تورديقل ميمنگی
به پیشواز تجلیل از هزارمین سال روز
تألیف دیوان لغات الترک علامه محمود کاشغری که، سال
به پیشواز تجلیل از هزارمین سال روز
تألیف دیوان لغات الترک علامه محمود کاشغری که، سال
2009 از طرف سازمان یونسکو به نام سال علامه محمود کاشغری مسمی گردیده است
باز شناسی هویت حقیقی اقوام وملیت های تورک در افغانستان
مستلزم کار فرهنگی عمیق وواقعبینانه است
تاریخ سده های اخیردر رابطه با تورکها مبیین آن است که اقوام وملیت های تورک در افغانستان واقصی نقاط عالم منجمله کشور های همسایه ما ایران،نیم قارۀ هند ،قلمرو اتحاد شوروی سابق خصوصاً کشور کنونی تاجکستان وقارۀ اروپابا موجی از برخوردهای انتقامجویانۀ پلان شده مواجه بوده ودرین پروسه صدمات شدیدی رادر راستای رشد وتکامل واقعی خودها در کلیه عرصه های حیات اعم از جهات مادی ومعنوی آن متحمل گردیده اند .
این برخورد ها را بصورت کل میتوان از دومنبع ومنشاء جداگانه ولی مرتبط باهم مورد ارزیابی قرار داد:
الف –ظهور قدرت های بزرگ وحاکم استعماری درمنطقه وجهان در مقاطع مختلف تاریخ معاصر .
ب- اقوام وملیت های تازه به دوران رسیده که دارای زندگی باهمی دراز مدت تاریخی با تورکها میباشند .
الف -عامل استعمار :- شکل گیری وانکشاف فعالیت های استعماری دول اروپائی در اوایل قرن هجدهم میلادی وتهاجم آنان بالای مناطق مختلف جهان وخصوصاً آسیا وافریقا زمانی صورت میگیرد که دولت های تورکتبار از تورکستان تا قسطنطنیه واروپای شرقی ومجموع کشور های عربی ،هند ،شمال افریقا ،ایران وافغانستان کنونی در حاکمیت قرارداشته وتحت تأثیر عوامل مختلف داخلی وخارجی بد ترین دور بحران را در خود تجربه مینمایند.
ولی با وجود آن این دولت های کهنسال تورک در مناطق مختلف جهان است که در برابر تهاجم استعمار سنگر های مقاومت ایجاد ودر مقام دفاع از آزادی وتمامیت ارضی خود ها قرار میگیرند ودارای شاخصه های منطقی وطبیعی رهبری دفاع ومقاومت در برابرمهاجمین اروپائی در موجودیت خود ها میباشند .
بنابرین کاملاً طبیعی بود که کشور های مستعمره جو باید در قدم اول راه مهار ساختن واز بین بردن این نیروهای پابر جا وحایز مشروعیت تاریخی وعنعنوی در مناطق مختلف جهان را جستجووعملی مینمودند، تا بزرگترین عنصر مشروع دررهبری مقاومت ضد استعماری را در برابر خودها که هنوزهم اسارت پذیر نبوده وحاکمیت درین سرزمین هارا حق مشروع وقانونی خود میدانست از بین برده ،راه را برای انکشافات استعماری خود درین مناطق همواروبه اهداف استعماری خود ها واصل شوند،که چنین هم کردند!.
نیروهای استعماری به منظورنیل به این هدف نا مقدس، با بهره گیری از کلیه وسایل مادی ومعنوی چون دین ،مذهب،نژاد, زبان ،فرهنگ ،زمین ،تجارت وبا لآخره مسألۀ تقسیم قدرت سیاسی وغیره وارد عرصۀ کار وزار شده ویک بساط گسترده ووسیع تورک ستیزی را تحت عناوین مختلف در سراسر قلمرو دول تورکتبارومجموع جهان انروز راه اندازی وفعال نمودند که مؤثر ترین آنهاهمزمان با گسترش روز افزون حملات نظامی وسبوتاژ های سیاسی واقتصادی، تحریک احساسات قومی ،مذهبی،نژادی ولسانی مردم مسکون در قلمرو حاکمیت تورکهابرعلیه آنان از یکطرف وتحریک مناقشات داخلی خود دول تورک از جانب دیگردر مقابله باهمدیگر بود، که ما نمونه های بارز آنرا در شکل دهی مخالفت اعراب بر علیه امپراطوری عثمانی وتحریک دولت شیعۀ صفوی بر علیه سنی های عثمانی به کمک وتحریک دول اروپائی، تحریک نمودن دوامدار پارسها بر علیه حکام تورک تبار ایران ویا هم دامن زدن به اختلافات درونی حکام وامرای بخارا ،خوقند وخیوۀ در تورکستان بر علیه همدیگر توسط روسها وتحریک جنگهای مذهبی ،قومی توسط انگلیسها در نیم قارۀ هند وافغانستان کنونی که سرتاسر تاریخ قرون متأخر کشور ها ومناطق متذکره انباشته از آن است، به سادگی میتوانیم مورد مطالعه قرار دهیم ،که بحث مفصل درین مورد خارج از حوصلۀ این مقاله است ولی مسألۀ تحقیق درین رابطه یکی از مسایل مبرم واساسی در راستای شناخت عوامل اساسی زوال وانحطاط تورکها در جهان و بازگشت به خویشتن انسانی مردم ماست که ایجاب کار عمیق وهمه جانبۀ خبرگان عرصه های مختلف فرهنگ وادب را مینماید وامید برآن است که تورکان قلم بدست از پرداختن به این امر مهم غافل نمانده وبا تلاش های حقیقت جویانه ومسئولانۀ خودها راه را برای بیرون کشیدن حقایق نهفتۀ تاریخی در رابطه با مردم تورک از اعماق توطئۀ سکوت وانحراف هموار سازند.
ما درین مبحث محض منباب ضرورت اجتناب نا پذیر تحقیق در جهت رهیابی به حقایق فاجعۀ زوال وانحطاط تورکها در منطقه وجهان یاد آوری آنرا ضروری دانستم ، امید بر آن است که در کاوشهای سازنده وپویای عناصر خبره ورسالتمند تورک در جهت دستیابی به حقوق وامتیازات مشروع وانسانی این مردم تاریخ ساز و آزادی دوست، بتواند مورد توجه وارزیابی های آنان قرار گیرد.
تا باشد در برابرا مواج کنونی تهاجمات غیر منطقی وغیر انسانی تورک ستیزی در کشور ما ودیگر کشور های منطقه وجهان که روز تا روز ابعاد گسترده تر بخود کسب میکند، راه مقاومت آگاهانه ودارای ارزشهای انسانی با جنبه های حق طلبی وعدالتجوئی با نیروی خرد وتعقل بوجود آمده ودسایس اشغالگران وایادی آنها درجهت نابود سازی تورکها بابذر کدورت های ریشه دار سیاسی در بین باشندگان مختلف وهموطن سرزمین ما ودیگر کشور های منطقه برای همیشه خنثی شود.
ب – حاکمیت های جدید الظهورسیاسی در کشور های مختلف منطقه وکشور ما:-در نتیجۀ دسایس روز افزون وپلان شدۀ استعمار وهمکاری های عقده مندانه وغیر آگاهانۀ عاملین محلی ومنطقوی استعماری، دول مقتدر وبا عظمت تورک درتورکستان ،آسیای صغیر ،هندوایران از هم پاشید وجانشین آنها دولت های وابسته به استعماروبیگانه پرستی شدند که یگانه راه بقای خودهارا به دامن زدن به تعصبات قومی ونژادی وهمکاری بی شائیبه با استعمار گران ارزیابی ودرین راستا منطبق با اهداف استعمار لبۀ تیز تلاشهای خودهارا بر علیه تورکهای همدیار خود که سابقۀ صدها وهزاران سال همزیستی در کنار هم را دارا وبا داشتن مشترکات وسیع وهمه جانبه ،دارای مقدرات مشترک نیز میباشند، بکار بستند وتا آنجا که ممکن بود تلاش نمودند که تورکهار ا از عرصه های مختلف حیات چون سیاست وفرهنگ وغیره به دور ساخته وحتی اگر ممکن باشد وجود آنهارا از صحنۀ فیزیکی بعضی کشور ها نیزامحا نمایند ، که کشور افغانستان ،ایران وقلمرو شوروی سابق بهترین نمونه های آن است.
در جریان شکل گیری اینچنین یک بازی های خانمان برانداز در سطح جهان ومنطقه است که تورکها در کشور ما نیز با یک تهاجم همه جانبۀ سیاسی ،اقتصادی وفرهنگی از جانب حاکمیت های جدید الظهور پشتون تبار وقبیله سالار سدوزائی ومحمد زائی یکجا با دیگر اقوام وملیت های ساکن این سرزمین معروض گردیده ودر کنار محروم شدن از امتیازات اقتصادی وسیاسی مشروع با توطئۀ امحای زبان وفرهنگ ،تاریخ ودیگر ارزشهای انسانی خویش نیزمواجه میشوند ، وبحث اتهام بستن وتحقیر نمودن تورکها به یک کار پر مشغله ودوامدارروزمره مبدل گردیده، از مورخین رسمی ودولتی تا نقالان سر کوچه وبازار ، از معلم مدرسه تا ملای مسجد،از سیاست مدار تا کاتب دولت همه وهمه مکلف به تعریف واژگون هویت وشخصیت حقیقی وتاریخی تورکها درین کشور شده ، وتلاش مینمایند که مردم تورک را درین سرزمین کاملاً بیگانه ومهمانان نا خواندۀ باز مانده از تهاجمات چنگیز وتیمور وحتی فراریان بعد از انقلاب 1917 روسیه از آن طرف مرز های شمالی کشور معرفی نموده ومهر بیگانگی آنهارا هم به خود این مردم وهم دیگر باشندگان این سرزمین تسجیل وبقبولانند.
بدینترتیب مردم تورک درین سرزمین باشقاوت وبیرحمی تمام مورد حمله قرار گرفته وآماج نابودی مطلق قرار میگیرند وهیچ وسیلۀ باقی نمیماند که بر علیه این مردم مظلوم وآزادی دوست بکار گرفته نشود ،تا که ایشان را از خویشتن بیگانه ومجبور به پذیرش هویت تحمیلی قبایل حاکم نمایند،از محوکامل امکانات تعلیم وتربیه به زبان مادری تا محروم سازی دانشمندان ونویسندگان تورک از نوشتن به زبان مادری، از ممنوعیت ثبت هویت حقیقی اتنیکی در اسناد تابعیت تا مداخله در چگونگی پوشیدن لباس وچپن با ترویج اصطلاح توهین آمیز (چپنکی)وطرز معیشت اقتصادی روزمره ومحروم سازی از امکانات دست داشتۀ اقتصادی وتوهین همه روزۀ تفریحی با عناوین خام کله، مغل، اولاد چنگیز ،مهاجر و غیره از مکتب تا دانشگاه ها ومؤسسات فرهنگی کشورومجالس شخصی وخصوصی وغیره.
ولی مردم تورک دامنۀ دفاع از خود را به شیوه های گوناگون از دست رها نمیکنند وزنده نگهداشتن ارزشهای معنوی وزبان مادری را منحیث مؤثر ترین ابزار مقاومت از یاد نمیبرند وبا وجود همه تحقیر ها وتوهین ها نه تنها زبان های مادری را در حد زبانهای زنده وماندگار پاسداری وارزش آفرینی مینمایند ودر نبود مدرسه ومکتب ودیگر وسایل وامکانات انکشاف معنی ومعرفت به زبان مادری،با تکیه به درخت کهنسال فرهنگ وزبان تورکی معنی ومعرفت انسانی را از طریق حفظ زبان مادری پاسداری مینمایند بلکه با شیوع مسالمت آمیز فرهنگ غنامند وتاریخی خودها چون خوراک ،پوشاک ،سیستم های معیشتی ،رشد صنایع ،امورات دامداری وزراعت ، ورزشها ،هنر، موسیقی وغیره دربین دیگر باشندگان کشورتعمیم و زمینۀ بقا وزنده ماندن مادی ومعنوی خود هارا نیز در کنار دیگر باشندگان این سرزمین به شکل دایمی مهیا میسازند که این خود زادۀ ذهن خلاق ومبتکر عنصر تورک در بر خورد با حوادث نامیمون روزگار است که آتش هستی خودرا در زیر خاکستر زمان فروزان نگه میدارد.وهیچ طوفانی آنطوریکه فروریختن شاخه ها را نشانۀ نابودی درخت ارزیابی میکند موفق به ریشه کن کردن عنصر معنی ومعرفت انسانی تورکها درین سرزمین نه میشود،وهربار پس ازفروکش کردن آتش خشم ها وانتقام ها این فرزند تورک است که باز هم به پا میخیزد وراه دشوار گذار زندگی آینده را با هزاران رمز وراز آن بخود همواروبه پیش میتازد.
این هم قابل یاد آوری است که درین مقاطع فاجعه بار تاریخ تورکها ،آنچه که بیشتر از همه قابل د قت بوده وعامل مهمی در اختلال روند رشد زبان وادبیات تورکی وبا لآخره کلیه زمینه های رشد فرهنگی ،معنوی تورکها محسوب میشود همانا دیگر گونی الفبا در دو مرکزنیرومند علمی وفرهنگی تورکها در تورکستان وآسیای صغیریعنی سرزمین ترکیه است که با تغیر وتبدیل الفبای ترکیبی (عربی، پارسی وتورکی) به الفبای لاتین وسریلیک وروسی ،عملی و منجر به از بین رفتن بزرگترین تکیه گاه های معنوی تورکها میشود ،وهزاران هزار جلد کتب باارزش علمی ،ادبی وفلسفی موجود به زبان های تورکی در تالار کتاب خانه ها وانبار های کتاب تحت عنوان مدرنیزه ساختن جامعه وزبان به هیچ تبدیل ومردم تورک از خواندن ودانستن آنها محروم میشوند ، ودر یک محاسبۀ کلی کلیه دانشمندان وفرهنگیان آن جوامع یکباره همه وهمه در جمع بی سوادان وکور سوادان واقع گردیده وتوحید ادب وادبیات تورکی در سرزمین های تورک نشین مختل ودر نتیجه راه زوال طویل المد تی راجبراًمتقبل میشوند که دامنۀ آن تا اکنون هم به پایان نرسیده وجریان راهیابی به پروسۀ ایجاد زبان واحد ادبی تورکان جهان همانند زبان پارسی وانگلیسی ،عربی وغیره با مشکلات بزرگی روبرو است که سبب ازدیاد فاصله میان خود تورکان در عرصه های مختلف وضروری حیات گردیده است.
بدینترتیب ما میبینیم که برای مردم تورک راه های رهسپاری به سرمنزل علم ودانش وتکامل زبان وفرهنگ اصیل با از بین رفتن مراکز پر قدرت فکری بخارا ، سمرقند،استانبول وقونیه ،دهلی ،کازان وغیره یکجا با اعمال فشارهای همه جانبه از جانب عوامل استبدادکور وبی رحم از هر طرف، روزتا روز مبهم تر ونا مشخص تر از پیش گردیده ومردم تورک را در سراسر جهان با مشکل عظیم نبود مرکزیت حامی وهادی معنویت وفرهنگ مواجه میسازد.که این خود بزرگترین فاجعه در حیات معنوی تورکان است.
ولی با کمال سعادت ما می بینیم که با وجود این همه بد بختی ها ارادۀ حفظ اصالت هویت ومعنویت در وجود فرزند تورک هر گز نمی میرد وبا اعجاب همه میبینند که اگر ستارۀ افول میکند ده ها آفتاب نمایان میشود وفرزند متواضع تورک در خاموشی وسکوت به همۀ آنانی که قصد نابود سازی اورا دارند ندا میدهد که :اوفارغ از مردن ونابود شدن است، وبر خلاف تصورات کور وناقص تاریک اندیشان بیداد گر که قصد نابودی فرهنگ وزبان وبالآخره همه چیزآنهارا را دارند ، ایشان راه رستگاری خودرا در انبوه حوادث نامیمون زمان با درایت دریافته وبا قبول ممکن ترین راه ادامۀ حیات وپاسداری از هویت انسانی خود ها در حالیکه با خداوند خویش در نماز باقرآن و زبان عربی صحبت میکنند وبا انسانهای پیرامون خویش به زبان های معمول در هر محیطی سخن میگویند ،از مادر خویشتن تورکی میآموزند وبه فرزندان خود ها تورک بودن وانسان بودن را تعلیم میدهند، تا باشد که تا جهان بر پاست خود تورک باشندوفرزندان شان تورک باقی بمانند. تاازین مسیر راه پیوند وارتباط خود را با خانوادۀ بزرگ بشریت با نام وهویت خویشتن تعریف وبیان کرده بتوانند.
این است آن راهی که خلق تورک درراستای زندگی وبقای خود برگزیده وآنرا مرجعیت کمال ودوام خود ها قرارداده و میدهند،وبازهم ثمرۀ تلاشهای خستگی ناپذیر فرزندان این خلق نستوه وظلمت ستیز است که در این کوره راه های پر خم وپیچ زمان با قامت افراشته تازیانه های خشم ونفرین دشمنان رابا صبر وشکیبائی جواب گفته واز هستی خود ها پاسداری نموده ،در شرایطی که دشمنان رنگارنگ با هزاران تیشۀ ریشه کن قصد نابودی وامحای آنهارا دارند ، نه تنها نابود نمیشوند بلکه با جسارت تمام قامت افرازی ،وابراز وجود سازنده وخلاق در کلیه زمینه های مادی ومعنوی نموده،ودر کنار دیگران از موجودیت وهستی خود ها پاسداری مینماید ،که این خود مبیین جوهر فطر ی عنصرتورک دربساط فرهنگ پروری ومعنی آفرینی است که با برائت از هرنوعی تعصب وتبعیض هم خویشتن را میسازد وهم دیگران را فیض رسان است ،که سهم اعجاب انگیز تورکان در زمینه های مختلف رشد علم ومعرفت حتی زبان مردم همدیار آنهادر کشور های مختلف جهان خود دلیل گویا وغیر قابل انکار درین مورد است که اگر همین امروز هم در جامعۀ بسته وکاملاً نژاد پرستانۀ ایران وافغانستان تحت حاکمیت قبیله سالاران نگاه کنیم به سهولت موجودیت بارز وشاخص تورکهارا در کلیه عرصه های علمی وفرهنگی با وضوح کامل دیده میتوانیم ،که این نشاندهندۀ روحیۀ عالی همزیستی وتعصب ستیزی خلق تورک است با همه مردم جهان وبالخاصه هم میهنان ایشان.
ولی حرف برسر نحوۀ خاتمه دادن به استبداد ونا برابری در یک جامعه است که شیوع آن هستی مجموعی آن جامعه را از توان رشد وتکامل ساقط ساخته وتخمه های رویندۀ استعداد انسانی را در فضای تب آلود وهزیانی برتری جوئی هاوعظمت طلبی ها عاری از بار آوری نموده واز طی طریق به سوب کمال ساقط میسازد.
مراجعۀ آگاهانه به تاریخ با هدف بیرون آوردن حقایق مستور شده در متن آن بالوسیلۀ عاملین بیداد واستبداد باآرزوی مبدل سازی آن حقایق به چراغ معنی ومعرفت فرهنگی انسان جامعۀ ما به دور از هر نوع تعاملات خویش برتر بینانه آن وظیفۀ سترگ وتأخیر نا پذیری علمی وفرهنگی است که در شرایط حاضر مردم ما بیشتر از هر وقت دیگر نیازمند آن بوده ودر ین راستا تأکید روی نکات اساسی ذیل را بخود ضروری میپندارم:
1- تلاش همه جانبه در جهت ایجاد یک سیستم دقیق وهمه جانبۀ خوانش ونگارش که جوابگوی نیازمندی های واقعی مردم تورک در افغانستان در شرایط کنونی شده بتواند.آنهم دارای چندین بعد مرتبط باهم است، که از آن جمله دو بعد اساسی ومهم آن بیشتر از همه قابل توجه جدی است:
الف- کار بالای ایجاد یک سیستم کامل الفبائی با در نظر داشت اصوات ،مخارج ،حرکات واداها در زبانهای رایج تورکی ازبیکی وتورکمنی در افغانستان ورابطۀ آنها با زبان های مشابه در دیگر کشور های منطقه وجهان.
ب- تنظیم یک سیستم کامل گرامری یا صرف ونحوبا در نظر داشت ایجاد سهولت سوادآموزی وزبان آموزی برای مردم تورک افغانستان.
2- آغاز نمودن یک کار تحقیقاتی مؤثروپلان شده در راستای باز شناسی واحیای فرهنگ وادبیات مفقود شده وسر کوب شدۀ تورکها در افغانستان وجهان، ومعرفی نمودن همه جانبۀ آنها به خلق تورک ودیگر مردم ساکن افغانستان وجهان، به منظور نجات اقوام وملیت های تورک از توطئه های مخرب وهویت زدایانه حاکمیت طلبان وبرتری جویان.
درین رابطه تمرکز ودقت بیشترروی نکات اساسی ذیل ضروری میباشد:
الف – تحقیق بالای تاریخ زبان وادبیات تورکی وتاریخچۀ زبان های تورکی ازبیکی وترکمنی با مراجعه به اسناد ومدارک معتبروقابل اعتمادعلمی.
ب - کار وتحقیق بالای تنظیم ومعرفی ادبیات عامیانه وفولکولوریک مردم ازبیک ترکمن در افغانستان ومعرفی پیوند ها وروابط آنها با دیگر زبان های تورکی در منطقه وجهان
ج – معرفی شخصیت شاخص علمی وفرهنگی تورکها در گذشته وحال ومساعد ساختن زمینه های مؤثر معرفی شدن مردم ما با آثار ودست آورد های آنها .
د - جلو گیری از پیچیده سازی شیوه های آموزشی زبان وتلاش هر چه بیشتر در جهت فراهم سازی شیوه های هرچه سهل ترآموزشی زبان های تورکی ازبیکی وتورکمنی برای مردم تورک در افغانستان .
3- تعمیم معارف توأم باتلاش گسترده در جهت عمومیت بخشیدن نگارش ،خوانش وگویش به زبان های مادری تورکی در بین مردم تورک ،بالخاصه نسل جوان.
به منظورنیل به این هدف قبل از همه ضروری است که یک شیوۀ معقول ومنطقی خوانش ونگارش با درنظر داشت مشخصات اساسی شیوه های گفتاری تورکان در افغانستان تنظیم وتعمیم یابد. وتلاش صورت گیرد که این سیستم تا حد ممکن ساده وقابل هضم باشد . از تعمیم گرایشات پیچیده سازی با بکار گیری مصطلحات کلاسیک ویا اصطلاحات کار بردی در دیگر کشور های تورک زبان در صورتیکه معادل آنها در گویش های روز مرۀ مردم ما موجود باشد جلو گیری شود . تا مردم ما تحت آموزش زبان مادری باز هم مجبور به فراگیری یک زبان خویشاوند ویا زبان نسل های ماضی نه شوند.که این هر دو به عقیدۀ من به پروسۀ تعمیم آموزش زبان های مادری تورکی ازبیکی وتورکمنی در کشور ما سخت زیان بار بوده ومردم مارا که در طی دهه های متمادی محروم از بکار گیری زبان های مادری در آموزش وپرورش بودند ودر معاملات روز مرۀ زندگی مجبور به استفاده از زبان های دیگر بوده وامروز قادر به خواندن ونوشتن به زبان ها مادری خود ها نمیباشند وحتی در محافل ویژۀ تورکان مجبور به استفاده از زبان پارسی میباشند سخت در مضیقه قرار داده وحتی ممکن است از آموزش زبان رویگردان سازد .
البته این به معنی خود داری از غنی سازی وتکامل زبان نبوده بلکه غنابخشی عینی ومنطبق با واقعیت وجودی مردم تورک در یک سرزمین معین است که تحت تأثیر عوامل مختلف سیاسی،اقتصادی،فرهنگی، جغرافیاوی وغیره یک سلسله مشخصات معین زبانی وفرهنگی خویشتن را ایجاد ودر زندگی روز مره بکار میبرند.
بناءًهدف نخستین درین مرحله، ایجاد وبنیاد گزاری یک سیستم مؤثر باز گردانیدن مردم ما به دنیای گمشدۀ معنی ومعرفت آنا ن از مجاری ممکن وبسیط آن است ،تا در غلطید ن به اعماق جلوه های نمایشی ومقرمط زبان گونه تحت نام ادب وادبیات که فهم آن برای تودۀ مظلومی که سالیان بس درازی را در مهجوری از زبان وادبیات خود به سر برده وامروز تازه دارند سر از اعماق خاکستر پیکر سوخته وهزار پارۀ خود بلند میکنند، معمای پیچیده در هزاران لای رمز وراز باشد. نخست باید توده را باسواد ساخت وبعد دعوت به فهم کلام ادیب وسخنورش باید نمود ، نه آنکه طفل نوپا وآرزومند معرفت به جهان پیرامونی را با غرق نمودن در دنیای ابهامات بالاتر از ظرفیت فهم او گریزان از فهم وآموزش ساخت .
بازهم تأکید من روی این نکته است که، تلاش شود ،با هر وسیلۀ که میسر باشد مردم خود را به زبان مادری با سواد ساخته ودر محافل ومجالس ویژۀ تورک زبانان گفتار ها ،نوشتار ها ،مباحث،ومناظرات باهمی را به زبان های مادری تعمیم بخشیم. ایمان واعتقاد من به رستگاری مردم تورک زمانی کامل میشود که دو تورک همزبان در میان هزار ان نفر غیر خودی از تکلم وتبادل نظر به زبان مادری شرمگین نه شده وبا افتخار تورک بودن وانسان بودن خودرا به مثابۀ جلوه وآیۀ عظمت آفرینش به نمایش بگذارند ، این خود نیازمند بیرون کشیدن مردم از اعماق تیرۀ بیسوادی به زبان مادری است که حاصل تداوم دراز مدت اسارت واستبداد است.
آیا دردی ازین سهمناکتر برای یک قوم وملیتی وجود دارد که انبوهی داکتر ، پروفیسور ،انجنیر ودیگر دارندگان تحصیلات عالی ومسلکی را با خود داشته باشد ولی همۀ آنان بیسواد در زبان مادری باشند واز سخن گفتن به زبان مادری عاجز واز نوشتن به آن بی بهره باشند
چه زیبا گفته آن مرد خرد مند که : اگر دانستن زبان دیگران برای توهنر است ،ندانستن زبان مادری کمال بی هنریست .
پس بیایید احیای فرهنگ ومعنویت را از آموزش زبان مادری آغاز کنیم ودر طلب آن روزی سعی به خرچ دهیم که تاریخ ،فرهنگ وشخصیت های علمی وفرهنگی خود هارا به خود وفرزندان خود مجبور به معرفی کردن به زبان های دیگران نباشیم .
به امید آن روز
دنمارک ، کپنهاگن 29 اکتوبر 2008
باز شناسی هویت حقیقی اقوام وملیت های تورک در افغانستان
مستلزم کار فرهنگی عمیق وواقعبینانه است
تاریخ سده های اخیردر رابطه با تورکها مبیین آن است که اقوام وملیت های تورک در افغانستان واقصی نقاط عالم منجمله کشور های همسایه ما ایران،نیم قارۀ هند ،قلمرو اتحاد شوروی سابق خصوصاً کشور کنونی تاجکستان وقارۀ اروپابا موجی از برخوردهای انتقامجویانۀ پلان شده مواجه بوده ودرین پروسه صدمات شدیدی رادر راستای رشد وتکامل واقعی خودها در کلیه عرصه های حیات اعم از جهات مادی ومعنوی آن متحمل گردیده اند .
این برخورد ها را بصورت کل میتوان از دومنبع ومنشاء جداگانه ولی مرتبط باهم مورد ارزیابی قرار داد:
الف –ظهور قدرت های بزرگ وحاکم استعماری درمنطقه وجهان در مقاطع مختلف تاریخ معاصر .
ب- اقوام وملیت های تازه به دوران رسیده که دارای زندگی باهمی دراز مدت تاریخی با تورکها میباشند .
الف -عامل استعمار :- شکل گیری وانکشاف فعالیت های استعماری دول اروپائی در اوایل قرن هجدهم میلادی وتهاجم آنان بالای مناطق مختلف جهان وخصوصاً آسیا وافریقا زمانی صورت میگیرد که دولت های تورکتبار از تورکستان تا قسطنطنیه واروپای شرقی ومجموع کشور های عربی ،هند ،شمال افریقا ،ایران وافغانستان کنونی در حاکمیت قرارداشته وتحت تأثیر عوامل مختلف داخلی وخارجی بد ترین دور بحران را در خود تجربه مینمایند.
ولی با وجود آن این دولت های کهنسال تورک در مناطق مختلف جهان است که در برابر تهاجم استعمار سنگر های مقاومت ایجاد ودر مقام دفاع از آزادی وتمامیت ارضی خود ها قرار میگیرند ودارای شاخصه های منطقی وطبیعی رهبری دفاع ومقاومت در برابرمهاجمین اروپائی در موجودیت خود ها میباشند .
بنابرین کاملاً طبیعی بود که کشور های مستعمره جو باید در قدم اول راه مهار ساختن واز بین بردن این نیروهای پابر جا وحایز مشروعیت تاریخی وعنعنوی در مناطق مختلف جهان را جستجووعملی مینمودند، تا بزرگترین عنصر مشروع دررهبری مقاومت ضد استعماری را در برابر خودها که هنوزهم اسارت پذیر نبوده وحاکمیت درین سرزمین هارا حق مشروع وقانونی خود میدانست از بین برده ،راه را برای انکشافات استعماری خود درین مناطق همواروبه اهداف استعماری خود ها واصل شوند،که چنین هم کردند!.
نیروهای استعماری به منظورنیل به این هدف نا مقدس، با بهره گیری از کلیه وسایل مادی ومعنوی چون دین ،مذهب،نژاد, زبان ،فرهنگ ،زمین ،تجارت وبا لآخره مسألۀ تقسیم قدرت سیاسی وغیره وارد عرصۀ کار وزار شده ویک بساط گسترده ووسیع تورک ستیزی را تحت عناوین مختلف در سراسر قلمرو دول تورکتبارومجموع جهان انروز راه اندازی وفعال نمودند که مؤثر ترین آنهاهمزمان با گسترش روز افزون حملات نظامی وسبوتاژ های سیاسی واقتصادی، تحریک احساسات قومی ،مذهبی،نژادی ولسانی مردم مسکون در قلمرو حاکمیت تورکهابرعلیه آنان از یکطرف وتحریک مناقشات داخلی خود دول تورک از جانب دیگردر مقابله باهمدیگر بود، که ما نمونه های بارز آنرا در شکل دهی مخالفت اعراب بر علیه امپراطوری عثمانی وتحریک دولت شیعۀ صفوی بر علیه سنی های عثمانی به کمک وتحریک دول اروپائی، تحریک نمودن دوامدار پارسها بر علیه حکام تورک تبار ایران ویا هم دامن زدن به اختلافات درونی حکام وامرای بخارا ،خوقند وخیوۀ در تورکستان بر علیه همدیگر توسط روسها وتحریک جنگهای مذهبی ،قومی توسط انگلیسها در نیم قارۀ هند وافغانستان کنونی که سرتاسر تاریخ قرون متأخر کشور ها ومناطق متذکره انباشته از آن است، به سادگی میتوانیم مورد مطالعه قرار دهیم ،که بحث مفصل درین مورد خارج از حوصلۀ این مقاله است ولی مسألۀ تحقیق درین رابطه یکی از مسایل مبرم واساسی در راستای شناخت عوامل اساسی زوال وانحطاط تورکها در جهان و بازگشت به خویشتن انسانی مردم ماست که ایجاب کار عمیق وهمه جانبۀ خبرگان عرصه های مختلف فرهنگ وادب را مینماید وامید برآن است که تورکان قلم بدست از پرداختن به این امر مهم غافل نمانده وبا تلاش های حقیقت جویانه ومسئولانۀ خودها راه را برای بیرون کشیدن حقایق نهفتۀ تاریخی در رابطه با مردم تورک از اعماق توطئۀ سکوت وانحراف هموار سازند.
ما درین مبحث محض منباب ضرورت اجتناب نا پذیر تحقیق در جهت رهیابی به حقایق فاجعۀ زوال وانحطاط تورکها در منطقه وجهان یاد آوری آنرا ضروری دانستم ، امید بر آن است که در کاوشهای سازنده وپویای عناصر خبره ورسالتمند تورک در جهت دستیابی به حقوق وامتیازات مشروع وانسانی این مردم تاریخ ساز و آزادی دوست، بتواند مورد توجه وارزیابی های آنان قرار گیرد.
تا باشد در برابرا مواج کنونی تهاجمات غیر منطقی وغیر انسانی تورک ستیزی در کشور ما ودیگر کشور های منطقه وجهان که روز تا روز ابعاد گسترده تر بخود کسب میکند، راه مقاومت آگاهانه ودارای ارزشهای انسانی با جنبه های حق طلبی وعدالتجوئی با نیروی خرد وتعقل بوجود آمده ودسایس اشغالگران وایادی آنها درجهت نابود سازی تورکها بابذر کدورت های ریشه دار سیاسی در بین باشندگان مختلف وهموطن سرزمین ما ودیگر کشور های منطقه برای همیشه خنثی شود.
ب – حاکمیت های جدید الظهورسیاسی در کشور های مختلف منطقه وکشور ما:-در نتیجۀ دسایس روز افزون وپلان شدۀ استعمار وهمکاری های عقده مندانه وغیر آگاهانۀ عاملین محلی ومنطقوی استعماری، دول مقتدر وبا عظمت تورک درتورکستان ،آسیای صغیر ،هندوایران از هم پاشید وجانشین آنها دولت های وابسته به استعماروبیگانه پرستی شدند که یگانه راه بقای خودهارا به دامن زدن به تعصبات قومی ونژادی وهمکاری بی شائیبه با استعمار گران ارزیابی ودرین راستا منطبق با اهداف استعمار لبۀ تیز تلاشهای خودهارا بر علیه تورکهای همدیار خود که سابقۀ صدها وهزاران سال همزیستی در کنار هم را دارا وبا داشتن مشترکات وسیع وهمه جانبه ،دارای مقدرات مشترک نیز میباشند، بکار بستند وتا آنجا که ممکن بود تلاش نمودند که تورکهار ا از عرصه های مختلف حیات چون سیاست وفرهنگ وغیره به دور ساخته وحتی اگر ممکن باشد وجود آنهارا از صحنۀ فیزیکی بعضی کشور ها نیزامحا نمایند ، که کشور افغانستان ،ایران وقلمرو شوروی سابق بهترین نمونه های آن است.
در جریان شکل گیری اینچنین یک بازی های خانمان برانداز در سطح جهان ومنطقه است که تورکها در کشور ما نیز با یک تهاجم همه جانبۀ سیاسی ،اقتصادی وفرهنگی از جانب حاکمیت های جدید الظهور پشتون تبار وقبیله سالار سدوزائی ومحمد زائی یکجا با دیگر اقوام وملیت های ساکن این سرزمین معروض گردیده ودر کنار محروم شدن از امتیازات اقتصادی وسیاسی مشروع با توطئۀ امحای زبان وفرهنگ ،تاریخ ودیگر ارزشهای انسانی خویش نیزمواجه میشوند ، وبحث اتهام بستن وتحقیر نمودن تورکها به یک کار پر مشغله ودوامدارروزمره مبدل گردیده، از مورخین رسمی ودولتی تا نقالان سر کوچه وبازار ، از معلم مدرسه تا ملای مسجد،از سیاست مدار تا کاتب دولت همه وهمه مکلف به تعریف واژگون هویت وشخصیت حقیقی وتاریخی تورکها درین کشور شده ، وتلاش مینمایند که مردم تورک را درین سرزمین کاملاً بیگانه ومهمانان نا خواندۀ باز مانده از تهاجمات چنگیز وتیمور وحتی فراریان بعد از انقلاب 1917 روسیه از آن طرف مرز های شمالی کشور معرفی نموده ومهر بیگانگی آنهارا هم به خود این مردم وهم دیگر باشندگان این سرزمین تسجیل وبقبولانند.
بدینترتیب مردم تورک درین سرزمین باشقاوت وبیرحمی تمام مورد حمله قرار گرفته وآماج نابودی مطلق قرار میگیرند وهیچ وسیلۀ باقی نمیماند که بر علیه این مردم مظلوم وآزادی دوست بکار گرفته نشود ،تا که ایشان را از خویشتن بیگانه ومجبور به پذیرش هویت تحمیلی قبایل حاکم نمایند،از محوکامل امکانات تعلیم وتربیه به زبان مادری تا محروم سازی دانشمندان ونویسندگان تورک از نوشتن به زبان مادری، از ممنوعیت ثبت هویت حقیقی اتنیکی در اسناد تابعیت تا مداخله در چگونگی پوشیدن لباس وچپن با ترویج اصطلاح توهین آمیز (چپنکی)وطرز معیشت اقتصادی روزمره ومحروم سازی از امکانات دست داشتۀ اقتصادی وتوهین همه روزۀ تفریحی با عناوین خام کله، مغل، اولاد چنگیز ،مهاجر و غیره از مکتب تا دانشگاه ها ومؤسسات فرهنگی کشورومجالس شخصی وخصوصی وغیره.
ولی مردم تورک دامنۀ دفاع از خود را به شیوه های گوناگون از دست رها نمیکنند وزنده نگهداشتن ارزشهای معنوی وزبان مادری را منحیث مؤثر ترین ابزار مقاومت از یاد نمیبرند وبا وجود همه تحقیر ها وتوهین ها نه تنها زبان های مادری را در حد زبانهای زنده وماندگار پاسداری وارزش آفرینی مینمایند ودر نبود مدرسه ومکتب ودیگر وسایل وامکانات انکشاف معنی ومعرفت به زبان مادری،با تکیه به درخت کهنسال فرهنگ وزبان تورکی معنی ومعرفت انسانی را از طریق حفظ زبان مادری پاسداری مینمایند بلکه با شیوع مسالمت آمیز فرهنگ غنامند وتاریخی خودها چون خوراک ،پوشاک ،سیستم های معیشتی ،رشد صنایع ،امورات دامداری وزراعت ، ورزشها ،هنر، موسیقی وغیره دربین دیگر باشندگان کشورتعمیم و زمینۀ بقا وزنده ماندن مادی ومعنوی خود هارا نیز در کنار دیگر باشندگان این سرزمین به شکل دایمی مهیا میسازند که این خود زادۀ ذهن خلاق ومبتکر عنصر تورک در بر خورد با حوادث نامیمون روزگار است که آتش هستی خودرا در زیر خاکستر زمان فروزان نگه میدارد.وهیچ طوفانی آنطوریکه فروریختن شاخه ها را نشانۀ نابودی درخت ارزیابی میکند موفق به ریشه کن کردن عنصر معنی ومعرفت انسانی تورکها درین سرزمین نه میشود،وهربار پس ازفروکش کردن آتش خشم ها وانتقام ها این فرزند تورک است که باز هم به پا میخیزد وراه دشوار گذار زندگی آینده را با هزاران رمز وراز آن بخود همواروبه پیش میتازد.
این هم قابل یاد آوری است که درین مقاطع فاجعه بار تاریخ تورکها ،آنچه که بیشتر از همه قابل د قت بوده وعامل مهمی در اختلال روند رشد زبان وادبیات تورکی وبا لآخره کلیه زمینه های رشد فرهنگی ،معنوی تورکها محسوب میشود همانا دیگر گونی الفبا در دو مرکزنیرومند علمی وفرهنگی تورکها در تورکستان وآسیای صغیریعنی سرزمین ترکیه است که با تغیر وتبدیل الفبای ترکیبی (عربی، پارسی وتورکی) به الفبای لاتین وسریلیک وروسی ،عملی و منجر به از بین رفتن بزرگترین تکیه گاه های معنوی تورکها میشود ،وهزاران هزار جلد کتب باارزش علمی ،ادبی وفلسفی موجود به زبان های تورکی در تالار کتاب خانه ها وانبار های کتاب تحت عنوان مدرنیزه ساختن جامعه وزبان به هیچ تبدیل ومردم تورک از خواندن ودانستن آنها محروم میشوند ، ودر یک محاسبۀ کلی کلیه دانشمندان وفرهنگیان آن جوامع یکباره همه وهمه در جمع بی سوادان وکور سوادان واقع گردیده وتوحید ادب وادبیات تورکی در سرزمین های تورک نشین مختل ودر نتیجه راه زوال طویل المد تی راجبراًمتقبل میشوند که دامنۀ آن تا اکنون هم به پایان نرسیده وجریان راهیابی به پروسۀ ایجاد زبان واحد ادبی تورکان جهان همانند زبان پارسی وانگلیسی ،عربی وغیره با مشکلات بزرگی روبرو است که سبب ازدیاد فاصله میان خود تورکان در عرصه های مختلف وضروری حیات گردیده است.
بدینترتیب ما میبینیم که برای مردم تورک راه های رهسپاری به سرمنزل علم ودانش وتکامل زبان وفرهنگ اصیل با از بین رفتن مراکز پر قدرت فکری بخارا ، سمرقند،استانبول وقونیه ،دهلی ،کازان وغیره یکجا با اعمال فشارهای همه جانبه از جانب عوامل استبدادکور وبی رحم از هر طرف، روزتا روز مبهم تر ونا مشخص تر از پیش گردیده ومردم تورک را در سراسر جهان با مشکل عظیم نبود مرکزیت حامی وهادی معنویت وفرهنگ مواجه میسازد.که این خود بزرگترین فاجعه در حیات معنوی تورکان است.
ولی با کمال سعادت ما می بینیم که با وجود این همه بد بختی ها ارادۀ حفظ اصالت هویت ومعنویت در وجود فرزند تورک هر گز نمی میرد وبا اعجاب همه میبینند که اگر ستارۀ افول میکند ده ها آفتاب نمایان میشود وفرزند متواضع تورک در خاموشی وسکوت به همۀ آنانی که قصد نابود سازی اورا دارند ندا میدهد که :اوفارغ از مردن ونابود شدن است، وبر خلاف تصورات کور وناقص تاریک اندیشان بیداد گر که قصد نابودی فرهنگ وزبان وبالآخره همه چیزآنهارا را دارند ، ایشان راه رستگاری خودرا در انبوه حوادث نامیمون زمان با درایت دریافته وبا قبول ممکن ترین راه ادامۀ حیات وپاسداری از هویت انسانی خود ها در حالیکه با خداوند خویش در نماز باقرآن و زبان عربی صحبت میکنند وبا انسانهای پیرامون خویش به زبان های معمول در هر محیطی سخن میگویند ،از مادر خویشتن تورکی میآموزند وبه فرزندان خود ها تورک بودن وانسان بودن را تعلیم میدهند، تا باشد که تا جهان بر پاست خود تورک باشندوفرزندان شان تورک باقی بمانند. تاازین مسیر راه پیوند وارتباط خود را با خانوادۀ بزرگ بشریت با نام وهویت خویشتن تعریف وبیان کرده بتوانند.
این است آن راهی که خلق تورک درراستای زندگی وبقای خود برگزیده وآنرا مرجعیت کمال ودوام خود ها قرارداده و میدهند،وبازهم ثمرۀ تلاشهای خستگی ناپذیر فرزندان این خلق نستوه وظلمت ستیز است که در این کوره راه های پر خم وپیچ زمان با قامت افراشته تازیانه های خشم ونفرین دشمنان رابا صبر وشکیبائی جواب گفته واز هستی خود ها پاسداری نموده ،در شرایطی که دشمنان رنگارنگ با هزاران تیشۀ ریشه کن قصد نابودی وامحای آنهارا دارند ، نه تنها نابود نمیشوند بلکه با جسارت تمام قامت افرازی ،وابراز وجود سازنده وخلاق در کلیه زمینه های مادی ومعنوی نموده،ودر کنار دیگران از موجودیت وهستی خود ها پاسداری مینماید ،که این خود مبیین جوهر فطر ی عنصرتورک دربساط فرهنگ پروری ومعنی آفرینی است که با برائت از هرنوعی تعصب وتبعیض هم خویشتن را میسازد وهم دیگران را فیض رسان است ،که سهم اعجاب انگیز تورکان در زمینه های مختلف رشد علم ومعرفت حتی زبان مردم همدیار آنهادر کشور های مختلف جهان خود دلیل گویا وغیر قابل انکار درین مورد است که اگر همین امروز هم در جامعۀ بسته وکاملاً نژاد پرستانۀ ایران وافغانستان تحت حاکمیت قبیله سالاران نگاه کنیم به سهولت موجودیت بارز وشاخص تورکهارا در کلیه عرصه های علمی وفرهنگی با وضوح کامل دیده میتوانیم ،که این نشاندهندۀ روحیۀ عالی همزیستی وتعصب ستیزی خلق تورک است با همه مردم جهان وبالخاصه هم میهنان ایشان.
ولی حرف برسر نحوۀ خاتمه دادن به استبداد ونا برابری در یک جامعه است که شیوع آن هستی مجموعی آن جامعه را از توان رشد وتکامل ساقط ساخته وتخمه های رویندۀ استعداد انسانی را در فضای تب آلود وهزیانی برتری جوئی هاوعظمت طلبی ها عاری از بار آوری نموده واز طی طریق به سوب کمال ساقط میسازد.
مراجعۀ آگاهانه به تاریخ با هدف بیرون آوردن حقایق مستور شده در متن آن بالوسیلۀ عاملین بیداد واستبداد باآرزوی مبدل سازی آن حقایق به چراغ معنی ومعرفت فرهنگی انسان جامعۀ ما به دور از هر نوع تعاملات خویش برتر بینانه آن وظیفۀ سترگ وتأخیر نا پذیری علمی وفرهنگی است که در شرایط حاضر مردم ما بیشتر از هر وقت دیگر نیازمند آن بوده ودر ین راستا تأکید روی نکات اساسی ذیل را بخود ضروری میپندارم:
1- تلاش همه جانبه در جهت ایجاد یک سیستم دقیق وهمه جانبۀ خوانش ونگارش که جوابگوی نیازمندی های واقعی مردم تورک در افغانستان در شرایط کنونی شده بتواند.آنهم دارای چندین بعد مرتبط باهم است، که از آن جمله دو بعد اساسی ومهم آن بیشتر از همه قابل توجه جدی است:
الف- کار بالای ایجاد یک سیستم کامل الفبائی با در نظر داشت اصوات ،مخارج ،حرکات واداها در زبانهای رایج تورکی ازبیکی وتورکمنی در افغانستان ورابطۀ آنها با زبان های مشابه در دیگر کشور های منطقه وجهان.
ب- تنظیم یک سیستم کامل گرامری یا صرف ونحوبا در نظر داشت ایجاد سهولت سوادآموزی وزبان آموزی برای مردم تورک افغانستان.
2- آغاز نمودن یک کار تحقیقاتی مؤثروپلان شده در راستای باز شناسی واحیای فرهنگ وادبیات مفقود شده وسر کوب شدۀ تورکها در افغانستان وجهان، ومعرفی نمودن همه جانبۀ آنها به خلق تورک ودیگر مردم ساکن افغانستان وجهان، به منظور نجات اقوام وملیت های تورک از توطئه های مخرب وهویت زدایانه حاکمیت طلبان وبرتری جویان.
درین رابطه تمرکز ودقت بیشترروی نکات اساسی ذیل ضروری میباشد:
الف – تحقیق بالای تاریخ زبان وادبیات تورکی وتاریخچۀ زبان های تورکی ازبیکی وترکمنی با مراجعه به اسناد ومدارک معتبروقابل اعتمادعلمی.
ب - کار وتحقیق بالای تنظیم ومعرفی ادبیات عامیانه وفولکولوریک مردم ازبیک ترکمن در افغانستان ومعرفی پیوند ها وروابط آنها با دیگر زبان های تورکی در منطقه وجهان
ج – معرفی شخصیت شاخص علمی وفرهنگی تورکها در گذشته وحال ومساعد ساختن زمینه های مؤثر معرفی شدن مردم ما با آثار ودست آورد های آنها .
د - جلو گیری از پیچیده سازی شیوه های آموزشی زبان وتلاش هر چه بیشتر در جهت فراهم سازی شیوه های هرچه سهل ترآموزشی زبان های تورکی ازبیکی وتورکمنی برای مردم تورک در افغانستان .
3- تعمیم معارف توأم باتلاش گسترده در جهت عمومیت بخشیدن نگارش ،خوانش وگویش به زبان های مادری تورکی در بین مردم تورک ،بالخاصه نسل جوان.
به منظورنیل به این هدف قبل از همه ضروری است که یک شیوۀ معقول ومنطقی خوانش ونگارش با درنظر داشت مشخصات اساسی شیوه های گفتاری تورکان در افغانستان تنظیم وتعمیم یابد. وتلاش صورت گیرد که این سیستم تا حد ممکن ساده وقابل هضم باشد . از تعمیم گرایشات پیچیده سازی با بکار گیری مصطلحات کلاسیک ویا اصطلاحات کار بردی در دیگر کشور های تورک زبان در صورتیکه معادل آنها در گویش های روز مرۀ مردم ما موجود باشد جلو گیری شود . تا مردم ما تحت آموزش زبان مادری باز هم مجبور به فراگیری یک زبان خویشاوند ویا زبان نسل های ماضی نه شوند.که این هر دو به عقیدۀ من به پروسۀ تعمیم آموزش زبان های مادری تورکی ازبیکی وتورکمنی در کشور ما سخت زیان بار بوده ومردم مارا که در طی دهه های متمادی محروم از بکار گیری زبان های مادری در آموزش وپرورش بودند ودر معاملات روز مرۀ زندگی مجبور به استفاده از زبان های دیگر بوده وامروز قادر به خواندن ونوشتن به زبان ها مادری خود ها نمیباشند وحتی در محافل ویژۀ تورکان مجبور به استفاده از زبان پارسی میباشند سخت در مضیقه قرار داده وحتی ممکن است از آموزش زبان رویگردان سازد .
البته این به معنی خود داری از غنی سازی وتکامل زبان نبوده بلکه غنابخشی عینی ومنطبق با واقعیت وجودی مردم تورک در یک سرزمین معین است که تحت تأثیر عوامل مختلف سیاسی،اقتصادی،فرهنگی، جغرافیاوی وغیره یک سلسله مشخصات معین زبانی وفرهنگی خویشتن را ایجاد ودر زندگی روز مره بکار میبرند.
بناءًهدف نخستین درین مرحله، ایجاد وبنیاد گزاری یک سیستم مؤثر باز گردانیدن مردم ما به دنیای گمشدۀ معنی ومعرفت آنا ن از مجاری ممکن وبسیط آن است ،تا در غلطید ن به اعماق جلوه های نمایشی ومقرمط زبان گونه تحت نام ادب وادبیات که فهم آن برای تودۀ مظلومی که سالیان بس درازی را در مهجوری از زبان وادبیات خود به سر برده وامروز تازه دارند سر از اعماق خاکستر پیکر سوخته وهزار پارۀ خود بلند میکنند، معمای پیچیده در هزاران لای رمز وراز باشد. نخست باید توده را باسواد ساخت وبعد دعوت به فهم کلام ادیب وسخنورش باید نمود ، نه آنکه طفل نوپا وآرزومند معرفت به جهان پیرامونی را با غرق نمودن در دنیای ابهامات بالاتر از ظرفیت فهم او گریزان از فهم وآموزش ساخت .
بازهم تأکید من روی این نکته است که، تلاش شود ،با هر وسیلۀ که میسر باشد مردم خود را به زبان مادری با سواد ساخته ودر محافل ومجالس ویژۀ تورک زبانان گفتار ها ،نوشتار ها ،مباحث،ومناظرات باهمی را به زبان های مادری تعمیم بخشیم. ایمان واعتقاد من به رستگاری مردم تورک زمانی کامل میشود که دو تورک همزبان در میان هزار ان نفر غیر خودی از تکلم وتبادل نظر به زبان مادری شرمگین نه شده وبا افتخار تورک بودن وانسان بودن خودرا به مثابۀ جلوه وآیۀ عظمت آفرینش به نمایش بگذارند ، این خود نیازمند بیرون کشیدن مردم از اعماق تیرۀ بیسوادی به زبان مادری است که حاصل تداوم دراز مدت اسارت واستبداد است.
آیا دردی ازین سهمناکتر برای یک قوم وملیتی وجود دارد که انبوهی داکتر ، پروفیسور ،انجنیر ودیگر دارندگان تحصیلات عالی ومسلکی را با خود داشته باشد ولی همۀ آنان بیسواد در زبان مادری باشند واز سخن گفتن به زبان مادری عاجز واز نوشتن به آن بی بهره باشند
چه زیبا گفته آن مرد خرد مند که : اگر دانستن زبان دیگران برای توهنر است ،ندانستن زبان مادری کمال بی هنریست .
پس بیایید احیای فرهنگ ومعنویت را از آموزش زبان مادری آغاز کنیم ودر طلب آن روزی سعی به خرچ دهیم که تاریخ ،فرهنگ وشخصیت های علمی وفرهنگی خود هارا به خود وفرزندان خود مجبور به معرفی کردن به زبان های دیگران نباشیم .
به امید آن روز
دنمارک ، کپنهاگن 29 اکتوبر 2008
Geen opmerkingen:
Een reactie posten