ايلاميان
ارسالی توران آذری
ايلاميان نيز، همچون سومرها، شاخه اي از آن دسته از اقوام خويشاوند و همزبانی بودند كه در حدود۶۰۰۰ سال قبل از ميلاد از آسياي ميانه به غرب ايران امروزی و بين النهرين كوچ كردند. ايلاميان در جنوب غرب ايران امروزي ساكن شدند. و بعد از چندين قرن موفق به ايجاد تمدن بزرگي به نام ايلام شدند و دولت عيلام نزديک به سه هزار سال دوام يافت.
ايلاميان تقريبا همزمان با سومري ها دولتشان را كه شامل خوزستان, اطراف كوههای بختياري,لرستان,پشتكوه و انشان(فارس) بود تشكيل دادند.پايتختشان شوش بود، اهواز و خايدالو(خرم آباد) ازديگر شهرهاي مهم شان بود(حقوق تاريخ, صفحه ٨۳, علي پاشا). ولي بعدا سرزمين تحت سلطه شان را تا نواحي مركزي و شرقي ايران گسترش دادند.۱
خود اهالي ايلام كشورشان را Haltamtu هلتمتو به معني سرزمين خدا(ئي) مي ناميدند. سومري هاي دشت نشين ناحيه بين النهرين, آن كشور را ايلام(Elam) يعني كشور كوهستاني و اهالي ان را ايلامي يعني ساكنين مناطق كوهستاني خطاب ميكردند. اين نامگذاري را اكدي ها از سومري ها اخذ و از طريق تمدن بابل به تورات رسيد كه با املاي "عيلام" به اعراب و ديگر مسلمين منتقل شد.هخامنشيان مهاجم آنان را Huwaja مي ناميدند.( دكتر ضַ صدر,پيرامون نام تاريخي كشور"ايلام") ۲
دولت مقتدر ايلام از ۳۵۰۰ سال قبل از ميلاد تا 645 ق م يعني به مدت ۳۰۰۰سال تداوم داشت و بيشترين تاثير را بر فرهنگ اقوام ساكن در ايران گذاشته است.
از ايلاميان كتيبه و لوحه هاي زيادي به جاي مانده و بيش از ده هزار لوحه ايلامي در دانشگاه شيكاگو نگهداري ميشود و آثاري كه تا حال ترجمه شده اطلاعات زيادي راجع به سلسله هاي شاهي ايلام ميدهند ولي اطلاعات راجع به زمان قبل از سارگون اول (2334ق م) شاه اكد كم است.
اولين سلسله سراسري ايلام "آوان" نام داشت (2550-2600ق م) و شوشتر كنوني مركزشان بود.
سلسله "سيماش" 12 شاه داشتند و مركز حكومتشان در شمال خوزستان و جنوب لرستان بود. اوايل حكومتشان همزمان با حاكميت قوتتي هاي آذربايجان در بابل بود و تابع انها بودند و اخرين شاه اين سلسله "Eparli" بود و اين سلسله در سال ۱٨٦۰ق م سرنگون شدַاز حوادث مهم اين دوران جنگهاي طولاني با سومر-اكد كه منجر به انقراض آنان و تسلط درازمدت ايلاميان بر بين النهرين شدַ
سلسله "سوككال ماخ" (۱٨۰۰-۱۵۵۰ق م) : از شاهان معروف اين سلسله" shirukduk" ميباشد كه بابل را مطيع ايلام كردַ در سال ۱٩۵٧ در شمال عراق كتيبه اي از او پيدا شد كه اشاره ميكند به حمله او به قوتتي هايي كه بين درياچه اورميه و ايلك باتان(همدان) ساكن بودند ,در آن حمله shirukduk شكست خورده و به شوش برگشته و بعد از مدتي ميميردַ بعد از او برادرش" شيموت-وارتاش" شاه ايلام شدַ
دوره ميانه پادشاهي ايلام( ۱۴۵۰-۱۱۰۰ ق م) دوران زرين ايلام بود. ولي در قرن هاي ۱۱-٩ ق م به علت كشمكشهاي داخلي ايلام فاقد دولت مركزي بود و همه ايالتها كاملا مستقل بودندַ
دوران جديد دولت ايلام (٧۴۵-٦۴۵ق م ) از حساسترين دوران در تاريخ دولت ايلام بود,در اين دوره كياكسار شاه ماد همراه با بابل بر عليه آشور ميجنگيدند و ايلاميان از اين فرصت استفاده كرده دولت خود را تقويت كردند
در اين دوران "تيگلات پيلسر" شاه آشور توانست لولوبي ها و هوري ها را مطيع خود ساخته و مستقيما با ايلام همسايه شودַ سارگون دوم در سال ٧۲۲ق م به ايلام حمله كرد ولي شكست خوردַ آشور بني پال در سال ٦۴۵ به ايلام حمله كرده و " خوم بان كالداش" آخرين شاه مستقل ايلام را دستگير كردو شخصی دست نشانده و مطيع آشور به اسم" اومانيقا " را بر تخت سلطنت ايلام گذاشت."آشورباناپال" در کتيبه ای در اين باره چنين می گويد: " برادر بی وفايم ، قسم خود را زيرپا نهاد و بر عليه من قيام کرد، و خلقهای اککد، کلده، آرامی را، اومانيقا شاه را که به شاهی ايلام تعين کرده بودم و پاهای مرا ميبوسيد، کسی که با دست خودم تعين کرده بودم، و خيشتريتی شاه قوتيوم را بر عليه من تشويق به قيام کرد و آنها با او عهد بستند."( تاريخ ماد ص ۲۶۳) شكست نهايي ايلام با حمله هخامنشيان در سال ۵۴۵ق م انجام گرفت. و بعد از انقراض ماد توسط هخامشيان٬ پارس ها بتدريج اراضي ايلام را ضميمه امپراطوري تازه تشكيل شده خود كردند و دولت هاي محلي ايلام تابع آنها شدند.ַ
ايلاميان براي تشكيل دولت مستقل خود حتي در زمان هخامنشيان بارها قيام كردند ولي ديگر موفق نشدند دولت پايداري را ايجاد كنند . داريوش در سال اول حكوتش سه بار براي جنگ با سه نفر از استقلال طلبان ايلام به آنجا لشكر كشي كرد و هر سه قيام را با خشونت زياد سرکوب کرد.داريوش شهرشوش را گرفته و به پايتختی تبديل كرد و بدين ترتيب حكومت ايلام توسط هخامنشيان از بين رفتַ
ايلاميان بر عكس سومريان بعد از انقراض حاكميتشان در طول عصر هاي زيادي به زندگي در وطن خود ادامه داده و زبان و تمدن خود را زنده نگه داشتندַزبان ايلامي كه به علت شباهت اش با زبان ديگر اقوام (قوتتي ه,كاسسي ها,ַַַ) از زمان Puzur inshushinak پوزور اين شوشيناک (۲۲۰۰ ق.م.)زبان مشترك و اداري سراسر ايران بود توانست موقعيت ممتاز خود را تا اوايل ساسانيان حفظ كندַبا ترجمه تعدادي از لوحه هاي ايلامي نگهداري شده در شيكاگو بطور قطعي ثابت شده است كه زبان ايلامي يك زبان التصاقي ميباشد و لغات زيادي در آن زبان با تركي آذري امروزي شبيه يا عين هم هستندַ آكادئمك "مار" به عنوان يک محقق و زبانشناس بيطرف، با تحقيقات ارزنده خود ثابت كرد كه زبان ماد و ماننا نيز همان زبان ايلامي بود.
زبان ايلامي تا قرن ها بعد از سقوط ايلام اهميت خود را حفظ كرد , داريوش هخامنشي آن را زبان رسمي و اداري امپراطوری هخامنشيان كرد. اكادمئك"مار" ثابت كرده است كه زبان رسمي و اداري ماد هم ايلامي بود(تاريخ و تمدن ايلام, ص۵), اين موضوع بعدا در بخش مربوط به ماد ها شرح داده خواهد شدַ
ايلاميان در زمان هخامنشيان, سلوكيان, اشكانيان و ساسانيان زبان خود را نگه داشتند و حتي در دوره بعد از اسلام نيز زبان ايلامي به حيات خود ادامه داد واز طرف تاريخنويسان اسلامي "خوزي" ناميده شد ,براي مثال اصطخري در كتاب"مسالك الممالك" به ان اشاره ميكند و تاريخدانان امروزي مثلا دكتر سيد محمدعلي سجادي وַַزبان خوزي را همان زبا ن ايلامي ميدانندַ اين زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقي نزديك به شوش , از جمله شهر "مندلي" و هم چنين در شهرباستانی آذربايجان " سنقر"؛ که از زمان پهلويان در ترکيب استان کرمانشاه در آورده شده است،واطراف آن شهر و بعضي جاهاي ديگر زنده است و زبان عادي و روزمره اهالي ميباشد و خودش هم به زبان تركی آذری امروزي خيلي نزديك اس ، آنان خودشان را اشكاني مينامند(تاريخ ديرين تركان ايران,جلد۱, پروفسور ذهتابي) ۳
" دمورگان" كه سالها در خرابه هاي شوش كاوشگري كرده بود مينويسد كه ايالت فارس حتي بعد از به قدرت رسيدن هخامنشيان شديدا تحت نفوذ فرهنگ و زبان ايلامي بود و پارس ها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه كه از ايلاميان ياد گرفته بودند بنا نهادندַ
"مַ دياكونوف" محقق روسی مينويسد: در ايالت فارس چندين كتيبه ايلامي از اوايل حكومت هخامنشيان وجود دارد كه حضور بالاي ايلاميان در آنجا را حتي در زمان داريوش دوم نشان ميدهدַ و اين مسئله از آنجا ديده ميشود كه" مارتيا " كه خود را پادشاه ايلام مينامد در ايالت فارس زندگي ميكرد و در دفترخانه "استخر" حاكميت كامل زبان ايلامي نشانه بيسوادي مامورين و دولتمردان پارس ميباشد و نه اينكه تصور كنيم كه آن زبان فقط رايج در بين اهالي بودַ (تاريخ ماد صفحه ۵٨۰-۵٨۱)
چونكه هخامنشيان كوچ نشين از خود تمدني نداشتند و حاكميت را با زور شمشير، خشونت و بيرحمي خاص خودشان بدست آورده بودند، امپراتوري خود را بر پايه تمدن ايلام بنا كردند و به وسيله آنان تمدن ايلامي در دنيا توسعه يافتַ در آن زمان دعواي تمدن و فرهنگ قومي در ايران وجود نداشت و اين عارضه از زمان ساسانيان توسط اردشير بابکان شروع شد( از بين بردن آثار تركان ماد و اشكاني توسط ساسانيان) و بعدا اين کار زشت توسط رژيم پهلوي كه خود را وارث آنها معرفي ميكرد ادامه يافت( خيلي از آثار باستاني آذربايجان را در اين دوره از بين بردند). در افسانه های شاهنامه، در بخش مربوط به کيانيان، به ديوهايی اشاره شده که آريايی های وحشی ،برهنه و بيسواد، از آنها لباس پوشيدن،غذا پختن، خانه ساختن، اردو درست کردن، خواندن و نوشتن و ديگر مظاهر تمدن را ياد گرفتند، واين همان ايلاميان متمدن هستند که ؛ فردوسی آنهارا ديو معرفی ميکند.
تمدن واحد سنتي ايران تا زمان انقلاب مشروطيت تقريبا همان تمدن ايلامي بود كه براي اولين بار با ورود اسلام تغييراتي در آن ايجادشده بود و بار دوم قازان خان سلطان معروف و کاردان ايلخاني با اصلاحات اجتماعي عظيم خود تغيراتی را در سيستم اجتماعی ايران داد و بعد ها هم در زمان مشروطيت و هم با انقلاب سفيد تغيراتي در آن داده شد، ولي رويهمرفته ساختار اجتماعی امروزی ايران همان ساختار ايلامي و تمدن ايراني مساوي است با تمدن ايلامي و تمدني به اسم تمدن آريايي وجود خارجي نداشته و نظريه پوچ و بي اساسي است كه از طرف استمارگران غربي براي رسيدن به اهداف استمارگرانه شان در اواخر قرن نوزدهم به ميان كشيده شد و حالا خود آنها خيلي وقت پيش به دغل بازي خود اعتراف كرده و موهومي بودن آن نظريه را تاييد نموده و حالا حتي نظريه زبان هندو اروپايي در محافل علمي طرد شده و بعضی ها احتمال خويشاوندي بين زبانهاي اروپايي و هندوايراني را كلا رد ميكنندַ
دين ايلاميان: ايلاميان نيز مثل اقوام خويشاوند خود (سومرها،قوتتی ها و...)به خدايان چندی عقيد داشتند، و همچنين عقيده به ارواح مختلف, شامانيسم, نيز در بين آنان رايج بود. اسم خداي بزرگ و آسمانی ايلاميان "شوشيناك"بود و هر شهری نيز خداي خود را داشت و مجسمه خدايان در عبادتگاه هاي شهرها گذاشته شده بود. مراسم ديني ايلام شبيه مراسم ديني سومر و بابل بود (تاريخ ماد, م دياكونوف ص ۵٨٩).
در سيستم اجتماعي ايلام نيز مثل سومريان و ديگر خلق هاي التصاقي زبان زن از حقوق اجتماعي خيلي بالايي برخوردار بود و در كارهاي دولتي و سرپرستي اماكن مذهبي زنان حضور گسترده اي داشتند و ستم جنسي بر عليه زنان از خصوصيات اجتماعی قبايل تات( قبايلی از اواخر قرن ۱۹ به غلط با اسم آريايی خطاب ميشوند) بود و آنها زن را يك انسان حساب نميكردند و او را مثل يک جنس خريد و فروش ميكردند( هنوز هم در بين كردها, تاجيكها و بعضی ديگر از قبايل تات دختر را در مقابل پولي به مرد خواستگار ميفروشند). با به حاكميت رسيدن هخامنشيان به تدريج زنان از فعاليت هاي اجتماعي كنار زده شدند و تمام حقوق اجتماعی خود را از دست دادند. وضع اسفناکی را که هخامنشيان به زنان تحميل کرده بودند٬ در زمان ساسانيان بدتر شد ولي با آمدن دين مبين اسلام وضعيت زنان كمي بهتر شد٬ اما هيچوقت به زمان قبل از آمدن تات ها بر نگشتַ(زن در سيستم حقوقي ساسانيان,k.Bartlemen , ترجمه دكتر نַ صاحب الزمان) . حجاب زنان نيز هديه ای است از پارس های نيمه وحشی که بعد ها در بين مسلمانان ماندگار شده است.
مجسمه سنگي"ناپير آسو" ملكه ايلام از ۱۵۲۰ ق م قديميترين مجسمه زن پيدا شده در دنياست, اين مجسمه كه سرش كنده شده ۱٨۰۰كيلو وزن دارد و نمونه هنر و ظريف كاري آنها است ومجسمه هاي يوناني و رومي كه صدها سال بعد از آن درست كرده شده اند از لحاظ هنري در سطح خيلي پايين تري قرار دارندַلباس هاي تن اين ملكه شبيه لباس هاي زنان آذري ميباشدַ
هر كسي كه با زبان تركي آشنايي دارد با نگاهي به اسامي شاهان ايلام تشابهات آنها را با اسامي تركي امروزي ميبيندַمثال:اسامي تعدادي از شاهان ايلام: شيموت-وارتاش shimut-vartash , تن دن- اولي tan dan-uli, اونتاش قال untash-gal, ليلا-ايرتاشlila-ir-tash, هومبان هال تاشhumban-haltashو غيرهַ در آخر اكثر اسامي ايلامي پسوند هاي"تاش","آش" و"لي" وجود دارد كه در زبان همه اقوام التصاقي زبان ساكن اطراف كوههاي زاگرس(قوتتي,لولوبي,هوري,گيلزان,ماننا,ماد,ַַַ) نيز صرف ميشد و هنوز هم در بين اكثر اهالي همين سرزمين ها رايج است و براي مثال پسوند " تاش" بصورت "داش" در تركي آذري استفاده ميشود:يولداش, قارداش,تيمورتاش و غيره.
معابد مذهبی ايلاميان که "زيگووارت" ناميده ميشد ، ريشه ترکی دارد، زيگووارت= جيگور، چيگور+ آد = مکان فرياد سوگند، چون با ساز و آواز عبادت ميکردند.
ايلاميان نيز همچون سومريان موفق به آفريدن يكي از تمدنهاي عالي بشري شدند و در طول تمام دوره تقريبا ۳۰۰۰ ساله حكومتشان "دمكراسي ابتدايی و سنتی" خاص اقوام ترك را حفظ كردند كه بعدا مادها, اشكانيان,سلجوقيان و ديگر سلسله هاي ترك آن روش را ادامه دادند(ايالات و ولايات نوعي استقلال داخلي داشتن و به فرهنگ و دين ديگران احترام ميگذاشتند), اين خصوصيت از اخلاق طبيعي تركان قديم به حساب مي آيد و در نتيجه همين روحيه آزاد ملي ايلاميان توانستند نزديك به سه هزار سال حكومت كنند و در مقابل اقوام سامي و غيره ايستاده و اغلب بر آنان غالب آيند.ַسيستم حكومتي فدرالي اولين بار در تاريخ در ايلام شكل گرفتַ
به مرور زمان تمدن درخشان ايلام هر چه بيشتر آشكارتر ميشود، و شوينيست هاي فارس و حاميان آرياپرست شان( استمارگران غربی که تاريخ ايران را به نفع قوم موهوم آريا شديدا تحريف کرده اند) كه تا ديروز ٬يا وجود انها را کلا انكار ميكردند و يا آنها را وحشي و غير ايراني ميناميدند٬ حالا با بيشرمي ميخواهند به آنها لباس آريايی ( بخوان لباس وحشيت) بپوشانند , براي مثال "يوسف مجيد زاده" در كتاب "تاريخ و تمدن ايلام" مينويسد:منطقي ترين فرضيه اين است كه ايلاميان به عنوان پروتولر زبانشان با ورود به دوران ماد به زبان ايراني مبدل شد.( اين پان فارس همان به اصطلاح تاريخ دانی هست که اخيرا در مصاحبه ای با روزنامه همشهری ادعا های دروغين پان فارس ها را در مورد کتابسوزی مسلمين در ايران را پس گرفته و اعتراف کرده بود که، آريايی ها تا قرن ۹ ميلادی هيچوقت کتب يا نوشتاری ديگر از خود نداشتند، و اولين بار در اواخر قرن ۹ ميلادی با کمک گيری از زبان عربی زبان فارسی قدرت نوشتاری پيدا کرد) ( همشهری، ۶ مهر ۱۳۸۲),در اينجا لازم به اشاره است که، کتابسوزی اسکندر کبير و يا اعراب مسلمان افسانه ای است که پان فارس ها ساخته اند، تا با توسل به آن وحشيت وفقر فرهنگی اجدادشان را روپوشی کنند. اما تنها مورد کتابسوزی ثبت شده در تاريخ بشريت، توسط همين پان فارسها درآذرماه سال ۱۹۴۶، بعد از اشغال آذربايجان جنوبی ،توسط ارتش شاهنشاهی انجام شد، و در اين کتابسوزی، هزاران جلد کتب نفيس ترکی در شهرهای آذربايجان به آتش کشيده شد. اين عاملين و نوکران استعمارگران غربی در منطقه شرق ميانه، ٨۰ ساله كه، به دلايل سياسی، مشغول تحريف تاريخ ايران به نفع قوم موهوم آريا هستند و هنوز هم با سماجت به اين كار غير انساني و ضدفرهنگی شان ادامه ميدهند.آقای ناصر پورپيرار در تحقيقات ارزشمندش ، با مدارک معتبر و عکس های گرفته شده از تخت جمشيد، کعبه زرتشت و غيره ثابت ميکند که هردوی آنها عبادتگاهها و کاخهای ايلامی بودند که پان فارسها با تغيراتی در آنها و نوشتن کتيبه های جعلی ، آنها را به هخامنشيان وحشی منسوب ميکنند. همچنين مقبره کوروش کاملا جعلی ودر سال ۱۹۶۰ در آن محل ساخته شد.مصالح آن را با خراب کردن هسجد و کاروانسرای آتابای تهيه کردند.
۱-حقوق تاريخ, صفحه ٨۳, علي پاشا
۲-دكتر ضַ صدر,پيرامون نام تاريخي كشور"ايلام"
۳- تاريخ ديرين تركان ايران,جلد۱, پروفسور ذهتابي
مأخذ: وبسایت تاریخ تورک ایران
ارسالی توران آذری
ايلاميان نيز، همچون سومرها، شاخه اي از آن دسته از اقوام خويشاوند و همزبانی بودند كه در حدود۶۰۰۰ سال قبل از ميلاد از آسياي ميانه به غرب ايران امروزی و بين النهرين كوچ كردند. ايلاميان در جنوب غرب ايران امروزي ساكن شدند. و بعد از چندين قرن موفق به ايجاد تمدن بزرگي به نام ايلام شدند و دولت عيلام نزديک به سه هزار سال دوام يافت.
ايلاميان تقريبا همزمان با سومري ها دولتشان را كه شامل خوزستان, اطراف كوههای بختياري,لرستان,پشتكوه و انشان(فارس) بود تشكيل دادند.پايتختشان شوش بود، اهواز و خايدالو(خرم آباد) ازديگر شهرهاي مهم شان بود(حقوق تاريخ, صفحه ٨۳, علي پاشا). ولي بعدا سرزمين تحت سلطه شان را تا نواحي مركزي و شرقي ايران گسترش دادند.۱
خود اهالي ايلام كشورشان را Haltamtu هلتمتو به معني سرزمين خدا(ئي) مي ناميدند. سومري هاي دشت نشين ناحيه بين النهرين, آن كشور را ايلام(Elam) يعني كشور كوهستاني و اهالي ان را ايلامي يعني ساكنين مناطق كوهستاني خطاب ميكردند. اين نامگذاري را اكدي ها از سومري ها اخذ و از طريق تمدن بابل به تورات رسيد كه با املاي "عيلام" به اعراب و ديگر مسلمين منتقل شد.هخامنشيان مهاجم آنان را Huwaja مي ناميدند.( دكتر ضַ صدر,پيرامون نام تاريخي كشور"ايلام") ۲
دولت مقتدر ايلام از ۳۵۰۰ سال قبل از ميلاد تا 645 ق م يعني به مدت ۳۰۰۰سال تداوم داشت و بيشترين تاثير را بر فرهنگ اقوام ساكن در ايران گذاشته است.
از ايلاميان كتيبه و لوحه هاي زيادي به جاي مانده و بيش از ده هزار لوحه ايلامي در دانشگاه شيكاگو نگهداري ميشود و آثاري كه تا حال ترجمه شده اطلاعات زيادي راجع به سلسله هاي شاهي ايلام ميدهند ولي اطلاعات راجع به زمان قبل از سارگون اول (2334ق م) شاه اكد كم است.
اولين سلسله سراسري ايلام "آوان" نام داشت (2550-2600ق م) و شوشتر كنوني مركزشان بود.
سلسله "سيماش" 12 شاه داشتند و مركز حكومتشان در شمال خوزستان و جنوب لرستان بود. اوايل حكومتشان همزمان با حاكميت قوتتي هاي آذربايجان در بابل بود و تابع انها بودند و اخرين شاه اين سلسله "Eparli" بود و اين سلسله در سال ۱٨٦۰ق م سرنگون شدַاز حوادث مهم اين دوران جنگهاي طولاني با سومر-اكد كه منجر به انقراض آنان و تسلط درازمدت ايلاميان بر بين النهرين شدַ
سلسله "سوككال ماخ" (۱٨۰۰-۱۵۵۰ق م) : از شاهان معروف اين سلسله" shirukduk" ميباشد كه بابل را مطيع ايلام كردַ در سال ۱٩۵٧ در شمال عراق كتيبه اي از او پيدا شد كه اشاره ميكند به حمله او به قوتتي هايي كه بين درياچه اورميه و ايلك باتان(همدان) ساكن بودند ,در آن حمله shirukduk شكست خورده و به شوش برگشته و بعد از مدتي ميميردַ بعد از او برادرش" شيموت-وارتاش" شاه ايلام شدַ
دوره ميانه پادشاهي ايلام( ۱۴۵۰-۱۱۰۰ ق م) دوران زرين ايلام بود. ولي در قرن هاي ۱۱-٩ ق م به علت كشمكشهاي داخلي ايلام فاقد دولت مركزي بود و همه ايالتها كاملا مستقل بودندַ
دوران جديد دولت ايلام (٧۴۵-٦۴۵ق م ) از حساسترين دوران در تاريخ دولت ايلام بود,در اين دوره كياكسار شاه ماد همراه با بابل بر عليه آشور ميجنگيدند و ايلاميان از اين فرصت استفاده كرده دولت خود را تقويت كردند
در اين دوران "تيگلات پيلسر" شاه آشور توانست لولوبي ها و هوري ها را مطيع خود ساخته و مستقيما با ايلام همسايه شودַ سارگون دوم در سال ٧۲۲ق م به ايلام حمله كرد ولي شكست خوردַ آشور بني پال در سال ٦۴۵ به ايلام حمله كرده و " خوم بان كالداش" آخرين شاه مستقل ايلام را دستگير كردو شخصی دست نشانده و مطيع آشور به اسم" اومانيقا " را بر تخت سلطنت ايلام گذاشت."آشورباناپال" در کتيبه ای در اين باره چنين می گويد: " برادر بی وفايم ، قسم خود را زيرپا نهاد و بر عليه من قيام کرد، و خلقهای اککد، کلده، آرامی را، اومانيقا شاه را که به شاهی ايلام تعين کرده بودم و پاهای مرا ميبوسيد، کسی که با دست خودم تعين کرده بودم، و خيشتريتی شاه قوتيوم را بر عليه من تشويق به قيام کرد و آنها با او عهد بستند."( تاريخ ماد ص ۲۶۳) شكست نهايي ايلام با حمله هخامنشيان در سال ۵۴۵ق م انجام گرفت. و بعد از انقراض ماد توسط هخامشيان٬ پارس ها بتدريج اراضي ايلام را ضميمه امپراطوري تازه تشكيل شده خود كردند و دولت هاي محلي ايلام تابع آنها شدند.ַ
ايلاميان براي تشكيل دولت مستقل خود حتي در زمان هخامنشيان بارها قيام كردند ولي ديگر موفق نشدند دولت پايداري را ايجاد كنند . داريوش در سال اول حكوتش سه بار براي جنگ با سه نفر از استقلال طلبان ايلام به آنجا لشكر كشي كرد و هر سه قيام را با خشونت زياد سرکوب کرد.داريوش شهرشوش را گرفته و به پايتختی تبديل كرد و بدين ترتيب حكومت ايلام توسط هخامنشيان از بين رفتַ
ايلاميان بر عكس سومريان بعد از انقراض حاكميتشان در طول عصر هاي زيادي به زندگي در وطن خود ادامه داده و زبان و تمدن خود را زنده نگه داشتندַزبان ايلامي كه به علت شباهت اش با زبان ديگر اقوام (قوتتي ه,كاسسي ها,ַַַ) از زمان Puzur inshushinak پوزور اين شوشيناک (۲۲۰۰ ق.م.)زبان مشترك و اداري سراسر ايران بود توانست موقعيت ممتاز خود را تا اوايل ساسانيان حفظ كندַبا ترجمه تعدادي از لوحه هاي ايلامي نگهداري شده در شيكاگو بطور قطعي ثابت شده است كه زبان ايلامي يك زبان التصاقي ميباشد و لغات زيادي در آن زبان با تركي آذري امروزي شبيه يا عين هم هستندַ آكادئمك "مار" به عنوان يک محقق و زبانشناس بيطرف، با تحقيقات ارزنده خود ثابت كرد كه زبان ماد و ماننا نيز همان زبان ايلامي بود.
زبان ايلامي تا قرن ها بعد از سقوط ايلام اهميت خود را حفظ كرد , داريوش هخامنشي آن را زبان رسمي و اداري امپراطوری هخامنشيان كرد. اكادمئك"مار" ثابت كرده است كه زبان رسمي و اداري ماد هم ايلامي بود(تاريخ و تمدن ايلام, ص۵), اين موضوع بعدا در بخش مربوط به ماد ها شرح داده خواهد شدַ
ايلاميان در زمان هخامنشيان, سلوكيان, اشكانيان و ساسانيان زبان خود را نگه داشتند و حتي در دوره بعد از اسلام نيز زبان ايلامي به حيات خود ادامه داد واز طرف تاريخنويسان اسلامي "خوزي" ناميده شد ,براي مثال اصطخري در كتاب"مسالك الممالك" به ان اشاره ميكند و تاريخدانان امروزي مثلا دكتر سيد محمدعلي سجادي وַַزبان خوزي را همان زبا ن ايلامي ميدانندַ اين زبان حالا هم در شوش و مناطق عراقي نزديك به شوش , از جمله شهر "مندلي" و هم چنين در شهرباستانی آذربايجان " سنقر"؛ که از زمان پهلويان در ترکيب استان کرمانشاه در آورده شده است،واطراف آن شهر و بعضي جاهاي ديگر زنده است و زبان عادي و روزمره اهالي ميباشد و خودش هم به زبان تركی آذری امروزي خيلي نزديك اس ، آنان خودشان را اشكاني مينامند(تاريخ ديرين تركان ايران,جلد۱, پروفسور ذهتابي) ۳
" دمورگان" كه سالها در خرابه هاي شوش كاوشگري كرده بود مينويسد كه ايالت فارس حتي بعد از به قدرت رسيدن هخامنشيان شديدا تحت نفوذ فرهنگ و زبان ايلامي بود و پارس ها دولت و فرهنگ خود را بر آنچه كه از ايلاميان ياد گرفته بودند بنا نهادندַ
"مַ دياكونوف" محقق روسی مينويسد: در ايالت فارس چندين كتيبه ايلامي از اوايل حكومت هخامنشيان وجود دارد كه حضور بالاي ايلاميان در آنجا را حتي در زمان داريوش دوم نشان ميدهدַ و اين مسئله از آنجا ديده ميشود كه" مارتيا " كه خود را پادشاه ايلام مينامد در ايالت فارس زندگي ميكرد و در دفترخانه "استخر" حاكميت كامل زبان ايلامي نشانه بيسوادي مامورين و دولتمردان پارس ميباشد و نه اينكه تصور كنيم كه آن زبان فقط رايج در بين اهالي بودַ (تاريخ ماد صفحه ۵٨۰-۵٨۱)
چونكه هخامنشيان كوچ نشين از خود تمدني نداشتند و حاكميت را با زور شمشير، خشونت و بيرحمي خاص خودشان بدست آورده بودند، امپراتوري خود را بر پايه تمدن ايلام بنا كردند و به وسيله آنان تمدن ايلامي در دنيا توسعه يافتַ در آن زمان دعواي تمدن و فرهنگ قومي در ايران وجود نداشت و اين عارضه از زمان ساسانيان توسط اردشير بابکان شروع شد( از بين بردن آثار تركان ماد و اشكاني توسط ساسانيان) و بعدا اين کار زشت توسط رژيم پهلوي كه خود را وارث آنها معرفي ميكرد ادامه يافت( خيلي از آثار باستاني آذربايجان را در اين دوره از بين بردند). در افسانه های شاهنامه، در بخش مربوط به کيانيان، به ديوهايی اشاره شده که آريايی های وحشی ،برهنه و بيسواد، از آنها لباس پوشيدن،غذا پختن، خانه ساختن، اردو درست کردن، خواندن و نوشتن و ديگر مظاهر تمدن را ياد گرفتند، واين همان ايلاميان متمدن هستند که ؛ فردوسی آنهارا ديو معرفی ميکند.
تمدن واحد سنتي ايران تا زمان انقلاب مشروطيت تقريبا همان تمدن ايلامي بود كه براي اولين بار با ورود اسلام تغييراتي در آن ايجادشده بود و بار دوم قازان خان سلطان معروف و کاردان ايلخاني با اصلاحات اجتماعي عظيم خود تغيراتی را در سيستم اجتماعی ايران داد و بعد ها هم در زمان مشروطيت و هم با انقلاب سفيد تغيراتي در آن داده شد، ولي رويهمرفته ساختار اجتماعی امروزی ايران همان ساختار ايلامي و تمدن ايراني مساوي است با تمدن ايلامي و تمدني به اسم تمدن آريايي وجود خارجي نداشته و نظريه پوچ و بي اساسي است كه از طرف استمارگران غربي براي رسيدن به اهداف استمارگرانه شان در اواخر قرن نوزدهم به ميان كشيده شد و حالا خود آنها خيلي وقت پيش به دغل بازي خود اعتراف كرده و موهومي بودن آن نظريه را تاييد نموده و حالا حتي نظريه زبان هندو اروپايي در محافل علمي طرد شده و بعضی ها احتمال خويشاوندي بين زبانهاي اروپايي و هندوايراني را كلا رد ميكنندַ
دين ايلاميان: ايلاميان نيز مثل اقوام خويشاوند خود (سومرها،قوتتی ها و...)به خدايان چندی عقيد داشتند، و همچنين عقيده به ارواح مختلف, شامانيسم, نيز در بين آنان رايج بود. اسم خداي بزرگ و آسمانی ايلاميان "شوشيناك"بود و هر شهری نيز خداي خود را داشت و مجسمه خدايان در عبادتگاه هاي شهرها گذاشته شده بود. مراسم ديني ايلام شبيه مراسم ديني سومر و بابل بود (تاريخ ماد, م دياكونوف ص ۵٨٩).
در سيستم اجتماعي ايلام نيز مثل سومريان و ديگر خلق هاي التصاقي زبان زن از حقوق اجتماعي خيلي بالايي برخوردار بود و در كارهاي دولتي و سرپرستي اماكن مذهبي زنان حضور گسترده اي داشتند و ستم جنسي بر عليه زنان از خصوصيات اجتماعی قبايل تات( قبايلی از اواخر قرن ۱۹ به غلط با اسم آريايی خطاب ميشوند) بود و آنها زن را يك انسان حساب نميكردند و او را مثل يک جنس خريد و فروش ميكردند( هنوز هم در بين كردها, تاجيكها و بعضی ديگر از قبايل تات دختر را در مقابل پولي به مرد خواستگار ميفروشند). با به حاكميت رسيدن هخامنشيان به تدريج زنان از فعاليت هاي اجتماعي كنار زده شدند و تمام حقوق اجتماعی خود را از دست دادند. وضع اسفناکی را که هخامنشيان به زنان تحميل کرده بودند٬ در زمان ساسانيان بدتر شد ولي با آمدن دين مبين اسلام وضعيت زنان كمي بهتر شد٬ اما هيچوقت به زمان قبل از آمدن تات ها بر نگشتַ(زن در سيستم حقوقي ساسانيان,k.Bartlemen , ترجمه دكتر نַ صاحب الزمان) . حجاب زنان نيز هديه ای است از پارس های نيمه وحشی که بعد ها در بين مسلمانان ماندگار شده است.
مجسمه سنگي"ناپير آسو" ملكه ايلام از ۱۵۲۰ ق م قديميترين مجسمه زن پيدا شده در دنياست, اين مجسمه كه سرش كنده شده ۱٨۰۰كيلو وزن دارد و نمونه هنر و ظريف كاري آنها است ومجسمه هاي يوناني و رومي كه صدها سال بعد از آن درست كرده شده اند از لحاظ هنري در سطح خيلي پايين تري قرار دارندַلباس هاي تن اين ملكه شبيه لباس هاي زنان آذري ميباشدַ
هر كسي كه با زبان تركي آشنايي دارد با نگاهي به اسامي شاهان ايلام تشابهات آنها را با اسامي تركي امروزي ميبيندַمثال:اسامي تعدادي از شاهان ايلام: شيموت-وارتاش shimut-vartash , تن دن- اولي tan dan-uli, اونتاش قال untash-gal, ليلا-ايرتاشlila-ir-tash, هومبان هال تاشhumban-haltashو غيرهַ در آخر اكثر اسامي ايلامي پسوند هاي"تاش","آش" و"لي" وجود دارد كه در زبان همه اقوام التصاقي زبان ساكن اطراف كوههاي زاگرس(قوتتي,لولوبي,هوري,گيلزان,ماننا,ماد,ַַַ) نيز صرف ميشد و هنوز هم در بين اكثر اهالي همين سرزمين ها رايج است و براي مثال پسوند " تاش" بصورت "داش" در تركي آذري استفاده ميشود:يولداش, قارداش,تيمورتاش و غيره.
معابد مذهبی ايلاميان که "زيگووارت" ناميده ميشد ، ريشه ترکی دارد، زيگووارت= جيگور، چيگور+ آد = مکان فرياد سوگند، چون با ساز و آواز عبادت ميکردند.
ايلاميان نيز همچون سومريان موفق به آفريدن يكي از تمدنهاي عالي بشري شدند و در طول تمام دوره تقريبا ۳۰۰۰ ساله حكومتشان "دمكراسي ابتدايی و سنتی" خاص اقوام ترك را حفظ كردند كه بعدا مادها, اشكانيان,سلجوقيان و ديگر سلسله هاي ترك آن روش را ادامه دادند(ايالات و ولايات نوعي استقلال داخلي داشتن و به فرهنگ و دين ديگران احترام ميگذاشتند), اين خصوصيت از اخلاق طبيعي تركان قديم به حساب مي آيد و در نتيجه همين روحيه آزاد ملي ايلاميان توانستند نزديك به سه هزار سال حكومت كنند و در مقابل اقوام سامي و غيره ايستاده و اغلب بر آنان غالب آيند.ַسيستم حكومتي فدرالي اولين بار در تاريخ در ايلام شكل گرفتַ
به مرور زمان تمدن درخشان ايلام هر چه بيشتر آشكارتر ميشود، و شوينيست هاي فارس و حاميان آرياپرست شان( استمارگران غربی که تاريخ ايران را به نفع قوم موهوم آريا شديدا تحريف کرده اند) كه تا ديروز ٬يا وجود انها را کلا انكار ميكردند و يا آنها را وحشي و غير ايراني ميناميدند٬ حالا با بيشرمي ميخواهند به آنها لباس آريايی ( بخوان لباس وحشيت) بپوشانند , براي مثال "يوسف مجيد زاده" در كتاب "تاريخ و تمدن ايلام" مينويسد:منطقي ترين فرضيه اين است كه ايلاميان به عنوان پروتولر زبانشان با ورود به دوران ماد به زبان ايراني مبدل شد.( اين پان فارس همان به اصطلاح تاريخ دانی هست که اخيرا در مصاحبه ای با روزنامه همشهری ادعا های دروغين پان فارس ها را در مورد کتابسوزی مسلمين در ايران را پس گرفته و اعتراف کرده بود که، آريايی ها تا قرن ۹ ميلادی هيچوقت کتب يا نوشتاری ديگر از خود نداشتند، و اولين بار در اواخر قرن ۹ ميلادی با کمک گيری از زبان عربی زبان فارسی قدرت نوشتاری پيدا کرد) ( همشهری، ۶ مهر ۱۳۸۲),در اينجا لازم به اشاره است که، کتابسوزی اسکندر کبير و يا اعراب مسلمان افسانه ای است که پان فارس ها ساخته اند، تا با توسل به آن وحشيت وفقر فرهنگی اجدادشان را روپوشی کنند. اما تنها مورد کتابسوزی ثبت شده در تاريخ بشريت، توسط همين پان فارسها درآذرماه سال ۱۹۴۶، بعد از اشغال آذربايجان جنوبی ،توسط ارتش شاهنشاهی انجام شد، و در اين کتابسوزی، هزاران جلد کتب نفيس ترکی در شهرهای آذربايجان به آتش کشيده شد. اين عاملين و نوکران استعمارگران غربی در منطقه شرق ميانه، ٨۰ ساله كه، به دلايل سياسی، مشغول تحريف تاريخ ايران به نفع قوم موهوم آريا هستند و هنوز هم با سماجت به اين كار غير انساني و ضدفرهنگی شان ادامه ميدهند.آقای ناصر پورپيرار در تحقيقات ارزشمندش ، با مدارک معتبر و عکس های گرفته شده از تخت جمشيد، کعبه زرتشت و غيره ثابت ميکند که هردوی آنها عبادتگاهها و کاخهای ايلامی بودند که پان فارسها با تغيراتی در آنها و نوشتن کتيبه های جعلی ، آنها را به هخامنشيان وحشی منسوب ميکنند. همچنين مقبره کوروش کاملا جعلی ودر سال ۱۹۶۰ در آن محل ساخته شد.مصالح آن را با خراب کردن هسجد و کاروانسرای آتابای تهيه کردند.
۱-حقوق تاريخ, صفحه ٨۳, علي پاشا
۲-دكتر ضַ صدر,پيرامون نام تاريخي كشور"ايلام"
۳- تاريخ ديرين تركان ايران,جلد۱, پروفسور ذهتابي
مأخذ: وبسایت تاریخ تورک ایران
Geen opmerkingen:
Een reactie posten