• بازگشت به صفحه اصلی
  • zondag 9 november 2008

    سیطره جویی فاشیزم قبیلوی و ادامه جنگ در افغانستان

    حسن پیمان مقیم نیویورک
    8 / 11 /2008
    سیطره جوئی فاشیزم قبیلوی وادامۀ جنگ درافغانستان
    بخش دوم {قسمت سوم}
    ساقی به جام عدل بده باده تا گدا+ فرصت نیاورد که جهان پربلا کند «حافظ»
    ریشه یابی ، علل وانگیزه های ادامۀ جنگ وفجایع وبقای استبداد درافغانستان
    تحت این عنوان سعی بعمل آمده است تا مطالبی به بحث گرفته شود که بتواند تا جای امکان ، عمق نیات شؤنیستی قومگرایان وملیگرایان وشماری ازروشنفکران نقابدار را بیان وبرملا سازد ، وآن اینکه قومگرایان عظمت طلب درطول مدت250سال سیطرۀ قومی درافغانستان امروزی جزحمایت ازیکدیگر و کتمان حقایق تاریخی درجهت تسلط قدرت قومی وایجاد حاکمیت تک قومی برای تحکیم وترویج وگسترش فرهنگ وزبان یک قوم بالای سایراقوام واضمحلال تدریجی فرهنگ ، زبان وهویت اقوام غیر"افاغنه" حتی ازجنایات وخیانات جنایتکارترین شاه ، امیر و زمامدارهمتبارشان وازهمۀ اعمال و افعال خائنانه شان بمقابل سایر اقوام ، وجلوگیری ازرشد و به قدرت رسیدن ملیت های محکوم ویا ازتقسیم عادلانۀ قدرت انحصاری سیاسی به دیگر ملیت ها طورخائنانه و کاملاً آگاهانه بشیوۀ فاشیستی دفاع کرده وحتی بخاطرتحقق و برآورده ساختن این اهداف شوم تمام آرمانهای مردمی ، تعهدات و رسالت ملی و وطنی خود را ازهرقماشی که بوده اند آگاهانه آنرا زیرپا نموده اند وهنوزهم مینمایند که دراینجا لازم میدانم یک چشم دید خودرابطورمشت نمونۀ خروارمثال بیاورم : امیرعبدالرحمن خان یک یک دزد باشی، قاتل ، غارتگرو فاشیست بود این مطلب متکی برشواهد واسناد مؤثق عینی و تاریخی بخاطری انتخاب گردید که یک روشنفکرفعال سیاسی ابن الوقت ویا بقول محترم دای فولاد "نیمه روشنفکر" امروزی که درگذشته با دادن شعارهای تند تر و چپرو تر ازدیگران بگونه یی که نسبت به هرکس دیگربیشترگلو پاره نموده انقلابیگری مینمود ، دراواخرماه جولای2007میلادی درکابل ، دریک دیدارمختصردریک دفترمعاملات ، موصوف آناً به اصطلاح به "180" درجه درعقب تغیرموضع نموده و دردفاع یکجانبه ازامیرعبدالرحمن خان قرار گرفت وظاهراً مذبذب معلوم میگردید وشاید درتحت تاثیرطوفانهای خونین حوادث وجنگهای{ جینوساید} دهه های اخیردرکشورقرار گرفته و طورمشکوک و راه گم کرده و با سیمای نادم ازاعمال گذشتۀ خودکه اصلاً بی جهت شعار مبارزۀ طبقاتی را داده بود وگویاعمرخودرا بیهوده دراین راه ضایع نموده وامروز به اصل حقیقت پی برده که برعلیه همتبارخود بی جهت مبارزه نموده است !؟ وشاید هم موصوف به این حقیقت مسلم پی برده که امروزثابت میگردد ، درطول تاریخ دوقرن اخیر درکشور، اکثریت قاطع طبقات حاکم را سران قبایل ومتنفذین و ثروتمندان و فیودالان ازیک تبار ونژاد وزبان تشکیل داده وبالای سایر ملیت ها حکومت نموده آمده اند وبالاخره امروزبه این نتیجه رسیده ودراین عقبگردی فرصت را برای خود مساعد یافته وخواسته است به اصطلاح دراین تنورداغ حوادث ، تنش های خصمانۀ اتنیکی خمیرنان وپطیرخودرا به عجله بپزد و ازآن بهره برداری سیاسی نموده و با جرئت بیشرمانه دراین برهۀ زمانی ازنام امیر وجنایاتش وخطوط فکری فاشیستی وی دفاع بعمل آورد وبه دیگران نیزاین نظرمنحط را تحمیل نماید وحتی ازحقایق زنده در"تاج التواریخ " را که مؤلف آن خود «امیرعبدالرحمن خان» است وبا همۀ اعترافاتش میخواهد ازآن یکسره اغماض وانکارنماید و به این ترتیب عقده های ملیگرائی خودرا بگشاید وبرای خود وهمفکران فعلی اش تسلی دل نماید ، اکنون می پردازم به اصل سوال این آقای مدافع سرسخت امیرعبدالرحمن خان که بتاریخ متذکرۀ فوق درنشست مختصرازمن"نگارندۀ این مقال" ضمن سوال گفت : امیر عبدالرحمن خان دزد نبود اورا یکعده مردم مغرض ازروی تعصب ناحق تخریب مینمایند ، عساکرامیرکه ازمردمان هزاره ، قزل باش واهل تشیع ، اوزبیک وغیره بودند ، آنها دزدی وغارت مینمودند .... ازاین دفاع کورکورانه ومبهم ویا هوشیارانۀ کاذب قومی و تباری به اصطلاح این سینه چاک روشنفکرمذبذب مدافع امیر عبدالرحمن خان صرف یک مطلب بدست می آید بگونه یی که بن لادن ، ملاعمر، حکمتیار، ورهبران معلوم الحال ومشهور بالفساد "حزب اسلامی القاعده " طالبان ، حزب اسلامی حکمتیار وسایر جنایتکاران همکیش وهمسنگرجانی شان تا کنون درتاریخ پرماجرای خونین وطن ما ازتمامی جرم وجنایات ، قتل وغارت ، ونسل کشی های خود به یکبارگی درافغانستان انکارنمایند ویا کسی ازتمام فجایع وجنایات هویدای ایشان آشکارا چشم بپوشد و اغماض نماید و حتی آگاهانه یا ناآکاهانه دفاع نماید وبگونۀ که گویا دروطن زمین سوخته وماتم زده ومصیبت دیدۀ ما ، هیچ چیز واقع نشده است !؟ ویا بسان پرویزمشرف رئیس جمهور مستعفی پاکستان که بعد ازکناررفتن ازقدرت بطورآشکارا ازتمام مداخلات نظامیگران پاکستان{آی اس آی} این شبکۀ جهنمی استخباراتی پاکستان که بمثابه عامل اساسی ومحرک اصلی جنگ وخون ریزی وعمل عمدی وقصدی مداخلات خارجی درتبانی با مزدوران داخلی شان درافغانستان بکلی انکارنمود که گویا کاملاً بیگناه است وازهیچ چیز خبر ندارد !؟ این مدافع قبیله سالارنیز ازجنایات ، قتل عام غارت ، نسل کشی ، تجاوزوعملکرد فاشیستی عبدالرحمن خان به حدی تاریک بینانه تحت تاثیرذهنیت جامد سنتی قبیلوی وطوفانهای خونین"جینوساید" وجنگهای قومی ومنطقوی درکشورما افغانستان قرارگرفته به شؤنیزم لغزید وتغیر موضع نمود که حتی ازدزدی ، جنایات ، باجگیری فاشیستی امیر این قصاب فعالین نهضت های ملی و آزادیخواهان که با نام منفوردرتاریخ بشریت ویگانه الگوی استبداد درکشورمیباشد که ازدیدگاه تنگ و دگم نژادپرستی وقبیله سالاری بگونۀ تعصب آمیزی ازوی دفاع نمود !؟ درحالیکه اصل هدف ونیات درونی شؤنیزم" امیر"به ارتباط انتخاب عساکرش دراینجا نهفته است که به پاسخ مدافع وی توضیح شد ه بود ذیلاً ارقام میگردد : 1--اگرعبدالرحمن خان خودش دزدباشی وغارتگرنبود چرابه جمع کردن عساکردزد وغارتگرضرورت پیدا کرد ؟ و اگرهمتبارخودش پاک وصادق بود چرا ازقوم وتبارخود ویا از افراد پاک وصادق عساکرخودرا انتخاب نکرد ؟ این امیر دزد باشی در{ص83تاج التواریخ } خود به افتخارجمع نمودن دزدهای خود ازولایات افغانستان چنین اعتراف مینماید : {برای سرکوب مقاومت جامعۀ دشمن سرکرده های دزد های ولایات را خواسته آنهارا مخلص داشته انعام داده سه هزار سوارازآنها گرفتم} 2– اگراین عساکرچپاول وغارت میکردند ، روشن است که به امرمستقیم شخص امیرعبدالرحمن تام الاختیاروبا صلاحیت درجه اول کشور با زور اردو و صاحب همه قدرت وهمه کاره بودن غارت وچپاول مینمودند چون به همگان معلوم بود که احد من الناس بدون امر و اردۀ این امیر خون آشام که دربین عوام الناس بنام ظل الله "سایۀ خدا" یاد میگردید حرکتی را ویا کوچکترین عملی را انجام داده نمیتوانستند واگرخلاف ارادۀ او هرکس حرکتی میکرد فوراً نیست ونابود میگردید {باقیدارد}

    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •