• بازگشت به صفحه اصلی
  • maandag 13 april 2009

    سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وادامه جگ وفجائی درافغا نستان

    سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وادامه جنگ وفجائی درافغا نستان
    سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وادامه جگ وفجائی درافغا نستان
    (بخشدوم)
    {قسمت ششم}
    انحصارقدرت قومی دروحدت ملی میکانیکی
    درطلب وحدت
    ناله وفریادمن،تارپودجان من
    رگ رگ اعصاب من،هدف وارمان من
    همه هست وبودمن،خون واستخوان من
    خوانندبه گوش فتنه گر:وحدت من وحدت من...ا
    حسن پیمان ----10اپریل /2008
    درباره اینکه وحدت ملی واقعی ضامن اصلی پیروزی دریک جامعه کثیرل الملیت مانند افغا نستان است.بسا مضامین،مقالات واثارعلمی ونوشته ها درروزنامه ها وسایتهای تلویزیونی وغیره رسانه های جمعی به نشررسیده است که نیل به ان یکی ازارمانهای دیرینه مردم مظلوم ومحروم افغانستان است که،بنابرسیطره جوئی قومی رجیمهای مطلقل عنان مرکزی،مردم باهم برادرکشورما نتوانسته اندتاکنون به ان دست یابند،ورجیمهای برترجوی قومیدرطول سده هاست که اصلا نمیخوا هند این مامول را قسمیکه ضرورت است براوره سازند.وازوحدت ویک پارچگی مردم ما بیم وهراس دارند.وبه جای ان،اتش بغض وکین وبیاعتمادی،بدبینی وبیاتفاقی،منازعات ملی قومی وقبیلوی وجنگ وخصومت بین یکدیگررا،عمدا وقصدا وبطوراشکارا شعله ورمیسازند.وجزاغماض،اغوا وفریب مردم به حیلهای گونگون به سیطره جوئی فاشیستی استبداد قبیلوی خود باخودکامگی ادامه داده وباسرکوبگریهای خونین،این ملیتها مظلوم وبی دفاع را دربندزنجیرکشیده از استعداد،اقتصاد،تولید ومنابع سرشارطبعی وازنیروی خلاق انسانی انها ظالمانه وبیرحمانه بهره کشی نموده اند.تاریخ پراشوب وطن ما ماافغا نستان ،گواهی میدهدواین قلم نیز به این با وراست که وحدت ملی واقعی،با تلقین وتسلی ازموضع بزرگ منشی وبادیدگاه های نیمه نگری ازگوشه چشمی امیخته با تعصب وغرورعمیق وباوعده های محیلانه وفریب کارانه وبا سمبول سازیهای افراد واشخاص معین درمقامات غیرکلیدی بطورنمایشی که به تعقیب ان باسازمان دهی توطیه ودسائیس برعلیه ان بخاطربدنام سازی ان که درحقیقت امر،به خاطرتوهین وتحقیرملیتهای تحت استبداد صورت میگیرد.وبا ملمع کاریهای مکانیکی وولدنگ کاری تصنعی ظاهری به شیوه انگریزی ویا به تهدیدوبه زور نیزه و"شمشیرولشکر"قبیلوی ویاصرفا باشعاروحرافی ،هرگزنمیتواندوحدت ملی ایجادگردد.مگرانکه حق وحقوق مساوی وعادلانه وبدون تبعیض وامتیازبرای همه اقوام وملیتها بگونه دلسوزانه وواقعا صادقانه ازطریق تقسیم قدرت سیاسی بطورمشروع ومتکی به اراده مردم،توسط خودمردم بامفاهمه ومشارکت وسیع همه ملیتها واقوام بصورت مستقیم ازراه انتخابات ازاد ودموکراتیک ازطریق محلات بطرف شهرها براساس نفوس وبرمبنای هستی ملیتها درترکیب جامعه همان محل مربوطه طبق یک میکانیزم قابل قبول وعملی برای همه ای اقوام ملیتهایساکن درافغا نستان درجهت ایجادوتشکیل یکحاکمیت واحدومستحکم ومستقل ملی ودموکراتیک ودرراستای دموکراتیزه سازی تمامی عرصه ها ونهادهای سیاسی واقتصادی وا جتماعی وملی وفرهنگی بخاطردرهم کوبیدن زیربنای فرتوت وروابط ومناسباط کهن سنتی قبیلوی که یکی ازضرورتهای عینی تاریخی،بویزه دراوضاع واحوال کنونی که ضامن اصلی پیروزیها درهمه عرصه ها ونهادهای سیاسی اجتماعی اقتصادی وفرهنگی درهمچوکشورکثیرالملیت مانندافغا نستان ،جدا قابل مطرح بوده وکاملا یک امرحتمی وضروری پنداشته میشود. واین مامول بگونه ای باید تحقق یابد که،تا درجهت جلوگیری از این اشوب ونفاق وخصومتهای ملی واجتماعی کنونی وبخاطر همسوئی وهمبستگی ملی واجتماعی وتحکیم استقلال وتمامیت ارض کشور به نحو شائیسته ان موئثرباشد.تاباعث ختم خشونتها ومنازعات ملی وقومی وبهانه دیگر برای مداخله گران خارجی نیزباقی نماند. وازجانب دیگربه نیازها وبه خواسته ها به نا رضائیتهای ملیتهای باهم برادر وجوامع محکوم نیزپاسخهای مثبت وقانع کننده داده شده بتواند.امارجیمهای مطلقلعنان مرکزی یک قومی وانحصار گران قدرت سیاسی همیشه ازخواسته های مشروع ملی وازدموکراسی وازادی وحتی ازپیشنهادات وانتقادات سالم وسازنده نیز دراین زمینه ها وعرصه های دیگرازخودبیم وجبن نشان داده وتمام تلاشها وسعی خودرا علیه براورده شدن قانونی این نیازهای مبرم ملی وعلیه هرنوع تحولات ضروری ودموکراتیک به خرچ داده وبه خرچ میدهند،تاقدرت انحصاری قومی استبدادی بیخطردوام وبقا نموده وحفظ گردد. ودراینده ها نیز نسل بالنسل دوام نماید.ولوکه جامعه قبیلوی باتمام نهادهای کوروجامدان،تاابد غیرقابل تغیروتحول بقی بماندوبکلی راکد وفلج گردد.ا چونکه مناسبات کهن وتمامی مناسبات کوروبسته جامعه کوروسنتی قبیلوی یگانه حامی وحمایتگرحاکمیتهای استبدادی رجیمهای قبیلوی بشماررفته وازطریق فرهنگ کوروسنتی ان نیزمشروعیت میگیرد.ومتقابلا این نهادها ازطریق حاکمیت استبدادی رجیم قبیلوی نیز به شدت حمایه میگردد وبه حمایت همدگرزنده گی نموده وبه دوام بقای خود ادامه میدهند.واما برعکس دموکراسی وارزشهای ترقی خواهانه ان بهترین اله سرکوبی این مناسبات فرتوت وبنیاد های بسته وجامد وغیرقابل تحول جامعه قبیلوی عنعنوی سنتی شمرده میشود.که توسط عقبگرایان وفاشیسم قبیلوی ازان به شدت جلوگیری به عمل می ایدولبه دمو کراسی وفرهنگ ازاد علمی ومدنی ومترقی،تمامی موانع وبندشهای با ز دارنده روند تحولی وتکاملی را که درمناسبات ورواط کهن جامعه قبیلوی سنتی فبوئدالی وماقبل فیوئدالی ونیمه فیوئدالی ،سد میگردد،ازهم تار ومارمیکندوقدرت مطلقه انرا تهدید مینمایدوبالاخره ازهم میپاشد.وراه را بسوی تکامل وتولید وپیشرفت وتمدن وترقی،صاف وهموارمیسازد.واین یک روش موثری است که حکام مستبدوانحصارگران قدرت را باتخت وتاج ان متکی به قدرت لایزال مردمی ازره های دمو کراتیک وپارلمانی،میتواند به زیربکشد.وبدین وسیله وسرانجام میتواندحاکمیت ملی ودموکراتیک را بجای حاکمیت ورزیمهای قوگرا ونزاد پرست ومستبدغیرملی وغیر مشروع به اسانی مستقرسازد.ایعنی انحصارگران قدرت سیاسی قومی همانطوریکه ازایجادوحدت ملی،ازدموکراسی، وازخواسته ها ونیزهای ملی بیم دارند،ازازدی بیان ومطبوعات ازانتقادات ونظریات سالم وپیشنهادات سازنده ووارد،نیزبیم نشانداده وبرای شان سخت وحشت انگیزاست.ازانتقاد کننده بدمیبرند وبدیده نفرت مینگرند وحوصله شنیدن اتقادرا ندارندویاانتقادرا اصلا یک عمل تخریبی میدانند،چونکه انتقادات نظریات وپیشنهادات سازنده وخلاق اصلا بااهداف شئونیسم وحاکمیت مرکزی مستبد وانحصارگران قدرت سیاسی قومی عمیقا درتضاد است.درحلیکه شنیدن حوصله مندانه انتقاد،چه که ان سالم وسازنده باشد ویا تخریب امیز،مفید باشدویا مضر،درهرحالت ان باید مسئولین ان عمیقا به ان متوجه بوده وباارایه پاسخهای مثبت،قانع کننده ورهنموددهنده واگاه کننده که یگانه ضامن اصلی جلوگیری ازاشتباهات وانحرافات وا زکج رویها وازبسا فساد وبیما ریها،تلقی میگردد.باید که مسئولانه ومدبرانه به ان ها پاسخگو باشند.اما برعکس بسا دیده شده نهتنها پاسخ درست وروشن داده نشده ونمی شود بلکه با عصبانیت وبا خشونت قبیلوی وبرخورد دکتاتور ماابانه وغیرعقلانی صورت گرفته واتقاد کننده به عنوان ضد وحدت ملی ویا وابسته به یک کشورخا رجی متهم میگردد.وحتی تحت تعقیب وتهدید قرار گرفته ،یانیست ونابود میگردد ویا به پلانهای تصفیه ای قومی مواجه ساخته میشود ویا به کدام توطیه ودسیسه دیگرمبتلا ساخته میشود. که به اثر ان بالاخره هیچ کس جرئت انرا پیدا کرده نمیتواندکه ازادانه نظریات وپیشنهادات خودرا به یک مرجع اریه نمایدوبه این ترتیب انتقاد کننده،ازیکطرف بهیک عنصرپرعقده،مائیوس وبی اعتماد وحتی ازموضع هم کیشی ودوستی به دشمنی تبدیل گردیده وازجانب دیگربه سیل ناراضیها میپیونددومعضلات وبحرا نها بزرکیرا درهرسطحی که باشد یعنی ملی واجتماعی وسیاسی ویا گروهی حزبی وغیره میتواندایجاد نماید.ویا هم به گوشه گیری وانزوا روی می اوردوبه سیل استبداد پذیرتبدیل میگردد.که اینگونه روشهای مطلق العنانی وتمایلات شدید بسوی مرکزیت وضد دموکراتیک ورفتارهای قبیله سالاری درواقع بهترین نوع ازسرکو بگریها بوده که برای حکام یکه تاز،میدان وسیع داده که او میتواند به اجرای هرنوع جنایات وفجایع واستبدادی که دلش بخواهد،کاملل اختیاروبا صلا حیتهای بی حصار،بالای جامعه محکوم وتحت استبداد تعمیل نماید. بناا بادر نظرداشت سخنان اقای دای فولادی اذعان داشت که "....تاریخ جامعه قبیلوی سنتی،تاریخ ستگرپرستی وستم پذیری است...ایمان داشتن به خرافات کهن قیلوی وخرافه پرستی میراثی...وپدیده های سنتی عقبگرائی...دشمنی باتولید وتکامل...ایمان نداشتن به قدرت اجتماعی،منتظر نشستن واستمدادجستن ازابهامات وانتظار منفی برای امدن"منجی" ازبیرون،مخالفت با مستبد اما پر ستیدن استبداد...ورقابتهای خصمانه فرد بافرد،فرد با جمع وبرعکس...انتقام فردی ازجمع وهم اتقام جمع ازفرد،وصدها پدیده اجتماعی دیگری که هم معلول
    استبداد اند وهم علت استبداد..."/(افغا نستان:قلمرواستبداد. ص )ر747/ر
    رجیم قو مگرای کنونی که بااین نوع وحدت ملی میکانیکی وانهم نهایت لرزان وشکننده که برپایه خونریزیها وبه ذریعه نسلکشی های بیشمارتاریخی بدست اورده شده است،برای فریب خودواغوای ملت وبویزه حامیان بین المللی خود وجامعه جهانی به نمائیش گذاشته انددرواقع وسیله ای است برای جلوکیری ازایجادوحدت ملی واقعی که بخاطرفرونشاندن عطش خون زمامداران مستبدوحلقات فاشیستی ان درزیر پوشش به اصطلاح حفظ وحدت ملی،برای سرکوب ملیتهای حق طلب وعدالت خواه تحت عنوان به اصطلاح"یاغی وتجزیه طلب"که بهترین سلاح میراثی وبها نه ای برای سرکوبگریها درطی سده ها بوده است که،زمینه سازی نموده وبه این ترتیب،پاشنه های اهنین بیگانگانرا نیزبرفرق ملیتهای مظلوم ما بکوبند،وازجانب دیگر،درجهت تنفیذوتحقق اندیشه سیاه فاشستی ودوام وبقای نظام استبدادی وحفظ نهادهای سنتی قبیلوی ان،شر ائیط مساعد ومناسبی را فراهم اورند وحتی اگرضرورت افتد،بایدهم خون بدهند وهم خون بریزند.اوبگونه اسلاف و(باباها-امیرلموموئمنینها-وسلاطین)جبارمشی فاشیستی سنتی قبیلوی را طورخدشه ناپذیرتعقیب نمایند که درواقعیت امراین روش یک عملکردفاشیستی خطرناکی بوده،که یکی ازقانونمندیهای عینی جامعه قبیلوی را به نحو درست ان بیان مینماید.واین یگانه(وحدت ملی میکانیکی)است که بامقوله "اقلیت واکثریت.ا؟"،باشمشیرولشکرجامعه قبیلوی متکی برنیروی اجنبی بایدحفظ گردد.ا ..ریشه های اصل جنگ وخونریزی وسرکوب به اصطلاح "اقلیتهای ملی.ا؟"بخاطرتطبیق همان پلانها واندیشه ها وروشهای اسلاف شان درگذشته است.به این مفهوم که برترجویان فاشیست اصلا به حل مسئله ملی ازطیق اشتراک فعال سیاسی جوامع تحت استبدادهیچگونه باورندارندواساسا درنیت واندیشه شان نیست.واین تنشها وخصومتها وخونریزیها بخاطرتحقق اهداف شوم فاشیستی احمدشاه ابدالی،امیرعبدالرحمان خانی،نادرخانی،ظاهرخانی،وزیرمحمدگل خانی،هاشم خانی وداودخانی وسایرزمامداران فاشیست خاندانی وقاتل وجانی ده هه های اخیرومستبدین بعدی انست که تاکنون ادامه دارد.که بمثابه ایجادگرپدیده خون بارانحصارسیاسی قدرت قومی رزیمهای حاکم درهمچو جوامع را به نمائیش میگزارد.که باایجادچنان یک شرائیط ذیق وخفقان اور،بعدا زمینه سرکوب خونین ملیتهای مظلوم وبی دفاع رابااستفاده ازهمان سلاح کهنه وزنگزده فاشیستی قبیلوی تحت عنوان به اصطلاح"ضدوحدت ملی ویاغی وجدائی طلب.ا؟"مساعد نموده وازاین وحدت ملی میکانیکی که درعمل اصلا چیزی بنام وحدت ملی وجود نداردمانند اسلاف خودباخونریزیهای فراوان وباجاریسازی حمامهای خون تااخرین رمق حیات نیزدفاع وحراست نموده وجنایات بس بزرگ وهولناک ونابخشودنی تاریخی رامرتکب میشوند.واین درحالیستکه هیچ قوم وطائیفه درافغا نستان نمیتواندبه تنهائی حاکمیت یک قومی را برسایراقوام تحمیل نمایدوحکمرانی کند.،وهیچ قوم به تنهائی خودنمیتوانددعوای اکثریت نماید،وموجودیت وهستی عینی سایراقوام وملیتهاراکه درواقع بمثابه یک قد رت عظیم وبالقوه اجتماعیه وخارج ازازذهن واراده قوم حاکم است،اغماض نما یدوحرف اساسی دراینجاست که اصلا هستی وموجودیت عینی این قد رت عظیم اجتماعی را تحمل کرده نمیتواند،ومنحیث یک واقعیت درترکیب جامعه انرا نمیپذیرد.ا وانحصارکران قدرت سیاسی قومی ازگرفتن سهم وحقوق مساوی ومشارکت عادلا نه ومشروع وقانونی وکاملا دموکراتیک سایرملیتها درقدرت وحاکمیت سیاسی که،یگانه راه جلوگیری ازتنشهای اتنیکی وخصومتها ومنزعات ملی واجتماعی وضامن اصلی ایجادوحدت ملی واقعی بجای وحدت ملی میکانیکی پنداشته میشود،ازان جبن وبیم نشان میدهند.ا وبه این ترتیب طوراگاهانه.علیه رشدوتکامل جامعه قرار گرفته وانرا دوباره به قهقرا وبه عقبگرائی سوق داده ازاین مناسبات کهن وازنهادهای کوروبسته جامعه سنتی قبیلوی بخاطرحفظ ارث وازوانحصارقدرت وحاکمیت سیاسی اتنیکی خود،دفاع وحراست مینمایند.ا یعنی این یکراه غلط واشکاراست که اگاهانه برضدمنافع واجتماعی انرا برگزیده اند.ا
    اقای دای فولادی تحلیگرورزیده،ازعدم موجودیت وحدت ملی واقعی وازبودن همچووحدت ملی که برپایه خصومت ودشمنی وخونریزی استوارباشد،نبودن انرا،وایجاد مجد دوحدت ملی واقعی را،بامشارکت تمام ملیتها درکتاب خود(قلمرو استبدادص10)"چنین ارزیابی مینماید:"...وحدت ملی نیازمبرم به اگاهی وشناخت سیاسی جوامعی دارد که باید درتقسیم قدرت سیاسی سهیم شوند.اگرتقسیم قدرت سیاسی ازطیق سهم گیری جوامع درنظام سیاسی به معنای به"خطرافتیدن وحدت ملی" است".بگزاریم که این وحدت ملی نه تنها به خطربافتد،بلکه بایدازبنیادبرافتدتا بجای ان وحدت ملی خلق گردد که ازنیروی فکری واجتماعی وفرهنگی واقتصادی تمامی جوامع بهره مند بوده وبرای حفظ ان نه تنها به لشکر وخونریزی وارضای قانونمندی"عطش"خون ضرورت باشد،بلکه باسهمگیری جوامع درنهادسیاسی،کلیه نهادهای دیگرجوامع،باتکامل خویش تمرکزسالم قدرت رادرنهادسیاسی بمنظوراستحکام وحدتملی باعث شود...."/ر
    مشی فاشیستی حلقات قومگرای رجیم کنونی چنان وحشت اوراست که دوده هه فجائی اخیرادرذهن ادم دوباره تداعی مینماید:...یعنی دهشت افکنیها،قتل وغارتها ونسلکشی های وحشیانه ده هه های اخیربویزه،دوره شوم وسیاه اجیران پاکستانی بنام "طالبان"درکشور وبه تعقیب ان تفرقه های قومی،لجامگسیختگی ها،بی بند وباریها ویکه تازی ها،ترویج ،تنفیذ ودخول سازی اندیشه های فاشیسم سنتی قبیلوی بطوراگاهانه درتمام نهادهای سیاسی واقتصادی واجتماعی وفرهنگی جامعه وکنارزدن وبه حا شیه راندن اشخاص منسوب به ملیتهای محروم وتحت استبدادازمقامات رهبری کننده سیاسی نظامی وکنارامدن مقامات رهبری رزیم کنونی باپیوند های گوناگون ان باپاکستان وبازنمودن دوباره باب مذاکرات ناکام که اصلا علا مه "شکست"است،باوحشی ترین تروریستهای مزدورواشتی ناپذیر بامردم دلیروباشهامت افغا نستان بنام طالبان.تحت عنوان"نیمه طالب.ا؟"که ازترمنالوجی واختراعات وتیسیزهای خاص"تیئوریکی.ا؟"اقای کرزی است،که به پیروی ازاندیشه"طالبانیسم سازی"پروزه پرویزمشرف،رئیس جمهور مستعفی پاکستان که برای به قدرت رسانیدن مجدد طالبان بااتخاذ مشی چندین جانبه محیلانه سیاسی.تااخرین قدرت تلاش ورزید،وبالاخره به بستر ناکامی وافتضاح عزلت گزین شد.که باتعقیب پروزه ناکام وی میخواهد،بدینگونه باردیگر باملت قهرمان ودشمن شکن ما زورازمائی وپهلوانی نماید.ا؟ واین اختراع به اصطلاح"نبمه طالب.ا؟"مشابه است به همان مقوله"روشنفکردیروزی ونیمه روشنفکرامروزی که".ا؟"نادم ازعملکردهای گذشته خود میماند که بانکتائی وجامه روشنفکری بازی سیاسی نموده وبه پوزیشن به اصطلاح دپلوماتمابانه،باموضع گیری محیلانه خود خوش خدمتی گروهای تروریست افراطی حکمتیار وطالبانرادرتبانی با گروه فاشیستی "افغان ملت"،اختیار نموده وبه زیر(دهول وسرنای ودنبوره...)انها"رقص اتن"اجرا مینمایند.ا...وپلان استراتیجی جدید"اوباما رئیس جمهورامریکا"،مبنی برمذاکره ومصالحه باهمچو طالبان وامکانات امدن انها درقدرت وحاکمیت سیاسی اینده را،به زعم خود فال نیک برای شکست قوای ناتووامر یکا میبیند،واما اصل هدف ان دراین فال نیکش.ا؟درحقیقت،برای روی کارامدن مجدد طالبان انرا تعبیروتحلیل وارزیابی نموده است.ا؟که دراین تلاشهای حودازیکطرف تصورات واحی واین خیالبافیهای شان به واقعیت گراید وباعث تقویه مورال جنگی تروریستها گردد،وازجانب دیگر،میخواهد به مبارزات رزمجویانه وقهرمانانه مقاومت ملی مردم غیوروباشهامت ما تضعیف روحیه بدماند.ا؟درحالیکه خشم ونفرت مردم قهرمان افغانستان دربرابراین گروه تفتینگرفاشیست بنام "طالب"ازقبل معلوم است.که این گروه قاتل وجنایتکاروغارتگرکه بااستفاده ازنام" پشتون واسلام"وبا پیروی از"پشتونیزم"واسلامیزم"بخاطربدنامسازی اسلام واقعی وبرادران ملیت پشتون،به قدرکافی درگذشته وحال بابه نمائیش گذاشتن عملکردهای فاشیستی،تروریستی وافر اطگری،قتل وغارت وجنایات،وبا ده ها فسادوفجائع ازمائیش وامتحان خودرا داده وتجربه منفی خودرا به رسوائی وبه سرافکندهگی به پیشگاه مردم اگاه ما وجامعه جهانی،گزرانده اند.؟ که ازمون دوباره انها گناه نابخشودنی وجفای بزرگ بحق مردم مصیبت دیده وملت ماتم زده ما خواهد بود.ا واین بارنیزاگربخواهند،بااین جریانات تند حوادث وتوفان خشم مردم بخون نشسته ما،اتش بازی وپهلوانی نمایند،باهمه عواقب ناگواروغیرباورکردنی وغیرمنتظره ان،زیرضربات جنبشهای انقلابی وازادیخواهانه ومتحدانه وخشم اگین توده های ملیونی ما چنان خردوخمیرخواهند گردیدوبه زباله دان تاریخ سپرده خواهند شد که،تاریخ پراشوب میهن ما دیگربه خاطر نداشته باشد.وباکرنیلهای پاکستانی ان،که مانند گذشته،اگراین بار زنده فر ارنمایند،مستقیما انانراالا اسلام ابادبرای همیش به چهار زانو خواهند شاند.ا
    که یکی ازاین پلانهای تفرقه افگنانه وتفتین گرانه وبازی سیاسی رجیم،مسلح نمودن مجدد مناطق جنوبی وسرحدی تحت نام "اربکی"یاملیشه سازی که،هیچگونه تضمینی درزمینه اینکه،این ملیشه ها مانند گذشته ها بازهم به نفع پاکستان،ایا موضع گیری نمینمایند.؟ ویادراینده ازاین اقدام مبهم،زیرکاسه یک نیم کا سه دیگرنهفته نیست؟،وایا یک تکرارزورازمائی مجدد وغیر مسئولانه وناعاقبت اندیشانه دیگری بااین ملبتهای قبلا خلع سلاح شده اما متحد باایمان وهمبسته وسرسپرده،صفحات شمال تحت عنوان حفظ وحدت ملی اما برضد ایجاد وحدت ملی ومصالح ملی واستقلال وتمامیت ارضی کشور.بازهم یک بازی جد ید سیاسی دیگررا براه انداخته،وایاجویهای خون دیگری را،جاری نمیسازند.ا؟ کلیه ای این سوالات اینده را تاریک ومبهم وغم انگیزونگران کننده نشان میدهد.وتکرار همان فجائی خواهد بود که هنوزدامنه ان ختم نگردیده ورنگ خون سرخ شهیدان وگلگون کفنان وبیگناهان راه ازادی ودموکراسی درخیابانهای کابل ودرسراسرکشورما بی شمارریخته،وهنوزلکه های سرخ ان در،درودیوار ودرخت وسنگ وچوب ودشت وصحرا ودره این سرزمین ما تم زده ومصیبت دیده وخون چکان وزخمی ما نخشکیده است وحتی خون دربدن واشک درجشم یتیم وبیوه زن وپیروجوان این دیار سوخته وبربادرفته ما،دیگرخشکیده است.ا که درهمچوحالات بازهم اگرمیخواهندفجائی دوده هه قبل را عمدی واگاهانه دوباره احیا وجنایات بس بزرگی ونابخشودنی تاریخی را دراین زمینه مرتکب گردند،وبازهم بیشرمانه،نام این بربادی وهستی سوزرا"دفاع از وحدت ملی .ا؟" بگزارند که ابدا چنین مباد.ا.ا که این پلانهای شوم همان وحدت ملی دوران یکه تازی حفیظ الا امین را به ذهن انسان تداعی مینماید که:برادر بزرگش عبدالا امین،روزی مردم شریف پغمان را جمع نموده تحت عنوان دفاع از"انقلاب ثور"برای نسلکشی ملیت هزاره دربامیان اعزام میکرد،شعارداده بود که:"سرمردم هزاره ازما ومال وناموس شان ازشماست.ا؟"واین همان شعارها وانیشه های فاسد وشوم وعملکردهای فاشیستی امیرعبدالرحمان خانی است که توسط اسلا فش شمشیرولشکرباید بلای مردم تحمیل گردد.ا؟ وبه این ترتیب تحت عنوان وحدت ملی،این ملیتها قتل وغارت شوند،هوئیت ملی وفرهنگ ملی وتمامی نهادهای اقتصادی واجتماعی انها به این بهانه نیست ونابود گردد وهست وبود این جوامع چوروچپاول وغارت گردد. ودراین سرزمین جنگ زده وزمین سوخته نه زراعت ونه تولید،نه اقتصاد مانده ونه هم تحرک اقتصادی وکلیه عرصه ها خاموش ومغموم وافسرده وهمه ای نهادها راکدوکوروبسته،وبدترازدوره امیرعبدلرحمان خان که حتی که به قول موئرخ شهیروطن فیض محمدکاتب"درسرگین اسپان شان"دانه جو وجواری هم نمانده باشدکه برای امرارمعشیت خودکسی بچیند.ادرین رابطه ابرمردتاریخ فیض محمد کاتب در"ص 228سراج التوارخ" خود ازقول امیرعبدالحمان چنین مینویسد.:"...مردمیکه درقرب وجوار عسکرگاه ،مسکن ومائوای دارند.ازادانه ازبین سرگین اسپان دانه جو وجواریرا کبوتر اسا چیده روز میگزرانندوزراعت هرگزنکرده اند..."واینجا میبینیم که مقام انسانراچگونه موردتحقیرقرارمیدهد.وبرعلاوه ان، زمین بمثابه عمده ترین وسیله تولید،زیرپای مواشی کوچی ها پایمال وبه چر اگاه ها تبدیل شده باشدویا بزور غصب گردیده وتمام نهادها وبویزه اهرمهای اقتصادی وهست وبودان جامعه غارت شده باشدازکجا وبه چه قسم زراعت وتولید نماید.ا؟دراینجا به وضاحت میبیبیم که،ازدیدگاه فاشیسم قبلوی،تحقق اندیشه فا سد برترجوئی ونزاد پرستی بایدبه قیمت خون ونابودی تمام هست وبوداین ملیتها متکی برپایه ملیتاریستی ونظامیگری وبسیج یک قوم علیه قوم دیگر،تحقق یابد.ا که البته این ارزو وارمان شوم را همان قسمیکه زمامداران مستبد گذشته باخودبگوربردند ،دود مان بعدی ان نیز با پیروی ازاین اندیشه های فاسد بلاخره انرا باخود به گور خواهند برد.ا
    ..حسن پیمان..
    اپریل/10/2009....
    ادامه دارد.....ر
    رویکردها
    دای فولادی-افغا نستان-قلمرو استبداد-ص747-سال-1377/ر
    دای فولادی-افغا نستان-قلمرواستبداد-ص10-1377/ر-
    فیض محمد کاتب-سراج التواریخ-ص228سال-1372/ر
    عصردولت شاهی-کرزیکودتا کرد-سایت خاوران./ر
    سایت اریائی -اخبار روز-2نومبر-2008/ر
    هفته نامه امید-شماره-832-27اکتوبر-2008-پلان اربکی...../ر
    مطالعت یادداشتها-وخاطرات-نویسنده
    ومن الاهه توفیق...اب

    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •