• بازگشت به صفحه اصلی
  • maandag 27 juli 2009

    هزاره ها ساکنان اصلی افغانستان

    هزاره ها ساکنان اصلی افغانستان (مصاحبه با استاد حاج کاظم یزدانی) مصاحبه با استاد حاجی کاظم یزدانی مورخ مشهور افغانستان
    احمد الهام
    اشاره: سال 1369 شمسی بود و من تازه روزها ی اول مهاجرت را در ایران تجربه می کردم. که در اتاق شماره دو مدرسه "عباسقلی خان" شهر مشهد ایران استاد "حاج کاظم یزدانی" مورخ، کارشناس علوم سیاسی و اجتماعی افغانستان را دیده بودم. اولین کتابهای استاد تازه از چاپ بر آمده بود. خواندن آنها برای من که برای اولین بار از یک محقق افغان کتابی را می خواندم بسیار خوشایند بود. دسترسی به این آثار باعث شعف بیشترم در مطالعه می شد. وقتی استاد یزدانی را دیدم این کتابها برایم عزیز تر و خواندنی تر شدند. کتابهای استاد که بسیار به صورت فقیرانه چاپ شده بودند. که بیشتر به یک کتاب کپی شده شباهت داشتند تا به عنوان یک کتاب چاپ شده. ولی محتوای آنها برای من و سایر همصنفانم بسیار ارزش مند بود. با توجه به اینکه تیراژ این آثار نیز به اندازه کافی بود، آما تعداد کتابهای استاد بسیار کمیاب و حتی نایاب بود . دوستان از همدیگر امانت می گرفتند و با اشتیاق تمام می خواندند. استاد یزدانی با مقالات و آ ثار مکتوبش نقش برازنده ای در میان محقیق افغان دارد کسی که برای صله ننوشت و فقط برای این نوشت تا زوایای تاریک این تاریخ روشن شود و استاد به دلیل اینکه برای کسی تملق نگفته همواره برای چاپ آثارش مشکل دارد. هم اکنون نیز تعداد زیادی از نوشته هایش بدون چاپ باقی مانده است . بعد از مدتها بی خبری از استاد امسال استاد را در کابل دیدم در جلسات دوستانه و غیر رسمی. استاد همچنان خورجین پر از آثار چاپ نشده دارد او اکنون در یک خانه در منطقه افشار کابل زندگی می کند و در هر دیدارم او را سرگرم می بینم که بر میز کوچک خود تکیه داده و می نویسد. در دیدار با استاد که همانند گذشته با عزت نفس زندگی کرده و دروازه هیج سیاست مداری را بخاطر پول نزده - آنهم در کشوری که تملق و چاپلوسی عادت شده – از هر دری سخن گفتیم از آثار آماده چاپش که حروفچینی شده، نام می برد: کتابی در ارتباط با تاریخ و رجال تاریخی هزاره به نام " فرزندان کوهساران "، رساله ای تحت عنوان "بامیان سر زمین شگفتی ها " و کفائت در اسلام ؛ همه این کتابها آماده چاپ هستند ولی استاد پولی در جیب ندارد. وی از کارهای دیگرش سخن می گوید که جلد دوم فرهنگ عامیانه هزاره ، فرهنگ تطبیقی گیاهان دارویی غرجستان، زنان نامدار و تاریخی افغانستان ، دائره المعارف هزاره شناسی که شامل سه جلد می شود و تحقیقی درباره سا کنان ماقبل آریا در افغانستان هستند. تمام این آثار نوشته شده ولی تاکنون حروفچینی نشده اند. استاد در ادامه می گوید که "اینجانب در ده دوازده سال اخیر بخشی از تحقیقات و مطالعات خود را درباره ساکنان اصلی افغانستان اختصاص داده ام و خلاصه ی یافته های تاریخی ام به این جا می رسد، که تمام ساکنان ما قبل آریا در افغانستان و ایران و حتی در بخشهایی از شمال هند مردمی بوده اند که با اقوام ترک و مغول امروزی قرابت داشته و با زبانی صحبت می کرده اند که از نوع زبان چسپان والتصاقی یعنی از نوع زبان ترکی – مغولی بوده است. برای اینکه از خانه استاد دست خالی بیرون نیایم دکمه ضبط صوت را می فشارم و گفتار استاد در دورن این جعبه مغناطیسی جمع می کنم که اینکه با هم می خوانیم . سوال: شما تاریخ نگاری را از چه زمانی شروع کردید ؟
    جواب: از حدود دهه 60 به این سو؛ اولین مقا لات من تحت عنوان " افغانستان از هجوم نظامی انگلیس تا هجوم نظامی روسیه " بین سالهای 1361 تا سال 1367 ش ، در مجله " پیام مستضعفین " به چاپ می رسید . از آن زمان مقالات متعدد هم در موضوع تاریخ و هم در موضوعات دیگر از من در نشریات خارج و داخل کشور به چاپ رسیده است .
    سوال : تاکنون چند اثر از شما به چاپ رسیده است ؟ جواب : به صورت کتاب و رساله به نامهای : 1- پژوهشتی در تاریخ هزاره ها در دو جلد چاپ 1993-1989 که امید وارم چاپ سوم آن نیز بزودی در دسترس قرار گیرد .2- تاریخ تشیع در افغانستان چاپ 1991، این کتاب در حقیقت جلد سوم پژوهشی در تاریخ هزاره ها است .3- فرهنگ عامیانه طوایف هزاره ، چاپ 1992.4- جبران غفلتها ( مسایل اجتماعی هزاره ) چاپ 19895- دفاع هزاره ها از استقلال و تمامیت ارضی افغانستان ، چاپ 19916- التشیع فی افغانستان به زبان عربی چاپ لبنان، 7- تحقیق درباره یاجوج و ماجوج ، چاپ کویته پاکستان این نوشته علی رغم حجم کوچک آن مورد تمجید و تحسین اهل تحقیق قرار گرفته است .8- درس مبارزه از قیام حضرت موسی علیه السلام سه بار تجدید چاپ شده است .9- گزارشی از نبرد مسلحانه دره ترکمن و قول خویش که فشرده ای از خاطرات دوران جهاد می باشد . نوشته های چاپ شده اینجا نب به صورت تک مقاله و مقالات دنباله دار بالغ بر یک صد مقاله و یا اندکی بیشتر می شود که شماره دقیق آن ها را به خا طر ندارم .
    سوال : چند اثر از شما آماده چاپ است ؟ جواب : آثار آماده چاپ از سه اثر حروفچینی شده می توانم نام ببرم . اول: کتابی در ارتباط با تاریخ و رجال تاریخی هزاره به نام " فرزندان کوهساران "دوم : رساله ای تحت عنوان "بامیان سر زمین شگفتی ها "سوم : کفائت در اسلام ولی آثار حروفچینی نشده بسیار زیاد است از جمله:1- جلد دوم فرهنگ عامیانه هزاره 2- فرهنگ تطبیقی گیاهان دارویی غرجستان 3- زنان نامدار و تاریخی افغانستان 4- دائره المعارف هزاره شناسی که شامل سه جلد می شود 5- تحقیقی درباره سا کنان ماقبل آریا در افغانستان نوشته اخیر از نظر خود من بسیار ارزشمند و با اهمیت است . چون درباره اصل و هویت ساکنان اولیه افغانستان تا جای که من میدانم تحقیق جامعی صورت نگرفته است و این بخش از تاریخ کشور ما مسکوت مانده است .
    سوال: آیا می شود در باره این کتاب و نتایجی که از آن بدست آورده اید توضیح بیشتر بدهید؟ جواب: اجازه دهید در این باره قدری مفصل تر صحبت کنیم مطالب کتا ب مذکور به طور خلاصه به محور مباحثی که ذیلا گفته می شود، می چرخد : یک : اقوام هند و اروپایی که به نام آریایی نیز یاد می شوند بین سالهای دو هزار تا هزار و چهارصد قبل از میلاد ، وارد افغانستان کنونی، هند و ایران شده اند ، در حالیکه آثار سکونت انسان در سر زمین های یاد شده به چندین هزار سال قبل می رسد و امروزه این سئوال در ذهن هر انسان کنجکاو مطرح است ، که آن مردمان یعنی ساکنان اولیه این سرزمین ها کی ها بودند ؟ و به کدام کتله و نژاد تعلق داشتند ؟ و با چه زبانی صحبت می کردند؟ چون مردم امروزی خواهی نخواهی بر سر سفره فرهنگ و تمدن آنها نشسته اند. انصاف و وجدان حکم می کند که در این باره یعنی درباره ساکنان اولیه کشورهای یاد شده تحقیق جامعی صورت گیرد. اصل ، و هویت نژادی آنان برای جهانیان روشن گردد.دو: متاسفانه مورخین امروزی در این باره تحقیقی جامعی نکرده اند ویا به صلاح نمی دانسته اند که تحقیق کنند. اینجانب در ده دوازده سال اخیر بخشی از تحقیقات و مطالعات خود را به همین موضوع اختصاص داده ام . خلاصه ی یافته های تاریخی ام به این جا می رسد ، که تمام ساکنان ما قبل آریا در افغانستان و ایران و حتی در بخشهایی از شمال هند مردمی بوده اند که با اقوام ترک و مغول امروزی قرابت داشته و با زبانی صحبت می کرده اند که از نوع زبان چسپان والتصاقی یعنی از نوع زبان ترکی – مغولی بوده است.
    سوال :شما از کجا بدین نتیجه رسیدید و چه دلایلی دارید؟ جواب: عمده ترین دلیل ما در این باره ، بررسی زبان سومری و ایلامی است . شما میدانید که سومری ها یکی از اقوام بزرگ تمدن ساز بشری بوده ، در حدود پنج هزار سال قبل در بین النهرین ( عراق کنونی) زندگی می کردند و بازبانی صحبت می کرده اند که امروزه به نام زبان التصاقی و یا زبان چسپان (َAgglutination) یاد می شود ، که قرابت بسیار نزدیکی با زبان ترکی و مغولی دارد. شاید برای تان جالب باشد که چند تن از مورخین جمهوری ترکیه موفق شده اند، تعداد قابل توجهی از واژه های سومری را با واژه های ترکی – مغولی تطبیق دهند. از جمله پروفیسر دکتر عثمان ندیم تونا در کتاب " روابط تاریخی زبان های سومری و ترکی " بیشتر از دو صد واژه سومری را با زبان ترکی مطا بقت داده است. همچنین پروفیسور محمد تقی زهستانی در کتاب " تاریخ دیرین ترکان " حدود 30 واژه سومری را با واژه های ترکی مطا بقت داده است . کار این دو تن محقق گران مایه ، اینجانب را وادار ساخت که من نیز به سهم خویش درباره زبان سومری اطلاعاتی به دست آورم و یک فرهنگنامه مختصری از واژه های سومری و ایلامی برای خود ترتیب دادم ، در نتیجه واژه های زیادی از زبان ترکی – مغولی را شناسایی کرده ام که با زبانهای بین النهرین قدیم و کلا با زبان اقوام قبل از آریا مطا بقت دارد. برای من مسلم شده است که اقوام سومری، ایلامی ، کاسیان، هوریان، ارار تومیی ها ، میتانی ها و تمام ساکنین ما قبل آریا که در بخشهایی از عراق کنونی و مناطق جنوب غربی ایران زندگی می کردند، با زبانی سخن می گفتند که آن زبان امروز به نام زبان ترکی – مغولی و یا زبان اورال – التایی یاد می شود . نتیجه ای که از این تحقیق به دست می آید این است که وقتی اقوام سومری- ایلامی که در غرب فلات ایران سکونت داشتند ، هویت ترکی – مغولی داشته اند ، پس احتمال قریب به یقین آن است که ساکنان مناطق شرقی ایران و همچنین ساکنان افغانستان کنونی و ساکنان موهنجو دوارو وهار اپا نیز از حیث نژاد و هویت اصا لت ترکی – مغولی داشته اند .
    سوال : آیا می شود نمونه ای از واژه های سومری را که با زبان ترکی امروز مطا بقت دارد، ذکر کنید .جواب : بله، به چند نمونه زیر توجه کنید.1- پدر را در ترکی "اتا" و در سومری " آدا" و در زبان میتانی "آته " و در ایلامی نیز "آتا" گوید .2- برادر را در زبان مغولی " آغا" یا " آقا" ، در سومری " آگا" ، در کاسی "آها" گویند و حتا من بر این باورم که واژه " آخ" و " اخا" از زبان سومری وارد زبان عربی شده است.3- " آما" در زبان سومری و ایلامی به مادر گفته می شود و در مغولی به مادر بزرگ "آماگان " گویند که از مرکب از " آما و گان " است . جزء دوم علامت نسبت است.4- در ترکی به خانه "او(ev) و در سومری " E-1" گفته می شود.5- اور، در مغولی به خانواده گفته می شود ، اورکه خانه ییلاقی را گوید ، اورده به لانه حیوانات و پرندگان گفته می شود و در سومری " اور" به خانه و شهر گفته می شد.6- قور، قوریه در مغولی به چیزی گوید که تعداد زیادی از آن در یک جا ی انبار شده باشد. و در سومری به چیزهای انبار شده "کور" و " کارو" گفته می شود. من مطئن هستم که واژه " کر " به معنی انبار آب در زبان عربی ریشه در واژه " کور" سومری دارد و با واژه قور ترکی- مغولی همریشه است.7- " تنگری tengary " مغولی ،خدای جهان ، روح آسمان و قادر مطلق می باشد ، دینگر dingir ، سومری ، خدا ، وجود نامرئی و جاودانه و فوق انسانی .8- آنو، آن ، سومری آسمان ، خدا و روح آسمانی . آنقون (اون + قون ) مغولی و ترکی موجود مقدس آسمانی و متبرک .9- ابسو(abso) ، سومری ، : آب شرین مثل آب چشمه و آب چاه و نهر . اسون ، مغولی آب شیرین .10- گون gun ترکی خورشید. " خون " ، " هون " ، ایلامی خورشید.11- هور و هورا ، سومری به معنی کوه . هولا (هورا) در مغولی نیز به معنی کوه است و قرا هولا نام سلسله کوهی سیاه رنگ در ساحل چپ رود خانه خالخین در مغولستان .12- کا و کاه (ka) در زبان سومری به معنی ، در ، دروازه و باب. قا و یا قاه ، در زبان مغولی نیز به معنی در (باب ) است . قاه لقه در مغولی به دروازه گفته می شود.13- قاده Qadah ، قادو در مغولی به سنگی گفته می شود که به طور عمود به زمین فرو رفته باشد و به قسمی که نیمی از ان در زیر زمین و یک نیمه دیگر در بیرون باشد.کودو رو ( کود + رو ) ( قودو + رو) در زبان سومری و ایلامی به سنگی گفته می شود که برای تعیین خط مرزی در زمین نصب می کردند. من مطمئنم که کود روی سومری – ایلامی با قاده یا قادوی مغولی ریشه واحدی دارند.
    14- کا لا ، در زبان سومری به معنی تاریکی و سیاهی است و این واژه به نظر من با لغت قرا و قارا در زبان ترکی- مغولی هم ریشه است .15- اسپین ، در زبان سومری به زمین شخم زده که در آن بذر افشانی شده باشد، گفته می شود. سپین ، ساپین، ترکی به معنی کاشت و بذر افشانی. ماده سپ مک به معنی پاشیدن و افشاندن است.من man (منگ ) ، در زبان سومری به پیمانه ای گفته می شد که برابر با وزن هزار عدد نخود متوسط بود . مین ، مینگ ، در مغولی به عدد هزار گفته می شود. تردیدی نیست که من سومری با مین و یا مینگ مغولی منشا واحدی دارند . فعلا به ذکر همین چند مثال بسنده کنم و الا مثنوی هفتا د من کاغذ خواهد شد.قابل ذکر است که تعداد قابل توجهی از واژه های که در ظاهر عربی الاصل به نظر می رسند، اگر پای تحقیق و بررسی در میان بیاید معلوم خواهد شد که ریشه در زبان ترکی – مغولی دارند. بطور مثال واژه عنکبوت که در قران شریف آمده است و کسی به عربی بودن آن شک ندارد، ریشه در زبان ترکی دارد. زیرا اصل آن مرکب است از : ( انکه + بوت ) ، انکه در ترکی قدیم به معنی باریک ، نازک وظریف بود و در زبان امروز ترکی به هر چیز ظریف ، باریک و نازک " اینچه " گویند. واژه " بوت " در ترکی قدیم به معنی " پا ". در فرهنگ سنگلاخ آمده است : بوت ، پا از ران تا نوک انگشتان. پس واژه عنکبوت به معنی پا باریک خواهد بود، چنانچه این حشره واقعا نیز چنین است .در زبان عربی به " زعفران و زرد چوبه " " کرکم KorKum) " ، گویند و عین همین کلمه در زبان ترکی نیز موجود است . محمود کاشغری متوفای 466 در کتاب " دیوان لغات الترک " که واژه های ترکی را در آن گرد آوری کرده ، گفته است : "کرکم " زعفران و این لغت موافق افتاده است با عربی، زیرا عرب نیز زعفران را کرکم گویند. برخلاف نظر کاشغری موافقت کرکم ترکی با کرکم عربی یک امر تصادفی نیست ، بلکه اصل این واژه ترکی – مغولی است ، که به دلیل مجاورت ترکها با سامی نژاد ان در چند هزار سال قبل این واژه و صد ها واژه دیگر از زبان اورال – آلتای وارد زبان های سامی شده است . زیرا نظیر آن در دیگر واژه ها ی گیاهی و یا غیر گیاهی نیز می توان مشاهده کرد : بطور مثال در زبان عربی به زیره کمون گویند که در ترکی کیمیون گفته می شود. یا کماه در عربی به قارچی گفته می شود که از ریشه گیاهی که در ترکی به آن کمای و کمی گویند می روید و هکذا .کلمه "طاووس " در عربی به پرنده ای زیبایی گفته می شود ، که حدود هزار سال قبل از میلاد از شمال هند به محیط عربی وارد شده است . گفته می شود که اولین کسی که طاووس را از هند وارد شامات و جزیره العرب کرد ، حضرت سلیمان پیغمبر ( متوفای 932ق .م ) بود. در اینکه زادگاه اولیه این پرنده در شمال هند و دامنه های سلسله جبال هیما لایا بوده است ، شکی وجود ندارد . به احتمال قریب به یقین می توان ادعا کرد که مردم موهنجو دارو و هارا پا با این پرنده آشنایی داشته و نام " طاووس " ریشه به زبان همین مردم دارد. با کمال تعجب همین کلمه با " تاووغ" مغولی که به مرغ خانگی گفته می شود، کاملا قابل تطبیق است و تبدیلی س به غ در زبان مغولی بسیار رایج است . مانند چاغان به معنی سفید که بعضی قبایل مغولی آن را به صورت چاسان و چاسون تلفظ می کنند. با تشکر استاد که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید
    تشکر از شما
    مأخذ: پایگاه انترنتی نهضت مدنی افغانستان

    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •