حامد شفایی نورمند
تــرکــان و زبــان فـارسـی
درشمارهً پنجم سال جاری نشریهً نی, مطلب جالبی را بقلم محترم برمک خراسانی با عنوان زبان و مسئله ملی در افغانستان خواندم. آقای خراسانی مقاله اش را بسیار خوب و محققانه نوشته است, اما یک موضوع عمداً ویا سهواً نادرست آماده است, وآن تاجیک خواندن سلاطین غوری است. آقای برمک نوشته اند: (زبان و ادب فارسی در دوره حکمرانی شـاهان غـوري که تاجيک تبار و دری زبان بودند، در هـند رونق بيشـتر يافـت). تا آنجا که این حقیر تاریخ افغانستان و منطقه را مطالعه کرده ام، سلسله غوریان ترک بوده اند نه تاجیک. غوریان نیز مانند غزنویان زبان فارسی را در قلمرو وسیع خویش رونق دادند و به مرور زمان طی قرون متمادی باعث شد که زبان مادری خویش را از دست داده و فارسی جای گزین آن گردد. غوریان و هزاره ها یکی بوده اند. مورخ شهیر کشورما, مرحوم محمد صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر صفحه 29 در مورد سلسله غوریان می نویسند: ( درسده دوازدهم دولت غزنوی بدست امرای غوری که از هزاره جات کنونی برخاسته بودند منقرض گردید اما اینان هم بزودی مانند اسلاف شان راه فتوحات آسان را درهند درپیش گرفتند و درنتیجه خراسان بدست دولت دیگری از نژاد ترک با عنوان خوارزمشاهیان افتاد). آقای فرهنگ در اینجا دو موضوع را روشن می سازد. اول اینکه امرای غوری از هزاره جات بوده اند و دوم اینکه غوریان ترک بودند. بنا به تحقیقات کافی که صورت گرفته است هزاره ها نیز ترکی و مغولی تبار اند. نقش ترکان در توسعه دین مقدس اسلام و در پیدایش و گسترش زبان فارسی بسیار مهم بوده است. در دوره خراسان اغلب پادشاهان سرزمین وسیع ماوراءالنهر, افغانستان , ایران , بخشی وسیع از هند, ترک بودند. سلسله غزنویان, غوریان, خوارزمشاهیان, سلجوقیان, تیموریان, بابریان, ایلخانان , نادر قلی افشار, قاجاریان, صفویان, عثمانیان همه ترک و مغول بودند که گهگاهی دامنهً حکومت شان از هندوستان تا مصر کشانده می شد. نقش آنان در دفاع از اسلام در برابر نیروهای مسیحی در جنگهای صلیبی تعیین کننده بوده است. مردم هند اغلب بدست همین ترکان مسلمان شدند, که ملت پاکستان و بنگلادش تاریخ خودشان را به امرای غوری ربط می دهند. همچنین امپراتوری روم شرقی بدست همین ترکان مسلمان سقوط کرد. جالب اینجاست که آنان با اینکه زبان ترکی, زبان مادری شان بوده است, اما در قلمرو خود زبان فارسی را رسمیت دادند. دربارغزنویان و غوریان و بابریان پر از شعرا و نویسندگان فارسی زبان بود. شاید همین امر باعث شده باشد که امروزه ایماقها و هزاره ها فارسی, زبان مادری شان شده است. یک مطلب معتبردیگری را چندی قبل در سایت انترنت خواندم که ثابت می سازد غوریان هزاره بوده و ایماقها و هزاره ها از یک قوم می باشند. در تاریخ اول ماه جون 2004 مطلب جالبی را در سایت فارسی بی بی سی با عنوان بازیگر هالیوود "شاهزاده افغان" است، خواندم که خبر داده بود هنرپیشه امریکایی آقای اسکات راینر از نوادگان جوسیا هارلن است. او بتازگی خبر شده است که جوسیا هارلن جد وی, اولین امریکایی بوده که به افغانستان سفر کرده و لقب شاهزاده غوری را بدست آورده است. او زمانی از این موضوع با خبر شد که آقای بن مکنینتایر کتابی را در باره اجدادی آقای راینر نوشته است. بنقل از سایت بی بی سی دقیقا چنین آماده است : ( جد هنر پیشه هالیوود آقای اسکات راینر بنام جوسیا هارلن با هزاره های افغانستان در شاهزاده نشین غور بخصوص رفیع بیگ شاهزاده وقت غور قرار دادی را به امضا رسانید که به موجب آن هارلن به رفیع بیگ کمک می کند تا در جنگ بر رقیب همسایه اش پیروز شود و در عوض او و اولادش لقب همیشگی شاهزاده غور را کسب می کنند. جوسیا هارلن در قرن 19 وارد افغانستان شد و در امور نظامی مهارت داشت و امیر دوست محمد خان او را به عنوان فرمانده ارتش افغانستان استخدام نمود و در سال 1939 دوست محمد خان از هارلن می خواهد تا به جنگ شاهزاده ای در آن سوی کوههای هندوکش برود و در این ماجرا است که هارلن با هزاره ها و بخصوص رفیع بیگ شاهزاده وقت غور این قرار داد را امضا می کند. سایت فارسی بی بی سی اول ماه جون 2004 ). متاسفانه در افغانستان بنا بر تعصب افراطی نژادی, در چند قرن اخیر کوشش شده است که هویتهای ملی اقلیتهای قومی محو شود. چنانکه دیده شد طالبان چگونه بتهای بامیان را که یکی از 7 بنای بزرگ تاریخی جهان محسوب می شدند و افتخار کل ملت متمدن افغانستان بود, نا بود ساختند. این بت ها را مسلمانان صدر اسلام که بسیار جدیتر از مسلمانان امروزی در امور اسلامی بودند, تخریب نکردند و 1800 سال استوار باقی ماندند؛ اما درعصری نابود شدند که اوج شکوفایی و مدنیت است . سلطان محمود غزنوی که با یورشهای مکررش به غور, مردم آن جا را مسلمان کرد , آثار تاریخی آنجا را تخریب نکرد. مردم غور پیش از حملات سلطان محمود اغلب مسلمان نبودند و با حملات و کشتارهای بی رحمانهً سلطان محمود، مردم آن مسلمان شدند و شاید همین مسئله باعث شد که غوریان از غزنویان انتقام بگیرند. سلسله غزنویان توسط غوریان منقرض گردد و شهر زیبا و فرهنگی غزنی با تمام آثارش نابود شود. در هر صورت تعصبات افراطی قومی در افغانستان باعث شده است که حقایق تاریخی صادقانه درج تاریخ نشود. ما برای جستجوی واقعیتها مجبوریم تاریخ کشورهای همسایه و منطقه را مطالعه کنیم و حقایق را بیابیم. در تاریخ هندوستان و پاکستان بسیار روشن آمده است که غوریان ترک بوده اند. در جای دیگر خواندم که غوریان ترک و مغول بودند. نمی دانم آقای برمک که مقاله اش بسیار جامع و علمی نوشته شده است، چرا غوریان ترک را تاجیک تبار نوشته اند؟ من در اینجا منابع بسیار معتبری دیگری را که در تاریخ هندوستان در انترنت به زبان انگلیسی می باشند آورده ام تا خوانندگان عزیز برای مطالعه بیشتر به آنجا مراجعه نمایند. http://www.geocities.com/somasushma/ghori.html در حدود 1140 غوریان که ترک و مغول بودند http://www.geocities.com/narenp/history/history/fighters.htm اشغال هند توسط ترکان The Turkish Invasion (1000 AD � 1206 AD) http://www.geocities.com/ajayvasani/historyofmedievalindia-turks.htm Muhammad of Ghur, Ghuri (a Turk) attaked to India http://www.hinduschools.org/History/1000-1857CE.php خیلی از نویسندگان افغانی و خارجی متاسفانه بدون تعمق و تحقیق به تقلید از دیگری چیزهای را بدون پایه و اساس می نویسند و بطور نا صحیح اشاعه می بایند. یکی از این موضوعات وجود زبانهای مختلف در افغانستان است. اغلب نویسندگان داخلی و خارجی نوشته اند که در افغانستان بیش از 30 زبان وجود دارد. این درست نیست. در افغانستان کمتر از 10 زبان وجود دارند و این زبانها دارای لهجه های مختلف اند. نباید لهجه ها را با زبان اشتباه گرفت. مثلا در زبان دری، لهجهً هراتی, هزاره گی, کابلی, شمالی, قندهاری و غیره وجود دارد, ولی تمام اینها زبان دری هستند. مطلب دیگر اینکه بعضی از مترجمین به مقامهای رسمی فنلند به خاطر منافع شخصی خود گفته اند که زبان دری و زبان فارسی دو زبان جدا و مستقل اند. در حالیکه اینطور نیست. کسانی که تاریخ ادبیات فارسی را خوانده باشند می دانند که دری زبان فارسی نوین است که در زمان طاهریان و صفاریان مقدمات آن آماده شد و در زمان سامانیان رسمیت یافت. تمام شعرای بزرگ فارسی مانند رودکی, فردوسی, مولانا, سعدی, حافظ, علامه اقبال, بیدل, ناصر خسرو, ابن سینا, سنایی, عمر خیام, بابا طاهر و غیره به زبان دری شعر سروده اند. در حالیکه زبان یک بخش مهمی از فرهنگ است و اهمیت آن به اندازه ای است که زبان را جدا از فرهنگ می نویسند و بسیار دیده شده است که نویسندگان نوشته اند "زبان و فرهنگ" . فرهنگ در حقیقت وسیله ای است برای روابط و دوستی و نزدیک شدن ملتها بایک دیگر و عبارت است ازتولیدات و ارزشها و هنجارهای مردم یک جامعه؛ در کشورهای ایران, افغانستان و تاجیکستان یک زبان به سه نام جداگانه فارسی, دری و تاجیکی نام گرفته است و انگیزه اصلی آن برخورد سیاسی این سه کشور با قضیه زبان فارسی بوده است. در حالیکه هر سه آن یک زبان است و می تواند گویندگان آنرا باهم نزدیک بسازد, متآسفانه مسئله زبان در این سه کشور, از قالب فرهنگ خارج شده و بو و رنگ سیاسی را بخود گرفته است. این شیوه نتنها که مردم این منطقه را باهم نزدیک نمی کند بلکه بر فاصله آنها هر روز می افزاید.نقل از سایت کانون توسعه وتعاون افغانستان
تــرکــان و زبــان فـارسـی
درشمارهً پنجم سال جاری نشریهً نی, مطلب جالبی را بقلم محترم برمک خراسانی با عنوان زبان و مسئله ملی در افغانستان خواندم. آقای خراسانی مقاله اش را بسیار خوب و محققانه نوشته است, اما یک موضوع عمداً ویا سهواً نادرست آماده است, وآن تاجیک خواندن سلاطین غوری است. آقای برمک نوشته اند: (زبان و ادب فارسی در دوره حکمرانی شـاهان غـوري که تاجيک تبار و دری زبان بودند، در هـند رونق بيشـتر يافـت). تا آنجا که این حقیر تاریخ افغانستان و منطقه را مطالعه کرده ام، سلسله غوریان ترک بوده اند نه تاجیک. غوریان نیز مانند غزنویان زبان فارسی را در قلمرو وسیع خویش رونق دادند و به مرور زمان طی قرون متمادی باعث شد که زبان مادری خویش را از دست داده و فارسی جای گزین آن گردد. غوریان و هزاره ها یکی بوده اند. مورخ شهیر کشورما, مرحوم محمد صدیق فرهنگ در کتاب افغانستان در پنج قرن اخیر صفحه 29 در مورد سلسله غوریان می نویسند: ( درسده دوازدهم دولت غزنوی بدست امرای غوری که از هزاره جات کنونی برخاسته بودند منقرض گردید اما اینان هم بزودی مانند اسلاف شان راه فتوحات آسان را درهند درپیش گرفتند و درنتیجه خراسان بدست دولت دیگری از نژاد ترک با عنوان خوارزمشاهیان افتاد). آقای فرهنگ در اینجا دو موضوع را روشن می سازد. اول اینکه امرای غوری از هزاره جات بوده اند و دوم اینکه غوریان ترک بودند. بنا به تحقیقات کافی که صورت گرفته است هزاره ها نیز ترکی و مغولی تبار اند. نقش ترکان در توسعه دین مقدس اسلام و در پیدایش و گسترش زبان فارسی بسیار مهم بوده است. در دوره خراسان اغلب پادشاهان سرزمین وسیع ماوراءالنهر, افغانستان , ایران , بخشی وسیع از هند, ترک بودند. سلسله غزنویان, غوریان, خوارزمشاهیان, سلجوقیان, تیموریان, بابریان, ایلخانان , نادر قلی افشار, قاجاریان, صفویان, عثمانیان همه ترک و مغول بودند که گهگاهی دامنهً حکومت شان از هندوستان تا مصر کشانده می شد. نقش آنان در دفاع از اسلام در برابر نیروهای مسیحی در جنگهای صلیبی تعیین کننده بوده است. مردم هند اغلب بدست همین ترکان مسلمان شدند, که ملت پاکستان و بنگلادش تاریخ خودشان را به امرای غوری ربط می دهند. همچنین امپراتوری روم شرقی بدست همین ترکان مسلمان سقوط کرد. جالب اینجاست که آنان با اینکه زبان ترکی, زبان مادری شان بوده است, اما در قلمرو خود زبان فارسی را رسمیت دادند. دربارغزنویان و غوریان و بابریان پر از شعرا و نویسندگان فارسی زبان بود. شاید همین امر باعث شده باشد که امروزه ایماقها و هزاره ها فارسی, زبان مادری شان شده است. یک مطلب معتبردیگری را چندی قبل در سایت انترنت خواندم که ثابت می سازد غوریان هزاره بوده و ایماقها و هزاره ها از یک قوم می باشند. در تاریخ اول ماه جون 2004 مطلب جالبی را در سایت فارسی بی بی سی با عنوان بازیگر هالیوود "شاهزاده افغان" است، خواندم که خبر داده بود هنرپیشه امریکایی آقای اسکات راینر از نوادگان جوسیا هارلن است. او بتازگی خبر شده است که جوسیا هارلن جد وی, اولین امریکایی بوده که به افغانستان سفر کرده و لقب شاهزاده غوری را بدست آورده است. او زمانی از این موضوع با خبر شد که آقای بن مکنینتایر کتابی را در باره اجدادی آقای راینر نوشته است. بنقل از سایت بی بی سی دقیقا چنین آماده است : ( جد هنر پیشه هالیوود آقای اسکات راینر بنام جوسیا هارلن با هزاره های افغانستان در شاهزاده نشین غور بخصوص رفیع بیگ شاهزاده وقت غور قرار دادی را به امضا رسانید که به موجب آن هارلن به رفیع بیگ کمک می کند تا در جنگ بر رقیب همسایه اش پیروز شود و در عوض او و اولادش لقب همیشگی شاهزاده غور را کسب می کنند. جوسیا هارلن در قرن 19 وارد افغانستان شد و در امور نظامی مهارت داشت و امیر دوست محمد خان او را به عنوان فرمانده ارتش افغانستان استخدام نمود و در سال 1939 دوست محمد خان از هارلن می خواهد تا به جنگ شاهزاده ای در آن سوی کوههای هندوکش برود و در این ماجرا است که هارلن با هزاره ها و بخصوص رفیع بیگ شاهزاده وقت غور این قرار داد را امضا می کند. سایت فارسی بی بی سی اول ماه جون 2004 ). متاسفانه در افغانستان بنا بر تعصب افراطی نژادی, در چند قرن اخیر کوشش شده است که هویتهای ملی اقلیتهای قومی محو شود. چنانکه دیده شد طالبان چگونه بتهای بامیان را که یکی از 7 بنای بزرگ تاریخی جهان محسوب می شدند و افتخار کل ملت متمدن افغانستان بود, نا بود ساختند. این بت ها را مسلمانان صدر اسلام که بسیار جدیتر از مسلمانان امروزی در امور اسلامی بودند, تخریب نکردند و 1800 سال استوار باقی ماندند؛ اما درعصری نابود شدند که اوج شکوفایی و مدنیت است . سلطان محمود غزنوی که با یورشهای مکررش به غور, مردم آن جا را مسلمان کرد , آثار تاریخی آنجا را تخریب نکرد. مردم غور پیش از حملات سلطان محمود اغلب مسلمان نبودند و با حملات و کشتارهای بی رحمانهً سلطان محمود، مردم آن مسلمان شدند و شاید همین مسئله باعث شد که غوریان از غزنویان انتقام بگیرند. سلسله غزنویان توسط غوریان منقرض گردد و شهر زیبا و فرهنگی غزنی با تمام آثارش نابود شود. در هر صورت تعصبات افراطی قومی در افغانستان باعث شده است که حقایق تاریخی صادقانه درج تاریخ نشود. ما برای جستجوی واقعیتها مجبوریم تاریخ کشورهای همسایه و منطقه را مطالعه کنیم و حقایق را بیابیم. در تاریخ هندوستان و پاکستان بسیار روشن آمده است که غوریان ترک بوده اند. در جای دیگر خواندم که غوریان ترک و مغول بودند. نمی دانم آقای برمک که مقاله اش بسیار جامع و علمی نوشته شده است، چرا غوریان ترک را تاجیک تبار نوشته اند؟ من در اینجا منابع بسیار معتبری دیگری را که در تاریخ هندوستان در انترنت به زبان انگلیسی می باشند آورده ام تا خوانندگان عزیز برای مطالعه بیشتر به آنجا مراجعه نمایند. http://www.geocities.com/somasushma/ghori.html در حدود 1140 غوریان که ترک و مغول بودند http://www.geocities.com/narenp/history/history/fighters.htm اشغال هند توسط ترکان The Turkish Invasion (1000 AD � 1206 AD) http://www.geocities.com/ajayvasani/historyofmedievalindia-turks.htm Muhammad of Ghur, Ghuri (a Turk) attaked to India http://www.hinduschools.org/History/1000-1857CE.php خیلی از نویسندگان افغانی و خارجی متاسفانه بدون تعمق و تحقیق به تقلید از دیگری چیزهای را بدون پایه و اساس می نویسند و بطور نا صحیح اشاعه می بایند. یکی از این موضوعات وجود زبانهای مختلف در افغانستان است. اغلب نویسندگان داخلی و خارجی نوشته اند که در افغانستان بیش از 30 زبان وجود دارد. این درست نیست. در افغانستان کمتر از 10 زبان وجود دارند و این زبانها دارای لهجه های مختلف اند. نباید لهجه ها را با زبان اشتباه گرفت. مثلا در زبان دری، لهجهً هراتی, هزاره گی, کابلی, شمالی, قندهاری و غیره وجود دارد, ولی تمام اینها زبان دری هستند. مطلب دیگر اینکه بعضی از مترجمین به مقامهای رسمی فنلند به خاطر منافع شخصی خود گفته اند که زبان دری و زبان فارسی دو زبان جدا و مستقل اند. در حالیکه اینطور نیست. کسانی که تاریخ ادبیات فارسی را خوانده باشند می دانند که دری زبان فارسی نوین است که در زمان طاهریان و صفاریان مقدمات آن آماده شد و در زمان سامانیان رسمیت یافت. تمام شعرای بزرگ فارسی مانند رودکی, فردوسی, مولانا, سعدی, حافظ, علامه اقبال, بیدل, ناصر خسرو, ابن سینا, سنایی, عمر خیام, بابا طاهر و غیره به زبان دری شعر سروده اند. در حالیکه زبان یک بخش مهمی از فرهنگ است و اهمیت آن به اندازه ای است که زبان را جدا از فرهنگ می نویسند و بسیار دیده شده است که نویسندگان نوشته اند "زبان و فرهنگ" . فرهنگ در حقیقت وسیله ای است برای روابط و دوستی و نزدیک شدن ملتها بایک دیگر و عبارت است ازتولیدات و ارزشها و هنجارهای مردم یک جامعه؛ در کشورهای ایران, افغانستان و تاجیکستان یک زبان به سه نام جداگانه فارسی, دری و تاجیکی نام گرفته است و انگیزه اصلی آن برخورد سیاسی این سه کشور با قضیه زبان فارسی بوده است. در حالیکه هر سه آن یک زبان است و می تواند گویندگان آنرا باهم نزدیک بسازد, متآسفانه مسئله زبان در این سه کشور, از قالب فرهنگ خارج شده و بو و رنگ سیاسی را بخود گرفته است. این شیوه نتنها که مردم این منطقه را باهم نزدیک نمی کند بلکه بر فاصله آنها هر روز می افزاید.نقل از سایت کانون توسعه وتعاون افغانستان