• بازگشت به صفحه اصلی
  • woensdag 1 april 2009

    سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وادامه جنگ وفجایع درافغانستان

    سیطره جوئی فاشیسم قبیلوی وادامه جنگ وفجایع
    درافغانستان

    ساقی به جام عدل بده باده تا گدا
    فرصت نیاوردکه جهان پربلا کند
    "خواجه حافظ"
    "بخش سوم "
    {قسمت هشتم }
    -شناخت ازساختارهای جامعه قبیلوی
    عقیده ما بذات خودنداردهیچ عیبی
    هرعیبی که هست دررفتارقبیلوی ماست
    درجامعه که شالوده سیاستهای طبقات حاکم ان درکلیه ای عرصه ها ونهادهای سیاسی واقتصادی وفرهنگی واجتماعی باخشونت تکتازی ونزادپرستی وشوئنیسم عضمتطلبی وبلاخره با باورهای فاشیسم سنتی بنا یافته باشد.بیان کننده نفوذوسیطره اندیشه فاشیستی درکلیه نهادهای ان جامعه بوده وبا عنصرشناخت بیگانه است.وهمه ای دروازه ها وبسترهای این جامعه بروی پدیده های روبنائی وزیربنائی جامعه.چون دمو کراسی وپیشرفت وترقی وتولید وتکامل وعدالت اجتماعی وسائیرنهادهای مادی ومعنوی ان همیشه بسته میباشد.وبویزه درجامعه کثیرالملیتی که دارای اقوام.مذاهب.السنه وفرهنگ متفاوت باشد.به بیماریهای فوق الذکر بیشتردچارمیباشد.وازهمین سبب است که روشنفکران مترقی ودیگراندیش بمجردطرح ووضع برنامه های مترقی وعلمی خوددراین جوامع بااولین مشکل ونخستین مانعی که درراه تحقق عملی اهداف وارمانهای والائی خودبرخورده اند.مقاومت باسنتهای کورفرهنگی خرافاتی وذهنیتهای تاریک وجامدسنتی جامعه قبیلوی وعنعنوی بوده است.کهبمثابه سد بزرگی دربرابر ارمانهای تابناک ومترقی توده های ملیونی برای اعمارجامعه عادلانه ونوین بخاطررهائی کلیه زحمتکشان ازقید وبندستم وبهره کشی قرون وسطائی باان مواجه گردیده اند.ودرطول این تاریخ زمامداری ظهورنموده اند.وهرزمانیکه برمسند قدرت سیاسی تکیه میزنندوبدون درک حساسیتهای جامعه{ودرحاکمیت دموکراتیک شماری ازین زمامداران}وعدول کلی ازمراحل ضروری تکاملی ان ومهمتر ازهمه خلاف برنامه های علما"تنظیم شده وائین نامه های ان مطابق به شرایط عینی وذهنی این جامعه وعدم اعتنا ورعایت به اصول وپرنسیپهای قبول شده ان وباتمایلات شدیدبه مرکزیت وبیم ازدموکراسی وبااتخاذروشهای خشن ودکتاتورمابانه درعملکردهای خودقبل ازهمه به بیماریهای شوم یک قومی ونگرش خودبرترجوئی اتنیکی وبه امراض گونا گون ناسیو نالیستی ومحل وسمت پرستی وفرهنگ ستیزی مبتلا گردیده وبافروگذاشت وعبورازشناخت علمی ازعمق انحطاط وفساداین جامعه بلاخره به بیماری علاج ناپذیرفاشیستی ودرتارهای پوسیده وفرسوده عنکبودی تعصبات نزادی واپارتیدان درگیرمانده اند.این جامعه هیچگاه دارای زمامداری ورهبری واحد ویکپارچه را نداشته است.وهمبستگی وهمسوئی دران جامعه منحیث یک سوئال غیرقابل حل وپیچیده تاریخی تاکنون باقیمانده است.که علت عمده وتعین کننده ان انحصارقدرت قومی وحاکمیت سیاسی بالای سائیر اقوام بوده است.حکام انحصارطلب دراین جامعه وازه بنام"وحدت ملی"را نمیشناسدوبه ان اصلا"باورندارد.دراین جامعه سیستم حکومتداری ان به پایه میلیتاریستی واستحکام ان توسط"لشکروشمشیرقومی" واصالت برخوردان باخلخهای ملیونی مستبدانه وتوتا لیتاریستی میباشد.وباتعقیب سیاستهای ملیگرایانه وتعصب امیز وعظمت طلبانه جامعه را به نفاق وشقاق ملی بمنظورایجاد فاصله های عمیق بین ملیتها وباایجادخصومت ودشمنی دربین جامعه درست درنقطه مقابل انچه بنام"وحدت ملی" یادمیشودبطوراگاهانه قرار گرفته اندکه یک مسئله کاملا"حیاتی وسرنوشت سازاست.وبرای هرنوع مبارزه ازادیخواهانه وحقطلبانه مشروع ومسلم توده ها وخواسته های ملی ودموکراتیک انها برای سرکوبهای خونین حقوق ملیتهای محروم به زور وخشونت به شمشیرولشکروبه قتل وغارت وبه نسل کشی متوصل گردیده وبخاطرنابودی واضمحلال کلی هیت ملی شان بالاخره به خونریزی دوامداروازقوه قهریه کار میگیرند.وایدیو لوگها ونظریه پردازان فاشیسم سنتی تااخرتلاش میورزندتا هر نوع حرکت حق طلبانه مشروع ناشی ازتضادها واتلافات شدیددرونی این جامعه ونظام ستم پیشه انرادرنطفه اش خنثی ومتوقف ونابودسازند.وبخاطرمشروعیت دادن به این شیوه حاکمیت فاشیستی وخودبرتربینی اتنیکی تمامی نهادهای دینی واجتماعی وسیاسی واقتصادی وفرهنگی وتمامی رسانه ها واطلاعات جمعی تابع رزیم وهمه ای امکانات دستداشته رابدفاع ازمنافع رزیمهای عظمت طلب متعصب یک قومی بمثابه سپروابزارسیاسی بکارمیبندند.که این نوع روش ورفتارهای خشونتباروتحریکات اگاهانه وغیرمسئولانه مسایل ملی وحساسیتهای قومی ونزادی درجامعه قبیلوی وعشیره ای که ده ها مثال زنده ان درهمه عرصه های قومی ونزادی ولسانی وفرهنگی ودینی درهمه رزیمهای گذشته وجود داشته وداردوحتی کشمکشها وخونریزیهایکه هنوزادامه داشته ودربسا عرصه ها وزمینه های دیگرمشهودوموئثق ا ست. انگیزه هایستکه نسبت به هرچیزوهرپدیده ای دیگرونسبت به هرنوع تنش وا ختلالا فات ملی ونزاع اجتماعی دیگربیشترگیرنده وچسپنده بوده ونبض حساسیت جامعه را به حرکت می اورد . اسنادونشرات ورسانه هاا واطلاعات جمعی وده ها مضامین منتشره درسایتهای انترنیتی میرساند که ازدوران فاشیستی وملیگرائی زمامداران یکه تازازاحمدشاه ابدالی امیرعبدالرحمان خان ونادرخان"ال یحیا ویا طایفه سلطنتی"الا دوره فاشیستی حفیظ الا امین وداترنجیب الا وسایرفاشیستان وتروریستان افراطی اسلامی چون ملا عمروحکمتیارتادوره فاشیستی علنی اقای کرزی که ازکنفرانس"بن"به اینطرف علنا" وعملا" گروه معلومالحال فاشیستی"افغان ملت" درکابینه ورهبری رزیم کنونی جای داده شده وجامعه را خلاف اراده مردم افغا نستان ازطریق تصفیه سایرملیتها ازقدرت وحا کمیت سیاسی بطوراگاهانه برضدوحدت ملی که اصلا"درعمل وحدت ملی واقعی"وجود نداردرهنمائی ورهبری مینمایند. که این همه حقایقی اندبمثابه پدیده قهقرائی وعقبگرا مانع هرنوع حرکت وعمل مترقی گردیده وبازدارنده هرنوع تحول ودیگرگونیها وتکامل درجامعه میگردد.واگرکسی بخواهددرباره این بیعدالتیها واعمال تحریک امیزونفاق ملی لب بگشایدوانتقادسالم نمایدویا چیزی بنویسدانرا برخلاف وحدت ملی قلمدادمینمایند. به گفته شاعر:ر
    درمیان قعردریا تخته بندم کرده ای"
    "با زمیگوئی که هوشیارباش ودامن ترمکن
    واین یگانه"مهرسیاه"وننگین تاریخی هستند که ذاتا"به پیشانیرزیمهای حاکمیت یک قومی جامعه قبیلوی سنتی حک وثبت گردیده است.چون رزیم حاکم یک قومی صرفا"ازمنافع طبقاتی وملی یک قوم برعلیه ا قو ام دیگرد دفاع مینماید.واتش منازعات ملی وقومی را شعله ورمیسازد.وبمثابه طبقه حاکم به اله سرکوب جامعه محکوم وملیتهای تحت استبدادکه عملا"درحاکمیت سیاسی شریک وسهیم ساخته نشده اندمبدل میگردد.لذابدون شناخت ا زقانونمندیهای عینی تکاملی این جامعه وبدون شناخت ازمناسبات وروابط تولیدی ان وازفرماسیونهای اقتصادی واجتماعی وسیاسی وفرهنگی ان واینکه این جامعه بکدام مراحل رشدوتکامل تاریخی خودقراردارد.چون افغا نستان جنگزده امروزی که حتی که مناسبات وروابط کهن ماقبل فیئودالی یاپری فیوئدالی نیزدرقبال مناسبات وروابط مسلط فیوئدالی وهمچنان نیمه فیودالی که درمناطق مختلف ان به وضاحت دیده میشود.وبویزه این جنگهای فرسایشی سه ده هه اخیرخانمانسوزکه هست وبودجامعه بکام مافیای جنگ وتروریزم فرورفت وبه هرکونه مناسبات ان نیزضرباط مدهشی واردنموده وازتاثیرت نابودکننده ان درامان نمانده است. باانهم میتوان ازموجودیت انواع مناسبات ووضع زنده گی عقبمانده مردم وتفاوتها درروابط ومناسبات انانرا ازبعضی نقاط ان مثالی اورد.:ر پوشیدن پوست حیوانات مردم صافی وبلورستان"نورستان"امروزی وزنده گی کاملا"ابتدائی وبدوی انیانهای کوه پایه های شامخ قله های پامیر ودربین کوه هاودرپناه سنگها ودربین جنگلات وبااستفاده ازحاصلات ان وشکارحیوانات ونبودن زمین برای زراعت گندم درارتفاعات بلندپامیرکه ازجمله تولیدات عمده زراعتی درسایرنقاط کشورمحسوب میشودبنام "نان"چیزیرانمیشناسند.ودرمناطق بدخشان کوهی وبه ارتفاعات بلند"پامیر"بام دنیا که هنوزهم دوام زنه گی بدوی و ماقبل فیوئدالی را بین میدارد.معا رف وداکترودوا ودرمانرا نمیشناسند.وداروی مسکن وشفاه بخش انان درعلاج همه امراض بهاصطلاح مردم ماده ای بنام"موملائی"بوده که ازترشحات "ناف"اهوی"مارکوپلو"بهدست امده کهبه اثرسائیدن خودبروی سخره های سنگگ درقلل بلندکه پایه ها که اهالی انجا وافرادباتجربه وحرفه ئی بازحمات زیادسخره به سخره میگردندومیچینندوجمع اورینموده بعدازتصفیه ای ان برنگ سیاه شفاف موم ماننددرمیاورند.وتوسط ان مریضان خودرا تداوی وپرستاری مینمایندیعنی داکترونرس وپرستاراین مردم شریف درزنده گی ماقبل تاریخی خود اهوی مارکوپلوی طبیعت ازادوزیبای بدخشان وپامیران است.ا.ا.و{به اثرپزوهش وسروی ومطالعات وشناسائی انسیتوت تحقیقات وریسرچ علمی وزارت زراعت ودیپارتمنت واداره گیاه شناسی دانشگاه کابل درسالهای }1980ازجمله هزاران نوع گیاهای"مفیده"بیش از1200نوع گیاه مفیده و"نباتات طبی"که همه اهداف عمده اقتصادی وتجارتی دارندرشناسائی گردیده است بطور عمده درکوه های بدخشان ودرطبیعت زیبای ان میرویدکه این ثروت سرشارملی چون"لعلهای سرخ وزمردسبز"ان درقلب پرفیض این دیارباستان نهفته وکوه ودره ودامان قشنگ ومناظردل اویزانرابیشتررنگینتروسرسبزترنموده است.ومنتظریک حاکمیت واقعا"ملی ودموکراتیک میباشدکه تا بیاید تا به نفع این ملت مظلوم ومحروم ازان بهره برداری نماید.وبیشازاین این ثروت لایزال ملی ما دستبرد وغارت قاچاقبران نگردد.ا.ا.اوخلاصه اینکه این مردم محروم ازابتدائی ترن سهولتهای زندهگی اقتصادی واجتماعی وفرهنگی وسیاسی بکلی بی بهره اند.رفت وامدزمامدارن مستبد ودولتمداران رزیمهای تک قومی فاشیستی را درطی بیش از250سال به اینطرف ازمحیط وماحول نااگاه ودورازعلم ومدنیت نگاه داشته خودهنوزهم بنام"پاچا گردیشی"میشنود. وازتاریخ این جامعه بدوی وعنعنوی قبیلوی هیچ نوع حق وحقوق وبهره ای نگرفته اند.ا؟یعنی که بازهم سهم شان دراین تاریخ بایداستقبال ازاستبداد وپرستش ازمستبدوبالخره قربانی
    ا " دادن است.ا.ا.اگوگردرا نمیشناسندوهنوزهم دربعضی مناطق هیزم خودرا با سنگهای" چقمقی" ازبهم زدن یکدیگرجرقه اتش پیدا میشوداستفاده مینمودند.نیروی انسانی واستفاده از"غزگاوها"بجای مالداری درحمل انقل وتبادله جنس بهجنس مواد اولیه وکالای ضروری وشکارپرده گان وحیوانات جنگلات بافلاخون وتیروکمان اغلبا نادر. ازعمده ترین نیروی موئلده ووسایل تولیددران جامعه محسوب میشود.{ازیادداشتهای شخصی نویسنده درهنگام بازدیدها درجهت تحقق وتطبیق پروگرامها وپلانهای بازسازی دردوره ای حاکمیت دموکراتیک سالهای 1980- ن1984.نقل قول ازکادرهای رهبری واهالی شریف ولایت باستانی بدخشان}ویابهمین ترتیب مناطق جنوبی کشورکه تولیدات عمده ان ازفراورده های جگلات مانند"چارتراش"که عمده تا درکنرا وپکتیا بوده وبطوربیرحمانه وکاملا ظالمانه وبصورت غیرفنی وغیرقانونی قطع وریشه کن وبه پاکستان قاچاق میگرددواین ثروت ملی را نیزپاکستان بوسیله اجیران ومادی پرستان خودمیخواهدمانندسایرثروتهای ملی ما ازریشه نابودسازد.که به همین ترتیب کهه دراثرجنگ وتجاوزوغارت پاکستانیها ومذدوران ان ا زجمله" 1 /9 ملیون جگلات سرسبزو زیبای کشوربیش از"50"درصدان نابود ورشه کن گردیده است .وفعلا هم ازکنترول دولت خارج بوده واهالی انجا نیزبطورغیرقانونی وازاد اینثروت ملی را بیرحمانه قطع وبه منبع درامدخود برای تقویه اقتصادخوداستفاده میبرند.اکه درمناسبات وروابط ونوع مالکیتهای ان باسایرمناطق درتفاوت اند.این نوع جوامع ماقبل فیوئدالی که مخلوطی است ازمناسبات وروابط جامعه اشتراکیه اولیه که دربعضی مناطق کشورظواهرجامعه بردهگی را نیزنمایان میسازد.بویزه تبادله وخرید وفروش انسانها وفروش وتبادله فرزندان به موادارتذاقی واولیه وازاثرشدت فقروگرسنگی درولایت غورومناطق مرکزی افغانستان وبعضی مناطق درصفحات شمالکشورودراطراف روضه مبارک مزارشریف در قحطیها بسادیده شده است ازنمونه های بارز ان است که همه ساله بجای نان علف میخورندوشکمهای سان پندیده واماس نموده وبعدازیک هفته میمیرند.که بسا شواهدونشرات زنده درزمینه موجوداست.که نموداری ازحقایق عینی وبازتابی ازبیکفایتی وعدم توجه استبدادفاشیستی زمامداران تک قومی را دراین تاریخ برملا میسازد.که متناسب به فرماسیونهای اقتصادی واجتماعی خود.نوع وتصاحب مالکیت خصوصی بروسایل تولیدی ان وتضادهای اشتی ناپذیروتضادهای اشتی پذیروتضادهای فرعی خودرادربطن خودچنان افریده وپرورش داده است که کاملا بانظام فیوئدالی وبافرمیسیونهای اقتصادی اجتماعی ونوع مالکیت خصوصی بروسایل تولیدان وتضادهای عمده وفرعی انرادراین مناسبات ازریشه متفاوت میگرداند.یعنی برخلاف جامعه ماقبل فیوئدالی دراینجادرجامعه فیوئدالی بورزوازی ملی وسرمیداران ملی ونیزتجاران بزرگ وکامپرادورودلالان وصاحبان قدرت سیاسی درناسبات ان تسلط دارند.وبه همین منوال جامع ای"نیمه فیوئدالی"ان نیزازخودمناسباط وروابط تولیدی خودرادرفرماسیونهای اتصادی واجتماعی وسیاسی خود دارد. وتضادهای درونی عمده وفرعی اشتی پذیرواشتی ناپذیران کاملا بدونظام دیگردرتفاوت است. وبا یک نظراجمالی میبینیمکه درطیف وسیع ازطبقات.اقشارواصناف ولایه های اجتماعی ان علاوه بربورزوازی ملی .نطفه های بورزوازی وسرما یه داران بزرگ وانگشت شماری بنظرمیرسد که دارای کمپنیها وشرکتهای بزرگ ویا تجارتخا نه ها به سطح جهانی دارند.ودرداخل ودرخارج ازکشورفعالیت مینمایندوارتباطات وزدو بندهای انان باشبکه های بزرگ مافیائ "تهیه سلاح موادمخدروقاچاقبران"داشته وعده انها قرت سیاسی حاکمیت مرکزیرا نیزدرتسلط خود دارند.وبگونه مثال وبه تایدمطالب فوق ازقول محترم پروفیسرداکترحمیدهادی درشما ره"842هفته نامه بااعتبارامید" بطورمشت نمونه خروارچنین میخوانیم:"درملت چندین زبان وفرهنگ غنی امروزکه اضافه از"90"درصددرکابینه او ازبرادران پشتون انتخاب واکثرا یادزداندیا قاچاقبرویا جاسوس اماده خدمت.احامدخان کرزی اگرمردم وطنپرست میبودوبه وحدت وبه استقلال افغا نستان علاقه میداشت درتداوی این زخم ناسورتابیری اتخاذمیکرد...درکشورغریب وپرمصیبتما افزایش کشت سرسام اورتریاک واشتراک کرزی وبرادران دربهره برداری اقتصادی ازان مرگ تدریجی این ملت مظلومرا خبرمیدهد.امروزبیش از"90درصد"تریاک وهیروئین غرب ازافغانستان بدست می اید....وقرارراپورهای غربی این شبکه مافیائی تریاک ازاداره ریست جمهوری.خوانواده او.اکثراعضای کابینه تا خوانین وقوماندانان محلی گسترده میباشد.تریاک انسجام خونوادهرا برهم زده صحت جسمی ودماغی مردمراصدمه غیرقابل ارجاع بجاگذاشته مملکترا به حیث یک( نرکوستیت)معرفی کرده است.کرزی ازهشت سال به اینطرف مخالف شدیدامهای مزارع تریک میباشد کرزی ازطریق غیرمستقیم بامجادله علیه امحای تریاک باتروریستهای طالبان والقاعده مساعدت به خرچ داده است.چه بخش مهم حا صلات به دامن تروریسها انداخته میشود....رشوت اختلاس چوروچپاول پولهای امدادی دشمنی بزرگ درانکشاف افغ نستان خواهدبود.حمدکرزی نتنها این بیماریرا جلوگیری نکرده بلکه دربعضی مواردانرا تشویق کرده...." .پروفیسرحمیدهادی تحلیلهای نقادانه خودازرزیم تک قومی وغرقه درفساددازعناصرمعلومالحالی که بخاطرادامه فسادوناسیونالیسم وسکتاریسم افراطی درکشورکه میخواهنددرکابینه اینده چشم دوخته ودرکمین نشسته اند.نیزدرهمین شماره هفته نامه چنین پرده برمیدارند:"....درین اواخریکتعداد اشخاص ازاعضای کابینه سابق باهمان قماش وسروکله ناسیونالیسم درقطارمنتظرین درواشنکتن بسرمیبرندتافرمان باداررا بگیرند.گوئی خیانت به وطن درنسج وخون انه نهفته است وبارسیدن زمان مناسب بارز میگردد.(البته خواننده گرامی اگاه خواهندبودکه رهبران فاشیستها چون انورالحق احدی واشرف غنی احمدزی ودیگران این اتظاررا میکشندتاازکدام دروازه فیب واغوا دال شوندوباداران خودرا گول بزنندوبه مسند ریست جمهری برسندواستبدادفاشیستی وفسادرابیشترازپیش به گورده این ملت مظلوم تحمیل وگسترده نمایند.ا.ا.نویسنده این سطو ر)... اقای پروفیسرحمیدهادی به ارزیبیهای خودادامه میدهد ....":.وناکامی.رزیم کرزی رشوت واختلاس وقاچاق مواد مخدره ودستبازیهای سیاسی عدم احترام به زبانها واقوام تمام افغانستان توام باانتخاب اشخاص بی کفایت درچوکیهای حساس تحمیل تروریسم واقدامات علیه ....وحدت ملی کشور.هستی مملکت را درمعرض خطربزرگی قرارداده است...."وبهمعلوماتهای بیشتر درموردفسادفجائی وموادمخدروعملکردهای فاشیستی رزیم مراجعه شودبه منابع ذیل:ر
    به هفته نامه امیدبهشمره های(786-800-752-753-754-825-و832-و833-و834 و871-وهمچنان به سا یت خا وران-به قلم عصردولتشاهی -وسیایت اریائی 18عقرب1387-غصب بیستهزارجریب زمین توسط برادران اقای کرزی-وامیدوطن -11می .2007
    وبسا نشرات دیگر...)ر......تحلیل وارزیبیهای عینی ازاین جامعه میرساندکه این جامعه بطورعمده یک جامعه فیئو دال بوده؛وداردبطرف نیمه فیوئدالی گزارنمایدویا گزارنموده است.وفرماسیونهای اقتصادی واجتماعی " وسیاسی ان وتضادهای عمده وفرعی ویااشتی پذیرواشتی ناپذیران که براساس" جامعه شناسی علمی"منجمله؛تضادهای اشتی ناپذیررادراین جامعه عمدتا"بین زمینداران وملاکین بزرگ؛کامپرادوران وسرمایداران قد رتمندوتاجران بزرگ ومافیای موادمخدروبیروگراتهای فاسدواشرافیت فیوئدالی که نیزدرقدرت سیاسی سهیم بوده وازان سبب دررزیم کنونی طبقه حاکمه یک قومی را تشکیل میدهند.؛ازیکطرف؛وبین دهاقین بیزمین وکم زمین وزمینداران متوسط ومالکین خورده پا وسایراقشارواصناف ولایه های ازموئلدین جامعه؛وپیش اهنگان مبارز ان چون احزاب وگروه های مترقی وسازمانهای ملی ودموکرات وروشنفکران دیگرانیش شخصیتها وفعالان واگاهان سیاسی واجتماعی و انعده سرمایداران وتجاران ملی و ملاکین که درقدرت سیاسی حاکم سیم ساخته نشده اندو به ملیتهای محکوم وتحت استبدادمنسوب میگردند؛ازجانب دیگرایجادمیگرددرا؛اکردرنظربگیریم؛میبینیمکه دراین جامعه هنوزهم درروابط ومناسبات تولیدی ان همان" "گاواهن"قرونوسطئی به حیث یک وسیله تولیدی دران مسلط بوده ودرتولیدات صناعی ان جزفابریکه سمنت غوری وفابریکه های نساجی؛فابریکه کودوبرق مزارشریف حجاری ونجاری وامثال انکه دیگرنیروی تولیدی مانند صنایع بزرگ وکارخانچات بزرگ تولیدانرجی وموادکیمیاوی ویاذوب اهن وفولادوتولیدکالای صادراتی که هرکدام شان کارگران بخصوص تولیدی خودرادارند بنام"پرولتر"انچه که درقاموسهای مترقی ورهبران ان تعریف علمی نموده اندکه با"فروش نیروی کارخود"زنده گی بخورونمیرداشته وبه پرزه ماشین تولیدی مبل گردیده باشددرفرماسینها ومناسبت مختلف درین جامعه درطول تاریخ ان بملاهظه نرسیده است.که صرف برای ایضاح مطلب دراینجا مثال اورده شد.بناابادرنظرداشت مناسبات وروابط تولیدی ونوع مالکیت بروسایل تولیدوسطح رشدوتکامل جامعه وطی مراحل ضروری دیگرگونیهای ان بایدشعاردادوبرنامه ریزی نمود.برنامه دیگرگونسازی نظام بورزوازی ویاسرمایداری را برای دیگرگونسازی نظام فیوئدالی وبرنامه دیگرگونسازی فیوئدالی رابه ماقبل فیئودالی ویا برده گی طرح ووضع نمود.وبزوربالای ان جوامع تحمیل وتعمیل کرد.که هرنظام اجتماعی متناسب به سطح رشدوتکامل ضروری تاریخی خودوارایش طبقاتی وتضادهای عمده وفرعی ان؛شعاروبرنامه معین وخط مشی مشخص خودرادارد.که باتحلیل وارزیابیهای علمی وشناخت عینی ازقانونمندیهای ان مطرح ووضع وعملی میگردد.بگونه مثال وبراساس"جهانبینی علمی وازقول نظریه پردازان ان"درجوا مع بورزوازی وسرمایداریهای بزرگ که اخرین مرحله تکامل ان به انحصارات بزرگ امریالیستی مبدل میگردد؛برنامه وشعارها وخطمشی دیگرگونسازی ان جوامع که تضاد عمده را بین همان"پرولتر"وبورزوایا سرمایدارتشکیل میدهد؛برنامه دیگرگونسازی نظام سرمایداری بدست نیروی محرکه اصلی دیگرگونسازی ان"ازهرراهیکه به ثمربرسد"؛سردار طبقه یعنی همان پرولتاریا تشکیل میدهد که رهبران ونظریه پردازان ان گورکن اصلی جامعه سرمایداری نیزگفته اند؛که درنتیجه این دیگرگونیهای بنیادی جامعه عادلانه بدون بهره برداری فردازفردبرقرارگردد.که "فازاول" ویا مرحله اول نجات بشریت ازقیدستم واستثمارخواهدبودکه شعار"ازهرکس طبق استعدادش وبه هرکس طبق کارش"دران جامعه بایدتحقق پذیردکه؛درست سنگبنا وتلاشی است درجهت اعمار"فازدوم"یا مرحله دوم جامعه که دران شعار"ازهرکس طبق استعدادش وبه هرکس طبق نیازش"رابایدعملی وبه تحقق برسانند.این فرضیه ها وتیئوریهای کلاسیک علمی را صرفا نیروها ونسلهای اینده ومعماران اصلی ان جوامع درشرایط وزمان واوضاع واحوال خودوبامطالعه وشناخت ازساختارهای اقتصادی واجتماعی وسیاسی وبادرنظرداشت نوع ریفرمهایکه طبقات حاکمه ان بخاطرجلوگیری ازدیگرگونیهای بنیادی وضع مینمایندامکانات خودرا سنجیده درعمل پیاده خواهندساخت کهازدیدگاه ایدیلوگها ونظریه پردازان ان دران جامعه ایده ال عا دلانه ؛ستم واستثماروبهره کشی انسان توسط انسان امتیازوبرتری جوئی وانحصارگری وقتل وغارت وسایرفسادوفجایع؛دیگرمفهومی نخواهدداشت.که انسانهابرای نخستین باربه زنده گی ارام؛ابرومندانهبه صلح وثبات به مساوات وبرادری دران جامعه بهسربرده وبه عدالت وبرابری زنده گی نموده وبه ارزش انسانی خودوبه نقش خلاق وسازنده خوددراعمارجامعه واستقراردولت خودبدست وارده خود؛که حتی دراخرین مراحل تکامل همچوجامعه ضرورت موجودیت دولت نیزموردسوال قرار خواهدگرفت وبااخرین استفاده ازمذایای دمکراسی وازلذت مادی ومعنوی وسعادت انسانی ودرعصراخرین دستاوردهایبزرگ علمی واوج اکشاف وپیشرفت خیره کننده ساینس وتکنالوجی ودر عصر تسخیرکامل کیهان وطبیعت ؛عل اسویه طبق برنامه ها وشعارهای مربوط به زمان خودبه طورعادلانه بهره مندخواهندگردید.واما درجامعه فیوئدالی قرون وسطیئی قبیلوی وعشیرهئی سنتی؛قراریکه گفته امد؛تضادعمده رابین دهقانان وملاکین برگ ا نگشت شمار وکامپرادوران واشرافیت حاکم فیوئدالی ورشوتخوران وبیروکرتان فاسدودلالان وبویزه درشرایط کنونی قاچاقبران ومافیای موادمخدر؛تشکیل میدهدکهبرای دیگرگونسازی همچو جامعه که"حاکمیت سیاسی دراحصاریک گروه متعصب وناسینالیستهای افراطی"متمرکزگردیده است.شعاروبرنامه ملی ودموکراتیک ازطریق ایجادجبه متحده ملی ودمکراتیک ؛برای استقراریک حکومت ملی ودموکراتیک ویا الترنا تیف دیگران دریک نظام پارالمانی دموکراتیک غیرمرکزیت(فدرالی)که تضمین کننده واقعی استقلال وتمامیت ارضی تا مین کننده "وحدت ملی واقعی" درکشورمیباشد؛طرح وعملی میگردد.یعنی اگرما نظریت خودرا پیرامون شناخت ساختارهای جوامع فوقالذکرایطرموئجترسازیم میبینیم که--1-درجامعه سرمایداری؛نیروی اصلی محرکه ودیگرگون سازی را طبقه "پرولتر"ویاکارگران که صرفا مزدکارروزمره خود را به فروش رسانده زنده گی بخورونمیرمینمایند؛تشکیل میدهد.که این تعریف نیزدربسا جوامع سرمایداری باانجام ریفرمهای نیم بندتوسط سرمایداران؛وضع اجتماعی وروابط انرا درمناسبات تولیدی درساختارهای اجتماعی تغیرمیدهد.واما بانهم وظائیف اساسی ان دراین دیگرکون سازی؛باید بسررسانیدن دیگرگون سازی بنیادی کرگری باشد.که این فرضیه وتیئوری باتغیر شرائیط وزمان وتحقق عملی ان صرفاازطریق مطلق ساختن عمل قهرامیزبای فعلا درعصرکنونی تحت سوال قراردارد که البته معمارهای اصلی ان چگونگی اجرای انرا دراینده تعین خواهند کرد..واما این واقعیت را نیز نباید ازنظرها دورداشت که:استثمارشدیدکارگران وسایرزحمتکشان بای انباشت سرمایه؛وورشکست شدن خوره بورزوا وبورزوازی ملی دررقابت بهره کشی وافزایش تولیدبرای کسب منفعت بیشتربین بورزوازی واحصارگران سرمایه وبهره کشی شدیدوطاقت فرسا ازنیروی کاروسرازیرشدن کتله های عظیم مهاجین کشورهای عقبمانده به نسبت عدم وفهم لازم وعدم بلدیت به لسان ومحیط کاروعدم دریافت کرکه باعث پاین امدن سطح مزدوافزائیش سیل بیکاران میگرددوبحرانات عمیق سیاسی واجتماعی واقتصادی واوج شدت تضادهای متخاصم طبقاتی واشتی ناپذیربین استثمارگران واستثمارشونده گان؛بین فقروسرمایه؛بین حاکم ومحکوم وبین ظالم ومظلوم وعدم توزیع عدلانه ونابرابرکالاهای تولیدی وده ها فساد وفجائی ناشی ازبحرانات درونی جامعه سرمایداری وتعقیب سیاستهای فاشیستی وماجراجویانه گسترش جنگهای تجاوزکارانه ویکه تازانه برسرمنافع وسرمایه قتل وخونریزیهای بینتیجه وخلاف اراده ملتها وعدم رضائیت جامعه جهانی که منتج به عدم توانائی وادامه حاکمیت بالای جوامع محکوم مربوطه خود وبالاخره عدم اطاعت وفرما نبردار ی رعیت ازهمچورزیمها وبسا تضادها وعوامل دیگری که گریبان گیران میگردد؛ناگزیری وقوع دیگرگونسازی پرولتری را از امکانات دورنمیسازد.بدون انکه روش های دموکراتیک برای حصول ودست یابی باین دیگرگونیها مردود شمرده شود.--2واما درجامعه فیوئدالی؛نیروی اصلی محرکه دیگرکون سازی رادهقان ومتحدین نزدیکش کارگران وسایرزحمتکشان تشکیل میدهد.که وظیفه اصلی ان دری دیگرگونسازی عبارت ازبسررسانیدن پروگرام وبرنامه ملی ودموکراتیک جبه متحده ان است که میتواندعلاوه برقوه قهریه ازراه های غیرقهریه وبصورت مسالمت امیز ودموکراتیک نیزبه ثمربرسد./ر---3---ومطلب مهم واساسی دراینجاستکه؛درجامعه قرون وستائی وعقبمانده سنتی برنامه"ملیودموکراتیک"بخاطری مطرح میگرددکه این شعار وبرنامه بتواندتامنافع طبقاتیوقشریولایه ها واصناف مختلف اجتماعیرا دران منعکس سازد.یعنی منافع نماینده گان تمامی طبقات واقشارمربوط تمام ملیتهای انرابدون هیچگونه تبعض وامتیازبایددرکلیه ای مناسبات وروابط مسلت تولیدی وانواع مالکیتهای خصوصی بروسایل تولیدی انرا عادلانه وشفاف انعکاس دهد.ویاهمچوجامعه کنونی ما منافع طبقاتی وقشری تمامی زحمتکشانرادرمناسبات ماقبل فیوئدالی وفیوئدالی ونیمه فیوئدالی بایدبه صراحت وبطورشفاف منعکس سازد.که این مامول باتشکیل"دولت ملی ودموکراتیک"دریکنظام ملی ودموکراتیک پارالمانی"براورده میشود.تاازمنافع ملی ودموکراتیک کلیه ای اقشاروطبقات مختلف اجتماعی نظربه روابط شان درمالکیت خصوصی بروسایل تولید؛بتواند دفاع صادقانه به عمل اورد.یعنی دراینجامنافع صرفا طبقه دهقان وکارگرنی؛بلکه درقبال دفاع ازمنافع تمامی زحمتکشان واقشارولایه ها واصناف مختلف وازتجاران ملی وسرمیداران ملی وبورزوازی ملی نظربه مناسبات شان بانوع مالکیتهای خصوصی بروسایل تولیدی باید بصراحت دفاع به عمل اید.یعنی درنتیجه این دیگرگونیها کهمحصول ان تشکیل دولت ملی ودموکراتیک است.این نظام موظف ومکلف است تا بنابرهمین خصوصیات وساخنتارسیاسی واجتماعی واقتصادی خود بایدوظائیف"ملیودموکراتیکرا"روی دست بگیرد؛نه بالاتر ازان.ا ویا به عباره فشرده دیگر:این دیگرگونی؛براساس یک برنامه ملی ودموکراتیک؛ازطریق ایجادجبه ای متحده نیروهای ملی ودموکراتیک؛ ویا "شوراهای ملی ودمکراتیک انتخابی؛ دروجود دولت ملی ودمکراتیک؛وظائیف ملی ودمکراتیکرا برای دیگرگون سازی ملی وددموکراتیک این جامعه عمدتا فیوئدالی قرون وسطائی سنتی؛به عهده میگیرد،نه وظائیف پیشرفته وپیچیده سیاسی اجتماعی اقتصادی پرولتاریارا ب
    رای اعمارجامعه پیشرفته مترق وعادلانه بدون بهره کشی انسان توسط انسان.که این وظیفه ازاهداف دوروغائی ان دراینده ها وبدوش نسلهای اینده خواهد بود.که درتحقق وعملی ان؛برنامه دیگری؛اهداف وارمانهای دیگری وحاکمیت دیگری ودارای وظائیف ومسوئلیتهای دیگری ونیروهای اصلی محرکه دیگرگونسازی دیگری ضرورت است که؛دردرون جامعه سرمایداری نطفه میزندوبسته میشود وان وظیفه خطیررا به عهده میگیرد. نه درجامعه قبیلوی وقرون وسطائی سنتی که بااین همه اهرمهای کوروبسته ان وبدون طی مراحل ضروری تکاملی وخیزشها وجهیشهای بی موقع وجای ودرازشرائیط وزمان مناسب ان.یعنی از پته نخستین سنتی قبیلوی بهاخرین برج زمان؛که ناممکن است. وازهمین سبب است که با عدم رعایت وطی صبورانه وخردمندانه این مراحل کاملا ضروری درهمچو جوامع عقبمانده سنتی وعنعنوی باعث مرگ سیاسی ان نیزمیگردد./ر
    حسن پیمان- --- /31/مارچ/2009

    ادمه دارد......و

    رویکردها:
    --------/
    نسیتوت تحقیات وزارت زراعت-ودیپارتمنت گیاه شناسی دانشگاه کابل-سال/1980

    حسن پیمان-یادداشتها وخاطرات-اجرای امور برای بازسازی-دوره حاکمیت دموکراتیک-سالهای-1980-نقل قول ازکادرهای رهبری واهالی شریف ولایت باستانی بدخشان.ر
    حمید هادی-پروفیسر-داکتر-دموکراسی نوبنیادودورنمای سیاسی کشور-هفته نامه امید-شماره-(842)-16-مارچ-2009.
    حسن پیمان-مطالعات -یدداشتها-وخاطرات.
    هفته نامه امید-شماره های(786)-(800)-(752)-(753)-(754)-(825)-(832)-(833)-(834)-و(871).
    سایت اریائی-(غصب20هزارجریب زمین توسط برادران اقای کرزی)18-عقرب-1387.
    عصردولت شاهی--کرزی کودتا کرد-سایت خاوران.
    حسن پیمان-جامعه شناسی علمی-تیوئری وتاکتیک-وافاناسیف.

    ادامه دارد....ر
    ول1984

    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •