به ادامه گذشته
سیطره جوئ فاشسم قبیلوی وادامه جنگ وفجائ درافغانستان
بخش دوم
قسمت ششم}
انحصارقدرت قومی دروحدت ملی میکانیکی
درطلب وحدت...ا
ناله وفریاد من.تارپودجان من
رگرگ اعصاب من.هدف وارمان من
همه هست بودمن.خون واستخوان من
خوانند به گوش فتنه گر:وحدت من وحدت من ااا
حسن پیمان
نیویارک
دسمبر2008
درباره اینکه وحدت ملی واقعی ضامن اصلی پیروزی دریک جامعه کثیرلملیت مانندافغانستان است.بسا مضامین.مقالات اثارعلمی ونوشته ها درروزنامه ها وسایتهای تلویزیونی وغیره رسانه های جمعی به نشررسیده است که نیل به ان یکی ازارمانهای دیرینه مردوم مظلوم ومحروم افغانستان است که بنا برسیطره جوئ قومی رجیمهای مطلقالعنان مرکزی.مردوم باهم برادر کشورما نتانسته اند تاکنون به ان دست یازند.ورجیمهای برتر جوی قومی درطول سده هاست که اصلا"نمیخواهنداین مامولرا قسمیکه ضرورت است براورده سازندوبجای ان اتش بغض وکین وبی اتمادی.بدبینی وبی اتفاقی منازعاتملی قومی وقبیلوی وجنگ وخصومت بین یکدیگررا. عمدا"وقصدا"وبطوراشکاراشعله ورمیسازند.وجزاغماض.اغواوفریب مردوم به حیلهای گوناگون بهسیطره جوئ فاشستی واستبدادقبیلوی خودباخودکامگی.ادامه داده وباسرکوبگریهای خونین.این ملیتهای مظلوم وبیدفاع را دربندزنجیرکشیده ازاستعداد.اقتصاد تولیدومنابع سرشارطبعی وازنیروی خلاق انسانی انها ظالمانه وبیرحمانه بهره کشی نموده اند.تاریخ پراشوب وطن ماافغانستان گواهی میدهد ونویسنده این سطورنیزبه این باوراست که وحدت ملی واقعی به نصیحت پدرانه. باوعده های محیلانه وفریبکارانه وباسمبولسازیهای افرادواشخاص بیپایه اجتماعی وملی وغیرشائیسته وه بلی گویان جبون وابنلوقت وباملمع کاریهای میکانیکی وولدینگکاریهای تصنعی ظاهری به شیوه انگریزی ویابه تهدیدویا به تهدیدوبزورنیزه و"شمشیرولشکر"قبیلوی ویا صرفا" باشعار وحرافی هرگزنمیتواندوحدت ملی ایجادگردد.مگرانکه حق وحقوق مساوی وعادلانه وبیدون تبعیض واتیازبرای همه ای اقوام وملیتها بگونه دلسوزانه وواقعا" صادقانه ازطریق تقسیم قدرت سیاسی بطورمشروع متکی به اراده ای مردوم توسط خود مردوم با مفاهمه ومشارکت وسیع همه ملیتها واقوام بصورت مستقیم ازراه انتخاباتودموکراتیک ازطریق محلات بطرف شهرها براساس نفوس وبر مبنای هستی ملیت ها درترکیب جا معه همان ملیت مربوته طبق یک میکانیزم قابل قبول وعملی برای همه اقوام وملیتها درافغانستان درجهت ایجاد وتشکیل یک حاکمیت واحدومستحکم ومستقل ملی ودموکراتیک ودرراستای دموکراتیزه سازی تمامی عرصه ها ونهادهای سیاسی اقتصادی اجتماعی وملی وفرهنکی بخاطردرهم کوبیدن زیربنای فرتوت وروابط ومناسبات کهن سنتی قبیلوی که یکی ازضرورتهای.عینی تاریخی.بویزه دراوضاع واحوال کنونی که ضامن اصلی پیروزیها درهمه عرصه ها ونهادهای سیاسی اقتصادی واجتماعی وملی وفرهنگی درهمچوکشور کثیرلملیت مانند افغانستان.جدا"قابل مطره بوده وکاملا" یک امر حتمی وضروری پنداشت میشودواین مامول بهگونه باید تحقق یابدکه. تادرجهت جلوگیری ازاین اشوب ونفاق وخصومتهای ملی واجتماعی کنونی وبخاطرهمسوئ وهمبستگی ملی واجتماعی وتحکیم استقلال وتمامیت ارضی کشوربه نحو شائسته ای ان موئثرباشد.تاباعث ختم خشونتها ومنازعات ملی وقومی گردیده ودست تجاوز ومداخلات خارج نیزازکشور ما قطع گردد.زمینه ودستاویزی ویابهانه دیگربرای مداخله گران خارجی نیزباقی نماند. وازجانب دیکر به نیازها وبه خواسته ها وبه نارضائتهای ملیتهای باهم برادروجوامع محکوم نیزپاسخهای مثبت وقانع کننده داده شده بتواند.اما.رجیمهای مطلقلعنان مرکزی یک قومی وانحصارگران قدرت سیاسی همیشه ازخواسته های مشروع ملی وازدموکراسی وازازدی وحتی ازپپیشنهادات وانتقادات سالم وسازنده نیزدرین زمینه ها وعرصه های دیگرازخودبیم وجبن نشانداده وتمام تلاشها وسعی خودراعلیه براورده شدن قانونی این نی
ازهای مبرم ملی وعلیه هنوع تحولات ضروری ودموکراتیک به خرچ داده.وبه خرچ میدهد.تاقدرت انحصاری قومی استبدادی بیخطردوام وبقا نموده وحفظگردد.ودراینده ها نیز نسل بانسل دوام نمایدولوکه جامعه قبیلوی باتمام نهادهای کوروجامدان تاابدغیرقابل تحول وتغیرباقی بماند وبکلی راکدوفلج گردد.ا چونکه مناسبات کهن وتمامی نهادهای کوروبسته جامعه سنتی قبیلوی یگانه حامی وحمایتگر حاکمیتها ی استبداد ی رجیمهای قبیلوی بشماررفته وازطریق فرهنگ کوروسنتی ان نبزمشروعیت میگیرد.ومتقابلااین نهادهاازطریق حاکمیت استبدادی رجیم قبیلوی نیزبه شدت حمایت میگرددوبه حمایت یکدیگرزنده گی نموده وبه دام بقای خودادامه میدهند. واما برعکس دمو کراسی وارشهای ترقی خواهانه ان بهترین اله سرکوبی این مناسبات فرتوت وبنیادهای بسته وجامد وغیرقابل تحول جامعه قبیلوی عنعنوی سنتی شمرده میشود.که توسط عقبگرایان وفاشسم قبیلوی
ازان بشدت جلوگیری بعمل میایدولبه تیز فرهنگ ازادمدنی ومترقی .تمامی موانع وبندشهای بازدارنده روندتحولی وتکاملی راکه درمناسبات ورابط کهن جامعه قبیلوی سنتی فیئدالی وماقبل فیئدالی ونیمه فیئدالی سدمیگردد.ازهم تارومارمیکندوقدرت مطلقه انرا تهدید میکندوبالاخره ازهم میپاشد.وراه را بسوی تکامل وتولیدوپیشرفت وتمدن وترقی صاف وهموارمیسازد.واین یک روش موئثری است که حکام مستبدوانحصرگران قدرت را با تخت وتاج ان متکی به قدرت لایزال مردمی ازراهای دموکراتیک وپارالمانی میتواند به زیربکشد.وبدینوسیله وسرانجام حاکمیت ملی ودموکراتیک را بجای حاکمیت ورجیمهای قومگرا ونجادپرست ومستبدغیرملی وغیرمشروع.به اسانی مستقر سازد.ایعنی انحصارگران قدرت سیاسی قومی همانطوریکه ازایجادوحدت ملی ازدموکراسی.ازادی وخواسته هاونیازهای ملی بیم دارند.ازازادی بیان ومطبوعات وازانتقادات وپیشنهادات سالم ووارد وسازنده نیزبیم نشانداده وبرایشان سخت وحشت انگیزاست.ازانتقادکننده بدمیبرندوبدیده نفرت مینگرندوحصله شنیدن انتقادرا ندارندویاانتقادرااصلا" یک عمل تخریبی میدانند.چونکه انتقادات نظریات وپیشنهادات خلاق اصلا"با اهدف شئنیسم وحاکمیت مرکزی مستبدوانحصارگران قدرت سیاسی قومی عمیقا"درتضاداست. درحالیکه شنیدن حوصله مندانه انتقاد.چه که ان سالم وسازنده باشدویا تخریب امیز.مفیدباشدویامضر.درهرحالت بایدمسئولین انعمیقا"متوجه بوده وباارایه پاسخهای مثبت.قانع کننده ورهنموددهنده واگاه کننده که یگانه ضامن اصلی جلوگیری ازاشتباحات وانحرافات وازراست رویها وکجرویها.تلقی میگردد بایدمسئلانه ومدبرانه انراادا نمایند.امابرعکس بسادیده شده نتنهاپاسخ درست وروشن داده نمیشودبلکه باعصبانیت وباخشونت قبیلوی برخورددکتاتورمابانه وغیراقلانی صورت گرفته وانتقادکننده به عنوان ضدوحدت ملی ویا ویاوابسته بیه یک کشورخارجی متهم میگردد.وحتی تحت تعقیب وتهدیدقرارگرفته ویانیست ونابودمیگرددویابه پلانهای تصفیه قومی مواجه ساخته میشودویاهم بکدام توطیه ودسیسه دیگرمبتلا ساخته میشود.که به اثران بالاخره هیچ کس جرئت انرا پیداکرده نمیتواندکه ازادانه نظریات وپیشنهادات وانتقادات خودرا به یک مرجع ارایه نمایدوبه این ترتیب انتقادکننده از یکطرف به یک عنصرپرعقده.ما یوس وبی اعتمادوحتی ازموضع دوستی به دشمنی تبدیل گردیده وازجانب دیگربه سیل ناراضین میپیوندت ومعضلات وبحرانهای برزگ دیگری را درهر سطحی که باشدیعنی ملی.اجتماعی وسیاسی ویا حزبی و...میتواند ایجادنماید.یا همبه گوشه گیری وانزواروی می اورد ویا هم به سیل اسدبدادپزیرتبدیل میشود.که اینگونه روشهای مطلقلعنانی کشش به سوی مرکزیت وضددموکراتیک ورفتارهای قبیله سالاری در واقع از بهترین نوع از سرکوبگری که برای حکام یکه تازمیدان وسیع داده که اومیتواند به اجرای هرنوع جنایت وفجایع واستبدادی که دلش بخواهدکام لل اختیاروباصلاحیتهای بی حصاربالای جامعیه محکوم تعمیل نماید. وبه این ترتیب بستراستبدادپزیری وپرستیدن مستبدرا بیشترازپیش زمینه سازی مینماید.بنا"بادرنظرداشت سخنان دانشمندمحترم اقای دای فولادی باید اذعان داشت که:"تریخ جامعه قبیلوی سنتی .تاریخ ستمپرستی وستمپزیری است...ایمان داشتن به خرافات کهن قبیلوی وخرافه پرستی میراثی بجای دین وپذیده های سنتی عقبگرائ...دشمنی با تولیدوتکامل...ایمان نداشتن به قدرت اجتماعی منتظرنشستن واستمداد جستن ازابهامات ویا انتظارمنفی برای امدن" منجی"ازبیرون.مخالفت با مستبد اما پرستیدن استبداد...ورقابتهای خصمانه فرد بافردووفردباجمع وبرعکس...انتقام فردی ازجمع وهم انتام جمع ازفردوصدها پدیده اجتماعی دیگری که هم معلول استبداداندوهم علت استبداد..."ا{افغانستان:قلمرواستبدادص 747}.رجیم قومگرای کنونی که بااین نوع وحدت ملی میکانیکی وانهم نهایت لرزان وشکننده که انرا برپایه خونریزیها وبه ذریعه نسل کشیهای بیشمار تاریخی بدست اورده اندبرای فریب خودواغوای دیگران.اوحامیان خودبه نمایش گذاشته اند.درواقع وسیله ای است برای فرونشاندن عطش خون زمامداران مستبدوحلقات فاشستی ان که درزیرچوشش به اصطلاح حفظ وحدت ملی برای سرکوب ملیتهای حق طلب وعدالتخواه تحت عنوان به اصطلاه{یاغی وباغی وتجزیه طلب}.که بهترین وسیله وبهانه ای برای سرکوبگری است زمینه سازی نموده پاشنه های اهنین بیگا نگانرا برفرق ملیتهای مظلوم ما بکوبندوازجانب دیگردرجهت تنفیذوتحقق اندیشه های سیه فاشستی ودوام وبقای نظام استبدادی وحفظ نهادهای سنتی قبیلوی ان.شرائط مساعد ومناسبی را فراهم اورندوحتی اگرضرورت افتد.بایدهم خون بدهند وهم خون بریزند.ا وبگونه اسلاف "وبابا های"خودمشی فاشستی سنتی قبیلوی راطورخدشه ناپزیرتعقیب نمایندکه درواقیعت امراین روش یک عملکردفاسشتی خطرناکی بوده که یکی ازقانونمندیهای جامعه قبیلویرابه نحودرست ان بیان مینماید.واین یگانه" وحدت ملی میکانیکی" است که با مقوله"اقلیت واکثریت"؟.اباشمشیرولشکر جامعه قبیله وی متکی برانیروی اجنبی بایدحفظ گردد.ا یعنی ریشه های اصلی ادامه جنگ وخونریزی وسرکوب به اصطلاح"اقلیتهای ملی"؟.ا بخاطرتطبیق همان پلانها واندیشه هاوروشهای اسلاف شان درگذشته است.بهاین مفهوم که برترجویان فاشست اصلا" بحل مسئله ملی ازطریق اشتراک فعال سیاسی جوامع محکوم هیچگونه باورندارندواساسا"درنیت واندیشه شان نیست واین تنشها وخصومتهاوخونریزیها بخاطرتحقق اهداف شوم اهداف فاشست احمدشاه ابدالی .امیرعبدالرحمان خانی.نادرخانی.ظاهرخانی.وزیرمحممدگل خانی.هاشم خانی وداود خانی وسایرزمامداران فاشست خاندانی وقاتل وجانی ده هه های اخیرومستبدین بعدی انست که تا کنون ادامه دارد.که بمثابه ایجادگرپدیده خونبارانحصارسیاسی قدرت قومی رجیم حاکم در همچو جوامع رابه نمایش میگزارد.که باایجادچنان یک شرائط ذیق وخفقان اور بعدا"زمینه سرکوب خونین ملیتهای مظلوم وبیدفاع رابااستفاده ازهمان سلاح کهنه وزنگزده فاشست قبیلوی تحت عنوان به اصطلاح"تجزیه طلب یاغی وباغی وجدائ طلب .ا؟"مساعدنموده وازاین وحدت ملی میکانیکی که درعمل اصلا" چیزی بنام وحدت ملی وجودندارد.با خونریزیهای فراوان وباجاریسازی حمام خون تااخرین رمق حیات دفاع وحراست نموده وجنایات بس بزرگ وهولناک ونا بخشودنی تاریخی را مرتکب میشوند.واین درحالیست که هیچ قوم وطائیفه درافغانستان نمیتواند به تنهائ حاکمیت یک قومی را به سائیراقوام تحمیل نماید وحکمرانی کندوهیچ قوم به تنهائ خود نمیتواند دعوای اکثریت نماید.وموجودیت وهستی عینی سائیر اقوام را که درواقع به مثابه یک قدرت عظیم وبالقوه اجتماعی وخارج ازذهن واراده قوم حاکم است.اغماض نماید. وحرف اساسی درانجاست که اصلا" هستی وموجودیت عینی این قدرت عظیم اجتماعی را تحمل کرده نمیتواند.ومنحیث یک واقعیت در ترکیب جامعه انرا نمیپزیرد.ا وانحصارگران قدرت سیاسی قومی ازگرفتن سهم وحقوق مساوی ومشارکت عادلانه ومشروع وقانونی وکاملا"دموکراتیک سایر ملیتها درقدرت وحاکمیت سیاسی که یگانه راه جلوگیری ازتنشهای اتینکی وخصومتها ومنازعات ملی واجتماعی وضامن اصلی ایجادوحدت ملی واقعی بجای وحدت میکانیکی پنداشته میشود.ازان جبن وبیم نشان میدهند.اوبهاین ترتیب طوراگاهانه برعلیه رشدوتکامل جامعه قار گرفته وانرادوباره به قهقراوبه عقبگرائ سوقداده ازمناسبات کهن وازنهادهای کور وبسته جامعه سنتی قبی بخاطرحفظ ارث وازوانحصارقدرت وحاکمیت سیاسی اتنیکی خود.دفاع وحراست مینمایند.ا اقای دایفولادی تحلیلگرورزیده.ازعدم موجودیت وحدت ملی واقعی وبودن همچووحدت که برپایه خصومت ودشمنی وخنریزی استوارباشد.نبودن انرا وایجادمجدد ودت ملی واقعی را بامشارکت تمام ملیتها در"ص10"کتابخود چنین ارزیابی مینماید:"وحدت ملی نیز مبرم به اگاهی وشناخت سیاسی جوامع دارد که بایددرتقسیم قدرت سیاسی سهیم شوند. اگرتقسیم قدرت ازطریق سهمگیری جوامع درنظام سیاسی به معنای به"خطرافتیدن وحدت ملی". است بگذاریمکه این وحدت ملی نه تنها به خطر بافتد.بلکه بایدازبنیادبرافتدتابجای ان وحدت ملی خلق گردد که ازنیروی فکری اجتماعی وفرهنگی واقتصادی تمامی جوامع بهره مند بوده وبرای حفظ ان نه تنها به لشکروخونریزی وارضای قانونمندی"عطش"خون ضرورت نباشد.بلکه باسهمگیری جوامع درنهادسیاسی کلیه نهادهای دیگرجوامع. با تکامل خویش تمرکزسالم قدرت رادرنهادسیاسی بمنظوراستحکام وحدت ملی باعث شود..." مشی فاشستی حلقات قوگرای رجیم کنونی چنان وحشت اوراست که دودهه فجاعی اخیررا دوباره درذهن ادم تداعی مینماید:یعنی دهشت افگنی ها.قتل وغارتهاونسلکشیهای وحشیانه ای دهه های اخیری درکشور.وبه تعقیب ان تصفیه های قومی ولجام گسیختگی ها
بیبندوباریها ویکه تازیها .ترویج تنفیذ ودخول سازی اندیشه فاشسم سنتی قبیلوی بطور اگاهانه درتمام نهادهای سیاسی.اقتصادی اتماعی وفرهنگی جامعه وکنارزدن وبه حاشیه راندن ملیتهای محروم وتحت استبداد ازمقامت رهبری کننده سیا سی نظامی وکنارامدن مبقامت رهبری رجیم کنونی با پیوندهای گوناگون انها باپاکستان وبازنمودن باب مذاکرات باوحشیترین تروریستهای مذدورپاکستانی بنام طالبان"تحت عنوان نیمه "طالب".ا؟ که از{ترمنالوجیهای خاص اقایی کرزی رئیس جمهور است که به پیروی از اندیشه" طالبانیسم سازی"پرویزمشررف رئس جمهور مستعفی پاکستان که برای به قدرت رساندن مجددطابان تااخرین قدرت تلاش ورزید}که شاید به زعم شان" بالا تنه ان طالب پائین طنه ان نیمه طالب باشد.ا؟}ومسلح نمودن مجدد مناطق جنوبی وسرحدی تحت نام" اربکی"یاملیشه سازی که هیچگونه تضمینی درزمینه اینکه این ملیشه ها مانند گذشته ها بازهم ایا به نفع پاکستان ایا موضعگیری نمینمایند؟ ودراینده ازاین اقدام مبهم.وترفندی اززیرکاسه یک نیم کاسه دیگری نهفته نیست؟وایا یک تکرارزورازمائ مجدد دیگری با این ملیتهای خلع سلاح شده وبی دفاع صفحات شمال تحت عنوان" حفظ وحدت ملی".ا؟اما ضد وحدت ملی ومصالح ملی واستقلال وتمامیت ارضی کشور. بازهم یک بازی جدیدسیاسی دیگری را براه انداخته وایا جویهای خن دیگریرا جاری نمیسازند؟.اهمه اینها سوئلاتی اند که ایندهرا تاریک نشان میدهد وتکرار همان فجاعئ خواهد بود که" هنوزدامنه ان ختم نگردیده ورنگ خون سرخ شهیدان وگلگون کفنان راه ازادی ودموکراسی درخیابانهای کابل ودرسراسرکشورما بی شمار ریخته وهنوز لکه های سرخ ان دردرو دیوار ودرخت وسنگ وچوب دشت وصحراودره این سرزمین ماتم زده ومصیبت دیده وخون چکان وداغدیده ما نخشکیده است وحتی خون در بدن واشک در چشم یتیم وبیوه وپیر وجوان این دیار سوخته وبرباد رفته ما.دیگر خشکیده است ا.که در همچو حالات باز هم اگر میخواهند فجایع دودهه قبل رادوباره احیا وجنات بس بزرگی ونا بخشودنی تاریخی رادراین زمینه مر تگب گردند. وبازهم بی شرمانه نام این بربادیهای هستی سوز رادفاع ا"زوحدت ملی" بگذارند.ا؟ که ابدا "چو نین مباد.اا.که اینپلانهای شوم همان وحدت ملی دوران یکه تازی حفیظ الا ی امین را به ذهن انسان تداعی مینماید که:برادر بزرگش عبدالا امین روزی مردم شریف پغمانرا جمع نموده تح عنوان" دفاع ازانقلاب ثور"برای نسلکشی ملیت شریف هزاره دربامیان اعزام میکرد شعارداده بودکه:"سرمردوم هزاره ازما ومال وناموس شا ن ازان شما.ا" واین همان شعارها واندیشه های شوم وعملکرد های فاشستی امیرعبدرحمان خوانی است که توسط اسلافش به شمشیرو لشکر باید بالای مدوم تحمیل گردد.وبهاین ترتیب تحت عنوان وحدت ملی .این ملیتها قتل وغارت شوند هویت ملی وفرهنگ ملی وتمامی نهادهای اقتصادی واجتماعی انها نیست ونابودگرددوهست وبوداین جامعه چوروچپاول وغارت گردد.ودراین سرزمین جنگزده وزمین سوخته که نه زراعت است ونه تولید. نه اقتصادمانده ونه هم تحرک اقتصادی وهمه عرصه ها خاموش ومغموم وافسرده وهمه نهادها راکدوکوروبسته وبدترازدوره امیر عبدالرحمان خان که حتی به قول موئرخ شهیروطن فیض محممد کاتب در"سرگین اسپان شان"دانه جو وجواری هم نمانده باشد که برای امرارمعشیت خود کسی بچیند.اموصوف به کتابسراج اتواریخ" ص228" خودازقول امیرعبدالرحمان چنین مینویسد":مردومیکه درقرب وجوارعسکرگاه مسکن وماوای دارند.ازادانه ازین سرگین اسپان دانه جووجواریراکبوتراسا چیده روز میگزرانند وزراعت هرگز نکرده اند"زمین که بمثابه عمدهترین وسیله تولیدزیرپای مواشی کوچیها پیمال وبه چراگاه ها تبدیل شده باشد ویا بزور غصب گردیده وتمامی نهادها وبویزه اهرمهای اقتصادی وهست وبودان جامعه غارت شده باشد ازکجاوچقسم زراعت و تولید نماید؟.ا دراینجا به وضاحت میبینیم که ازدیدگاه فاشسم قبیلوی.تحقق اندیشه فاسد برترجوئ ونجاد پرستی باید به قیمت خون ونابودی تمامی هست وبود این ملیتها متکی برپایه ملیتاریستی ونظامیگری وبسیج وتجهیزیک قوم بر علیه قوم دیگر تحقق یابد.اکه البته این ارزو وارمانهای شوم را همانطوریکه زمامداران مستبدباخودبگوربردنددیگران نیزباپیروی ازاین اندیشه فاسدبالاخره انرا باخود بگور خواهندبرد.ا ححسن پیمان...نیو یارک
جنوری 2009
.......ادامه دارد ....
سیطره جوئ فاشسم قبیلوی وادامه جنگ وفجائ درافغانستان
بخش دوم
قسمت ششم}
انحصارقدرت قومی دروحدت ملی میکانیکی
درطلب وحدت...ا
ناله وفریاد من.تارپودجان من
رگرگ اعصاب من.هدف وارمان من
همه هست بودمن.خون واستخوان من
خوانند به گوش فتنه گر:وحدت من وحدت من ااا
حسن پیمان
نیویارک
دسمبر2008
درباره اینکه وحدت ملی واقعی ضامن اصلی پیروزی دریک جامعه کثیرلملیت مانندافغانستان است.بسا مضامین.مقالات اثارعلمی ونوشته ها درروزنامه ها وسایتهای تلویزیونی وغیره رسانه های جمعی به نشررسیده است که نیل به ان یکی ازارمانهای دیرینه مردوم مظلوم ومحروم افغانستان است که بنا برسیطره جوئ قومی رجیمهای مطلقالعنان مرکزی.مردوم باهم برادر کشورما نتانسته اند تاکنون به ان دست یازند.ورجیمهای برتر جوی قومی درطول سده هاست که اصلا"نمیخواهنداین مامولرا قسمیکه ضرورت است براورده سازندوبجای ان اتش بغض وکین وبی اتمادی.بدبینی وبی اتفاقی منازعاتملی قومی وقبیلوی وجنگ وخصومت بین یکدیگررا. عمدا"وقصدا"وبطوراشکاراشعله ورمیسازند.وجزاغماض.اغواوفریب مردوم به حیلهای گوناگون بهسیطره جوئ فاشستی واستبدادقبیلوی خودباخودکامگی.ادامه داده وباسرکوبگریهای خونین.این ملیتهای مظلوم وبیدفاع را دربندزنجیرکشیده ازاستعداد.اقتصاد تولیدومنابع سرشارطبعی وازنیروی خلاق انسانی انها ظالمانه وبیرحمانه بهره کشی نموده اند.تاریخ پراشوب وطن ماافغانستان گواهی میدهد ونویسنده این سطورنیزبه این باوراست که وحدت ملی واقعی به نصیحت پدرانه. باوعده های محیلانه وفریبکارانه وباسمبولسازیهای افرادواشخاص بیپایه اجتماعی وملی وغیرشائیسته وه بلی گویان جبون وابنلوقت وباملمع کاریهای میکانیکی وولدینگکاریهای تصنعی ظاهری به شیوه انگریزی ویابه تهدیدویا به تهدیدوبزورنیزه و"شمشیرولشکر"قبیلوی ویا صرفا" باشعار وحرافی هرگزنمیتواندوحدت ملی ایجادگردد.مگرانکه حق وحقوق مساوی وعادلانه وبیدون تبعیض واتیازبرای همه ای اقوام وملیتها بگونه دلسوزانه وواقعا" صادقانه ازطریق تقسیم قدرت سیاسی بطورمشروع متکی به اراده ای مردوم توسط خود مردوم با مفاهمه ومشارکت وسیع همه ملیتها واقوام بصورت مستقیم ازراه انتخاباتودموکراتیک ازطریق محلات بطرف شهرها براساس نفوس وبر مبنای هستی ملیت ها درترکیب جا معه همان ملیت مربوته طبق یک میکانیزم قابل قبول وعملی برای همه اقوام وملیتها درافغانستان درجهت ایجاد وتشکیل یک حاکمیت واحدومستحکم ومستقل ملی ودموکراتیک ودرراستای دموکراتیزه سازی تمامی عرصه ها ونهادهای سیاسی اقتصادی اجتماعی وملی وفرهنکی بخاطردرهم کوبیدن زیربنای فرتوت وروابط ومناسبات کهن سنتی قبیلوی که یکی ازضرورتهای.عینی تاریخی.بویزه دراوضاع واحوال کنونی که ضامن اصلی پیروزیها درهمه عرصه ها ونهادهای سیاسی اقتصادی واجتماعی وملی وفرهنگی درهمچوکشور کثیرلملیت مانند افغانستان.جدا"قابل مطره بوده وکاملا" یک امر حتمی وضروری پنداشت میشودواین مامول بهگونه باید تحقق یابدکه. تادرجهت جلوگیری ازاین اشوب ونفاق وخصومتهای ملی واجتماعی کنونی وبخاطرهمسوئ وهمبستگی ملی واجتماعی وتحکیم استقلال وتمامیت ارضی کشوربه نحو شائسته ای ان موئثرباشد.تاباعث ختم خشونتها ومنازعات ملی وقومی گردیده ودست تجاوز ومداخلات خارج نیزازکشور ما قطع گردد.زمینه ودستاویزی ویابهانه دیگربرای مداخله گران خارجی نیزباقی نماند. وازجانب دیکر به نیازها وبه خواسته ها وبه نارضائتهای ملیتهای باهم برادروجوامع محکوم نیزپاسخهای مثبت وقانع کننده داده شده بتواند.اما.رجیمهای مطلقلعنان مرکزی یک قومی وانحصارگران قدرت سیاسی همیشه ازخواسته های مشروع ملی وازدموکراسی وازازدی وحتی ازپپیشنهادات وانتقادات سالم وسازنده نیزدرین زمینه ها وعرصه های دیگرازخودبیم وجبن نشانداده وتمام تلاشها وسعی خودراعلیه براورده شدن قانونی این نی
ازهای مبرم ملی وعلیه هنوع تحولات ضروری ودموکراتیک به خرچ داده.وبه خرچ میدهد.تاقدرت انحصاری قومی استبدادی بیخطردوام وبقا نموده وحفظگردد.ودراینده ها نیز نسل بانسل دوام نمایدولوکه جامعه قبیلوی باتمام نهادهای کوروجامدان تاابدغیرقابل تحول وتغیرباقی بماند وبکلی راکدوفلج گردد.ا چونکه مناسبات کهن وتمامی نهادهای کوروبسته جامعه سنتی قبیلوی یگانه حامی وحمایتگر حاکمیتها ی استبداد ی رجیمهای قبیلوی بشماررفته وازطریق فرهنگ کوروسنتی ان نبزمشروعیت میگیرد.ومتقابلااین نهادهاازطریق حاکمیت استبدادی رجیم قبیلوی نیزبه شدت حمایت میگرددوبه حمایت یکدیگرزنده گی نموده وبه دام بقای خودادامه میدهند. واما برعکس دمو کراسی وارشهای ترقی خواهانه ان بهترین اله سرکوبی این مناسبات فرتوت وبنیادهای بسته وجامد وغیرقابل تحول جامعه قبیلوی عنعنوی سنتی شمرده میشود.که توسط عقبگرایان وفاشسم قبیلوی
ازان بشدت جلوگیری بعمل میایدولبه تیز فرهنگ ازادمدنی ومترقی .تمامی موانع وبندشهای بازدارنده روندتحولی وتکاملی راکه درمناسبات ورابط کهن جامعه قبیلوی سنتی فیئدالی وماقبل فیئدالی ونیمه فیئدالی سدمیگردد.ازهم تارومارمیکندوقدرت مطلقه انرا تهدید میکندوبالاخره ازهم میپاشد.وراه را بسوی تکامل وتولیدوپیشرفت وتمدن وترقی صاف وهموارمیسازد.واین یک روش موئثری است که حکام مستبدوانحصرگران قدرت را با تخت وتاج ان متکی به قدرت لایزال مردمی ازراهای دموکراتیک وپارالمانی میتواند به زیربکشد.وبدینوسیله وسرانجام حاکمیت ملی ودموکراتیک را بجای حاکمیت ورجیمهای قومگرا ونجادپرست ومستبدغیرملی وغیرمشروع.به اسانی مستقر سازد.ایعنی انحصارگران قدرت سیاسی قومی همانطوریکه ازایجادوحدت ملی ازدموکراسی.ازادی وخواسته هاونیازهای ملی بیم دارند.ازازادی بیان ومطبوعات وازانتقادات وپیشنهادات سالم ووارد وسازنده نیزبیم نشانداده وبرایشان سخت وحشت انگیزاست.ازانتقادکننده بدمیبرندوبدیده نفرت مینگرندوحصله شنیدن انتقادرا ندارندویاانتقادرااصلا" یک عمل تخریبی میدانند.چونکه انتقادات نظریات وپیشنهادات خلاق اصلا"با اهدف شئنیسم وحاکمیت مرکزی مستبدوانحصارگران قدرت سیاسی قومی عمیقا"درتضاداست. درحالیکه شنیدن حوصله مندانه انتقاد.چه که ان سالم وسازنده باشدویا تخریب امیز.مفیدباشدویامضر.درهرحالت بایدمسئولین انعمیقا"متوجه بوده وباارایه پاسخهای مثبت.قانع کننده ورهنموددهنده واگاه کننده که یگانه ضامن اصلی جلوگیری ازاشتباحات وانحرافات وازراست رویها وکجرویها.تلقی میگردد بایدمسئلانه ومدبرانه انراادا نمایند.امابرعکس بسادیده شده نتنهاپاسخ درست وروشن داده نمیشودبلکه باعصبانیت وباخشونت قبیلوی برخورددکتاتورمابانه وغیراقلانی صورت گرفته وانتقادکننده به عنوان ضدوحدت ملی ویا ویاوابسته بیه یک کشورخارجی متهم میگردد.وحتی تحت تعقیب وتهدیدقرارگرفته ویانیست ونابودمیگرددویابه پلانهای تصفیه قومی مواجه ساخته میشودویاهم بکدام توطیه ودسیسه دیگرمبتلا ساخته میشود.که به اثران بالاخره هیچ کس جرئت انرا پیداکرده نمیتواندکه ازادانه نظریات وپیشنهادات وانتقادات خودرا به یک مرجع ارایه نمایدوبه این ترتیب انتقادکننده از یکطرف به یک عنصرپرعقده.ما یوس وبی اعتمادوحتی ازموضع دوستی به دشمنی تبدیل گردیده وازجانب دیگربه سیل ناراضین میپیوندت ومعضلات وبحرانهای برزگ دیگری را درهر سطحی که باشدیعنی ملی.اجتماعی وسیاسی ویا حزبی و...میتواند ایجادنماید.یا همبه گوشه گیری وانزواروی می اورد ویا هم به سیل اسدبدادپزیرتبدیل میشود.که اینگونه روشهای مطلقلعنانی کشش به سوی مرکزیت وضددموکراتیک ورفتارهای قبیله سالاری در واقع از بهترین نوع از سرکوبگری که برای حکام یکه تازمیدان وسیع داده که اومیتواند به اجرای هرنوع جنایت وفجایع واستبدادی که دلش بخواهدکام لل اختیاروباصلاحیتهای بی حصاربالای جامعیه محکوم تعمیل نماید. وبه این ترتیب بستراستبدادپزیری وپرستیدن مستبدرا بیشترازپیش زمینه سازی مینماید.بنا"بادرنظرداشت سخنان دانشمندمحترم اقای دای فولادی باید اذعان داشت که:"تریخ جامعه قبیلوی سنتی .تاریخ ستمپرستی وستمپزیری است...ایمان داشتن به خرافات کهن قبیلوی وخرافه پرستی میراثی بجای دین وپذیده های سنتی عقبگرائ...دشمنی با تولیدوتکامل...ایمان نداشتن به قدرت اجتماعی منتظرنشستن واستمداد جستن ازابهامات ویا انتظارمنفی برای امدن" منجی"ازبیرون.مخالفت با مستبد اما پرستیدن استبداد...ورقابتهای خصمانه فرد بافردووفردباجمع وبرعکس...انتقام فردی ازجمع وهم انتام جمع ازفردوصدها پدیده اجتماعی دیگری که هم معلول استبداداندوهم علت استبداد..."ا{افغانستان:قلمرواستبدادص 747}.رجیم قومگرای کنونی که بااین نوع وحدت ملی میکانیکی وانهم نهایت لرزان وشکننده که انرا برپایه خونریزیها وبه ذریعه نسل کشیهای بیشمار تاریخی بدست اورده اندبرای فریب خودواغوای دیگران.اوحامیان خودبه نمایش گذاشته اند.درواقع وسیله ای است برای فرونشاندن عطش خون زمامداران مستبدوحلقات فاشستی ان که درزیرچوشش به اصطلاح حفظ وحدت ملی برای سرکوب ملیتهای حق طلب وعدالتخواه تحت عنوان به اصطلاه{یاغی وباغی وتجزیه طلب}.که بهترین وسیله وبهانه ای برای سرکوبگری است زمینه سازی نموده پاشنه های اهنین بیگا نگانرا برفرق ملیتهای مظلوم ما بکوبندوازجانب دیگردرجهت تنفیذوتحقق اندیشه های سیه فاشستی ودوام وبقای نظام استبدادی وحفظ نهادهای سنتی قبیلوی ان.شرائط مساعد ومناسبی را فراهم اورندوحتی اگرضرورت افتد.بایدهم خون بدهند وهم خون بریزند.ا وبگونه اسلاف "وبابا های"خودمشی فاشستی سنتی قبیلوی راطورخدشه ناپزیرتعقیب نمایندکه درواقیعت امراین روش یک عملکردفاسشتی خطرناکی بوده که یکی ازقانونمندیهای جامعه قبیلویرابه نحودرست ان بیان مینماید.واین یگانه" وحدت ملی میکانیکی" است که با مقوله"اقلیت واکثریت"؟.اباشمشیرولشکر جامعه قبیله وی متکی برانیروی اجنبی بایدحفظ گردد.ا یعنی ریشه های اصلی ادامه جنگ وخونریزی وسرکوب به اصطلاح"اقلیتهای ملی"؟.ا بخاطرتطبیق همان پلانها واندیشه هاوروشهای اسلاف شان درگذشته است.بهاین مفهوم که برترجویان فاشست اصلا" بحل مسئله ملی ازطریق اشتراک فعال سیاسی جوامع محکوم هیچگونه باورندارندواساسا"درنیت واندیشه شان نیست واین تنشها وخصومتهاوخونریزیها بخاطرتحقق اهداف شوم اهداف فاشست احمدشاه ابدالی .امیرعبدالرحمان خانی.نادرخانی.ظاهرخانی.وزیرمحممدگل خانی.هاشم خانی وداود خانی وسایرزمامداران فاشست خاندانی وقاتل وجانی ده هه های اخیرومستبدین بعدی انست که تا کنون ادامه دارد.که بمثابه ایجادگرپدیده خونبارانحصارسیاسی قدرت قومی رجیم حاکم در همچو جوامع رابه نمایش میگزارد.که باایجادچنان یک شرائط ذیق وخفقان اور بعدا"زمینه سرکوب خونین ملیتهای مظلوم وبیدفاع رابااستفاده ازهمان سلاح کهنه وزنگزده فاشست قبیلوی تحت عنوان به اصطلاح"تجزیه طلب یاغی وباغی وجدائ طلب .ا؟"مساعدنموده وازاین وحدت ملی میکانیکی که درعمل اصلا" چیزی بنام وحدت ملی وجودندارد.با خونریزیهای فراوان وباجاریسازی حمام خون تااخرین رمق حیات دفاع وحراست نموده وجنایات بس بزرگ وهولناک ونا بخشودنی تاریخی را مرتکب میشوند.واین درحالیست که هیچ قوم وطائیفه درافغانستان نمیتواند به تنهائ حاکمیت یک قومی را به سائیراقوام تحمیل نماید وحکمرانی کندوهیچ قوم به تنهائ خود نمیتواند دعوای اکثریت نماید.وموجودیت وهستی عینی سائیر اقوام را که درواقع به مثابه یک قدرت عظیم وبالقوه اجتماعی وخارج ازذهن واراده قوم حاکم است.اغماض نماید. وحرف اساسی درانجاست که اصلا" هستی وموجودیت عینی این قدرت عظیم اجتماعی را تحمل کرده نمیتواند.ومنحیث یک واقعیت در ترکیب جامعه انرا نمیپزیرد.ا وانحصارگران قدرت سیاسی قومی ازگرفتن سهم وحقوق مساوی ومشارکت عادلانه ومشروع وقانونی وکاملا"دموکراتیک سایر ملیتها درقدرت وحاکمیت سیاسی که یگانه راه جلوگیری ازتنشهای اتینکی وخصومتها ومنازعات ملی واجتماعی وضامن اصلی ایجادوحدت ملی واقعی بجای وحدت میکانیکی پنداشته میشود.ازان جبن وبیم نشان میدهند.اوبهاین ترتیب طوراگاهانه برعلیه رشدوتکامل جامعه قار گرفته وانرادوباره به قهقراوبه عقبگرائ سوقداده ازمناسبات کهن وازنهادهای کور وبسته جامعه سنتی قبی بخاطرحفظ ارث وازوانحصارقدرت وحاکمیت سیاسی اتنیکی خود.دفاع وحراست مینمایند.ا اقای دایفولادی تحلیلگرورزیده.ازعدم موجودیت وحدت ملی واقعی وبودن همچووحدت که برپایه خصومت ودشمنی وخنریزی استوارباشد.نبودن انرا وایجادمجدد ودت ملی واقعی را بامشارکت تمام ملیتها در"ص10"کتابخود چنین ارزیابی مینماید:"وحدت ملی نیز مبرم به اگاهی وشناخت سیاسی جوامع دارد که بایددرتقسیم قدرت سیاسی سهیم شوند. اگرتقسیم قدرت ازطریق سهمگیری جوامع درنظام سیاسی به معنای به"خطرافتیدن وحدت ملی". است بگذاریمکه این وحدت ملی نه تنها به خطر بافتد.بلکه بایدازبنیادبرافتدتابجای ان وحدت ملی خلق گردد که ازنیروی فکری اجتماعی وفرهنگی واقتصادی تمامی جوامع بهره مند بوده وبرای حفظ ان نه تنها به لشکروخونریزی وارضای قانونمندی"عطش"خون ضرورت نباشد.بلکه باسهمگیری جوامع درنهادسیاسی کلیه نهادهای دیگرجوامع. با تکامل خویش تمرکزسالم قدرت رادرنهادسیاسی بمنظوراستحکام وحدت ملی باعث شود..." مشی فاشستی حلقات قوگرای رجیم کنونی چنان وحشت اوراست که دودهه فجاعی اخیررا دوباره درذهن ادم تداعی مینماید:یعنی دهشت افگنی ها.قتل وغارتهاونسلکشیهای وحشیانه ای دهه های اخیری درکشور.وبه تعقیب ان تصفیه های قومی ولجام گسیختگی ها
بیبندوباریها ویکه تازیها .ترویج تنفیذ ودخول سازی اندیشه فاشسم سنتی قبیلوی بطور اگاهانه درتمام نهادهای سیاسی.اقتصادی اتماعی وفرهنگی جامعه وکنارزدن وبه حاشیه راندن ملیتهای محروم وتحت استبداد ازمقامت رهبری کننده سیا سی نظامی وکنارامدن مبقامت رهبری رجیم کنونی با پیوندهای گوناگون انها باپاکستان وبازنمودن باب مذاکرات باوحشیترین تروریستهای مذدورپاکستانی بنام طالبان"تحت عنوان نیمه "طالب".ا؟ که از{ترمنالوجیهای خاص اقایی کرزی رئیس جمهور است که به پیروی از اندیشه" طالبانیسم سازی"پرویزمشررف رئس جمهور مستعفی پاکستان که برای به قدرت رساندن مجددطابان تااخرین قدرت تلاش ورزید}که شاید به زعم شان" بالا تنه ان طالب پائین طنه ان نیمه طالب باشد.ا؟}ومسلح نمودن مجدد مناطق جنوبی وسرحدی تحت نام" اربکی"یاملیشه سازی که هیچگونه تضمینی درزمینه اینکه این ملیشه ها مانند گذشته ها بازهم ایا به نفع پاکستان ایا موضعگیری نمینمایند؟ ودراینده ازاین اقدام مبهم.وترفندی اززیرکاسه یک نیم کاسه دیگری نهفته نیست؟وایا یک تکرارزورازمائ مجدد دیگری با این ملیتهای خلع سلاح شده وبی دفاع صفحات شمال تحت عنوان" حفظ وحدت ملی".ا؟اما ضد وحدت ملی ومصالح ملی واستقلال وتمامیت ارضی کشور. بازهم یک بازی جدیدسیاسی دیگری را براه انداخته وایا جویهای خن دیگریرا جاری نمیسازند؟.اهمه اینها سوئلاتی اند که ایندهرا تاریک نشان میدهد وتکرار همان فجاعئ خواهد بود که" هنوزدامنه ان ختم نگردیده ورنگ خون سرخ شهیدان وگلگون کفنان راه ازادی ودموکراسی درخیابانهای کابل ودرسراسرکشورما بی شمار ریخته وهنوز لکه های سرخ ان دردرو دیوار ودرخت وسنگ وچوب دشت وصحراودره این سرزمین ماتم زده ومصیبت دیده وخون چکان وداغدیده ما نخشکیده است وحتی خون در بدن واشک در چشم یتیم وبیوه وپیر وجوان این دیار سوخته وبرباد رفته ما.دیگر خشکیده است ا.که در همچو حالات باز هم اگر میخواهند فجایع دودهه قبل رادوباره احیا وجنات بس بزرگی ونا بخشودنی تاریخی رادراین زمینه مر تگب گردند. وبازهم بی شرمانه نام این بربادیهای هستی سوز رادفاع ا"زوحدت ملی" بگذارند.ا؟ که ابدا "چو نین مباد.اا.که اینپلانهای شوم همان وحدت ملی دوران یکه تازی حفیظ الا ی امین را به ذهن انسان تداعی مینماید که:برادر بزرگش عبدالا امین روزی مردم شریف پغمانرا جمع نموده تح عنوان" دفاع ازانقلاب ثور"برای نسلکشی ملیت شریف هزاره دربامیان اعزام میکرد شعارداده بودکه:"سرمردوم هزاره ازما ومال وناموس شا ن ازان شما.ا" واین همان شعارها واندیشه های شوم وعملکرد های فاشستی امیرعبدرحمان خوانی است که توسط اسلافش به شمشیرو لشکر باید بالای مدوم تحمیل گردد.وبهاین ترتیب تحت عنوان وحدت ملی .این ملیتها قتل وغارت شوند هویت ملی وفرهنگ ملی وتمامی نهادهای اقتصادی واجتماعی انها نیست ونابودگرددوهست وبوداین جامعه چوروچپاول وغارت گردد.ودراین سرزمین جنگزده وزمین سوخته که نه زراعت است ونه تولید. نه اقتصادمانده ونه هم تحرک اقتصادی وهمه عرصه ها خاموش ومغموم وافسرده وهمه نهادها راکدوکوروبسته وبدترازدوره امیر عبدالرحمان خان که حتی به قول موئرخ شهیروطن فیض محممد کاتب در"سرگین اسپان شان"دانه جو وجواری هم نمانده باشد که برای امرارمعشیت خود کسی بچیند.اموصوف به کتابسراج اتواریخ" ص228" خودازقول امیرعبدالرحمان چنین مینویسد":مردومیکه درقرب وجوارعسکرگاه مسکن وماوای دارند.ازادانه ازین سرگین اسپان دانه جووجواریراکبوتراسا چیده روز میگزرانند وزراعت هرگز نکرده اند"زمین که بمثابه عمدهترین وسیله تولیدزیرپای مواشی کوچیها پیمال وبه چراگاه ها تبدیل شده باشد ویا بزور غصب گردیده وتمامی نهادها وبویزه اهرمهای اقتصادی وهست وبودان جامعه غارت شده باشد ازکجاوچقسم زراعت و تولید نماید؟.ا دراینجا به وضاحت میبینیم که ازدیدگاه فاشسم قبیلوی.تحقق اندیشه فاسد برترجوئ ونجاد پرستی باید به قیمت خون ونابودی تمامی هست وبود این ملیتها متکی برپایه ملیتاریستی ونظامیگری وبسیج وتجهیزیک قوم بر علیه قوم دیگر تحقق یابد.اکه البته این ارزو وارمانهای شوم را همانطوریکه زمامداران مستبدباخودبگوربردنددیگران نیزباپیروی ازاین اندیشه فاسدبالاخره انرا باخود بگور خواهندبرد.ا ححسن پیمان...نیو یارک
جنوری 2009
.......ادامه دارد ....
Geen opmerkingen:
Een reactie posten