آید. رئیس جمهورقبل از پیوستن به ملاعمر و دیگر رهبران طالبان، ابتدا از کارنامه ها و کشتار های وحشت ناک آنان درطول سال های اخیر و نسل کشی قبل از آن در شمالی و بامیان ومزارشریف پاسخ گو باشد و در گرفتن مسئولیت آن همه خشونت های تاریخی، مشارکت خود را رسما اعلام کند

    كابل پرس.

    maandag 24 november 2008

    تکرار اشتباه گناه است

    تکرار اشتباه گناه است

    نصرالدین ایماق

    میگویند هرکس که عمل میکند اشتباه میکند اما عاقل کسی است که ازتکرار اشتباه خود جلوگیری کند
    من فکر میکردم آقای عزیزپور که درنوشته اش مرتکب اشتباه شده است شاید با مطلعه نوشتۀ من که با مستندات تاریخی ارایه شده بود به اشتباه خود پی برده به معلومات خود خواهد افزود و در آینده برای موجه جلوه دادن نوشته هایش اصرار نخواهد کرد اما یقین که مرغ آقای عزیزپور یک لینگ دارد
    من مدتی برای اجرای کاری به مینسک پایتخت بلاروس رفته بودم و به انترنت دسترسی نداشتم با یکی از دوستانم در مسکو تیلفونی گپ میزدم که ضمن صحبت گفت: یکنفر ایرانی بنام عزیزپور، نام خود ت را گرفته و برضد تو در انترنت مقاله نوشته است، من گفتم او ایماق است اما میکوشد خود را ایرانی جلوه دهد تخلصش عزیز پور است خودش از مردم غور است وقتی از مینسک برگشته به مسکو آمدم
    دربارۀ این گپ ها صحبت میکنیم
    وقتیکه به مسکو آمدم و به انتر نیت داخل شد م تا ببینم که آقای عزیز پور چه گلفشانی کرده است، نوشته های دور و دراز کسل کنندۀ او را مرور کردم که عزیزپور از بسکه گپی برای گفتن نداشته و به فقر معلومات دچار بوده که بیشتر از دوسوم مقالۀ او مطالب اقتباسی از نوشتۀ یک نویسند ه از دوستان خودش و تاریخ غبار برای کاستن از قدر و منزلت اقوام تورک درافغانستان بوده است که من بخود حق نمیدهم که دربارۀ این گونه نوشته ها ابراز نظر کنم و این موضوع را میگذارم به دانشمندان وصاحبنظران د یگر، اما در مورد نوشته های چرند وپرند آقای عزیز پور مطالبی ارایه کرده قضاوت را به خواننده گان گرانقدر میگذارم
    فکرمیشود عزیزپور دراین تازه گی ها خود را در صف نویسنده گان زده و همین مقا له اش که به زعم خودش خواسته است نوشته
    های مرا رد نموده گپ های خود را با جملات وسخنان دیگران رنگ و روغن بدهد و به نفع خود بازارتیزی بکند، خامی او را نشان میدهد
    زیرا آنچه از تاریخ گرفته صفحۀ تاریخ را نشان نداده و گویا طوری وانمود کرده است که این گپ های تاریخی درمغز کلۀ خودش وجود
    دارد، به این اساس نوشته های خود آقای عزیز پور نه جنبه های علمی وسیاسی دارد و نه جنبه های تحلیلی و معلومات به درد بخور دارد
    استاد خط مشقی ما، در مکتب ابتدائی همیشه میگفت :{بنویس و بنویس تا که شوی خوش نویس} به گفتۀ این استاد آقای عزیزپور آخر نویسنده خواهد شد اما حالا تا نویسنده شدن او فا صلۀ زیاد وجود دارد
    آغای عزیز پور که قبل از نویسنده شدن دست به ابتکارات غلط نویسی زده است که حتی ممکن است نویسنده های تاب ایران نیز به آن حیران
    مانده باشند که شب و روز در فکر حذف حروف و کلمات عربی از نوشته های فارسی اند { "صد" را بقسم "سد" مینویسند، "مطلق" را بقسم "متلق" } درینباره ضرب المثلی بیادم آمد که میگوید ( نوکر نو - آهو را میگیرد به دو ).آقای عزیز پور حتی از نام من حرف « الف» را حذف کرده بجای آنکه « نصرالدین ایماق » بنویسد بقسم { نصرلدین ایماق } نوشته است . شاید اینهم یک ابتکار باشد که آقای عزیز پور مقاله اش را با سخنان به اصطلاح کرده کی ( گپ از گپ میخیزد ) شروع کرده با ناز و ادای های مسخره وغیر لازم نوشته است: { به نامیلی تمام چند نکته را خاطرنشان میسازم }، تصور من این است که نا میلی عزیز پور خان شاید برای آن است که حرفی برای گفتن در دفاع از نوشته های التقاتی سرهم بندی شدۀ خود ندارد و یا بعبارت دیگر سخنانیکه در جملۀ مستندات تاریخی بوده باشد، ندارد که ثابت بکند "ایماق ها" از لحاظ تاریخی و اتنیکی تورک تبار نباشند آنچه در بارۀ تورک تبار بودن ایماق ها "اویماق ها" محققین و دانشمندان و تاریخ نگاران در سال ها و قرون گذشته نوشته اند، کتابخانه ها بخصوص کتابخانه های ایران « پرستشگاه آقای عزیز پور» پر است، مطالبی را که پروفیسور شهرانی درمورد تورک تبار بودن اویماق ها "ایماق ها" نوشته اند از بیشتر از پنجاه منبع و مؤخذ استفاده کرده و لب لباب آن این است که ایماق ها درغور و در سایر ولایات و مناطق افغانستان و یا جهان که زنده گی مینمایند از لحاظ سوابق تاریخی و اتنیکی تورک تبار اند و اینکه زبان آنها فارسی باشد یا پشتو، تاجیکی باشد یا اوزبیکی، انگلیسی باشد یا جرمنی و روسی فرقی نمیکند. تجربۀ ما که درخارج ازافغانستان زنده گی میکنیم در پهلوی گفتار مستند دانشمندان زبان و نژاد شناسی این است که: زبان اقوام و نژاد ها نظر به موقعیت های خاص اجتماعی و سیاسی حتی درمنطقۀ مسکونی خودشان دیگرگون میشود چنانچه پس از تسلط امویها بعد ظهور اسلام در آسیای میانه و خراسان زمین که افغانستان و ایران امروزی نیز جزء آن بود و حتی در تمام قلمرو اموی ها درسایر مناطق و قاره های دیگر زبان عربی رواج یافت، کتابها و نوشته ها به عربی آغاز گردید که دانشمندان زیادی از فارسی زبانان، تورک و اوزبیک زبانان، تاجیک زبانان وغیره وجود دارد که نام شان با آثار علمی بزبان عربی درصفحات تاریخ متبلور است که این دانشمندان در زمان حیات شان مجبور ساخته شده اند که زبان عربی را که زبان امپراتور مسلط جامعۀ بوده یاد و آثار ماندگار به اخلاف شان بگذارند.
    در شرایط حال که ما با تعدادی از هموطنان خود که متعلق به زبان و اقوام مختلف اند در خارج از افغانستان زنده گی میکنیم، نسل های رویندۀ
    جوان فامیل ها ازهر قوم و تباریکه باشند اکثراً زبان مادری اتنیکی خود را فراموش کرده و زبان محیط زنده گی خود را فراگرفته اند
    آقای عزیز پور که نمیدانم کجا زنده گی میکند، احتمال میرود که در خارج کشور زندگی کند، اگر طفل یا اطفال داشته باشد شاید در دل هوشیار باشد و اعتراف کند که پیش چشمش اطفال او زبان محیط زنده گی خود را یاد میگیرد و به همان زبان مکتب میخواند و تحصیل میکند و بزرگ میشود و زبان مادری و پدری خود را فراموش مینمایند. پس از یکی دونسل زبان اولاد واطفال آنها کاملاً همرنگ زبان ولهجه های مرد مان بومی منطقۀ شان میگردد، وقتی یکی دو قرن بعد، پژوهشگری درمورد اصل و نسب آنها تحقیق نماید درنتیجه خواهد نوشت که اینها { سلاله یی ازمردمان غوری ایماق } بوده و بنا به دلایلی از غور توابع افغانستان به خارج مهاجرت کرده زبان وکلتور اصیل اجداد خود را با گذشت زمان فراموش کرده است و درمحیط زنده گی با مردم محل مزج شده، زبان و کلتور مروج منطقۀ زیستش را پذ یرفته است آنگاه این اخلاف آقای عزیزپور نسبت بیخبری از گذشتۀ تاریخی نصل ونسب خود هرقدر استد لال نمایند که از افغانستان واز غور نیستند و ازبومی های همین کشور مثلاً انگلستان هستند که بزبان صریح وسلیس انگلیسی صحبت میکنند و درآن حیات بسر می برند، در آنوقت استدلال آنها نیز مانند استدلال
    آقای عزیز پورغیرمنطقی و غیر قابل قبول واقع خواهد شد که آدم های کم معلومات و بیخبر از گذشته های تاریخی اتنیکی آنها سخنان با لا وپائین ایشان را تاحدی تائید خواهد نمود اما اشخاص اهل مطالعه و مطـلع از تاریخ اتنیکی اقوام وملیت ها برای روشن شدن ذهن آنها دلایل وبراهین تاریخی واتنیکی را ارایه خواهند کرد تا ازگمراهی دست بکشند وبه پذیرش حقایق تاریخی گردن نهند. من که این مضمون را نوشته میکنم، بسیار مآیوس میشوم و با خود میگویم "یاسین خواندن بالای هر کله بی فایده است". هیپچکس به تورک و اوزبیک ویا پشتون وتاجیک شدن عزیرپور وهمفکرانش علاقه ندارد اما همۀ دانشمندان و پیروان اندیشه های علمی و تحقیقاتی علاقه دارند که تاریخ مسخ نشود و اشخاص و افراد مثل عزیزپور و امثالهم، آب را ندیده موزه را نکشند، تمایلات شخصی و ذهنی خود را جانشین حقایق تاریخی نکنند، آب را خیط کرده ماهی نگیرند و از گمراه شدن نجات یابند و با نورحقایق تاریخی راه رسیدن به حقایق را روشن نگهدارند وبا این کار محققین و دانشمندان رسالت خود را در رهنمائی گمراهان بسوی حقایق تاریخی انجام داده و مسولیت وجدانی خود را در برابر انسان ادا میسازند تا ثابت گردد، آنها ئیکه حقایق تاریخی را نمی پذیرند و درتلاش مسخ آن اند چنین افراد با غرض و با مرض میخواهند به دستور مستقیم و یا تلویحی دشمنان مردم افغانستان بصفت آدمهای حقیقت ناپذیر، قد علم کنند و چهرۀ سیاه خود را زیر ماسکها ی رنگارنگ پنهان کرده اهداف غرض آلود را تعقیب مینمایند
    عزیر پور که همیشه در نوشته هایش خود را بصفت کفش بردار امامت و ایران پرست وانمود میکند و با بلند پروازی های ضدیت با اقوام پشتون، تورک وسایرین قلم فرسائی کرده نوشته ها را مانند کاه بیدانه باد کرده است این بار با مکر شیطانی خواسته است خود را وحدت طلب وانمود بسازد و این نشانۀ ابن الوقتی عزیز پوراست که خواسته است مکارگی وچرندیات خود را زیر جملات اتفاق ملی، وحدت ملی و امثال آن بپوشاند ودیگران را علیه تورکان افغانستان تحریک نماید که این خود سفاهت، نزولت فطرت و کارشیطانی جنگ افروزانه است
    عزیرپور مبتلا به فقر معلومات علمی، تاریخی وسیاسی درجائی ازنوشته هایش سا ده لوحانه به قیافه ظاهری وساختار فیزیکی تعدادی از اقوام
    پرداخته و گفته است آنها همه دریک کشور "ملت" همان کشور را میسازند با این جمله او خواسته است بگوید که غوریها ، چه ایماق باشند وچه تاجیک باشند، ملت افغانستان بحساب می آید، عزیرپور بیچاره که هنوز معنی "ملت" را نفهمیده است ونسبت خود دانمی وخود بزرگ بینی مانند ( جوجه خروس هاییکه نو آواز میکشد و بالای دیوار آهسته آهسته قدم میماند که مبادا دیوار به زیر پای آن چپه نشود ) حتی مقاله هائی را که ازجانب دانشمندان چه فارسی زبان ویا تورکی زبان در وبسایت ها مخصوصاً در وبسایت خاوران بارها نوشته شده و گفته شده که هنوز در افغانستان بمعنی واقعی کلمه{ ملت } بوجود نیامده است، واقعاً آنچه در افغانستان ملت نامیده میشود همان نظریات قرون گذشته است که امپراتوران مسلط درجامعه، هرکدام قوم و تبار خود را ملت قلمداد میکردند وزبان خود را زبان ملی میگفتند که این نظر در اروپا بنام {ناسی یا نازی} یاد میشد که بعد از شکست هتلر وحزبش بنام {آلمان نازی} درجنگ دوم جهانی و انتشار اعلامیۀ جهانی حقوق بشردرسال1948منسوخ شد اما درافغانستان هنوزهم پشتون ها مانند اقوام امپراتوران مسلط در جامعه، قوم خود را ملت و زبان خود را ملی میگویند که برای سایر ملیت های ساکن در افغانستان قابل قبول نیست. آقای عزیز پورکه این بار از ملت افغانستان سخن گفته است شاید موضع گیری قبلی اش را که درسنگر برادران تاجیک قرار داشت تغیرداده میخواهد به صف افغان ملتی ها بپیوندد تا با لواسطۀ آنها دریکی از پست های بلند دولتی شامل گردیده حلقۀ نوکری ابدی را بگوش بیاویزد
    عزیزپور در یک مقاله خود با ناز و عشوه به تحصیل خود اشاره کرده است. باید اینرا دانست که ( یک سنگ سالیان دراز در زیر آب میباشد اگر این سنگ را شکستانده به داخل آن نگاه کنید، داخل سنگ خشک است و سالیان دراز که به داخل آب بوده ولی ازین آب بهره نبرده است

    عزیزپور با وجود درس خواندن دررشتۀ حقوق بین الدول ازلحاظ سیاسی وحقوقی مفهوم واقعی ملت وشهروند را درک نکرده و یا مغرضانه
    با تقلید ازمبلغان گمراه گننده گفته است «شهروندان افغانستان بصورت جمع ملت را تشکیل میدهند» عزیز پور با این نوشتۀ مضحکش از یکطرف
    نوشته های عا لمانۀ دانشمندان وسیاستمداران افغانستان را درنظر نگرفته است و ازجانب دیگر چشم پت به راه مغرضانه وگمراه کننده رفته است ویا شاید به فکر قاصرش آمده است هرکس که درشهر زنده گی میکند شهروند گفته میشود که چنین تصوری برابر است با تکیه کلام نانوای کوچۀ ما درکابل که "هرآدم ناشناس را شهروند گفته صدا میکرد
    باید گفت: تا جاییکه دانشمندان علوم سیاسی باور دارند، ازلحا ظ سیاسی ملت حالت ابتدائی تشکل اقوام با حقوق برابر درتمام عرصه ها در یک کشور است و شهروند به مردم مملکتی اطلاق میشود که ملت باشند که نایل آمدن به حقوق سیاسی و مدنی ، فرهنگی واقتصادی بین تمام ساکنین کشور میسر گردیده تبعیض با تمام شکل و فورم آن نتواند خودرا نشان بدهد ودر زنده گی ملت تاثیر بگذارد اما درشرایط فعلی که در افغانستان انواع تبعیض و برتری طلبی های قومی وزبانی بیداد میکند سخن گفتن ازشهروندی بیانگرعدم درک مفهوم شهروندی است ویا فریفتن مردم با این جملات قشنک دور از قابل عملی بودن درافغانستان فعلی است
    رسالت روشنفکران واقعی که عزم خدمت به وطن و هموطنان خود را داشته باشند، متوجه ساختن آنها به تعبیر وتفسیر غلط و نادرست مبلغان مغرض است که برای فریب مردم انجام میدهند نه اینکه خود روشنفکران درعالم نا آ گاهی به دهل وسورنای آنها برقصند.
    عزیزپورخان که به اصطلاح مانند پشه یی درگوش فیل آرام خفته و بیخبر از مسایل علمی وسیاسی و واقعیت های جامعه است با جملات جرند وپرند خود خواسته است خود را یک سیاستمدار و تحلیلگر سیاسی جابزند و شتنک زده است که قوم و ملت را ازهم تفکیک نموده همۀ اقوام افغانستان را درشرایط حاضرملت قلمداد بکند، تمام تحلیل ها و نوشته های دانشمندان افغانستان وجهان را درمورد تعریف ملت کنار گذاشته و همان سفسطه های مبلغان فریبگر را نشخارکرده است خصوصاً { شهروندان افغانستان همه ملت افغانستان است } گفتن آنقدرمضحک است که غلطی و چرند بودن چنین نوشته ها به هر ابجد خوان سیاسی روشن است
    آقای عزیزپور که درلباس یک مقلد خود را مضحکانه نمایان کرده است، کاشکی مقلد دانشمندان ومتفکران می بود که در ترویج نوشته های آموزنده ومفید آنان مبادرت میکرد. عزیزپور خان که در نوشته اش تمرکز فکری کمتری دارد و مشوش بوده از یک شاخه به شاخۀ دیگر پریده حرکات پرنده یی را انجام داده است که به اوزبیکی { دومی قوپا غان } میگویند که کابلی ها آنرا بنام "قرچه" یاد میکنند، آقای عزیزپور با همین خصلت پرش های قرچه گونش با ذکری از نام اقوام و گرفتن نام آریائی درمقابل آنها خواسته است که خود را آریائی نژاد وسلالۀ کوروش کبیر ایرانی ها قلمداد نماید، عزیزپور و همفکران او با ید بدانند که طبق اسناد تاریخی، کوروش که درقرن ششم میلادی در شهرتجارتی آن زمان بابل که پایتخت امپراتوری کلدانیان بود به قدرت رسید ازاهالی ایلام ذکرشده است که ایلام یکی از بلاد مــا د در ایران امروزی و اهالی آن کورد بوده اند، درهیچ کجای تاریخ قدیمی نسل کورد آریائی گفته نشده است و ازآن گذشته آقای عزیزپور در یک پرواز دیگر قرچه یی، خود را سلالۀ یما پادشا قلمداد کرده خواسته که ریشۀ تبار خود را از راه انتخاب ذهنی خود به کوشانی ها برساند اما بازهم نمیتواند به پلستر کاری خود موفق شود زیرا که طبق حکم تاریخ { نخستین پاد شاه کوشانی ها در سرزمین امروزی افغانستان کجولا کد فیزس بود، پسر او یما کدفیزس بعد ازفوت پدرش بجای او پاد شاه شد. کوشانی ها ازقبایل ستی بودند که درکاشغرستان {تورکستان چینی} سکونت داشتند همچنان درحوزۀ سیحون شمال ، بحیرۀ شمال ، خزر و شمال بحیرۀ سیاه زیست میکردند. از قرن هفت قبل ازمیلاد تا قرن سوم قبل ازمیلاد از تیان شان تا اورال گسترش یافتند، کوشانی ها یا یوچی ها شرقی ترین قبایل ستی است ص 13حقیقت التواریخ} سکو نت اصلی و نام های قبیله و طایفۀ کوشانی ها نشان میدهد که آنها از لحاظ اتنیکی و تاریخی از طوایف تورک اند « یوچی بمعنی شکار چی و ستی بمعنی کبا ب چی است که کوشانی ها آهو وسایرحیوانات را شکار کرده آنرا درمحل شکار درآتش اندا خته کباب میکرده اند و می خورده اند، از این سبب بنام یوچی وستی شهرت یافته اند
    آقای عزیزپور و هم قماش های آن، این موضوع را قبول بکند یا نکند این حقایق واسناد تاریخی درمورد متعلق بودن کوشانی ها به طوایف تورک است که هزاره ها و ایماق های امروز افغانستان بخشی از بقایای آنرا تشکیل میدهد.
    من که از ایماق بودن و تورک تبار بودنم نمیتوانم مثل همتبار ایماقم آقای عزیز پور انکار نمایم، مانند تمام تورکان روشن ضمیر وطنم افغانستان
    علیه هرگونه سیطره جوئی ازطرف هرقومی که صورت بگیرد، مبارزه میکنیم، ما خواهان عدالت اجتماعی در قالب دموکراسی سیاسی و عملی
    شدن حقوق مساوی بیدون تبعیض بین تمام اقوام ساکن درافغانستان هستیم و ضد هرگونه تبعیض و برتری خواهی قومی ، نژادی و زبانی مبارزه
    مینمائیم و این شعار ما و کار ما است
    عزیز پور و آدم هائی مثل او که در هر لباسی علیه تورکان افغانستان به خصومت میپردازند، هر روز ماسک شان پا ئین تر کشیده شده چهره های سیاه واقعی و ابلیس مآبانۀ آنها افشا خواهد شد، بعضی آدم های عزیزپورمانند که فا قد درک و درایت لازم سیاسی اند فعالیت در راه احیای هویت فرهنگی، مبارزه حق طلبانه در راه احیای زبان و مبارزه در راه تشخیص واقعیت های تاریخی از جعلکاری های تاریخی توسط نویسندگان و دانشمندان تورک افغانستان را گاهی مخا لف تا جیک ها قلمداد مینمایند و گاهی مخالف پشتونها وانمود میسازند و آدمان بی مقدار را وادار میسازند تا با ارایۀ چرندیات علیه اقوام تورکان افغانستان وعلیه احیای فرهنگ، زبان و تاریخ فنا نا پذیر اما به فراموشی سپرده شد ۀ تورکان افغانستان، بدخواهی وبد نیتی خود را به اثبا ت برسانند، این افراد بی خاصیت که خصلت مزدوران اجیر، درخد مت ترویج کننده گان استبداد و بی عدالتی را دارند، نمیتوانند مبارزان مصمم و آگاه نسل جوان تورکان افغانستان را که علمبردار نهضت دموکراسی خواهی، مساوات طلبی اند و در راه تساوی حقوق تمام ساکنین افغانستان مبارزه مینمایند، متوقف بسازند. بگفتۀ دانشمندان کاروان به پیش میرود، مخالفان آنرا به کلوخ پرانی میگیرند و خاک باد میکنند اما نمیتوانند مانع حرکات کاروان شوند
    آقای عزیز پور برای اثبات تورک ستیزی اش تعریفی از دموکراسی به شیوه ایرانی کرده و میپرسد: {در ایران تورک ها در رهبری قرار دارند اما چند تا کورد در تورکیه به رهبری دولت رسیده است ؟ } اما از کورد هائی که در ایران به رهبری رسیده باشد سخن نگفته است
    آقای عزیز پور بداند که درایران فارسی زبانهای بومی صرفاً 29فیصد بوده متباقی نفوس آن یعنی اکثریت کا مل نفوس ایران را آذربایجانی ها
    وسایر تورک تباران، عرب ها، کورد ها، و ملیت ها ی دیگرتشکیل میدهد. تاریخ نشان میدهد که درایران از زمانه های پیشین تا ختم جنگ
    جهانی اول همیشه تورکها تسلط داشته و درشگوفائی فرهنگ ایرا ن و آبادی وعمران آن خدمات دلسوزانه نموده اند اما بعد از آن هرحکومتی که از فارس های ایران به قد رت رسیده، دست نشاندۀ استعمار گران فرانسه ویا دست نشادۀ استعماریون انگلیس بوده اند که بیدون رهنمائی حامیان خارجی شان توان رهبری کشورخود را نداشته اند. به عقیدۀ من بیچاره، آگاهی کامل از مسایل بغرنج ایران مطالعات عمیق علمی سیاسی وتاریخی کار دارد اما خدای خدمتگار بودن به ایران و تبلیغ تورک ستیزی ایران در داخل افغانستان که آقای عزیزپور به عهده گرفته است، به معنی شناسایی از ایران نیست. اوشاید زیاد مصروف است و برای مطالعه و کسب معلومات آفاقی وقت ندارد و یا شاید فکرمیکند حقوق بین الدول را خوانده و دیپلوم گرفته است، همه چیز را میفهمد و حاجت به ورق زدن کتاب و مطالعه نیست و تنها لازم دیده است، رد پای آنهائی را تعقیب نماید که یک شور سرمستی فاشیزم را در سر می پرورانند و طبق همین ایده، شتنک میزند که تورک تبار بودن ایماق را با همه شواهد تاریخی مستند وعلمی وتحقیقاتی قبول نکند با آنکه دلایل علمی نیز برای قبول نکردن ندارد و این همان شعر فلسفی ضرب المثل گونۀ یک شاعر اوزبیک زبان است که میگوید (شخص نا بینا کجا با نور بیند راه خویش
    در آخر سخن توجه خوانندگان را به این نقطه جلب مینمایم که آقای عزیزپور آگاهانه ویا غیر آگاهانه برای ایجاد خصومت در بین اوزبیک ها، تاجیک ها و ایماق ها قلم فرسایی میکند، این شخص خود را گاه ایماق، گاه غوری و گاه تاجیک قلمداد کرده و از آدرس تاجیک ها برعلیه اقوام تورک مقاله مینویسد و شاید انتظار دارد که نویسندگان تورک با همان بی حرمتی و عقده گشایی مریضگونه برعلیه تاجیکها و یا ایماق ها بنویسد و به اینترتیب خصومت بزرگ قلمی در بین این اقوام براه انداخته شود تا عزیز پور خان به هدف خود برسد، به عقیده من این دشمنی به نفع هیچ قومی نخواهد بود، اما آقای عزیزپور کدام هدف را دنبال میکند، هنوز معلوم نیست
    ختم کلام »
    19 - 11 - 2008
    سایت کاتب هزاره

    vrijdag 14 november 2008

    سیطره جوئی فاشیزم قبیلوی وادامۀ جنگ درافغانستان

    حسن پیمان مقیم نیویورک
    14 / 11 / 2008
    سیطره جوئی فاشیزم قبیلوی وادامۀ جنگ درافغانستان
    بخش دوم {قسمت چهارم}
    ساقی به جام عدل بده باده تا گدا+ فرصت نیاورد که جهان پربلا کند «حافظ»
    ریشه یابی ، علل وانگیزه های ادامۀ جنگ وفجایع وبقای استبداد درافغانستان
    امیران ، جوانان ومردانی را ازاقوام قزلباش و تورک تباران درخدمت گرفته با آنها طوری رفتار مینمودند که فکرمیشد این نیروهای جنگی غلامان حلقه بگوش آنها باشد چنانچه مرحوم غبار نوشته است : (احمد خان ابدالی) زمانیکه 20ساله بود نادرافشاراورا بعنوان افسرنظامی خود استخدام نمود وقتی درسال1947میلادی نادرافشاردرمنطقۀ فتح آباد خبوشان یا قوچان اوتراق {مجلس) داشت ازطرف 70نفرازنظامیان مورد حمله قرارگرفت وکشته شد وهمۀ آنچه را که به نادرشاه افشارمربوط بود به تاراج بردند ولی قشونیکه نادرشاه افشار، ازابدالی ها واوزبیک ها داشت حرم اورا ازدستبرد وتجاوزافسران ایرانی محافظه کردند وحرم نادرشاه (خانم نادرافشار) دربرابراین حمایت آنها {الماس کوه نور} را به احمد خان ابدالی قوماندان سربازان اوزبیک ها وابدالی ها داد که احمدخان ابدالی دروقت کشته شدن نادرافشار25ساله بود که تحت فرمان اوچهارهزارافراد مسلح غلجائی(خلجی های تورک تبار) ودوازده هزارافراد مسلح اوزبیک ها وابدالی قرار داشت (ص252 و254 افغانستان درمسیر تاریخ) درآغازبه قدرت رسیدن احمد خان ابدالی که شانزده هزارافراد مسلح اوزبیک ها ، ابدالی ها وخلجی ها که بعد ها بنام غلجی ها قلمداد شدند درحفظ وحراصت احمدشاه ابدالی وخاندان او نقش چشمگیرداشتند که به مرور زمان با آنها بی مهری صورت گرفته به حاشیبه رانده شدند وحتی آنهارا بردۀ خود فکرمیکردند امیرعبدالرحمن خان نیزیکی ازاخلاف احمدشاه ابدالی بود که سربازانی را ازاقوام وقبایل استخدام نموده درمقابل اقوام وقبایل دیگربه جنگ وامیداشت واین جنگجویان اوبه منزلۀ برده درتحت امرامیر قرارداشت پس سوال اساسی دراینجا مطرح میشود : درجامعۀ که مناسبات منحط واستبدادی بگونۀ برده گی حاکم برسر نوشت جامعۀ قبیلوی وعشیره یی بوده باشد وخدمت گزاران دربارامیر، مانند برده ها هرلحظه آمادۀ قربانی مطابق خواسته های شوم وناشایست وآزمندانۀ امیران وشاهان باشند چگونه بیدون حکم وارادۀ این امیردزدباشی به کاری اقدام کرده میتوانند ویا چیزی را ازجای آن بیجا میکنند؟! مهمتر ازهمه اینکه به دزدی وسرقت های بزرگ ملی ومملکتی ومردمی بدون فرمان امیرفرمانروا وظالم ، آیا کوچکترین عملی را انجام داده میتوانند ؟! وپاسخ اینگونه سوالات کاملاً عیان است که حاجت به بیان نیست وآنچه باید بروی آن تاکید کرد این است که خود امیردزدبوده وقرار اعترفاتش به دزدان وغارتگران اشد نیاز داشته وازهمین مدرک هم خود وهم خانواده ومنسوبین دربار وامارت خود واردوی پیاده وسوارۀ خود را تامین معیشت مینموده است زیرا به قول حقیقت التواریخ (سالانه هژده لک روپیه که برتانویها به امیرمیدا د) به او کفایت نمیکرد ، جان مطلب دراینجا است که امیربه آن علت ازاین اقوام نجیب وپاک طینت عساکرخودرا برمیگزید که آنها مردمان جنگی ، شجاع ، وظیفه شناس و دلیربودند وباغیرت تر وبا ایمانترازقوم خود امیرمیجنگیدند . این عساکرکه اکثراً ازلحاظ تاریخی واتنیکی تورک تباربوده اند وبنام (تورک تاز) شهرت تاریخی درتهاجم بر دشمن وجنگ علیه دشمنان داشتند جوانان صادق ، با انضباط وبا دسپلین بوده با درنظرداشت احکام اسلامی {اولوالامر} برای حفاظت رژیم وامیرخدمت میکردند ولی امیرچپاولگربا سوء استفاده ازنیات نیک این فرزندان صادق وطن به چور وچپاول خود ادامه میداد و به آن افتخار نیز میکرد برتری وتفوق این عساکرتورک تباردررزم وپیکارصادقانه به نفع رژیم وبرعلیه دشمنان آن بحیث خصوصیات دلپذیرآنان تشخیص گردیده امیر وافسران و مامورین ارشد رژیم را زیرتاثیرشگرفی قرار داده بود ازان سبب آنها درتمام دوران بالا دستی شان کوشیده اند که این تورک تباران را زیر دست خود داشته باشند وحتی ازآنها درمواقع لازم درتنظیم امورخانه و حمایت ازخانوادۀ شان استفاده ها کرده اند . مهمتراز همه این نکته نیز قابل یاد دهانی است که اهداف کلی این زمام داران قاتل ، غارتگر و فاشیست با استفاده ازفرزندان جوان اقوام غیر تبار خودشان ازیکطرف عملی نمودن پلان قاپیدن وچاپیدن را به نفع خویش سازمان داده وازطرف دیگرزمینه سازی برای پاشیدن تخم نفاق بین الاقوامی با مهارت بی شایبۀ استاد ترازشیطان کرده اند وبا عث افزایش افتراق ملی ، ایجاد خصومت ودشمنی بین اقوام وملیت های مختلف کشورگردیده اند چنانچه تاریخ شاهد است حاکمان تام الاختیارافغانستان درهربرهه یی از زمان که توانسته اند جوانان یک قوم را مسلح نموده برای سرکوب قوم دیگرفرستاده اند که این اعمال ناشایست آنها ، عمق قضایای خصومت های قومی منطقه یی درکشورما افغانستان میباشد که هنوزهم که روشنفکران تحول طلب وترقیخواه کشوربا درک رسالتمندی شان میخواهند زمینه های تفاهمات ملی واتفاق و اتحاد بین الاقوامی را فراهم نمایند پیروان خط فکری منحط وفاشیستی امیرعبدالرحمن خان به دهل سیطره خواهی میکوبند و میخواهند همانند اسلاف شان درعمل تفرقه افگنی ازشیطان لعین عقب نمانند (اعوذ با لله من الشیطن الرجیم) آقای رضا قلی درص114کتاب خود بنام {جامعه شناسی خود کامگی} صریحاً ازدزدی وازچگونگی سهم امیرازاموال مسروقه وغارت شده چنین مینگارد: {سپاهیان هرجارا که غارت میکردند یک پنجم وخمس اموال سهم امیر یا شاه بود} دراینجا به وضاحت می بینیم که امیرازیکطرف ازنیروی جنگی وازاستعداد این ملیت های با ایمان تحت فرمان شان برای بقای رژیم فاشیستی واستبدادی "لشکری وشمشیری "ودزدی خود استفاده مینمود ه است و از اموال چپاول وغارت شده سهم خودرا جدا وبه ذخیره گاه شخصی خود می برده وازجانب دیگر نام بدی را بالای این عساکرغیر همتبارخود نهاده و درتاریخ آنهارابنام دزدمعرفی نموده است که به اصطلاح مدافع سینه چاک و این «نیمه روشنفکرهای امروز» وانقلابی ! دیروز و شاگرد وفادارامیرکه امروز به شکل طعنه آمیز، این ملیت های پاک طینت ، صادق وراست کار را به گونۀ توهین آمیزوحقارت آمیز دزد خطاب مینماید ومیخواهد آن غارت اموال مردم که به دستورو فرمان امیرصورت گرفته وامیر ازاین اموال خمس گرفته ومصرف آنرا برای آنها مشروع ساخته است انکارنماید وخود عساکر را دزد خطاب مینماید ومیخواهد با این عمل شیطانی وغیر انسانی خود روح امیر عبدالرحمن خان را شاد نماید وازخط برتری جوئی فاشیستی امیر خود عدول کرده نمیتواند !! خلاصۀ مطلب اینکه دزدی رسمی{چپاول اموال مردم به دستورامیر} که ازطرف مردم دزدباشی نام گرفته است عملی بوده است که ازطرف امیربا اخذ خمس تائید وتصدیق گردیده و به اولگوی رفتار وروش جا معۀ قبیلوی نیز تبدیل میگردیده است این امیر نه تنها عساکررا بلکه جامعه را به دزدی وغارت تشویق وترغیب مینموده است و اما برعکس قوم وتبارخودرا بالای این ملیت های تحت فرمانش افسر وجنرال تعین نموده وملیت های دیکررا همیشه بحیث سربازدرخدمت داشته مجال تبارز به انها داده نمی شده است امتیاز این اقوام غیر پشتون صرفاً سرباز ملیت حاکم بوده وخدمت زیر بیرق بالای آنها حتمی بوده است ، درحقیقت التواریخ آمده است : { قبلاً ازهرهشت نفرنفوس کشوربین سنین 14 تا 50 ساله یکنفربه عسکری بقسم دایمی گرفته میشد عسکری که ازجنگ میگریخت جزایش مرگ بود درسال1265شمسی امیر عبدالرحمن خان امرکرد که هر20فامیل به مصرف خودیکنفر را بصفت عسکربرای یکسال به خدمت نظام بدهند ومصرف اعضای خانوادۀ این عسکربدوش همین بیست فامیل باشد که عسکررا به نظام داده اند ص180} تا جائیکه معلوم است این حکم امیربیشتربالای اقوام غیرازتبارخود صد درصد قابل تطبیق بوده است ، بیائید بازهم تاریخ را ورق بزنیم ویکی ازچپاولگری امیر را که بقلم خودش نوشته شده است به خوانش بگیریم : امیرعبدالرحمن درتاج التواریخ نوشته است (صد سوار را فرستادم که ازرمه های اهالی « ارمته بز» که پانزده هزار گوسپند داشتند هرقدربتوانند تاراج نموده با خود بیاورند ص40) این اعتراف افتخارآمیز امیرشماری ازجنایات او است که به مدافع صدیق وسینه چاک وی بگونه مثال پیشکش و گوشزد گردید تا حد اقل اگرحوصلۀ خواندن وفهمیدن کتاب امیر را بنام تاج التواریخ نداشته باشد این سطور مؤجزبتواند به تاریکی های مغزش روشنی لازم بیا فگند وقدری اورا به اشتبا هات غیر عاقلانه اش متوجه بسازد ، لازم به شرح است که امیر عبدالرحمن بزبان حال به عساکرخود امرمیکند ودستورمیدهد که {هرقدربتوانید تاراج نموده با خود بیاورید } امیر بجای آنکه ازاموال رعیت خود حفاظت نماید خود به سربازانش امرمیکند که مال آنانرا تاراج نمایند واین نه تنها داغ نفرت درپیشانی خود امیردزد باشی وچپاولگراست بلکه داغ ننگین درپیشانی کسانی نیز است که امروزبازهم به پیروی سرسخت ازروش ها وذهنیت های کورفاشیستی قبیلوی حرکت دارد وبه حدی میلغزد که ازیک امیردزد وفاشیست ومنفورتاریخ که هیچ روشنفکری ، نویسنده یی ، وهیچ فرهنگی تا حال ازوی نه تنها دفاع نکرده بلکه بمثابه ننگ جامعه وتاریخ وبهترین اولگوی استبداد وفروشندۀ وطن و مزدورانگلیس میشنا سند پیروی میکند و فاشیزم قبیلوی که امروزدچاروسوسه ودست وپاچه است وجای پائی نه درسطح ملی ونه درسطح بین المللی دراجتماع دارد وازجانب دیگرتحت تاثیر وفشار های ذهنیت مدنی وجامعۀ عقلانی قرار گرفته وبشمول دنباله روان وهوا خواهان آنها آخرین تلاش های مذبوحانه خودرا به خرج میدهند تا با استفاده ازاین تنورداغ ملیگرائی وحاکمیت تک قومی کنونی درکشوربشکل اندیشه های فاشیستی هتلری امیررا دردل ودماغ جامعه جا گزین ساخته آنرا گسترش بدهد وبه این ترتیب یکبار دیگرمیخواهند که احیا وایجاد زمان ننگین ومنفوردورۀ عبدالرحمن خان را دوباره بالای مردم این سرزمین فاشیست زده و برباد شدۀ افغانستان به تجربه بگیرند و ازجانب دیگربه تمام اعمال خائینانه و جنایتکارانه و قتل وغارت و دزدی ، ظلم وستم واستبداد تمام امارا ، شاهان و طوایف رژیم سلطنتی فاشیستی میراثی وسایرزمام داران وحکام ورژیم های فاشیستی بعدی آنرا تاکنون طی دو ونیم قرن اخیر موجودیت وحکومت استبدادی درزیر ماسک رشنفکری! مشروعیت داده باشند و بدینگونه بالای اهداف ، آرمانها ، تعهدات مردمی ، ملی ومترقی خود آگاهانه پای مانده ، عملاً وآگاهانه بر علیه ایجاد {وحدت ملی ، آزادی ، دموکراسی ، ترقی وعدالت اجتماعی }قرار گرفته وباعث ادامۀ جنگ ، فجایع و بقای استبداد گردیده افتراق آفرینی ، دامن زدن تنفرقومی درعرصۀ ملی ، سیاسی واجتماعی را به پراگنده گی رهبری نموده خصومت های بیشترملی ، قومی وفرهنگی ونژادی را عمدا ً و قصداً بین ملیت های با هم برادرافغانستان دامن میزنند و میخواهند این آتش نفاق ملی را بیشتر شعله وربسازند ، اینهم قابل یاد آوری است که امیر عبدالرحمن ازدزدی وغارتش درهزارستان نوشته است : { سرکرده های افاغنه «پشتون ها» چندین مرتبه استدعا کرده بودند که به مخارج خودشان جمعیتی ازاهالی مملکت فراهم آورده به جنگ هزاره ها میروند که آنهارا دشمن ولایت ودین خود میدانستند حکم نداده بودم بعداً حکم عمومی دادم که هرشخص برود ودرتنبیه شورشیان کمک نماید ، عساکروالیجاری که حاضرخدمت شده بودند «ازسی هزار تا چهل هزارافراد جنگی بودند »که ازاطراف به سرکرده گی خوانین ورؤسای خودعازم ولایت هزاره جات شدند ص268تاج التواریخ) این چهل هزارافراد مسلح وحشی با آگاهی ازارادۀ امیر برای چوروچپاول وغارت اموال ملیت هزاره وساکنین مناطق مرکزی افغانستان سیل آسا براه افتاده بودند که بدترین اعمال جنایتکارانه را درتاریخ افغانستان مرتکب شده اند که درتاریخ های افغانستان که ازطرف شخصیت های مختلف تالیف گردیده ابعاد این جنایات انعکاس یافته است( مراجعه نمائید به حقیقت التواریخ تالیف علامه عبدالحق مجددی ، افعانستان درمسیرتاریخ تالیف غلام محمد غبار ) حتی خود امیرعبدالرحمن نیزضمن اعتراف به دزدی ها وغارت امول مردم وباجگیری های خود درمیمنه مرکزولایت فاریاب تحت عنوان « دشمن» نگاشته است : { ازحملۀ سختی که به دشمن یعنی میمنگی ها نمودم دانستند که اگر دفعۀ ثانی یورش ببرم احتمال دارد نتوانند مقاومت نمایند لذا امیر میمنه ، سپرخودرا با بعضی ازسرکرده ها و علما با قرآن نزد من فرستاده متقبل شد که سالانه چهل هزارطلا خراج بما بدهد ص114تاج التواریخ } دراینجا به وضاحت دیده میشود که این امیر باجگیروغارتگروسایر حکام وزمام داران این دزد مستبد وظالم همتبارآن ، چگونه تمام هست وبود ملیت های محکوم را تحت عنوان دشمن لشکرکشی نموده ازطریق باجگیری ، غارتگری وچپاولگری وبسا ظلم وستم بیشمار شیمه وشیرۀ آنهارا می مکیده است وآزدادی ، فرهنگ و پیشرفت اقتصاد این ملیت ها را درگرواهداف شؤنیستی خود قرار داده واین طریقت را به نسل های بعدی آن سرمشق میداده است که ما بدتری نمونه های دوران حکومت داری امیرعبدالرحمن خانی را دردهه های اخیردرافغانستان که با نسل کشی ها ، غارتگری ها ، چپاول وخونریزی ها همراه بود شاهد بودیم و تاکنون شاهد هستیم بگونۀ مثال ازقول منابع خارجی درافشارکابل توسط اجیران پاکستانی بنام طالبان {بیش ازچهارهزارانسان دریک شب وروزکه اکثراً ازاهل تشیع هزاره بوده اند قتل عام شده اند } این جنایات زیر ریش رهبرانی صورت گرفته که همه تیکه داران اسلام بوده وبا این همه جنایات خود هنوز هم جنت را حق مسلم خود میدانند وکلید جنت را به گردن آویخته منتظر ورود به بهشت اند!! وهمچنان به شهادت مردم وگواهی تاریخ ورسانه های جمعی درسمت شمال افغانستان درسال1988م حدودهشت هزارنفررا ازملیت های محروم که اکثراً تورک تباران بوده اند توسط جلادان مزدورو وحشی وبی فرهنگ پاکستانی بنام "طالبان" قتل عام شده اند ودربامیان حدود دوهزار نفرازمردم زحمت کش هزاره را این طالبان وحشی ومزدور به شکل بیرحمانه یی به قتل رسانیده است وده ها مثال دیگر. (باقیدارد)

    woensdag 12 november 2008

    چانه زنی های سياسی در دوبی
















    چانه زنی های سياسی در دوبی




    حامد کرزی، پير سيد احمد گيلانی، صبغت الله مجددی، علي احمد جلالی، اشرف غنی احمدزی و جبهه ی ملی
    دو شنبه 10 نوامبر 2008, نويسنده:
    رزاق مأمون
    تقريبا بلافاصله پس از برگزاري انتخابات رياست جمهوري امريكا و روي صحنه آمدن برك اوباما به حيث رئيس جمهور آن كشور،‌ تب ائتلاف سازي ها و صف آرايي هاي انتخاباتي ميان جناح هاي مختلف سياسي درافغانستان نيز بالا رفته است. اما به نظر مي رسد كه تلاش براي حصول اين گونه تفاهمات در سطح گفتمان گسترده در داخل افغانستان مطرح نيست و عجالتا عقب در هاي بسته درارگ و همچنان در محافل خصوصي در دوبي مركز امارات عربي انجام مي گيرند.
    گزارش هايي وجود دارد كه سفير انگليس دركابل با آگاهي از ايجاد جو جديد در كاخ سفيد نسبت به نحوه حكومت آينده در افغانستان، قصد دارد از قطع رابطه كنوني ميان حامد كرزي و برك اوباما رئيس جمهور جديد امريكا براي ايجاد يك ساختار نسبتا فراگير تازه در محور آقاي كرزي استفاده به موقع كند. وي در هفته هاي اخير، در چندين نوبت ديدار خصوصي با رئيس جمهور كرزي سعي كرده است تا او را به وسيله يك رشته صف آرايي ها و به ميدان كشيدن ساير نيروهاي سياسي خرد وكوچك، به طور كامل احاطه كند. سفير انگليس آگاه است كه حامد كرزي از نظر رهبران جديد كاخ سفيد چانس باقي ماندن در قدرت را از دست داده است. بدين ترتيب،‌ مقامات لندن در تلاش اند تا محور رئيس جمهور را سر ازنو به حيث يك جريان زنده و پرو‍ژه رقابتي جديد در برابر نامزد هاي احتمالي كاخ سفيد مطرح كند. بر اساس اين طرح،‌پيش بيني شده است كه اگر كانديداي امريكايي فردي داراي نفوذ قوي و امكانات اجتماعي فراگير باشد،‌ درحساس ترين روز هاي نزديك به انتخابات،‌ پير سيد احمد گيلاني چهره ارشد انتخابات آينده، ناگهان به نفع آقاي كرزي از ميدان رقابت بيرون شود و بدين وسيله موقعيت آقاي كرزي را تقويت كند.
    گفته مي شودكه كار بالاي يك تعداد گروه هاي خرد و كوچك مدعي مشاركت در بازي هاي انتخابات از هم اكنون تحت عنوان فعاليت هاي صلح و تأمين مصالحه ميان اين چهره و فلان فرمانده به رهبري پروفيسور صبغت الله مجددي آغاز شده است. ظاهرا معلوم مي شود كه فعاليت هاي جديد آقاي مجددي به هدف تقويت اعتبار حامد كرزي درشمال كشور انجام مي شود.
    اجماع در دوبی
    از چند روز به اين سو زيرعنوان گرد هم آيي سرمايه داران و تاجران ملي افغان، نشست هاي مشورتي مهمي درجريان است كه منظور اصلي گفت وگوها بحث روي گزينش يك نامزد هم پذير از سوي حلقات مختلف سياسي بوده است. در اجلاس دوبي مارشال فهيم،‌ فرمانده معروف ضد طالبان ووزير دفاع سابق، احمد ضياء مسعود معاون اول رئيس جمهور كرزي و از اعضاي ارشد "جبهه ملي" ، حاجي محمد محقق از رهبران حزب وحدت اسلامي ( شاخه محقق) وشماري از چهره هاي درشت سياسي وابسته به نيروهاي مختلف حضور دارند. اين درحالي است كه علي احمد جلالي وزير داخله سابق و از نامزدان انتخابات رياست جمهوري نيز از كابل روانه دوبي شده است.
    گزارش وجود دارد كه در صورت يافتن يك راه حل و اجماع نظر درمورد نامزدي آقاي جلالي به حيث كانديداي محوري طرف هاي سياسي حاضر درجلسه دوبي، كليه گروه هاي سياسي به نفع آقاي جلالي از صحنه رقابت ها كنار خواهند رفت. اما درين ميان ظهور اشرف غني احمد زي از مديران ارشد سياسي به صحنه رقابت ها، مشكل كليدي را به وجود آورده است كه روند رايزني ها و تصميم گيري هاي كارساز به نفع آقاي جلالي را در جلسه دوبي تا حد زيادي مختل مي كند. آقاي احمد زي هرگز به نفع آقاي جلالي از ميدان زور آزمايي انتخاباتي خارج نخواهد شد. درظاهر امر، علي احمد جلالي از گردنه هاي بسا مشكلات مقدماتي درامر حاصل كردن قناعت شماري از نيرو هاي عمده عبور كرده است.
    از همين حالا گفته مي شود كه معاون آقاي جلالي انجنير احسان الله بيات درنظر گرفته شده است. آقاي جلالي وابسته به شاخه منگول پشتون هاي ولسوالي اندر ولايت غزني است كه نژادش ترك و زبانش پشتو است. آقاي بيات از قزلباش ( سرسرخ ها) هاي ترك نژاد شيعه مذهب است كه مي تواند در عرصه مبارزه انتخاباتي در سه نقش، يعني ترك تبار،‌ فارسي زبان و شيعه مذهب ظاهر شود. با اين اوصاف، جاي تعجب نيست كه جنرال دوستم مؤسس حزب جنبش ملي و اسلامي و رهبر يگانه ازبك هاي افغانستان درين ساختار نيز وارد شده است. تا اين جا بازي خانه گي سياسي در داخل افغانستان شكل گرفته است.
    اما جبهه ملی چه گونه درين بازی ظاهر خواهد شد؟
    گمان مي رود كه جبهه ملي درحال حاضر، به عنوان وزنه سنگين تر سياسي در چانه زني هاي تقسيم قدرت آينده مطرح است. اين جبهه نگران حوادث و تكانه هاي غيرمنتظره اي است كه مي تواند بر تشكيلات چند رنگ اين جبهه زلزله بياندازد و كار‌آيي نيرومند كنوني آن را در برابر حتي قوي ترين نامزدهاي انتخاباتي، تضعيف كند. جبهه ملي در دو نقش به بازي خويش ادامه مي دهد.
    يك: تماس با تيم رئيس جمهور كرزي و گرفتن امتيازات محوري كه براي كل بدنه هاي سياسي شامل درجبهه قابل قبول باشد. به نظر مي رسد كه كرزي در موقعيت برزخي كنوني به دادن بخش عمده امتيازات براي جبهه ملي راضي باشد. فكر مي شود كه آقاي كرزي بيشتر مايل است تا شخص استاد برهان الدين رباني را به محور آينده انتخاباتي خويش جلب كند. اما اين به معناي پايان بازي سياسي جبهه ملي نيست. اين جبهه در موقعيتي ديگر، مذاكراتي فشرده و منظمي را پيش مي برد كه با آقاي جلالي به يك توافق نهايي دست يابد. از سوي ديگر، گزارش هايي وجود دارد كه يكي از اعضاي ارشد رهبري جبهه ملي به طور جداگانه مذاكراتي را با تيم حامدكرزي انجام داده است و سلسله اين تماس ها هنوزهم ادامه دارد. اين چيزيست كه جبهه ملي را با خطر انزوا و كمبود كارآيي مواجه مي كند.
    اما سوال اين است كه از مجموع تماس ها،‌بحث ها و معامله هاي سياسي كه آغاز شده است،‌چه نتيجه اي حاصل خواهد شد؟
    حدس زده مي شود كه همه جريان هاي شامل در مذاكرات سري، ‌به شمول آقاي علي احمد جلالي وجبهه ملي، در صورت رسيدن به يك توافق عمومي به طور كل به نفع حامد كرزي از رويارويي انتخاباتي خارج خواهند شد.
    واما موقف ايالات متحده در برابر اجماع سري و علني نهاد ها و فعالان سياسي افغان چه گونه خواهد بود؟
    به نظر مي رسد كه ايالات متحده امريكا ريزرف مشخص خود را در انتخابات آينده افغانستان دارد اما در آينده اين ريزرف انتخاباتي معرفي خواهد شد. علايم داشتن چنين ريزرف، آن است كه اخيرا سفارت ايالات متحده امريكا مبلغ پنج ميليون دالر را دراختيار كميسيون ويژه برگزاري انتخابات قرار داده است. گفته مي شود كه امريك نيز در بازي انتخاباتي درافغانستان به شيوه خودش عمل خواهد كرد. يكي از ويژه گي هاي بازي امريكا در انتخابات جديد آن است كه بساط طرفداران و هم پيمانان حزب جمهوري خواه به رهبري جورج بوش را از بستر افغانستان جمع كند. اين چيزيست كه تمامي گروه هاي خردو بزرگ سياسي درافغانستان از آن آگاه اند و مي دانند كه تازه در مرحله اول چانه زني هايي قرار دارند كه بازيگران كليدي آن ، نه افغان ها بلكه انگليس ها و امريكاييان اند.

    zondag 9 november 2008

    وضع كشور بعد از كودتاي ثور

    هدايت الله هدايت
    وضع كشور بعد از كودتاي ثور
    قسمت اول
    از پيروزی كودتای 7 ثور 1357 مردم فارياب و شمال كشـور، به خـصوص بخش اعظم روشنفكران در بيخبری از اهداف بعدی گردانندگان آن، صميمانه حمايت به عمل آورده و آنرا گامي در جهت فروپا شي حاكميت قبيله سالاري و ا ستبداد قبيله يي پنداشتد. ولي به مجرد پيروزی كودتا، شئونيزم پشتون در حزب و دولت كاملاً مسلط گرديد. روشنفكران متعلق به مليتهای غيرپشتون و پشتونهای سالم انديش را مورد اذيت و آزار قرار دادند. افراد بی تجربه، بی دانش و فاقد آگاهی سياسی و اداری در پستهای حساس دولتی نصب شدند، برخوردهای ناشيانه و عقده يی موجبات عدم رضايت عمومي مردم را بار آوردند.
    گرداننده گان رژيم، بدون مطالعه و برداشت دقيق و همه جانبه، از جامعه با طرح شعارهاي چپ روانه و ماجرا جويانه فاصله بزرگ و عميقی بين مردم و دولت ايجاد نمودند.گاهي سوسياليزم، گاهي هم دموكراسي خلقي و ديكتاتوري پرولتاريا را شعار دادند. عده اي ساختمان جامعة سوسيالستي را در ده سال بعضي در 15 سال و همچنان عبور به كمونيزم را قبل از كشور هاي اروپاي شرقي حتي اتحاد شوروي وعده ميدادند. در حالي كه طبقة كارگر صنعتي نهايت مـحدود بود. حتي ملازمين و پياده هاي دفاتر را كه فاقد شعور سياسي وخصوصيات كارگري بودند نيز جزء طبقة كارگرحساب نمودند، كه در مجموع آنهم فيصدی ناچيز نفوس كشور را تشكيل ميدادند. روشنفكران هم از لحاظ كمي و هم از لحاظ آگاهي در سطح پايين قرار داشتند. فيصدي قابل ملاحظة جامعه را دهقانان كم زمين و بي زمين (در حدود 60 – 75 فيصد جامعه) تشكيل ميدادند. اما قسمت اعظم آنها از گرفتن زمين زميداران انكار و آن را حرام ميدانستند. روحانيون، زمينداران بزرگ، سرمايه داران (عموماً تجار و دلالان، كمپرادور) مخالف رژيم بودند.بنابرآن حزب برسراقتدار نيز عقبمانده تر از آن بود كه بتواند جامعه را رهبري نمايد. تمام بيماريها به خصوص بيماري شئونيزم و محل گرايي در آنها به صورت بارز مشاهده ميشد. اگرچه در اوايل كودتا روشنفكران محلي مربوط به مليتهاي مختلف كه به جناح خلق و پرچـم منسوب بودند. در رأس ادارات و سازمانهاي اجتماعي نصب شدند. اما به زودي اختلافات خلق و پرچم باعث شد كه يك بخش روشنفكران كه از آگاهي نسبتاً بالايي برخوردار بودند از تركيب دولت كنار گذاشته شده و تعدادي از رهبران وكدرهاي پرچم به اتهام سازماندهي كودتا زنداني شوند.دولت كودتا ميتوانست ازسازمانهــاي چپي چـون بخشهاي مختلف شعلـة جـاويد، سازا (سازمان انقلابي زحمتكشان افغانستان) سفزا (سازمان فدايي زحمتكشان افغانستان) وغيره كه تمايلات مائوئيستي ويا سنتريستي داشتند در ايجاد به اصطلاح جامعة بدون طبقات استفاده نمايند. اما برعكس لبة تيز مبارزة جناح خلق به آنان متوجه بود كه صد ها تن از اعضا وكدرها و رهبري آن سازمانها به زندانها افگنده شدند و يا به شهادت رسيدند. كه ميتوان از شهادت شخصيتهاي برجستة ملي چون محمد طاهر بدخشي، بحرالدين باعث و عبدالرسول جرئت و غيره نام برد .اعضاي گروه كار1 كه از لحاظ انديشه با ح . د . خ . ا . اختلاف چنداني نداشتند و تنها به تقـدم حل مسئلة ملي قبــل از حل تضادهاي طبقاتي معتقد بودند با وجود تنظـيم اعـضـاي آن به ح. د. خ. ا مورد شديد ترين پيگرد وآزار قرارگرفتند.از اجراآت افراد ضعيف و فا قد آگاهي سياسي و اداري كه در پستهاي حساس حزبي و دولتي صاحب صلاحيت بودند، مثالي را ياد آور ميشوم: در اواخر سال 1357 زماني كه نگارنده به صفت مدير ليسة ظهيرالدين فاريابي ايفاي وظيفه مينمودم ، حادثة عجيبي را نورالله مصيب و رحيم كريم (ازجمله، استادان سابقه دار ليسة ظهير فاريابي) چنين حكايت نمودند: «زماني كه ما به قرية كوه صياد اولوسوالی رسيديم در داخل قريه موسفيدي را ديديم كه به درخـت بسته بودند . چون او را ميشناختيم از وي پرسيديم پدر چه شده است؟ وي گفت: «پسرم مرا بسته و به من ميگويد كه تو با فئودالها همكاري مينمايي، او رفت تا دريشي نمايد و با من برخورد انقلابي مينمايد .» (پسر موسفيد مسئوول تبليغ و ترويج كميته اولوسوالی بود.) ما مدتي در آنجا منتظر مانديم تا پسر موصوف آمد و به وساطت ما آن موسفيد رها شد.»ميبينيم كه بر داشت يك عضو رهبري حزب حاكم كه از صلاحيت نامحدود در محل كار خود برخوردارست از انقلاب و جامعه چقدرمحدود و ضعيف بوده و برخورد انقلابي را با دريشي معادل ميداند و پدرش را به هيچ و پوچ بدون تحقيق حارنوالی برخلاف همه فوانين و مقررات ، به درخت ميبندد وآنهم نه در ادارة دولتي ، بلكه در خانة شخصي اش . و يا زماني ، كه فرمان شماره 7 صادرشد . اعضا ومسئوولين ولسواليها وولايات از عروسيهاي مجلل و حتي محدود جلوگيري مينمودند، ديگهاي بار شده وآمادة توزيع را به زمين ميريختند ومردم را جبراً وادار مينمودند تا دختران شان را در بدل مهريه 300 دينار كه معادل 300 افغاني اعلام نمودند ،‌ به شوهر بدهند.در اواخر حكومت نورمحمد تره كي اكثر خلقيهاي آگاه غير پشتون وكدرهاي سالم انديش پشتون از وظايف دولتي وحزبي بركنار ويا به مناظق دور دست تبديل شدند . به تدريج قسمت اعظم روشنفكران كه پاية اساسي حاكميت دولت كودتا را تشكيل ميدادند از كنار حزب و دولت رانده و يا خود از آن فاصله گرفتند .علماء، روحانيون و مسلمانان عادي به نام اخواني مورد پيگرد قرارگرفته عدة زياد آنها زنداني و اعدام شدند . اين عمل باعث شد ، قسمت اعظم علما وروحانيون غير وابسته جبراً و قهراً به جانب مخالفين رانده شوند .زمينداران بزرگ وكوچك وافراد مرفه ، همه به نام ملاك و فئودال تحت تعقيب وپيگرد قرار گرفته توهين وتحقير گرديدند. با اين عمل زمينداران كوچك و بزرگ ، سرمايه داران وعدة زيادی از اهل كسبه ، حتي دكانداران از دولت آزرده شدند .نورمحمد تره كي وگردانندة اصلي كودتا يعني حفيظ الله امين با فرامين پي درپي وفعاليت ضد مذهبي وضد ديني عدم رضاييت عمومي مردم را فراهم ساخت . به خصوص فرامين شماره (8-7 ) عكس العمل فوري مردم به خصوص فئودالان ، زمينداران وروحانيون بزرگ را برانگيخت. ولايت فارياب ، مورد وحشيانه ترين تاخت وتاز عمال امين وتره كي قرار گرفت . تمام روشنفكران وكدر هاي محيطي به بهانه هاي مختلف به ولايات دور دست چون ارزگان بادغيس ، قندهار فراه وغيره تبديل شدند. هاشم پيكار عضو هستة مركزي گروه كار كه به صفت شاروال ميمنه ايفاي وظيفه مينمود به قلعة نو ، سيد احمدشاه دولتي والـي ولايت فـارياب به فراه ايـن جــانب (مدير ليسه ظهيرالدين فاريابي) به ارزگان ، عبدالغني رادمنش مربوط جناح پرچم به كابل ، غلام سرور وافي مربوط جناح خلق رئيس تعليم وتربية فارياب به قندوز ودهها تن ديگر به ولايت ديگر تبديل شدند .عزيزالله وگري والي ، ظريف ايوبي مستوفي ، عزت الله پيكار ولسوال پشتونكوت خاصه دار بيمارمدير سره مياشت ، درويش وغيره به همكاري حبيب الله دوست ، يونس عزيزي ظاهر‌عظيمي ، حفيظ الله بوستاني وغيره هرچه توانستند به مردم مظلوم وبا شهامت فارياب جفا نمودند ، كه خود بحث مفصلي است ، كه دراين محدوده نميگنجد .عدة زيادی از متنفذ ين ، علما وروحانيون چون ذوات آتي ، مولوي علاوالدين ، آقارحيم زارع محمد امين مستوفي ( در كابل دستگير گرديد ) ، حاجي حيدر اميني ، قاري شاهي ، امام حاجي، عبدالرحيم ارباب برادر رئيس عبدالرحمن، حاجی عدالمحمد علاف، صاحب الدین، عبدالمحمد، غلام نقشبندمعلم ، عبدالغفورمعلم (مشهور به غفورعينكي) ،‌ عبدالصمد نظري از شهر ميمنه ، حفيظ الله « شهيد » محمد صديق وكيل ، قاضي عبدالقادر ، كمـال الدين بيگ كريم باي تركمن ، رجب باي ، محمدابراهيم ، امرالدين وغلام سرور ازولسوالي قيصار ، الله داد و مولاداد ازعلاقه داري المار ودهها تن ديگر بدون كوچكترين جرمي دستگير و به شهادت رسيدند كه جنازه هاي شان تا هنوز دريافت نشده است . ازولايت جوزجان محترم نورالدين مخدوم نواسة خليفه قزل اياق ، مولوي عبدالخالق ، قاري غفور ، ملا ابوالخير وخال محمد توسط عمال امين دستگير وسر به نيست شدند . درولايات ديگر چون بلخ ، سمنگان نيزصد ها تن به شهادت رسيدند ، كدر هاي محل به جا هاي دور دست تبعيد شدند ، كه فعلاً اسماي شان در دسترس بنده نيست .پس از اندك زمان دررهبري حزب حاكم اختلافات جدي بروز نمود . درعين حال قيامهاي مسلحانه درگوشه وكنار كشور آغاز شد . اولوسوالی لولاش كه درآن زمان علاقه داري بود درنتيجة قيام مردمي آزاد گرديد . قيامهاي مردمي در مناطق كوهستاني ، ‌مركزي وسرحدي كشور نيرومندتر از ديگر نقاط كشور بود . اگر چه اين قيامها سازمان يافته وآگاهانه نبود . ولي موجب دست وپاچه گي رهبران حزبي ودولتي شد . تره كي به عجله كمك فوري شوروي را خواستار شد . به خصوص قيام 24 حوت 1357 هرات اورا نهايت مشوش ساخت . وتلفوني اعزام سربازان اوزبيگ وتركمن را به لباس افغاني از بريژنف تقاضا نمود ، كه ازطرف بريژنف رد گرديد . متن صحبت تلفوني آقاي تره كي با الكسي كاسيگين صدراعظم شوروي در كتاب اردو وسياست آقاي جنرال نبي عظيمي تحرير شده است .قيامها در اوايل ، جنبة خود به خودي داشت ، كه اكثر با خشونت وكشتار بيرحمانة شهر نشينان همراه بود . مثلاً : در ماه سرطان 1358 مجاهدين زماني كه داخل مركز اولوسوالی قيصار شدند محراب مسجد جامع اولوسوالی قيصار را به آتش كشيدند كه درنتيجة آن شش تن از متعلمين مكتب كه به صورت مدافعين انقلاب تنظيم بودند ، از منار ، خود را پرتاب وتوسط مجاهدين كشته شدند ويا در شعله هاي آتش در داخل منارمسجد سوختند . ويا عدة افراد بيگناه را كه اكثر معلمين ومامورين وافراد عادي بودند از داخل بازار اولوسوالی قيصار دستگير وبه تعداد نه نفر را به ريسمان بسته جهت آزمايش قدرت مرمي تفنگ 11 تير ( آنها ميخواستند بدانند كه آيا تفنگ شان قدرت شگافتن سينه هاي آن نه نفر را دارد يا نه ) انها را در يك قطار ايستاد نموده با شليكها مرمي همة آنها را به خاك خون كشانيدند . از آنها تنها يك نفر كه مرمي به قلب او اصابت نكرده بود بعد ازرفتن مجاهدين به نحوي دستان خود را باز نموده فرار مينمايد، متباقي همه به شهادت ميرسند. از جمله ميتوان از شاعرونويسندة چيره دست سيدنبي الله فروزي معلم ليسة نادم اولوسوالی قيصار نام برد. ويا زماني كه اولوسوالی گرزيوان در تابستان 1358 به وسيلة مجاهدين سقوط داده شد تمام مدافعين آن به طور فجيع به قتل رسيدند . حفيظ الله امين درمدت زمان كوتاه توانست قدرت نظامي را قبضه نموده با كودتاي نظامي بتاريخ( 25 / 6/ 1358 ) تركي را به قتل رساند وخود بر اريكة دولت ( به حيث منشي عمومي رئيش شوراي انقلابي وصدر اعظم تعيين شد ) تكيه زند ، اما نتوانست جلو قيامها را بگيرد بحران به شدت بيشتر از بيش گسترش يافت .
    ورود سربازان شوروي و بحرانی شدن اوضاعببرك كارمل با اغتنام ازفرصت ، توانست حمايت روسها راجلب وبا بيشتر ازصد هزار سرباز مجهز وميكانيزة روسي وارد كشور شد وحفيظ الله امين توسط نيروهاي شوروي كشته و قـدرت به كـارمـل منتقل گرديد . وبه تاريـخ 6جـدي 1358 كـارمل به صـفـت منشي عـمومي ح . د . خ . ا ورئيس شوراي انقلابي وارد كابل شد . وي در ابتدا با گشودن درهاي زندانها ورهايي زندانيان ، خواست اكت دموكراسي واستقلاليت نمايد . اما به زودي هزارها ودهها هزار انسان به زندانها افگنده شده صدها وحتي هزارها دهقان ، چوپان وافراد عادي جامعه به بهانه هاي مختلف ، چون داشتن سلاح ويا پيدا شدن مرمي ويا پوچك ، بدون محاكمه به جوخه هاي اعدام سپرده شدند . به خصوص غيرپشتونها ازاين عمل ضربة زياد ديدند ، زيرا موجوديت سلاح درنزد آنها جرم غير قابل بخشش به شمار مي آمد . اما براي پشتونها موجوديت سلاح يك امرعادي بود . مجيد كلكاني مشهور به آغاي شمالي رهبر «ساما» وجبهة متحد ملي، شخصيت شناخته شدة كشور در 26 دلو 1358 دستگير واعدام گرديد .ورود ارتش سرخ شوروي واشغال كشور به وسيلة آنان احساسات شديد مذهبي وملي مردم را برانگيخت وزمينه را براي قيام عمومي وسراسري مساعد ساخت . مردم با دست خالي و اسلحه هاي ابتدايي قيام را عليه اشغالگران روسي آغاز كردند ، كه با بيرحمي و قساوت كامل سركوب ميشدند . اين سركوبهاي وحشيانه ، موجبات مهاجرت صدها هزار نفر ودهها هزار فاميل را به كشور هاي ايران ، پاكستان ، كشورهاي عربي ، تركية اروپا حتي اضلاع متحدة امريكا ، كانادا وآستراليا فراهم آورد .ةشور وهيجان طبقات واقشار پاييني جامعه وروشنفكران ، كه پايگاه اساسي دولت را تشكيل ميدادند ، به سردي گراييد وبخش اعظم آنان به نيروهاي مخالف پيوستند . فرار جمعي ووسيع مردم به پاكستان زمينه را براي رشد نيروهاي اخوان المسلمين كه هستة آنان از قبل موجود بود مساعد ساخت .تنظيمهاي جهادي با حماية مستقيم پاكستان ، كشورهاي عربي وغربي به خصوص امريكا پا به عرصه نهادند ، كه عموماً سازمانهاي افراطي و شديداً وابسته به پاكستان بودند .كميته هاي جهادي در قرا وقصبات و ولسواليها در ابتدا بر اساس شناخت شخصي وروابط قومي وقبيله اي با رهبران تنظيمهاي جهادي ايجاد وفعاليتهاي مسلحا نه را آغاز كردند ودر اندك زمان توزيع پول وسلاح به وسيلة دلالان وكلاهبرداران به بازار مهم تجارتي مبدل شد . از مليونها دالر كمك كشور هاي عربي وغربي ، بخش اعظم آن توسط رهبران تنظيمها ودلالان وكلاهبرداران به بانكهاي خارجي ذخيره وقسمت ناچيز آن به اختيار مجاهدين در داخل كشور قرار ميگرفت .
    عملكرد مجا هدين در ولايت فاريابقوماندانان ورؤساي كميته ها هرروز مواضع شان را نه بر اساس عقيده ، بل كه براساس پول وسلاح بيشتر عوض مينمودند . در ولايت فارياب در اوايل تنظيم حركت انقلاب اسلامي مولوي محمد نبي نفوذ زياد داشت كه به تدريج جاي آن را تنظيمهاي جمعيت اسلامي وحزب اسلامي اشغال نمودند .دررأس كميته ها اكثر اقراد فاقد دانش وبي سواد قرار گرفتند كه از مسائل ديني ومذهبي كوچكترين اطلاعي نداشتند واولين هدف مبارزه وجهاد شان را سوختاندن وآتش زدن مكاتب دفاتر دولتي وكشتار بيرحمانة معلمين ، افراد با سواد ، اعضاي صندوقهاي تعاوني وكوپراتيفهاي دهقاني تشكيل ميداد ، كه اينها همه به دستور استعمار به خصوص پاكستان انجام ميپذيرفت . نخستين شهدا درولسوالي قيصار معلم فخرالدين معلم مكتب متواسطه چيچكتو وغوث الدين وفا كارگر مطبعه از شهر ميمنه بودند ، كه در زمستان سال 1357 مكتب مذكور به وسيلة وكيل محمددين وزكريا خان به آتش كشيده شد.به طور مثال دراوايل سال 1359 اولوسوالی شيرينتگاب به وسيلة مجاهدين تصرف شد به مجرد تصرف تعمير اولوسوالی وتعمير ليسه ظهيرالدين فاريابي ، كه داراي يك كتابخانة مجهز بود . طعمة حريق گرديد. دهها تن به جرم داشتن ارتباط به دولت به شهادت رسيدند . كه قسمت اعظم آنها دهقانان بي بضاعت ، معلمين وغيره بودند . در اوايل تابستان 1359 ليسة ابوعبيد با لابراتوار مجهز وكتابخانة گرانبهايش كه حاوي هزاران جلد كتاب ناياب وقيمت بها بود به آتش كشيده شد . همزمان محكمة اولوسوالی وليسة نادم قيصاري در اولوسوالی قيصار توسط مجاهدين حريق گرديد . تا اواخر سال 1359 تقريبا تمام مكاتب وتعميرهاي دولتي ولسواليهاي ولايت فارياب تخريب وحريق گرديدند . صد ها تن معلمين غير وابسته ومتعلمين مكاتب … بيموجب به شهادت رسيدند .در اين برهه با تشكيل كميته ها ، جنگهاي خونين وتوقف ناپذير تنظيمي برسرتقسيم منطقه جمع آوري عشر، زكات ، انداز ، جريمه وغيره آغاز گرديد ، كه يقيناً تلفات وخسارات ايـن جنگها (مسلمان جنگي ها ) به مراتب بيشتر از جنگهاي مجاهدين با دولت وروسها ميباشد .در ولايت فارياب مولوي عبدالغفور رضايي مشهور به « مولوي قره » دربخش اعظم مناطق آزاد فارياب بعد از جنگهاي خونين مسلط گرديد . در سال 1360 بنابه توطئة بازار باي ، مولوي قره با كشتار چهل نفر به شمول عبدالرحمن پهلوان قوماندان عمومي اولوسوالی المار به كميتة پهلوانان مربوط گروه كار كه تحت پوشش حركت انقلاب اسلامي جهادمينمودند ، پايان داد .با آمدن محمد نبي زارع پسرمرحوم آقا رحيم زارع كه بانورالله قرائي ( مربوط حزب اسلامي ) ‌در يك جبهه قرار داشت ، جنگهاي خونين ودوامدار بين مولوي قره با نبي جان زارع ونورالله قرائي آغاز گرديد كه اين جنگها جان صد ها تن جوانان دلير وبرومند را گرفت ومولوي عبدالـغفوررضايي ( مولوي قره ) دربهار 1362 درجنگ با انجنيرنسيم مهدی در ولسواي بلچراغ قرية توغله مس به شهادت رسيد و در غنده سنگ دفن شد. با مرگ موصوف رقابت ودرگيريهاي شديد وخونين بين رسول پهلوان ونور محمد قوماندان از قرية كوه صياد آغاز شد، كه با ترور نورمحمد قوماندان اين كشاكش به نفع رسول پهلوان پايان پذيرفت.نيروهاي نبي جان ونورالله خان درجنـگ با بقاياي مولوي قره تار ومارگرديده نورالله خان به دولت پيوست ، كه توسط رياست « خاد » طور مرموزي به قتل رسيده ، جسد بي سر اورا به كوتل الم ليك (در مسير شاهراه بين میمنه و المار) انداخته بودند ونبي جان تقريباً با چهارصد نفر نزد انجينر نسيم در ولسوالی درزاب پناهنده گرديد. نبي زارع با عدة قوماندانانش ( نقيب الله برادرش، خيرالله ، عبدالرحيم ، عزت الله ، سيد اسدالله، محمد آصف...) توسط انجينرنسيم مهدي در مهماني به شهارت رسيدند .حفيظ ارباب و يار مله…به خونخواهي نورمحمد قوماندان برخاسته جنگ وسيعي را با رسول پهلوان وروف ثوري، رئيس عبدالرحمن… در مجموع حركت انقلاب اسلامي آغاز كردند كه منجر به تسليمي رسول پهلوان به دولت گرديد .همانطور كه تذكر دادم ، گرداننده گان حزب حاكم به خصوص درولايات وولسواليها برداشت ناقص ، نادرست وغلط از انقلاب وجامعه داشتند . نيروهاي جهادي نيز دستي كمتر ازآنان نداشتند . بنابر دستور سازمانهاي جاسوسي به ويراني وطن وكشتار مردم ميپرداختند .درماه مبارك رمضان 1361 من با آقاي محمد شفيع رئيس اداري ولايت فارياب به وساطت حاجي گل نظر باعده اي ازقوماندانان مشهور جهادي فارياب درامام صاحب شهر ميمنه ملاقات و مذاكراتي داشتيم . درآن ملاقات غلام نبي جيج قوماندان عمومي فارياب درآن زمان خيرالله ضابط ، ضيا ضابط .. ازطرف مجاهدين اشتراك داشتند . درآن نشست قوماندان غلام نبي برنـامه كاري اش را چنين شرح داد : «سخت ترين ملحدين، معلمين، مامورين ومتعلمين هستند بايد كشته شوند. اعضاي صندوق تعاوني وكوپراتيفهاي دهقاني باگرفتن زمين ودفاع از دولت دشمن اسلام اند بايد به قتل برسند. مكاتب كه مركز تعليم ملحدين است. بايد تخريبگردند. اين دستور رهبران ماست» موصوف مربوط حزب حركت انقلاب اسلامي مولوي محمد نبي بود، كه بعداً به جمعيت اسلامي پيوست.بعد از مذاكرات طولاني توانستيم با هم پيرامون مسايل مهم به توافق برسيم . در همان اثنا دونامه يي كه ازطرف مولوي محمد نبي براي مولوي عبدالغقور رضايي وعبدالرحمن شمولزي رئيس كميته پشتونها فرستاده شده بود به دست من افتاده بود . داراي مطالب متضاد بود به آنها نشان دادم . در نامه اي كه براي مولوي عبدالغفور (مولوي قره) تحرير شده بود از كشتار وجنگهاي وي تمجيد واورا براي تصرف مناطق تشويق مينمود . كشتار معلمين ، متعـلمين اعضاي صندوق تعاوني و… را به مثابة خطر ناكترين دشمنان اسلام دستور داده بود . تخريب مكاتب ادارات دولتي و … را به نام مراكز فساد در سرلوحة كار آنها قرار ميداد .اما نامه يي ، كه براي عبدالرحمن شمولزي تحرير شده بود اورا به برخورد احتياط آميز وعدم درگيري با دولت تشويق مينمود وتوصيه شده بود تا معلمين ، متعلمين ، اعضاي صندوق تعاوني وديگر ملحدين را مسلمان سازند . با صراحت به آنها نگاشته شده بود . چون پشتونها در فارياب در اقليت قرار دارند نبايد با حركات ماجرا جويانه دست بزنند . اين نامه ها به روحية آنها تأثير مهم نمود و از نيات شوم رهبران نشسته در پاكستان آگاهي حاصل نمودند وغلام نبي قوماندان با ما به شهر ميمنه نزد فيض الله البرز كه درآن زمان والي فارياب بود . آمده بعد ازمذاكره ومفاهمه دوباره برگشت .
    پايان قسمت اول
    ادامه دارد

    ÖZBEKLERİN İMPARATORLUĞU VE SONU – 2


    ÖZBEKLERİN İMPARATORLUĞU VE SONU – 2
    II. Abdullah Han’ın ölümünden sonra, 1579 yılında, oğlu Abdu’l-Mü’min tahta geçti. O, üvey kardeşi tarafından öldürüldü. Özbek İmparatorluğu’nda kargaşalık baş gösterdi. İran Şahı Şah Abbas, Harezm’i işgal etti. Kazakların Han’ı Tevekkel, Semerkand’ı işgal etti ve Buhara’ya başarısız bir saldırıda bulundu. Şeybani Han Hanedanı’nın prensleri arasında, Han seçiminden dolayı, birlik yoktu. Beyler, 1554’te Buhara’ya sığınmış olan Abdullah Han’ın kızkardeşi ile evli olan Astrahanlı Sultan Canıbey’in taht’a çıkması için kendisine teklifte bulundular. Ne var ki Canıbey, bu teklifi reddetti. Bunun üzerine, kardeşi Baki Muhammed, 1597’de Han olarak seçildi. Bununla, 10 Han vermiş olan Şeybani Hanedanı’nın devri kapanarak Astrahanlılar Hanedanı devri başlamış oldu.
    Astrahanlılar Hanedanı (1597 – 1753), 9 Han verdi ve Şeybani Hanedanı’nın mirasını muhafaza etmeğe çalıştı. Fakat, Beylerin bencilliği yüzünden başarısızlığa uğradı. Çünkü; Beyler, küçük bölgelerde kendi hakimiyetlerini sürdürmeye çalışıyorlardı. Amu Derya ile Sir Derya arasındaki devletin birliğini bir defa daha tesis etmeğe, sadece Abdü’l-Aziz Han (1645 - 1685) muvaffak oldu. İran Şahı Nadir Şah (1736 – 47), 1740’ta Buhara’yı işgal ettikten sonra, Ebü’l-Faiz Han’ı kendine tabi kılmak suretiyle, Astrahanlı Hanedanı’nın çöküşüne damgasını vurmuş oldu. Nadir Şah’ın ölümünden sonra, Astrahanlıların Hanı Ebü’l-Faiz, 1748’de öldürüldü.
    Karşı şehri etrafındaki Özbek – Manğit boyu önderi Muhammed Rahim Atalık, 1740’tan beri devlet idaresi meselelerinde önemli bir rol oynamıştı. Ebü’l-Faiz Han’ın öldürülmesinden sonra, Han’ın 9 yaşındaki oğlunu (1747 – 48), ondan sonra da Ubeydullah’ı (1748 – 52) taht’a çıkardı. Devletin siyasetini bizzat kendisi tayin eden Muhammed Rahim Atalık, 1753’te Buhara’da taht’a çıktı. Bu hadise ile, 1920’ye kadar varlığını sürdürecek olan Manğit Hanedanı devri başlamış ve 1753’de Astrahanlılar Hanedanı devri sona ermiş oldu. Muhammed Rahim Atalık,“Han” ünvanından sarfınazar ederek“Emir” ünvanını aldı. Bununla beraber Manğit Hanedanı, artık Türkistan ve çevresinde nazım bir güç değildi. Çünkü; Şeybaniler İmparatorluğu’ndan sadece küçük Buhara Emirliği mevcuttu; diğer bölgelere gelince, hepsi bağımsız olmuştu.
    Daha önce de belirtildiği gibi, Timur’un ölümünden sonra bazı Beylerin bağımsızlık çabaları, hayli göze çarpıyordu. İmparatorluğun birliği için, ya çok sabırlı olan, veya başkalarını egemenliği altına alabilecek kadar kendini güçlü hisseden hükümdarlar, çaba harcıyordu. Muhammed Şeybani Han’ın ölümünden sonra dahi, anarşik çabalar devam etti. Harezm, bağımsızlığını ilan etti. Burunduk Han idaresinde, kendi devletini kurmak için boşa giden çabalardan sonra Çu Vadisi ve bozkır Özbek – Kazakları dahi, 1475’ten beri kendi başlarına hareket ediyorlardı. XVI. Yüzyılda, Doğu Türkistan’da, hocalar bilhassa sivrildiler ve siyasette söz sahibi olmaya teşebbüs ettiler.
    KAYNAK: DR. BAYMİRZA HAYİT
    TÜRKİSTAN RUSYA İLE ÇİN ARASINDA
    Ruhun şad mekanın cennet olsun Dr. Bay Mirza HAYİT.
    Unutmayacağız sizi.
    KURAŞ
    Özbek halkının geleneksel güreş türleri 3500 yıl öncesine dayanan dönemi kapsamaktadır. "Kuraş" sözcüğü Özbekçe'den tercüme edildiğinde "Güreş" anlamına gelmektedir. Kuraş ile mücadele ve toplumsal spor olarak çoğu eski doğu literatür kaynaklarında karşılaşmak mümkündür. Bin yıl önce ortaya çıkan "Alpomış" Destanında bile "Kuraş" en sevilen ve saygıyla karşılanan, ayrıca söz konusu dönemlerde Özbekistan'ın tarihi topraklarında yaygın olan bir spor türü olarak ifade edilmektedir.
    Çoğu eski ve orta çağ filozof ve tarihçileri kendi el yazmaları ve kitaplarında "Kuraş"dan bahsetmektedir. Doğunun büyük alimi ve fikir adamı İbni Sina, "Kuraş"ın vücudu ve ruhu desteklemenin en iyi yöntemlerinden biri olduğunu yazmıştır. Ancak Kuraş'ın ilk olarak nerede ve ne zaman ortaya çıktığı ile ilgili net bir bilgi şu ana kadar yoktur. Buna rağmen, Kuraş'ın en eski güreş türlerinden olduğunu birçok uzman desteklemektedir. Milattan sonra IX. yüzyılda Kuraş'ın yeni gelişme aşaması başladı. O dönemlerde günümüzün Özbekistan Bölgesine yerleşen insanlar tarafından bayram ve düğün gibi büyük toplumsal olaylar düzenlendiğinde eğlence türü olarak Kuraş kullanılmıştır. Sonradan Kuraş normal eğlenceden bağımsız bir spor türü ve fiziksel hazırlık yöntemlerinden birine dönüşmüştür. XII. yüzyılda yaşamış Pehlivan Mahmud gibi büyük güçlü güreşçilerin isimleri halk içinde efsaneye dönüşmüştür. Günümüze kadar Hivada yerleşen mezarı kutsal yer olarak kabul edilmekte ve çoğu ibadet edenleri kendisine çekmektedir. XIV. yüzyılda tüm insan tarihinde tanınmış başkomutan ve devlet erbabı Amir Temur, kendi askerlerini fiziksel yeteneklerini geliştirmeleri için "Kuraş"ı kullanmıştır. Bilindiği gibi, Amir Temur'un ordusu o dönemin yenilmez ve dünyanın en güçlü ordusu olmuştur.
    Yıllar geçti ve "Kuraş" günümüzün Özbekistan bölgesinde yerleşen halkın en sevdiği ve önem verdiği geleneklerinden biri haline gelmiştir. Kuraş, Özbek'lerin kanında vardır dersek de hata yapmış olmayız. Çocuklar, bu güreş türüne olan sevgiyi babalarından miras almaktadır. Günümüzde sadece Özbekistan'da iki Milyona yakın kişi "Kuraş" ile uğraşmaktadır. Ayrıca bu güreş türünün meraklısı ve takipçilerinin sayısını belirlemek zorlaşmıştır. 1980'li yılların başında Kuraş'ın meşhur Özbek ustası, Judo ve Sambo, ayrıca Kuraş'ın gelişmesinde öncülük eden Kamil Yusupov, Kuraş'ın uluslararası standartlara uygun olacak yeni evrensel kuralların hazırlanması amacıyla miras olan Özbek güreşi öğrenilmesi konusunda araştırmayı başlatmıştır. 90'lı yılların başında bu zor araştırmayı tamamlamıştır ve Özbek Kuraş'ını dünya arenasına çıkarmayı hedeflemiştir. İlk başta kendisi tarafından hazırlanan Kuraş kurallarını uzman ve sevenler arasında kamu görüşüne havale etmiştir. Yeni kurallar, uluslararası spor standartlarına uygun olacak üniforma, güreş yapılacak yer, güreş süresi ve kostüm iyi yönlerini kapsayan Özbek güreş kurallarını birleştirmiştir.
    Kuraş kurallarının önemli bir üstünlüklerinden biri de yatık durumunda, yani parter olarak güreş yapmanın yasak olmasıdır. Güreşçilerin birisinin dizi yere deydiği zaman hakem güreşi durdurur ve güreşçilerin ilk pozisyonu almasını sağlar. Bu durum Kuraş'ın spor seyircileri açısından dinamik, hızlı ve ilginç olmasını sağlamaktadır. Bunun dışında Kuraş kuralları bel kemerinin aşağı kısmında tutulması, ayrıca diğer tüm acı veren ve boğucu hareketleri kesin olarak yasaklamaktadır. Bu ise sporcuların sakatlanma oranını en aza indiren Kuraş'ı güvenli bir güreş türü yapmaktadır. Kuraş'ın yeni dönemi eski Sovyet cumhuriyetleri içinde Özbekistan'ın ilk olarak bağımsızlığı ilan ettiği 1991 yılında başladı. Ülke Hükümeti, 70 yıllık totaliter rejiminde engellenen ulusal değerleri ve Özbek halkının gelenekleri yeniden yaşatmak hedefini koydu. Milli güreş türü Kuraş'ın yeniden hayata geçirilmesi konusu öncelikli hedeflerden biri oldu. Kuraş'ı modern uluslararası bir spor olması ve o¬nun Olimpiyat Oyunları kapsamına dahil edilmesi önemli amaçlardan biri olmuştur ve olmaya devam etmektedir. Özbekistan Cumhurbaşkanı İslam Karimov'un desteğiyle bu Özbek güreşinin uluslararası kapsamda bir takımın faal grup üyeleri aracılığıyla geliştirme çalışmaları başladı. Bu grup tarafından büyük bir başarılara imza atılmış ve Özbekistan'ın çeşitli bölgelerinde bir kaç büyük turnuvalar düzenlenmiştir. Ülkenin her köşesinden binden fazla güreşçi bu turnuvalara katılma isteğinde bulunmuştur. Milyonlarca meraklı seyirci güreş keyfini tatmak için ülkenin tüm stadyumlarını doldurdu.
    Kuraş'çıların faaliyetleri sadece Özbekistan bölgesiyle sınırlı kalmamıştır. 1992 yıldan başlayarak bu grup tarafından Türkiye, Güney Kore, Kanada, Japonya, Hindistan, ABD, Monako ve Rusya gibi resmi spor forumlarında Özbek güreşinin uluslararası platformda bir kaç defa sunumu yapılmıştır. Bu çalışmalar sonucunda Eylül 1998 tarihinde Özbekistan'ın başkenti Taşkent'te düzenlenen ilk uluslararası Kuraş turnuvasına dünyanın 30 ülkesinin katılımı sağlanmıştır. Turnuva büyük bir ilgiyle karşılandı. Taşkent merkezinde yerleşen ve 30 bin kişi kapasiteli açık stadyum tamamen doldu. Özbekistan'daki ve dışındaki milyonlarca kişi TV aracılığıyla turnuva gidiş hattını izlemiştir. Cumhurbaşkanlığı Ödülü için düzenlenen 1.Uluslararası Turnuva büyük başarıyla geçti. Meşhur Türk güreşçi Salim Tataroğlu turnuvada galip oldu. 1.Uluslararası Turnuvanın düzenlenmesi yeni bir tarihi bir olaya neden oldu. 6 Eylül 1998 tarihinde Avrupa, Asya ve Amerika gibi 28 ülke temsilcilikleri uluslararası arenada Özbek güreşini temsil eden Uluslararası Kuraş Birliği adıyla (kısaca UKB) resmi bir organın oluşmasını sağladı. Bu organın ilk kurultayında uluslararası Kuraş kurallarını kabul eden ve UKB yönetim kurulunu belirleyen (İcra Komitesi) yeni uluslararası spor organizasyonun tüzüğü o¬naylandı. Özbekistan Cumhurbaşkanı İslam Karimov, Kuraş'ın uluslararası arenada gelişmesinde önemli gayretler gösteren birisi olarak tam oyla UKB'nin "Onur Başkanı" görevine seçildi. İcra Komitesinde 15 üye olup, UKB kurultayında oy çoğunluğu alma yoluyla dört yıllık süre için tekrar seçilebilme hakkı saklı kalmak koşuluyla seçilmektedir.
    1999 yılının Mayıs başlarında Taşkent yeni bir olayın şahidi oldu - Avrupa, Asya, Afrika, Doğu ve Güney Amerika gibi beş farklı kıtanın 48 ülkesinden gelen güreşçilerin katılımıyla I. Dünya Kuraş Şampiyonası düzenlendi. Özbek Devleti Başkanı ve UKB'nin o¬nur Başkanı İslam Karimov, bu şampiyonanın açılış konuşmasında Özbek Kuraş'ı Özbek halkının kendine özgü ruhi ve karakterini, özellikle kendi rakibine göre cesur, kararlı ve merhametli, adil, dürüst ve insani olmayı benimseyen özelliklerini kapsadığını ifade etti. Bununla beraber sözü geçen özellikleri kapsayan bu spor türünün tüm dünyanın desteğini ve sempatisini kazanma şansının çok yüksek olduğunu vurguladı. Günümüzde Kuraş, hemen hemen tüm dünya tarafından kabul görmüştür. Bolivya, Kanada, ABD ve Güney Afrika Cumhuriyeti'nden Hollanda, Türkiye, Rusya ve Japonya'ya kadardır. Şu anda UKB, beş kıta Federasyonu ve 70'den fazla Asya, Avrupa, Amerika, Okean ve Afrika Kuraş Milli Federasyon'larını tek çatı altında birleştirmektedir. Gün geçtikçe uluslararası spor organizasyonu olarak UKB'nin itibarı artmaktadır. UKB Başkanı ve diğer İcra Komitesi üyelerin çeşitli uluslararası spor kurumları ve teşkilatların yöneticilerle olan buluşması ve görüşmeleri bunun kanıtıdır.
    Kuraş, en eski güreş türü olarak bilinir. Aynı zamanda hiç kuşkusuz ki, bu kadar eski tarihi sahip olmasına rağmen dünya arenasında en genç spor türüdür. Kuraş, 1998 yılında uluslararası arenada kendi yoluna başladı. Kolay ve kısa olmayan bir yoldur. Baştan itibaren bu yolun hedefi net olarak belirlenmiştir. Yani, Özbek Kuraş'ının uluslararası bir spor dalı olmasını sağlamaktır.
    KAYNAK: Özbekistan BaşKonsolosluğu web sitesi

    فاریاب و تغیرات نام آن در طول سده ها

    سید احمد شاه دولتی فاریابی
    فاریاب وتغیرات نام آن درطول سده ها
    (قسمت ششم وپایانی)
    ولایت فاریاب دوردست یعنی چه؟ ولایت فاریاب درگذشته ها که بین کابل پایتخت تا میمنه مرکزولایت فاریاب سرک وجادۀ اسفالت وقیرریزی وجود نداشت بنام ولایت دوردست یاد میگردید که طی فاصله بین کابل تا میمنه توسط موترلاری باربری که درعین حال مسافرین را نیزحمل میکرد ازراه کوتل شیبرتا میمنه حد اقل یکهفته را دربرمیگرفت واین فاصله توسط موترجیپ روسی لااقل درسه روز طی میگردید وموترهای تیزرفتارتوان رفتن به این راه خامه وپرازکند وکپررا نداشت . اکنون که جاده ها کاملاً پخته وقیرریزی گردیده است فاصله بین میمنه تاکابل درظرف12ساعت توسط تیزرفتاروسرویس های ترانسپورتی طی میگردد ومجازنیست مردم به موترلاری باربری سوارشوند ، بناءً حالا نمیتوان میمنه مرکزولایت فاریاب را دوردست قلمداد نمود ه این اصطلاح را درمورد امداد رسانی ها برای مردمان مستمند وفقیربهانه قرارداد . امید واری ها وجود دارد که درآینده های نه چندان دور، شهرمیمنه ومناطق مسیرجادۀ ترانسپورتی ولسوالی های قیصار، المار، میمنه ، تگاب شیرین ، دولت آباد واندخوی پس ازتمدید خط آهن ازهرات تا بندرآقنۀ اندخوی بین مرزتورکمنستان وافغانستان درشمال کشورویا باعبورازمسیرجادۀ جوزجان وشهرمزار شریف تا بندرحیرتان مرزبین افغانستان واوزبیکستان برسد که طبق پلان دراین مسیرجادۀ حلقوی بین کابل هرات و هرات فاریاب تا مزارشریف وکابل برای عبور ومرور ترانسپورتی جاده یی نیزبه پایۀ اکمال خواهد رسید وخواب های دیرینۀ مردم افغانستان منتج به تعبیرخوش آیند خواهد گردید . تلاش های دلسوزانه مردم فاریاب برای بهسازی امورمربوط به زنده گی وبوجود آوردن رفاه اجتماعی درمناطق مسکونی شان بصورت خستگی ناپذیرادامه دارد مخصوصاً دراین اواخردراثرتلاش های پیگیرانۀ بزرگان قوم وروشنفکران دلسوزولایت فاریاب ، توجه مقامات ذیصلاح برای رفع مشکلات وتامین آنچه برای زنده گی امروزی انسان ها ضرورت است جلب گردیده که ازاهمیت حیاتی برخورداراست ، درحال حاضر برای تامینات (برق ، آب ، معارف) طی پلان وپروژه های معین اقدامات چشمگیرروی دست گرفته شده است که ازآیندۀ بهتربرای مردمان ولایت فاریاب نوید میدهد ، درمورد هریک ازاین بخش ها معلومات مختصر ارایه میگردد : تامینات برق—دردنیای مدرن امروزی برق ازجملۀ مهمترین ضروریات زنده گی انسانها بشمارمیرود ، برق محصول فکری واختراع توماس الوا ادیسون امریکا ئی است که در 11فبروری 1847 میلادی تولد گردیده در18اکتوبر1931چشم ازجهان پوشیده است مطالب زیادی دربارۀ انواع اختراعات ادیسون که بشکل ادیسن نیزنوشته شده است وجود دارد اما گفته شده است که ازمجموع2500نوع اختراعات وی برق مهمترین بوده است که درمورد دیگرگون ساختن اوضاع عمومی وزنده گی اجتماعی تاثیرات جهان شمول داشته وهمه گیربوده است. برق است که هوای خانه واطاق را حسب الخواهش گرم ویا سرد میسازد ، خانه وجاده هارا روشنی می بخشد ، کارپخت وپزرا آسان میکند ودرهزاران موارد دیگرکاربرد دارد . برق ازطریقه های مختلف استحصال میگردد : وقتی با احداس بند وذخیرۀ آب درکاسۀ آبگردان آن توربینهای مؤلد برق به حرکت آورده شده وازبرق استحصالی آن استفاده میگردد اینگونه برق را برق آبی میگویند مثل برق آبی کجکی درجنوب افغانستان وبرق آبی ماهی پردرشرق کابل . زمانیکه توربین برق با سوخت گازبه حرکت آورده شده ازبرق استحصالی آن استفاده گردد اینگونه برق را برق حرارتی یا برق گازی میگویند مثل برق حرارتی کود برق مزارشریف . بزرگترین دستگاه های مؤلد برق درجهان نیروگاه های هسته یی است که دستگا های مؤلد برق آن راکه با سوخت یورانیوم غنی سازی شده فعالیت مینماید ریاکتوراتمی میگویند وبرق آنرا برق اتمی یا برق هسته یی مینامند که وسایل تامینات برق درکشورهای پیشرفته وصنعتی درشرق وغرب همین نیروگاه های اتمی وهسته یی است که طرزاستفاده ازان کثیرالجوانب است که توضیحات دربارۀ آن ازحوصلۀ این نوشته خارج است . تولید برق با استفاده ازانرژی باد وآفتاب نیزبنام (انرژی سبز) درسال های اخیر دربعضی ازکشورها روبه رشد است ، گفته میشود آلمان فدرال ازهمه کشورها دراین زمینه پیش است ، افغانستان که دریکسال تقریباً 300روزآفتاب دارد وزش باد نیزبالای تپه ها وکوها همیشه به حد لازم وجود دارد اگرپروژه های تولید برق با کمک متخصصین خارجی برای استفاده ازانرژی خورشید وباد روی دست گرفته شده پس ازتجربه درصورت قناعت بخش واقتصادی بودن تولید برق ازاین طریق ، آنرا تعمیم بخشند درکمترین زمان لازم تمام روستا ها ومحلات مناطق افغانستان به برق دسترسی پیدا خواهند نمود ، تاریخچۀ اختراعات وصنعت نشان میدهد که ماشین جنراتوربرق نیزپس ازاختراع برق توسط دانشمندان ، ابتدا بصورت کوچک وسیارساخته شده که درسیر وسفرهای تفریحی وتوریستیکی ازان برای روشن کردن خانه وخیمۀ نشیمن خود استفاده میکردند اما بعد تربه فکرساخت جنراتوربزرگتروبا قدرت تولید بیشتربرق افتا دند تا چند خانه را دریک محلۀ محروم ازبرق توسط برق جنراتورروشن بسازند واین کارکه مؤثربود توسعه یافت ودرسال1867توسط شرکت زیمنس جنراتورهای بزرک مؤلد برق تولید وبه بازارعرضه شد وخرید وفروش آن آغازگردید بعداً شرکت های دیگرنیز به تولید جنراتورهای قوی پرداختند ، دردهه های پس ازختم جنگ جهانی دوم تورید بیشترجنراتورهای مولد برق دربعضی ولایت افغانستان نیزآغازگردیده درشهرمیمنه جنراتوردیزلی ساخت شوروی خریداری و نصب گردید که ازبرق آن خانه های مامورین ارشد آن زمان روشن ساخته شد اما بعد ها جنراتورقوی ترمؤلد برق، جای جنراتور قبلی را گرفت که خانه های بیشترمردم متمول درداخل شهرمیمنه با برق روشن شد که آن زمان ازبرق بجزروشن کردن گروپ های برق ، درپخت وپزها استفاده کردن مجازنبود ، استفاده ازجنراتورهای کوچک وسیارپس ازآغاز مهاجرت ها ومسافرت های مردم به کشورهای همسایۀ افغانستان دربعضی خانه های متمولین روستا ها وشهرها که ازنعمت برق محروم بودند رواج یافت وهنوزهم درمناطق محروم ازبرق ازاین جنراتور ها استفاده میگردد . مطالب فوق الذکربخاطری ارقام گردید که ازیکطرف سطح معلومات خواننده گان جوان را بالا ببرد وازجانب دیگربا اطلاع بیشتر ازسوابق استفاده ازبرق درفاریاب ، انهائی که به نعمت برق دسترسی یافته اند قدرآنرا بدانند وازان به درستی استفاده نمایند وازسیم ولین های فرسودۀ برق که به اصطلاح شارتی بوجود آمده ابتدا باعث درگرفتن پوش سیم برق وبعداً باعث حریق بزرگ خانه را درقبال دارد استفاده صورت نگیرد . پروژۀ تا مینات برق فاریاب: مطالعات ومذاکرات با مقامات تورکمنستان درمورد استفاده ازبرق آنکشوربرای تنویر ولسوالی اندخوی وملحقات آن وسایرمناطق ولایت فاریاب وجوزجان درزمان اقتدار جنرال دوستم طرح وآغاز گردیده بود پس ازورود طالبان درشمال کشورمسکوت ماند ولی دردوران حکومت مؤقتی برهبری حامد کرزی که نورمحمد قرقین و محمد شاکر کاریگراندخوئی ازطرف جنرال دوستم بصفت نماینده های جنبش ملی اسلامی افغانستان معرفی گردید که هردوازطرف حامد کرزی بحیث وزیردرکابینۀ مؤقت توظیف گردیدند که شاکرکاریگرمسئولیت وزارت آب وبرق را برعهده داشت که درجریان تماس های مستقیم با مقامات تورکمنستان این موضوع فروخفته (استفاده ازبرق تورکمنستان درتنویرولسوالی اندخوی وملحقات آن ومناطق ولایت فاریاب وجوزجان) مجدداً طرح گردیده مطالعات دربارۀ آن روی دست گرفته شد اما شاید مشکلاتی وجود داشت که این کاربه حد لازم سرعت نگرفت اما درسال2006میلادی دراثرتقا ضا های پیهم بزرگان فاریاب زمین مطالعات مجدد آغازگردیده این پروژۀ استفاده ازانرژی برق تورکمنستان به توجه اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب روی دست گرفته شد که تمدید لین انتقال برق ازتورکمنستان تا شهرمیمنه وسایرمناطق مورد نظر(ده میلیون وپنجصد هزار دالرامریکائی) مصارفات داشته است که ازطرف کمک های بلاعوض هندوستان تا مین گردیده است ، طبق اطلاعات رسانه های بیدون مرز، ازتاریخ 21سپتامبر2008میلادی بیشترازچهل هزارخانواده ازنعمت برق درمربوطات ولایت فاریاب مستفید گردیده اند که نهصد خانواده درولسوالی های تگاب شیرین ودولت آباد بوده است ، والی فاریاب گفته است هنوزمردمان سه ولسوالی محروم ازبرق اند که درآینده های نزدیک به این ولسوالی ها نیزلین برق تمدید واهالی آن ازنعمت برق مستفید خواهند گردید اما بعضی ازمردمان روستا های ولسوا لی ها که ازبرق محروم اند گفته اند برق ما آفتاب ومهتاب خدا است ، انها معتقد اند برق اگردرولسوالی شان آورده شود اول ، خانه هائیکه شامل مرکزولسوالی میشود ازان استفاده خواهند کرد ازاین باعث آنها گفته اند به قشلاق های ما هم برق شاید برسد اما فکرنمیکنیم درمدت پنج وشش سال خانه های ما با برق روشن شود ... مامورین مسئول برق رسانی وسید عبدالحمید رئیس عمومی برق ولایت فاریاب گفته اند : برای تمدید لین برق به ولسوالی هائی که هنوز برق ندارند به لوازم و وسایل نیازاست که اگراین وسایل ولوازم مورد ضرورت برق رسانی ازطرف مقام وزارت انرژی برق وآب دراختیار ریاست عمومی برق ولایت فاریاب گذاشته شود پروسۀ برق رسانی به ولسوالی های قیصار، المار، لولاش ومناطق دیگرنیزاقدامات سریع وجدی صورت خواهد گرفت . بعضی خانواده هائی که ازبرق مستفید گردیده اند گفته اند قبل ازبرق رسیدن ، ما ازجنراتورهای خورد پطرولی استفاده میکردیم که نسبت بالابودن قیمت پطرول روشن کردن خانه های مان با برق جنراتورقیمت تمام میشد اکنون یک کیلوات برق دوافغانی قیمت گذاری شده است که برای ما خیلی خوب وارزان است ما خوش هستیم . پروژۀ آب آشامیدنی درفاریاب : طبق گزارش آژانس اطلاعاتی باختردر28آگست2006میلادی درجلسۀ کمیتۀ اقتصادی شورای وزیران روی مواد مندرج درآجندای جلسه شوروبحث صورت گرفته تصامیم اتخاذ گردید ازخانم فوزیه رؤفی وکیل ولایت فاریاب درولسی جرگه نیزدعوت شد تا مشکلات مردم ولایت فاریاب را که ازخشکسالی به آن مواجه گردیده اند به مجلس ارایه وتوضیح بدهد ، خانم فوزیه رؤفی گزارش مفصل درزمینه ارایه نمود پس ازان وزیر احیا وانکشاف دهات و وزیرانرژی برق وآب ضمن توضیحات خود درمورد مشکلات ناشی ازخشکسالی که مردم فاریاب رامتاثرنموده است گفتند : هیئت مشترک این دو وزارت قبلاً به ساحه اعزام گردیده سروی جریان دارد وعنقریب مشکل آب آشامیدنی درولسوالی اندخوی مرفوع خواهد گردید و در نظراست پس ازمطالعات لازم تخنیکی واقتصادی ، انتقال آب ازدریای مرغاب باعبوردادن ازمنطقۀ (عرقیه عالمجی) الی دریای سرحوض ازطریق تونل آبی (پایپ لین ولوله کشی ) آغازوانجام شود اما گفته نشده است که بعداً این آب پس ازتصفیۀ میخانیکی با تمدید شبکه های آبرسانی به اختیارشهریان میمنه وحومۀ آن قرار خواهد گرفت ویا به حالت طبیعی پس ازورود به دریای سرحوض منبع آبی ذخایرکاسۀ آبگردان آن با آب ذخیرۀ سرحوض یکجا طبق تقسیمات معمول برای آبیاری باغات وپرکردن حوض های آب بصورت سنتی به مصرف میرسد؟ اما بهتراست دستگاه تصفیۀ آب درجای مناسب نصب گردیده آب تصفیه شده ازطریق پایپ لین ونلدوانی (شبکه های آبرسانی) به اختیارمردم گذاشته شود ویقین است که چنین خواهدشد ، طبق فعالیت های دیگردربعضی مناطق ولسوالی های فاریاب که سربلاق "سرچشمه ها" کورگردیده آب های جاری آن خشک گردیده است ، این بلاق ها یا چشمه ها بازسازی شده ومسیرجریان آب آنها صاف کاری گردیده است وآب این سرچشمه ها وسربلاق ها ازنظرمردم آب پاک وصاف برای نوشیدن واستفادۀ روزمره برای خانواده هامیباشد ازهمین سبب بعضاً حوض هائی که درمحوطۀ مساجد وجود دارد ازاین آب پرمیکنند وازآن ساکنین قرب وجوارمسجد استفاده مینمایند. تهیۀ آب آشامیدنی برای مردم اندخوی: اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب به خبر نگاران گفته است : به زودی یک ذخیره گاه آب با ظرفیت( دوازده هزارمترمکعب) درولسوالی اندخوی مربوط ولایت فاریاب احداث و به بهره برداری سپرده خواهد شد ، گفته میشود این ذخیره گاه آب به فاصلۀ{90کیلومتر}ازدریای آمو دراندخوی درنظرگرفته شده است که آب آن توسط واترپمپ قوی ازدریای آمو گرفته شده ذریعۀ پایپ لین{نل دوانی} به ذخیره گاه منتقل میگردد وبعد ازتصفیه ازطریق شبکه های آب رسانی برای ساکنین اندخوی توزیع میگردد که (یکصد وهفتاد هزارنفر) ازاین آب صحی آشامیدنی مستفید میشوند که مصارفات این پروژۀ آب رسانی بالغ بر(دوازده میلیون دالرامریکائی ) است که ازبودجۀ انکشافی وزارت برق وآب تادیه میشود -- پروژۀ آب رسانی برای آبیارزمین ها درفاریاب: کارپروژۀ استفاده ازآب دریای آمو برای آبیاری زمین های زراعتی درولسوالی اندخوی وفاریاب رسماً در23سپتامبر2008میلادی توسط اسمعیل خان وزیرانرژی برق وآب با حضورعبدالحق شفق والی فاریاب وبزرکان آن ولایت افتتاح گردید که مصارف این پروژه ازآغازتا مرحلۀ بهره برداری معادل (دوازده میلیون دالرامریکائی)برآورد گردیده است . مسئولین اموروزارت برق وآب گفته اند : آب دریای آمو ازطریق حفرکانال بطول95کیلومتربه کمک پنج پمپ استیشن آب ستیپ به ستیپ تا ولایت فاریاب رسانیده خواهد شد وزمین های زراعتی اندخوی ومربوطات فاریاب تا آنجا که مقدوراست آبیاری خواهد گردید ، سالها درمورد استفاده ازآب دریای آمو برای آبیاری زمین های بایرقابل کشاورزی درولایات بلخ ، جوزجان وفاریاب ازطرف متخصصین وصاحب نظران با ارایۀ فاکت ها ابرازنظر هائی صورت گرفته اما نسبت نبود امکانات مالی ومصارفات پولی ، این موضوع مسکوت گذاشته شده بود ، هنوزهم فکرمیشود که روی دست گرفته شدن این پروژه شاید طورامتحانی صورت گرفته باشد ک درصورت بارآوردن نتایج مطلوب، امکان استفادۀ وسیع ترازاین آب وافر دریای آمو که کاملاً حق مسلم ساکنین افغانستان است مجدداً مورد مطالعه وازلحاظ فنی ، تخنیکی ومالی سکیچ بندی وبا درنظر داشت جنبه های اقتصادی اکمال پروژه وحجم محصولات زمین های تحت ابیاری قرارداده شده درشمال کشورارزیابی ها بعمل خواهد آمد اما یقین کامل وجود دارد که زمین های وسیع لم یزرع فعلی درولایات بلخ ، جوزجان وفاریاب کاملاً تحت آبیاری قرار بگیرد فرآورده های کشاورزی آن نه تنها قابل کفاف برای مردم افغانستان خواهد بود بلکه مازاد محصولات آن برای صدوربه کشورهای دیگرآماده خواهد شد ، مردمان فاریاب با خوشبینی کامل معتقد اند که پس ازاکمال پروژۀ استفاده ازآب دریای آموبرای آبیاری زمین های زراعتی مناطق فاریاب یقیناً این ولایت واندخوی با زمین های وسیع زراعتی اش به انبار غله تبدیل گردیده نام قدیمی فاریاب که بنام انبارغله شهرت داشت زنده خواهد شد ومحصولات وفرآورده های کشاورزی شان را دراختیارساکنین ولایات دیگر که به آن ضرورت دارند خواهند گذاشت . معارف ولایت فاریاب : مردمولایت فاریاب درمجموع علم دوست ومعارف پروربوده همیشه تا جای ممکن برای تحصیل علم ودانش پرداخته وفرزندان خودرا تشویق به فراگیری علم و دانش نموده اند ، درفاریاب زمین ازآغازظهوراسلام آموزش علوم دینی درمساجد برای اطفال وحتی بزرگ سال ها رواج یافته وپس ازرویکارآمدن مکاتب درولایات افغانستان درزمان شاهی نیز مساجد وملاهای آن درفاریاب نقش اول را برای آماده سازی اطفال برای شمولیت درمکاتب داشته است ازهمین سبب است که فاریابی ها ومیمنگی ها درهرزمان با تلاشهای کم نظیر واستعداد سرشاردرآموزش علم ودانش دربین همقطاران هموطن خودبا وجود مواجه بودن به تعصبات کوروحرکات استعداد کش بعضی ازآموزگاران شان که ازخارج حوزۀ ولایت خودشان گماشته میشدند تبارزنیکو داشته اند و امروزتحصیل یافته های فاریاب بسویۀ دوکتورا دررشه های علوم ، داکتر طب ورشته های مختلف طبی ، انجنیر، معدن شناس ، دارای رشته های تخصصی درامورزراعت ، زبان وادبیات ، تاریخ وفلسفه ، ساینس ، کیمیا بیولوژی وبکلوریا پاس وامثال آن افتخار تمام ساکنین ولایت فاریاب وهموطنان علم دوست ومعارف پرور کشورمان افغانستان بشمارمیروند ، درولایت فاریاب دردوران ریاست جمهوری داود خان یک مرکزتربیۀ معلم درشهرمیمنه تاسیس گردیده تعدادی ازفارغان لیسه هارا که دارای واجد شرایط شمول به آن باشند جذب نموده توسط استان مجرب تحت آموزش قرارمیداد که این تربیۀ معلم دردوران حاکمیت حزب دموکراتیک افغانستان به انستیتوت پیداگوژی ارتقا داده شد درزمان ده سال اقتدارجنرال دوستم درشمال (از1992 تا 2002میلادی) که رسول پهلوان معاون او تادم مرگش درسال1996 درعین حال وظیفۀ نظارت برامنیت فاریاب را نیزبرعهده داشت و بنام رئیس تنظیمۀ فاریاب نیزیاد میگردید به مشوره وهمکاری دانشمندان فاریاب و هدایت جنرال دوستم دانشکدۀ زراعت نیزدرشهرمینه تاسیس شد ودیری نگذشت دانشکدۀ تعلیم وتربیه نیزرویکارگردید ، دراین دانشکده ها شرایط شمول آسان ترشده و بیشترین فارغان لیسه ها(بکلوریا پاسها) جذب گردیدند که هرکدام ازاین دانشکده ها دارای اطاق های لیلیه با تمام ملحقات ضروری آن آماده شد ، درلیلیه ها طبق لوایح قبول شده فارغان لیسه های ولسوالی ها وحومۀ شش کروهی شهرمیمنه شامل میگشتند وبسیاری ازمحصلین این دانشکده ها که درداخل شهرمینه زنده گی داشتند بقسم نهاری درس میخواندند واجازۀ بود وباش دایمی را درلیلیه ها نداشتند دران زمان مجموع این دانشکده ها بنام انیستیتوت فاریاب مسمی بود که ازآغاز2008م دانشکدۀ زبان وادبیات نیز دمیمنه فعال کردیده به جذب محصلین منطقه پرداخت که حالا مجموع این دانشکده ها بنام دانشگاه فاریاب نام گذاری شده است که بعضاً پوهنتون فاریاب نیز گفته میشود طبق پلان وزارت تحصیلات عالی درآینده دانشکدۀ حقوق ، دانشکدۀ اقتصاد ، دانشکدۀ انجنیری نیزدرمیمنه تا سیس وفعال میگردد فعلا ً بیشترازپنجصد نفرازفرزندان خانواده ها وساکنین ولایت فاریاب دردانشگاه فاریاب مصروف تحصیل اند ، طبق اظهارات مسئولین اموردانشگاه فاریاب هفتاد وپنج جریب زمین درشهرمیمنه به عمارت بعدی دانشگاه فاریاب تخصیص داده شده است وسنگ تهداب عمارت دانشگاه فاریاب شامل( دانشکدۀ زراعت ، دانشکدۀ زبان وادبیات ، دانشکدۀ تعلیم ئتربیه دردراواخرماه سپتامبرسال2007میلادی گذاشته شده است که مصارفات مجموعی آن(دومیلیون وپنجصد هزاردالر امریکائی) برآورد گردیده است ، بقول رئیس دانشگاه فاریاب به عمارت دانشکده های زراعت وادبیات یک میلیون وششصد هزاردالرامریکائی ازبودجۀ وزارت تحصیلات عالی تادیه گردیده اما تمام مصارفات دانشکدۀ تعلیم وتربیه را شعبۀ انکشافی بین المللی امریکا به عهده گفته است که مصرف آن یک میلیون دالربرآورد شده است ، بقول رئیس دانشگاه فاریاب لیلیه ها درمیمنه مختص بنام هریک ازدانشکده هاساخته شده است که درهرلیلیه محصلین مربوط همان دانشکده اطاق شب باش دارند که لیلیه مربوط آن است . وقتی در26اپریل2008میلادی خانم{انگلید ستارام کیلن} وزیر دفاع ناروی برای دیدار سربازانش به میمنه واردشد حین دیدار با مقامات ولایت فاریاب مصارف ساختمان عمارات باقیماندۀ دانشگاه فاریاب را به عهده گرفت ، ناروی یکی ازکشورهای سکندا ناویا دراروپای غربی است که درافغانستان مجموعاً547سربازدرچوکات ناتو دارد که ازجملۀ آن دوصد سربازآن درمیمنه مرکزولایت فاریاب مستقراند نیروهای نظامی ناروی ازسال2007تانوامبر2008میلادی به بازسازی ونوسازی هشتاد مکتب کمک مالی کرده است ، بقول مقامات معارف ولایت فاریاب ،ازسال2002تا ماه نوامبر2008میلادی بیشتر ازچهل باب مکتب نوسازی شده است وکاربازسازی یکصد باب مکتب درمناطق مختلف فاریاب آغازگردیده واکثراً به پایۀ اکمال رسیده وکار متباقی آن بزودی تکمیل میشود ، وزیرمعارف افغانستان میگوید ازجملۀ334مکتب قابل ترمیم وبازسازی که2848صنف درسی را دارابود درسال2007میلادی661صنف درسی اعمارشد متباقی درآینده اعمارخواهدگردید اما پیروزکریمی کارشناس تعلیم وتربیه درولایت فاریاب گفته است درولایت فاریاب چهارصد آموزشگاه(لیسه ، متوسطه ، ابتدائی) وجود دارد که ازان جمله صرفاً85مکتب اباد است ومتباقی همه قابل ترمیم وبازسازی وحتی قابل نوسازی است شاگردان شامل دراین400مکتب جمعاً250هزارو تعداد معلمین وآموزگاران آنها شش هزارنفرقلمداد گردیده است ، گفته میشود یک شرکت معارف دوست تورکی مبلغ750هزار دالرامریکائی را برای اعمار وبازسازی سه مکتب درولسوالی قیصار، شهرمیمنه ، دولت آباداعانه داده است ، درماه اسد سال روان هش عبدالحق شفق والی فاریاب به خبرنگاران گفت کاراعمار114مکتب در13ولسوالی فاریاب آغاز گردیده وتا اخیر حوت سال جاری به پایۀ اکمال خواهد رسید ویکصدهزارشاگردان ازخیمه ها به صنوف درسی منتقل خواهند شد ، خبر گزاری صدای افغان در18میزان 1387ش ازقول والی فاریاب نوشته است41باب مکتب درفاریاب به بهره برداری سپرده شده وکاراعمار123مکتب دیگرروی دست گرفته شده است که مصارف مجموعی آن بیش ازشانزده میلیون دالرامریکائی میشود ومقامات مسئول معارف فاریاب گفته اند قرار است85باب مکتب دیگرتا یکسال آینده درمربوطات ولایت فاریاب احداث میشود ، فعالیت های انجمن فرهنکی آیدین فاریاب نیز چشمگیراست که موفقیت های بیشتر برای دست اندرکاران آنها آرزومیکنم ، مطالب گفتنی دربارۀ فاریاب فراوان است شرح وبیان آنرا به آینده موکول نموده این نوشته را درهمینجا اختتام می بخشم والسلام{ پایان}7 / 11 / 2008میلادی

    Turkistan legiyoni tuvrali aqiyqatti ashqim keledi

    Abdivaqap Qara
    Esengul KAPQIZI
    Turkiyadagi 15 minga cuviq qazaqtar arasinda gilim men onerde tabisqa cetkenderi savsaqpen sanarliq. Solardin biri – Mustafa Shoqaydin omir coli men sayasiy kuresin can caqti tanituvga qomaqti enbek sinirip curgen galim Abdivaqap Qara.

    Abdiuvaqap Qara bukil sanali gumirin gilimiy zerttevge arnap keledi. Sonin ishinde ol qazaq tariyhina qatisti maselelerdi zerttevmen aynalisadi. Abduvaqap Qaranin aytuvinsha, qazaqtin uli tulgasi, azattiq iydeyasin tuv gip ustavshilardin biri, omirinin songi cildari emiygratsiyada otken Mustafa Shoqay turali algashqi kolemdi gilimiy zerttev enbegi – 2002 cili qorgagan doktorliq diyssertatsiyasi bolgan eken. Ariyne, ogan deyin bul taqiripta birli-carim galimdar men curnaliysterdin de qalam terbegenin ol coqqa shigarmaydi. Maselen, Beybit Qoyshibayev, Anuvar Alimcanov, Abuv Takenov, Baqit Sadiqova, Mambet Qoygeldi, Darhan Qidirali sekildi galimdardin enbekteri men Hasan Oraltaydin Mustafa Shoqay turali maqalalari Abdivaqap Qaranin doktorliq diyssertatsiyasinan burin cariq koripti.

    Stambuvldagi Miymar Siynan uniyversiytetinin professori Abdivaqap Qara Orta Aziya men Qazaqstannin, Turkiyanin tariyhina qatisti zerttevler casaytindigin aytadi.

    - Maqsatim – turikterge qazaq tariyhi men qazaqtardi tanistiruv, - degen ol, algashqi enbeginin «Qazaqtardin Shigis Turkistannan Anadoliga bosuvi cane Ospan Tashtan” dep atalgandigin atap otti. Al, Mustafa Shoqay cayindagi doktorliq diyssertatsiyasi keyin kitap bolip cariq korip, Turkiya Jazuvshilar Odagi 2002 cili biyografiya salasinda uzdik shigarma dep cogari bagalap culde bergen eken. Abdivaqap Qara negizinen eki tilde qatar qalam terbeydi. Alayda, qazaqsha maqalalari Qazaqstanda gazet-curnaldarda basilip catqanimen, algashqi kitaptari turik tilinde cariq koripti. Al, 2004 cili «Mustafa Shoqay» tuvrali enbegi qazaq tiline avdarilip, Almatida basilip shigadi.

    Budan keyingi enbegi – «Turkistan legiyonina» qatisti boladi.

    - «Turkistan legiyonindagi» askerlerdin cagdayi meni qatti alandatti. Sol kezde tutqinga tusken askeriylerdin konil-kuyi qalay boldi? Olar nemisterge tutqinga tuskende, Staliynnin qandi qol qizil bugavinan qutildiq dep quvandi ma, coq, alde fashiysterdin qolina tustik dep qaygirdi ma? Al odan keyin nemister, sol tutqindardi avir azap shekken lagerlerinen bosatip, nemis askeriy kiyimin kiygizip “Turkistan legiyonina qatisip tuvgan elderine tavelsizdik alip beresinder” dep qayta casaqtaganda ne oyladi? Olar ozderin osigan deyin lagerlerde ash-calanash tastap turli zorliq-zombiliq korsetken fashiysterge shin sendi me? Alde kun koruvdin, tiri qaluvdin qami retinde legiyonga amalsizdan qatisti ma?

    Sogis bitkennen keyin bukil alem tinishtiq tapqanda, olarga tinishtiq berilgen coq. Staliyn bul tutqindar tuvrali «bizde tutqin coq, satqin bar» degen bolatin. Sondiqtan olar tuvgan elderine qaytqanda, ozderin olim nemese quvgin-surgin kutetinin bilip, shetelderde turip qaluvga tiristi. Ol da onay bolmadi. Oytkeni sogistan keyin casalgan bitim-sharttar boyinsha, Kenes azamattari oz elderine qaytariluvga tiyisti edi. Sondiqtan olardin shette turip qaluvlari mumkin emes-ti. Evropada curip, Kenestik qizmetkerlerdin shengeline tuspev ushin talay qiyindiqtardi bastan keshiredi.

    Mine bukil osi cagdaylardi Londonda turatin tatar cazuvshisi Shingis Dagcinin enbekterinen aniq koruvge boladi. Oytkeni ol da nemisterge tutqinga tusip, keyin Turkistan legiyoninda bolgan. Sonimen birge ol basinan otken adam aytsa nangisiz cagdaylardi 1944 cili sogis bitpey catip roman qip caza bastadi. Keyin estelik te cazgan eken. Men sol kisinin cazgandarin paydalandim. Sol kisinin cazgan estelikteri men romandarin ozimdegi derektermen salistira otirip, Turkiyada 2006 cili «Svastiyka men Qizil culdiz arasindagi cazuvshi Shingis Dagci» degen bir kitap cazdim. Shingis Dagcinin ozi turali cazgandarina suyene otirip, Turkistan legiyonindagi askerlerdin konil kuyinen, bastarinan keshken azapti cagdaylardan habardar ettim. Onda da qazaqtin tagdiri bar, - deydi ol.




    Galim Shingis Dagcinin «Turkistan legiyoni» turali estelikterinin qundiligi sol oqiygalardin izi suvimay catip, cazilgandiginda deydi:

    - Dal osi «Turkistan legiyoni» turali Qazaqstanda da birneshe adamnin estelik kitaptari cariq kordi. Biraq olar Qazaqstan tavelsizdikke qol cetkizgennen keyin, arada 60 cilday vaqit otkennen keyin cazilip otir. Sol sebepti de, kop narse komeski tartti, bulingirladi. Al, Shingis Dagcinin estelikteri sogis bitpey catip cazila bastagandiqtan, barliq narse alaqandagiday naqti korinip tur. Sonimen qatar onin esteligin aldimen roman turinde cazganinin da bir utimdi cagi bar. Oytkeni roman adamnin ishki duniyesin, oyin sirtqa shigaratin tuvindi bolip tabiladi. Algindey talay qarama-qayshiliqtardi bastan keshirgen legiyondiqtardin konil kuyin, olardin ozi aytpaganda bizdin oylap tabuvimiz mumkin emes qoy. Mine osi maseleni Shingis bizge ayqindap berip otir. Okinishke oray, Turkistan legiyonina qatisqandardin ashchi tagdirin ozgeler tugil, oz halqinin ali bilmevi oylanarliq cayt. Biz osi kemistikti az da bolsa toltirayiq degen oymen sol enbekti cazip shiqqan edik. Quday qalasa, oni ozim qazaq tiline avdarip tuvgan halqimen tabistirmaq niyetim bar.

    Budan keyin Abdivaqap Qara Qazaqstandi Turkiyaga tanituv maqsatinda, asirese, turik iynvestorlardi tartuv ushin Qazaqstannin Stambuldagi konsuvli Asgat Davitov mirzamen birlese otirip – «Alemdegi cana iynvestiytsiya ortaligi – Qazaqstan» degen kitap cazadi. Kitaptin kolemi – 300 bettey. Al, 2007 cili Duniyecuzi qazaqtari qavimdastigimen birlese otirip, Qazaqstan preziydenti Nursultan Nazarbayevtin dasturli «Haliqqa Joldavin» turik tiline avdarip, bastiradi. Ol kitap Evropadagi qandastarimiz ben Turkiyadagi qazaqtarga taratilgan.

    1993 cili Qazaqstan Gilim akademiyasinin belgili galimdarimen birge “Kone davirden qazirge deyingi Qazaqstan tariyhi” degen kolemdi kitapti turik tiline avdarip 2007 cili Istambulda bastirip shigaradi. Bul enbek Turkiyada qazaq galimdarinin Qazaqstan tariyhi coninde turik tiline avdarilgan tungish enbegi bolip tabiladi.

    Endigi maqsat Shigis Turkistannin azattigi ushin 10 cil attan tuspegen, Alash azattigi colinda canin piyda etken Ospan batir Silamuli cayinda tin derekterdi cariyalav.

    - Kelesi cili Ospan batirdin tuvganina 110 cil. Sogan oray, Ospan batir turali tin derekterden turatin zerttev enbegin cazip catirmin. Bul kitap Ospan batirdin caqin serigi Nurgocay batirdin estelikterine negizdelgenmen, menin qalamimnan tuvgan qazaq tilindegi tungish kitabim bolmaq, Kitap satti shigip catsa, keyin turik tiline de avdariladi - deydi ol.

    Abdivaqap Qara Turkiyanin osidan 50 cil burin Altaydan avip, Gansuv, Shinhay olkelerin basip, Giymalay asip, Tiybetti basip, Pakistandi panalap, azer cetken qazaq qardashilarina qushagin caya qarsi alganin umitpav kerek deydi.

    - Turkiya men Qazaqstan arasindagi qarim-qatinas bizdi quvantadi. Biz munda oz elimizde curgendey sezinemiz. Oytkeni, turikterdin argi tegi de Orta Aziyadan. Oni ozderi casirmaydi, - degen ol, bavirlas turki elindegi qazaqtardin koshuvge asiqpay otirgandigin aytadi:

    - Turikter de bizge qiyin-qistav kezende basimizga pana boldi. Turikterdin bul caqsiligin umitpaymiz. Sondiqtan Qazaqstan men Turkiyanin baylanistarinin kun sanap dostiq negizde damip kele catqani bizdi quvantadi. Eki el arasinda barip-keluvge eshqanday shektev coq. Sondiqtan Turkiyaliq qazaqtar ozderin en baqitti diyasporamiz dep sanaydi.

    Azattiq Radiyosi, 5.11.2005, http://www.azattyq.org/content/Kazahstan_Turkye_Abduahap_Kara/1338661.html

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •