موضوع: کلمات تورکی در فارسی و ریشه یابی آنها
تهیه شده توسط آراز بیلگین برای یکی از داشنجویان دانشگاه آزاد تبریز جهت ارائه به یکی از استاتید زبان فارسی
لغات زیراز مجموعه صفحات 7-34 کتاب "نیستان سخن" تهیه شده است.
بسم تعالی
انقلاب صنعتی در اروپا بشریت را دچار توهم فکر و طغیان کرد. ملل مختلف اروپا که تا چندی پیش در کنار هم بعنوان مسیحی میزیستند به تمجید برتری علمی و صنعتی خود پرداختند و کم کم این تمجیدات از منطق خارج و به خود برتر بینی جست زد و اندیشه ناسیونالیسم طلوع کرد. با جوشش و سر ریزی انسان اروپایی بسوی ممالک پیرامون و مشاهد زندگی ساده و بی پیرایه آنها تعاریفی چون ملل قلب تمدن بشر را پیدی آورد و این تزها بسوی ملت قلب اروپا و رقابت برای اثبات برتریت بر هم شدت یافت و جنگهای جهانی را برای اثبات برتری و یا رد آن بوجود آورد.
در دیگر سوی انسان غیر اروپایی در امپراطوری عثمانی که مدعی نشر و گسترش اسلام بود تنها جبهه مقاومت غیر اروپائیان در مقابل ملل قلب بود.
روسیه که قدرت نورسی بود و با مشاهده قبضه شدن تمام سرزمینهای جهان توسط اروپائیان سر خود را بی کلاه یافت با اندیشه همتراز کردن موقعیت خود با سایر اروپائیان چتر استعمار وحشی گونه خود را بر سرزمینها جنوب و شرق خود گشود و فجایع عظیمی را بر ملت تورک تحمیل کرد. دول کوچک و خاناتی تورکان در جنوب با جمعیت کم وسرزمینهای پهناور که دفاع از آنرا برای ملتی با سازماندهی سنتی غیر ممکن میساخت بواقع طعمه ایی باد آورده برای روسیه بود. با تهاجم روسیه به شهر قازان انگار که قلب تورکان بوده باشد ملت تورک را به زانو در آورد و دوران سیاه و فاجعه باری برای ما به ارمغان آورد.
ایل قاجار به رهبری آغا محمد خان قاجار برای کسب و خراج از ممالک ماشین جنگی ایلاتی خود را به حرکت در آورد و با مطیع سازی ممالک فلات ایران بسوی شمال پیش رفت و با ارتش مدرن روسیه تزاری روبرو شد.
رویارویی با یک اردوی غیر مسلمان ملل ممالک مختلف در فلات را با تاسی به اعتقادات مشترک دینی در کنار هم قرار داد و دیوار دفاعی محکم هرچند شکننده ایی در راه پیشروی روسیه بسوی جنوب پدید آورد.
از دیگر سوی امپراطوری بریتانیا نیز با مشاهده گسترش روسیه بسوی حوزه نفوذ خود وارد معادله شد و امپراطوری سنتی قاجار رشته امور را کاملا از دست داد.
اما انگلیس برای ساخت دیوار نیم بندی در مقابل روسیه و گشودن راه نفوذ خود در این ممالک ماموران مخفی خود را وارد فلات کرد. این ماموران یادداشتهای فراوانی با تکیه بر معلومات ناقص خود از مردمان حاضر در فلات ایران به دنبال چیزی آشنا در سرزمینی نا آشنا میگشتند که متوجه ملتی بنام فارس شدند. ملتی که در عین عدم حاکمیت دیوان خانه ها را در اختیار داشت.
این تصاحب دیوان برای ملت فارس و تورک و چندین ملت دیگر حاضر در این فلات مفهوم خاصی جز تقسیم کار اداره امورد ممالک نداشت ولی برای بریتانیای که قرار بود معمار دیوار حائل بین مستعمرات خود و روسیه باشد مفاهیمی و فرصتهایی زیادی به همراه داشت.
مسافرت شاهان و سیاحان با اروپا اعتماد به نفس انسانها حاضر در فلات را متلاشی کرد. مشاهده غول عظیم صنعت و نظم در اروپا آنها را به فکر فرو برد و آنها سراسیمه به دنبال این فرومایگی گشتند آنهم در زمانی که اروپائیان مشغول مجادلات لفظی و فکری برای تعیین ملل قلب تمدن بشر بودند.
افکار منحرف ناسیونالیسم اروپایی و تعاریف گزاف آنها از خود این انسانها را به باز تعریف خود وا داشت. مسلما بهترین تعریفی تعریفی بود که انسانهای فلات ایران را چیزی در حد انسانهای اروپا نشان دهد و چیزی از آن کم نداشته باشد. این رویکرد ناشی از عدم اعتماد به نفس برای باز ساخت اعتماد به نفس بر باد رفته در فلات ایران اندیشه های مسموم ناسیونالیسم اروپا را وارد فلات ایران کرد. انتقال تعاریف ناسیونالیستی به فلات چند ملیتی ایران با رجوع به گزارشات ماموران و جاسوسان اروپایی که شرق شناساشان می نامیمم صورت گرفت و عملا بجای تدوین داشته هایمان به تعریف خودمان با رجوع به نوشته های کسانی که هیچ شناختی از ما و تنوع ملی ما نداشتند پرداختیم. زبان دیوان خانه های پادشاهی ممالک که تشایهاتی هم اتفاقا با زبانهای اروپایی داشت هر چه بیشتر میتوانست هویتی مشابهی انسان اروپایی برای انسان فلات ایران پدید آورد و اعتماد به نفس او را باز آفرینی کند و بقول روشنفکران مادر وطن را که دچار دردهای بی درمان فراوانی بود از مرگ نجات دهد.
با ورود ناسیونالیسم مسموم اروپایی به فلات ایران و شروع به تعریف و معرفی هویت تکرو بر ملل متنوع فلات ایران نتایج دوگانه ایی را در پی آورد. ملل مختلف فلات ایران که تا دیروز میزان خودی و غیر خودی بودن را دین مقدس اسلام میدانست به ناگاه عنصر زبان را وارد معادلات کرد. معرفی یک زبان به عنوان مشخصه ملی برای ساخت ملت مدرن در فلات ایران از سویی به خود برتر بینی صاحب زبان دامن زد و دیگر سو جبهه دفاعی غیر متکلمان به آن زبان را پیدی آورد و همانند مورد اروپا که تعارف ناسیونالیستی تعاریف متقابل را و تندتری را به بار می آورد در میان فلات ایران تضاد و چند دستگی پدیدار شد. حال سرزمینی که به دلیل نبود سازماندهی آشفته و بی در و پیکر شده بود نه بر اساس واقعیات بلکه بر اساس تعاریف و نسخه های مسموم ناسیونالیسم اروپایی سازمان یافت اما دلهای متحد از نور اسلام به سوی تقابل و دشمنی منحرف شدند.
حال این مقدمه برای چیست؟
مقدمه ما برای تاکید بر تنوع طبیعی هویتها ملی در این فلات است. هویتهایی که با وجه مشخصه زبانها و فرهنگهای مختلف که با دین مشترک اسلام به هم وسله شده بودند و تضادی هم از این نظر باهم نداشتند.
ادبای ملل به هر زبانی میگفتند و می نوشتند و از آن نه بعنوان ابزار نشان دادن یک هویت خاص بلکه برای انتقال افکار و اندیشه های خود استفاده میکردند. مولوی شعر تورکی و فارسی می نوشت، علی شیر نوایی شعر تورکی و فارسی مینوشت، فضولی اشعار تورکی و عربی مینوشت و اینهمه هیچ تضادی به هویت او نداشت چون او یک مسلمان بود و مسلمان نه با زبان بلکه با دین و تقوایش معرفی میشد.
اما ورود افکار مسموم ناسیونالیسم به فلات ایران به تعریف و تعبیر رفتار زبانی و ادبی انسانهای قبل از خود با رجوع به افکار مسمومش پرداخت. ناسیونالیسمی که بجای تنظیم امور بر اساس واقعیات به تعریف ملتی مدرن "یک زبان، یک ملت، یک وطن" میپرداخت. این اندیشه مسموم ابتدا به دلیل عدم احساس تضاد هویت اسالمی به هم چندان مورد توجه ملل قرار نگرفت اما ورود دین گریزی همراه ناسیونالیسم عنصر اتحاد بخش دینی را به مراتب پایین تر راند و نهادینه شدن ناسیونالیسم در دوره رضاخان همراه با رد عنصر حیاتی دین و خروج نسبی آن از محوریت وحدت تضاد بین ملل ایران را پدید آورد و ملل محکوم که فرهنگ و زبان و هویت شان طرد شده بود به مقاومت و مخالف بر خواستند و نتیجه این شد که حال می بینیم.
اما موضوع اصلی ما به کلمات مربوط میشود.
زبانهای ما تا دیروز بعنوان زبان مسلمانان جز وسیله انتقال افکار مفهوم دیگری نداشت. کلمات فارسی و تورکی خیلی راحت در نثر و نظم هم وارد میشدند تا به بیان گیرای معانی بپردازند. نظامی اشعار خود را برای غرور کذایی ناسیونالیستی به فارسی ننوشته بود. او تنها برای گرفتن کیسه زر از یک شاه به فارسی سرایی پرداخته بود. علی شیر نوایی برای خوشایند ناسیونالیستها تورکی و فارسی ننوشته بود، دیوان لغت تورک و شاهنامه فردوسی برای ساخت بنای پانتورکیسم و پان فارسیسم نوشته و سروده نشده بود. اما امروز فکر مسموم ناسیونالیسم با دیدگاه جدید خود به تعریف و معرفی غیر واقعی گذشته رپداخته بود.
ناسیونالیسم فارس خود را محور زمین میدانست و کلمات عرب و تورک و شرق و غرب را با محوریت زبان فارسی و نه علم زبان شناسی تعریف میکرد. بقول هنرپیشه فیلم عروف "کیف انگلیسی" ناسیونالیسم خیلی راحت هیتلر را "هیت لور" بچه لرستان خودمان معرفی میکرد.
اما زبان هر چند محور ناسیونالیسم است اما ریشه آن نیست. رفتار زبان در مبادله فکر و کلمات همراه آن تابع ناسیونالیسم کور قرن بیستم نبوده است. از اینروست که در اشعار و نثر زبانهای مختلف منطقه کلماتیاز همه زبانها یافت میشود. اگر بتوانیم اغراض و یا انحرافات فکری ناشی از ناسیونالیسم را از علم زبان شناسی این سرزمین دور کنیم خیلی زود متوجه خواهیم شد که کلمات استفاده شده در زبان تورکی و فارسی بعنوان رقبای اصلی ناسیونالیسم تورک و فارس بر خلاف افکار ما از ناسیونالیسم تبعیت نمیکنند.
با بهلود نوشت بولوت (نام شاعر مشهور آذربایجانی که نامش را که والدینش بولوت=ابر گذاشته بودند نویسنده محترم شناسنامه اش بهلود نوشته بود) هویت و زبان فرد و هویت سرزمین او عوض نمیشود. به تغییر نام آجی چای به تلخه رود، قاراچای به سیه رود، دمیرچی به حدادان، سولدوز به نقده، سایین دژ به شاهین دژ هویتی عوض نمیشود. بلکه ظلمی اتفاق می افتد و ملتی خود را مظلوم این واقعه میبیند و این احساس ظلم و ظالم مرتکب آن تنها عقده ودشمنی پدید می آورد و دلها را از هم دور میسازد.
این مقال مختصر نیز نه برای اثبات برتری زبانی بر زبان دیگر بلکه برای رد ردای ضد انسانی زبان شناسی ناسیونالیستی و غیر انسانی بر زبان شناسی حاکم در این سرزمین تقدیم حضور میشود. باشد که همه بجای تکیه بر ناسیونالیسم تک زبانه برای تعیین هویت کلمات به واقعیت آنها رو کنیم.
در این مختصر بنده به جستجوی روابط دوستانه زبان تورکی و فارسی در 32 صفحه از کتاب نیستان سخن خواهم پرداخت.
اما بهتر میبینم مختصری در مورد زبان تورکی بگویم.
زبان تورکی زبانی التصاقی است. زبانی است که در آن کلمات همیشه دارای یک ریشه و بعد در صورت نیاز کاربردی پسوندها شکل دهنده هستند. با رجوع به سنگ نوشته های ارخون این ریشه حتی تا تک حرف نیز پیش میرود. که دوستان میتوانند با رجوع به کتاب "قدیم تورک یازیلی آبیده لرین دیلی" کتاب درسی دانشگاه باکو در این مورد اطلاعات فراوانی کسب کنند.
همچنین مقاله ارزشمند پرفسور آی محمد آی محمدی در مجله یول (چاپ کیهان) اگر اشتباه نکنم شماره 28 با عنوان "اوستادا تورکجه سؤزلر" از مبادلات تاریخی کلمات در فلات یاران بین زبانهای مختلف حاضر در آن اطلاعات ارزشمندی کسب کنند.
همچنین کتاب رشته ای ارتباط "5000 ایللیک سومئر- تورکمن باغلاری" نوشته بگمیرات گئرئی برلین19 می 2003" میتوانید به عمق تاریخ حضور زبان تورکی در خاورمیانه نظر بیفکنید.
نمونه متن تورکی باستان سومئریان:
İç əlümdümü ki, a(ğ)lın kirşu qalu?
Qalanu şu (ö)lgin itə yala qalu
Gəl uri ki, mal gəliki
Ən çiki uri gen
Am tilənisə amuna aru
Mətnin Azərtürk tərcüməsi:
Əlimin içidimi ki,a(ğ)ılın qırışı qalı
Qalanı bu (ö)lü itə yala qalı,
Gəl ver ki, mal gələr
Ən kiçiyi verginən
Hamı dilənirsə, hamının ardınca get.
Ada | Ama | Tibir | Qaş | Uç | Tuş | |
Azərtürkcə | ata | ana | Dəmir | quş | üç | düş |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع | ||
خوب | =خپ= قوپ = شادی (کلمه قوپوز و کیپ نیز از همین ریشه است) |
| ||
کیوان | =کیو+ ان، کلمه تورکی با پسوند فارسی کئیو=گؤی بمعنای آسمان | نمونه های دیگر: کیومرث= مردآسمانی؛ کوه= بلندی که بسوی آسمان را میبرد(شرح از پرفسور آی محمدی، یول) | ||
رای | بمعنای تمایل و میل کردن بسویی یه چیزی | در تورکی امروزی نیز همین کلمه در استفاده از اختلال در رنگ، و نظر و گرایش استفاده میشود. (محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
یک | =یئگ= خوب و بهترین | (دیوان لغات الترک ؛ پرفسور آی محمدی، یول) | ||
دانش | =تانیش= آگاه و آشنا شدن، فعل دان (دانستن=دان + است) نیز از همین کلمه تان گرفته شده است. | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
تنگ | = تونوک= ظریف و باریک بودن | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
خازن-خزانه | معرب قازان، قازان = قاز+ان گود شده (این کلمه ببشکل خزن وارد عربی و در انواع وزن صرف شده است) | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
دوخت | =توخ= بمعنی بافت | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع | ||
چنین | =چن+این= چون=اوچون=چین=ایچین بمعنای برای و بدلیل | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
برزویه | =بورجیه= بورج+یه—بورج=بارج/بارجا بمعنی تمام و کامل | دیوان لغات الترک | ||
پارس | نام حیوان شکاری از شاخه گربه سانان | دیوان لغات تورک | ||
خانه | =خانا=خان+ا =بمعنی مکان و جای | دیوان لغات الترک | ||
قبا | = قابا =بالاپوش، پوشاننده (کلماتی چون قاپ، قاپاق و... نیز از همین ریشه اند) | دهخدا | ||
دوش | رویا، رویای هنگام خواب (شکل قدیم آن توش) (در فارسی بجای دیشب استفاده میشود) | دیوان لغات تورک | ||
آتش | آتیش (در گیری با هم با آتش)آتیشماق زد و خورد یا هر نوع اقدام خصمانه متقابل است. | فرهنگ معین | ||
خون | =خان=قان | ترکی باستان کتیبه های ارخون | ||
عمر | =اؤمور=اوم+اور= انتظار | ترکی باستان کتیبه های ارخون | ||
خویش | بدل ازکیش=کیشی بمعنای شخص، شخصی |
| ||
مال | تعلقات( بویژه احشام)در فارسی تنها بمعنای تعلق بکار میرود |
| ||
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع | ||
متلاشی | مکسر تلاش = تالاش= تالاماق = توللاماق انداختن و بهم ریختن | دیوان لغات الترک | ||
سور | = شادی-سور= راندن- روان و خوش = از همین کلمه سورچک (مجلس شبانه) | دیوان لغات الترک | ||
چنگ | ریشه قدیم ترکی کلماتی از این ریشه=چنگال، چنگ اولماق، چنگه،.. | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
خانه | =خانا از ریشه ترکی قدیم کان=کانا (مکان) از این ریشه=خاندا=هاردا (کجا) | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)- کتیبه های ارخون-دیوان لغات الترک | ||
قیمت | قیی(ریشه)+مه ت(پسوند اسم ساز) در معنا روا و ارزش (این مدل را در کلماتی مثل یوغورت (یوغور+وت)، بولوت (بول+اوت)، قوروت (قور+اوت)، اوموت (اوم+اوت) دید | لغتنامه ایتمولوژی (تورک دیل کورومو تورکیه) | ||
پادشاه | پاد+شاه (ریشه های قدیمی تورکی) پاد =بود= ایل و پاد= بای= رئیس و بزرگ، شاه=شاد بمعنای سرکرده (حرف د یکی از حروفی است که در کلمات ترکی قدیم حذف و یا به ی تبدیل میشود قولداق=قولاق، آداک= آیاق) | دیوان لغات تورک، قدیم تورک یازیلی آبیده لرین دیلی، کتیبه های ارخون-یئنی سئی | ||
توان | = تابان = تاوان =تایان= دایان (پاشنه، زور، تکیه) =تپمک | دیوان لغات الترک (taban) | ||
دراز | در+آز، در=تیر (ریشه های ترکی باستان دیرک= تیرک بمعنای باریک و بلند)(تیر مظروف از تار=دار همانند: آچ←ایچ، قاچ←قیچ، داش←دیش(دیشاری)، آران←ایران، یار←ییر (ییرت-ییرتیق)؛ آز پسوند جمع کننده است. (اوق+اوز←اوقوز ) | لغتنامه ایتمولوژی (تورک دیل کورومو تورکیه)، قدیم تورک یازیلی آبیدلرین دیلی، کتیبه های ارخون-یئنی سئی | ||
توشه | توش+ه (توش بمعنای همراه) | دیوان لغات الترک | ||
تخم | =توخوم=توغوم= دوغوم بمعنای زایش از توغ=دوغ+اوم | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
دانه | =ده نه= دن+ه = بمعنای ذره و عدد واحد از هر چیز | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) | ||
کجا | بدل از کانچا | دیوان لغات الترک | ||
خرد | = فارسیزه شده قیرت= جزئی از چیزی بریده و دانستن جزئیات چیزی خردمند=خرد+مند (مند یک پسوند اسم ساز ترکی است. امروزه در سیر تکامل ترکی حرف د حذف شده است. مند (منده مه ک) بشکل فعل در معنای بودن است. | دیوان لغات الترک | ||
گشتن | (در معنای بدل شدن)= از کلمه قوش (قوشولماق) همراه و همچون چیزی شدن |
| ||
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
گونه | گون=قون+ه(قون ریشه بمعنای فرود آمدن و نشستن و قون پسوند اسم ساز بمعنای بدان صورت در آمدن (وورقون، آزقین، دارقین) | لغتنامه ایتمولوژی (تورک دیل کورومو تورکیه) |
سالار | سالار=سال+آر = سالار = سال(سالماق = انداختن ، برانداختن) ) + ار (اك فاعلساز =و بمعنای مرد و سرباز= براندازنده ، به خاك مالنده ، يل ؛ گاهي اصرار دارند که سالار تغيير يافتة سردار است! | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
شاخه و شاخ |
شاخه = شاخا = شاخ(شاخماق = پيچيدن دور چيزي و بالا رفتن ، رعد و برق زدن،جاري و روان شدن همراه با ايجاد آردن پر و بال) + ا(اك) =رشد آننده و بالا رونده،بالا رونده و پر و بال دهنده ، قسمت رشد | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
افسون | اووسون= اوو+سون= اووماق (مالیدن چیزی مثل مالیدن چراغ جادو ، مالیدن مار برای کنترل آن در سنت مارگیری تورکان= اووسونجو) | مصطلح |
بخش- پخش | باغیش = بخيش = بغيش و باغيش )= عفو ، احسان =( عفو و گذشت ، از ريشه هاي ترکي باستان | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)- دبيرسياقي ، ديوان لغات التُرك محمود آاشغري |
برگ | =بَرک= محکم | دیوان لغات الترک |
کانچه (ص 14) | کانچا= مکان باز فرمان آید از سالار ده مر عدم را کانچه خوردی باز ده | دیوان لغات الترکی |
غنچه | =قونچا و قونجا= شکوفه نشکفته، در ترکی قدیم بمعنی عروس | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
گل و گلزار و گلستان | =گول بمعنای شکفته و خندان =گول از مصدر گولمك(= خنديدن)که بخاطر شادابي گل آنرا بدين نام تشبيه کرده اند و در فارسي با گرته برداری از همین نکته لبخند و لب با تشبيه به گل و غنچه همراه بوده است:گل خنده ، خندة غنچه اي | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
قلاوز | . قَلاوز -1 قوُلاغوز = قولاغ(گوش)+وز)اك( = استراق سمع ، جاسوس = -2 قيلاووز = قيل)راست) + آووز (= آووج = راهنما) = راهنماي راه راست ، دانا هر که در راه بی قلاوزی رود /مولوی اگرگئيديرقارينداش يوخساياووز---اوزون یولدا سنه اولدو قیلاووز/مولوی | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
کودک | =گودوگ=گوده=کوتاه (خود کلمه کوتاه نیز از هیمن ریشه است. ) ناقص از نظر طول و قامت. کلمه گدا=گَده نیز بهمعنای ناقص بودن است و از همین صیغه ست. | مصطلح |
سست | سوس+(او)ت= ساکت و بی حرکت شده | مصطلح |
چراغ | = چيْراق = چيْر )چيْرماق = چيْريْماق = سو دادن) + اق) اك) = سوسو آننده ، نوردهنده، چیرسرخی | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
داغ | =درفش و آلت گرم کردن و داغ کردن(زدن)، چون سوارکاری در بین تورکان خیلی رایج بود آنها اسبهای خود را با آن علامت می زدند و به این علامت داغ میگفتند. بعدها این اصطلاح به قطعه گرم اطلاق گردید و به هر چیز گرم نیز امروزه داغ گفته میشود؛ | دیوان لغات الترک، محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
امید | =اوموت (ر. قیمت) |
|
مزدور | =مزد+اور(ار) آدم کار به مزد |
|
آرزو | آرزي = آر (آرماق و آريماق = جستن ، يافتن) + زي (اک) = جستني ، يافتني ، غير موجود در دست. همريشه و هم معني با آرمان | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
یار | =بریدن و تقسیم، نیمه دیگر انسان، شیاری که آب باز کند (برش توسط آب)، یاریق، یاراو... | دیوان لغات ترک، مصطلح |
غبار | =قوبار= قوپار = قوپ+ ار= هر آنچه کنده و جدا شود |
|
کوچک | =کوچوک=کیچیک=چوجوک | دیوان لغات الترک، مصطلح |
جوان | =جاوا+ان= یاوان=یاوا=جابا (در ترکی و لهجه های مختلف آن تغییر "ی" به "ج" و "ژ" امروز هم وجود دارد. تورکان قزاق به یئمیش و یئمک ژئمیش و ژئ میگویند. در قدیم کودک تنها پس از انجام کاری خارق العاده برای ایل خود توسط اوزانها (آشیقها) که امور مذهبی و سنتها را نظارت میکردند نام گذاری میشدند. برای آشنایی با این سنت به کتاب ده ده قورقود مراجعه کنید. جاوان کسی است که فاقد نام و نشان است. یاوان یا جاوان یعنی فاقد چیزی بودن، جاباک ار= مرد بی نام و ایل (سویسوز) و نیز چابا/جابا به معنای تلاش نیز هست. | دیوان لغات الترک |
جگر | جیگر=جییه ر= جی+یه ر(جی= مرطوب و نرم)، اندامی از بدن | دیوان لغات الترک |
گذشت-گذر | =گز ترکی (بمعنی گشتن و رفتن) | دیوان لغات الترک، مصطلح |
برابر | =بیر+ه+بیر | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
آلت | ال+اَت= چیزی که با دست مورد استفاده قرار گیرد. (ر. قیمت) |
|
آشفته | =آشوب=آش+وب =آشیب (آش+یب)از ریشه آش (آشماق) | ترکی قدیم، مصطلح |
سزاوار | سز+اوار(وار) سز (سئزمک) حس کردن و ظن کردن | دیوان لغات الترک |
آبرو | =آبیری(آب=آبا= بزرگی)+ایری (آری)=پاکی | مصطلح |
آغوش | آغ+وش (آق+وس)آق= فضای خالی میان دو پا | دیوان لغات الترک |
تن | وجود، بدن، تنه و دانه و دَن نیز از همین ریشه است | دیوان لغات الترک |
شور(ی) | شور و همینطور چور (زیاده شدن)- چورام (تیری که دورتر رفته باشد) | دیوان لغات الترک |
کوش | کوشش =قوش+وش (هم گذاری)، دویدن | مصطلح |
پیاله | پی(پای)+آله (آلا)= سهم گرفتن | مصطلح |
دیر | دار مظروف به دیر (تنگ، تنگی) ترکی باستان |
|
دریا | = تالويا = تَليا = تريا = دريا ، از ريشه هاي ترکي باستان ؛ در ترکي معاصر به دريا دنيز مي گويند ولي در ترکي باستان همان تالويا استفاده مي شد که احتمالاً بصورت فرسايشي به دريا تبديل شده است. | صديق ، حسين ، يادمان هاي ترکي باستان ، نشر نخلهاي سرخ ، تهران ،1379 |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
دره | درّه = دره = در)درمك = چيدن ، بريدن ( + ه)اك =( بريده ، شكاف ، فاصلة بين کوههاکه بريده شده است ؛ درين = در + ين = عميق ، درآباد = درآوا = جاي دره اي ، درکه = دره + که(اك) = جاي عميق ، دَرَك = جهنم ، و با احتمالي ديگر دريا نيز از همين ريشه است. | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی) |
سوراخ | =سوراق=سوروق=سور+اوق-سور بمعنای مکش(sor)، جستجو، جستجو شونده، سراغ نیز از همین ریشه است. | دیوان لغات الترک |
درّ (درنده) | دَر (دار)= چیدن و کندن. از این ریشه فعل دارتماق (گرفتن و کشیدن جهت کندن)، خرد کردن، آسیاب کردن | مصطلح |
چک(یدن) | از ریشه چیک(چیخ در محاوره) = در آمدن، از این ریشه چکمک، چیخماق، چاخماق، چکیج (همینطور است در چکّش = چاکیش بمعنای کوبش و وسیله کوبیدن) | مصطلح |
سوز | سیز (سیزیلتی) درد عمیق سوختن(سوخ =سوق (سوخ) +تن (پسوند فعل ساز فارسی)) فارسی نیز از ریشه ترکی گرفته شده است. کلمه سوسیس (سوسیج) (= سوقتو)و کالباس (کولباس) نیز از ترکی باستان گرفته شده است. (در مورد کالباس و سوسیس در داستان برخورد تورکان امپراطوری هون غربی خاقان بزرگ آتیلا از اروپائیان نقل است که سربازان تورک از زیر خود گوشت بیرون می آوردند و میبریدند و میخوردند. که بعدها چیستی آنرا آموختند. کالباس و سوسیس گوشت و جگر کوبیده همراه ادویه جات تهیه میشد و در روده بزرگ حیوانات چپانده میشد و با بازو که فشار میدادند بدان سوقتو، و قولباس (کولباس) میگفتند. هنوز هم اصطلاحی بنام باستیرما و قوورما عنوان غذاهایی است که نام خود را از روشهای فرآوری گوشت در فرهنگ غذایی تورکی گرفته اند. کالبوز = لقمه (دیوان لغات الترک) | مصطلح، دیوان لغات الترک |
کیسه | =کی+سه معنی پوشش. کی=گی بمعنی پوشیدن | مصطلح |
برگ | (تا تو بی برگ نباشی)، بر گرفته از برگه(بر+گه) (ترکی باستان و مصطلح در تورکانت آسیای مرکزی =وئرگی در تورکی غربی (اوغوزی)،بمعنی سهم و داده و نیز مالیات | اوزبکچه-تورچه سؤزدوک، دیوان لغات الترک، فرهنگ تورکی فارسی پرفسور دکتر داشقین و... |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
اندیشه | آند(آن+د)+یشه بمعنی تبادل فهم و درک، نگرانی، آنماق (بخاطر آوردن)، آنلاماق =فهمیدن | ائیتمولوژی سؤزلوک (تورک دیل کورومو- تورکیه) |
گز | بمعنی برش و برنده (گزن= کز (=کس) ترکی باستان ابزار برش در کار کفاشان)، کزلیک (چاقوی کوچک زنان که بر لباس خود میبستند)، در فارسی از کلمه گز بعنوان مقیاس مسافت نیز استفاده میشود. این گز (بمعنی گشتن است) | دیوان لغات الترک |
استاد | اُستاد = اوْستا = اوس(عقل ، درايت ، تربيت ، ادب ) + تا (اك) = عاقل ، بادرايت ، مربي ، اديب ، بصورت استاذ در عربي ؛ ترکيب اوستا مانند يومورتا است: غازي بدست پورخود شمشير چوبين ميدهد تا اودرآن اُستا شود، شمشير گيرد در غزا / مولوي- اوس قدرت تمیز خیر از شر. | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، دیوان لغات الترک |
سرای | سارای= قصر. سار=محاط کننده، آی(=اوی (تورکی مرکزی و شمالی)=ائو(تورکی غربی اوغوزی)= خانه، بمعنای خانه بزرگ | مصطلح |
کوهسار | کوه (شرح در فوق)+سار (محاط) (سارماق- سریمک)=محاط در کوهها | مصطلح |
پیر | =بیر= منحصر به فرد و آدم یکه . در تورکی فرد مقدس و مکان مقدس بورا پیردی(اینجا مقدس است)، پیریم منه نصرت وئردی بو گون چیخدیم بازارا---صرافسانسا آچ-خیرد ائیله گؤر نئجه مالدیر یوکوم (آشیق العسگر) | مصطلح |
دد | =تات تورکان به ملل بیگانه و وحشی تات میگویند. اصطلاح تات (=یاد امروزی) به دوران ورود قوم وحشی آریایی به فلات ایران بر میگردد. آریائیان در کتیبه های خوددارند که ما دیوان را گرفتیم و آنها لباس و خانه ساختن را به ما یا دادند. جالب است که آریائیان به تورکان بومی دیو میگفتند و تورکها به آریائیان تات. تاجیک= تا(ت)+جیک (تات کوچک) |
|
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
تنگ |
= تونوك = تون )کم ناي ، ضعيف) +وك(اك) = ظريف ، نازك ، شكننده ؛ تنكه = شلوار ضعيف و آوچك
= تونوآه = تون(ضعيف ، آم ناي) + وك(اك) + ه (اك) = آوچك ، شلوارك ، شورت ، باخ: تنك
= تونگ(مأخوذ از تونج = آلياژ مس و روي)= آوزة دهن تنگ ، ظرف ظريف گردن براي شربت خوري | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، دیوان لغات الترک |
غم | =قم (=کام در تورکی باستان) کاهن دین شامان، کاماک= بجا آوردن کاری (مثلا نماز)، جمع کردن در جایی، قاماشماق (=جمع شدن چشم هنگام نور شدید) | دوان لغات الترک |
بلبل | =بولبول=بیلبیل بمعنی پرنده دانا | سؤزلوک پرفسور دکتر داشقین |
گلستان | =گل(گول)+س (ادات جمع تورکی باستان)+ تان (دان) بمعنی مکان | مصطلح |
بوستان | بوس(باس= در خاک فرو کردن و نیز پوشاندن، ر. دیوان لغات الترک)+ تان (ر. بالا) (=بوسدان) | مصطلح |
خوار | خوار =خور= بد و ناشایست، خوار و ذلیل؛ خور باخماق=خوار نگریستن، حالی خوردو= حالش نامناسب است، خورلاماق=خوار کردن، خُل محرف همین کلمه است. خورتتان (آدم پست و ترساننده) | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، |
باغ | =ریشه از تورکی باستان =بوغ مکانی حصر شده، خفه کردن درخت انگور و مو ، رز ، تاکستان ، هر بسته و دسته از هيزم ، بعدها اين آلمه تعميم پيدا مي آند به هر جاي پُر از درختان ميوه | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، دیوان لغات الترک |
یزدان | =یازدان=یازان بمعنی کسی که می آفریند (یازماق در تورکی علاوه بر معنای نوشتن معنای آفریدن هم دارد.) | قدیم تورک یازیلی آبیدلرین دیلی، پرفسور آی محمد آی محمدی مجله یول مقاله کلمات تورکی در اوستا |
خروشان | قوروشان=قاریشان= بهم ریختن و مداخله کردن(زبان فارسی فاقد مصوتı تورکی است. عموما کلمات تورکی که دارای مصوت ı است وقتی وارد زبان فارسی میشوند فارسی زبانان بدلیل نقص مصوتهایشان آنرا o و یا اَ تلفظ میکنند. خیردا(xırda) خُرد، باغیش (bağış) بخش. همینطور خیرراشماق(برای انجام کاری تلاش کردن ور رفتن) | مصطلح |
کلمه | شرح معنا و مثال | منابع |
گزند | ر. گز |
|
سزد | ر. سز و سزاوار |
|
فرمان | =پر(بئر=وئر بمعنی دادن)(ریشه تورکی باستان)+مان (پسوند اسم ساز همانند دوشمان، اؤیرتمن، اوزمان، آرمان، ائلمان، دودمان...)، اسم شخص | مصطلح |
پیمان | پی (=پای)+مان (ر. بالا) سهیم کننده | مصطلح |
غلام | =قولام و قولوم =غول(=قول بمعنی بنده و خدمت)+ام (اوم) (پسوند مالکیت)= خدمتکار من همینطور خانیم، بیگم. قوللوقچو (قولوقچی)= خادم، قُلُق=خدمت کردن. غلمان= کسی که کارش غلامی است (در ادبیات فارسی به اشتباه این کلمه را غلام زیبا تعبیر میکنند.) | مصطلح |
عذار | =اوزار= اوز+ار بمعنی رخسار |
|
لاله | =لالا از نامهای تورکی باستان برای نوع گل و خانم همینطور آلاله (=آل لالا= لاله سرخ و فریبنده) | فرهنگ نامهای تورکی مرحوم رضا غفوری، محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، |
کباب | =کبا+اب (کب بمعنی نرم شده همچون پنبه که اشاره به نرم شدن گوشت دارد) | مصطلح، دیوان لغات الترک |
درد | =دار+د همریشه با دارتاماق تقلا در امری تارتیشماق=دارتیشماق مجادله کردن، همینطور دراماق=تاراماق (بهم ریختن و جستن)، تارماق= پاره کردن | مصطلح، دیوان لغات الترک |
داور | =تاو+ار همینطور تاورانماق=داورانماق همینطور تاوراماق بمعنی قوی، رفتار، تاوراتقان بمعنی کسی که به کار و عجله وا میدارد. | دیوان لغات الترک |
تاوان | =تاو (بزرگ، مال و جنس)+ان (پسوند)= معادل با مال و جنس، خسارت ، جریمه | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، فرهنگ تک جلدی تورکی-فارسی (بهزاد بهزادی) |
آزموده | =آز=اوس (عقل و علم)+ موده (پسوند فعل ساز فارسی) (اوزمان از همین ریشه است) |
|
امیدوار | =اوموت (ر. امید بالا)+وار (داشتن) |
|
ترسان | =ترس(بمعنی معکوس)+ان (پسوند اسم ساز فارسی) |
|
تیر | = مظروف دار (ر. بالا) |
|
آستانه | آس+تانه(=تانا) بمعنی آویختن از همین ریشه آسمان، آستان، آستین، آستار(آستر) | محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، دکتر جواد هیئت سالنامه های بیستگانه وارلیق، دیوان لغات الترک |
آزاد | آز+آد(پسوند اسم ساز همانند بولوت، اوموت و ... ر. بالا) آز از اه به در شدن، رهایی از راه و حدود | دیوان لغات الترک |
خواجه | =خوجا= مرشد، معلم = قوجا (پیر و بزرگ از این کلمه قوجامان بسیار بزرگ) قو (بمعنی بزرگ و نام یک پررنده از این ریشه قوقوش که در فارسی باشتباه گوگوش مینویسند) قالخ ازاین ریشه است و از این نظر فعلی مرکب است از قا+آلخ (اوج بگیر =بلند شو) | دیوان لغات تورک |
ایوان | ایو(ائو)+ان (پسوند) | مصطلح |
نرگس | =نرجیس (معرب) = نر(=نار)+گس(گیز= قیز) دختر چون انار، گلی به همان شمایل گل انار ، نام قدیمی برای خانمها | فرهنگ نامهای تورکی مرحوم رضا غفوری، محمد صادق نائبی- 1000 کلمه اصیل تورکی در پارسی)، |
شمشاد | = شومشاد (Şümşad) =شو(م) (نور، درخشش)، شاد (بلند، سردار. نام کورشاد سردار بزرگ تورک که علیه اشغالگری چین در دوران باستان شورش کرد و بیلگه خاقان خود را از فرزندان او می نامید)، شیشه (=شوشه)نیز بمعنای شفافیت از همین ریشه شو(م) است. | شرح شو و ایش ، ش پرفسور آی محمد آی محمدی مجله یول مقاله کلمات تورکی در اوستا شاد – قدیم تورک یازیلی آبیدلرین دیلی |
اٶگه ده ي: معادل اوختاي در تركي آذربايجاني
اٶگه و يا اٶكه به معني بسيار دانا، فرزانه، شخص سالمند، بزرگ خلق و نامدار آمده است. ده ي، داي، تاي و... به معني صاحب خصلتي است. مانند كلمه چاغاتاي كه به معني شخص سفيد است. (چاغان به معني سفيد+ تاي). نام فرزند چنگيز خان
از همين ريشه است اٶكمن به معني عاقل و باهوش؛ اٶكته به معني اشتباه ناپذير، آنچه كه به هدف اصابت مي كند؛ اٶكته م به معني مشهور، معروف و نيرومند؛ اٶتكه ن به معني قهرمان، نيرومند
درباره جوکهای موهن علیه ملیتهای غیرفارس در ایران
یونس شاملی
نزدیک به هشتاد سال از جوک و لطیفه سازی (طنز شفاهی) سیستماتیک در دستگاه
دولتی ایران علیه ملیتهای غیرفارس می گذرد. لطیفه سازی علیه ملیتهای
غیرفارس و در این میان، بویژه علیه ترکان، در ایران، و برای تخریب ذهنیت
خود ملیت ترک و تحقیر این ملیت در نزد دیگر ملیتهای ساکن ایران یکی از
شگردهای اصلی این دولتها برای خارج کردن این ملیت از گود تاثیرگذاری بوده
است. تحقیر و توهین علیه ملیتهای غیرفارس، نادانی ترکها، وحشی بودن کردها
و بلوچها، بی ناموسی رشتی ها، بچه بازی قزوینی ها، هالو بودن لرها و
سوسمار خوری عربها و خلاصه تا آنجا که ممکن بوده است ملیتهای غیرفارس
بایستی حس حقارت جزو جدایی ناپذیر حیات روزمره شان در ایران باشد. چرا که
در غیراین صورت شهروندان غیرفارس ایران میتوانند به شهروندان فعالی بدل
شوند و نقش و رسالت شهروندی خود را با غرور برخاسته از تاریخ و فرهنگ
خویش به میدان سیاست بکشانند و حیات استبداد و سیاست نژادپرستانهء آن را
در ایران تهدید کنند.
با وجود اینکه لطیفه و جوکهای موهن علیه ملیتهای غیرفارس در ایران بر
زمینهء ناآگاهی و کم دانشی جامعه رشد و نمو می کند ومردمان عادی را که
عموما آگاهی کافی از مسائل پیرامونی ندارند هدف خود قرار میدهد، اما
دولتهای حاکم برای بی اثر کردن تواناییهای سیاسی ملیتهای غیرفارس در صحنه
سیاسی آنان را غیرمستقیم، از طریق ساختن و پرداختن به جوکهای موهن، آماج
تحقیر و توهین قرار میدهند.
برای آن بخش از ملیتهای غیرفارس که بخشی از زندگی روزمرهء خود را در
مدارس، دانشگاهها، ادارات دولتی و غیر دولتی می گذرانند، سیاست
آسیملاسیون (ازخودبیگانگی) در سطحی فرهنگی و به اصطلاح علمی! دنبال می
شود. جعل تاریخ و بزرگنمایی تاریخ ملیت فارس در مقابل تحقیر تاریخ
ملیتهای دیگر، گره زدن تاریخ ایران به تاریخ ملت حاکم (یعنی فارس) و
بیگانه جلوه دادن ملیتهای غیرفارس در تمامی عرصه ها (سینما،
ادبیات،تاریخ، سیاست و به اصطلاح تحقیقات دانشگاهی، تا سفارش سازمان
امنیت کشور برای نوشتن فلان یا بهمان کتاب تاریخی) علیه ملیتها غیرفارس و
بویژه علیه ترکان ایران، بخش بزرگی از فعالیتهای دستگاه دولتی ایران را
برای ازخود بیگانه کردن این ملیتها، به خود اختصاص می دهد.
تولید جوک علیه ترکان و دیگر ملیتهای غیرفارس با وسعتی باورنکردنی، چنان
نشان داده می شود که گویی خود مردم در تولید این جوکها نقش داشته و در
میان خود مردم بوجود می آید. اما واقعیت بکلی چیز دیگری است. برای هرکسی
بایستی روشن باشد که تمامی و یا اغلب تولیدات لطیفه و جوک بوسیله سازمان
امنیت دولت ایران انجام میگیرد. اگر کسی به این سخن شک دارد می تواند از
تمامی اطرافیان خود سوآل کند که آیا کسی و یا کسانی را می شناسند که جوکی
و یا لطیفه ایی ساخته باشد؟! پاسخ تقریبا همه این خواهد بود که؛ کسی را
نمی شناسند که جوک بسازد. بنابراین مردم عادی در کوچه و خیابان تنها مصرف
کنندگان این جوکهای موهن علیه شهروندان غیرفارس ایران هستند و هیچ کس از
خود نمی پرسد که تولید جوک و لطیفه در این وسعت، علیه ملیتهای غیرفارس
ایران، توسط چه کس و یا دستگاهی انجام میگیرد؟
آیا این جوکها و لطیفه های تهوع آور از آسمان نازل می شوند؟ حتما یادتان
نرفته است که متن آن کاریکاتور معروفی که به قیام مردم آذربایجان در سال
تهران نوشته بود. ولی هرگز روشن نشد که آن مسئول امنیتی سازمان امنیت
ایران چه کسی بوده است. اما نقاش کاریکاتور، که بعدها اعلام کرد که
نمیدانسته برای کدامین متن کاریکاتور می کشد، معلوم شد و رسوایی زیادی
برای وی بوجود آورد.
در عین حال تولید جوک و لطیفه به متدهای خاص و فعالیت جمعی محتاج است و
کاری است که به تحقیق، ترجمه، انطباق با فرهنگ خودی و تطبیق آن با
استراتژی دولتی در کشورهای استبدادزده نیاز دارد. برای نمونه، تهیه این
همه جوک و لطیفه از عهده یک و یا چند نفر خارج است. بلکه جوکها و لطیفه
های کشورهای دیگر جمع آوری و ترجمه شده و با شرایط و اهداف ضد انسانی و
نژادپرستانه دولت ایران علیه ملیتهای غیرفارس منطبق می شود و با سامانه
های خاصی مثل فیلمهای سینمایی (اخراجی ها)، تئاتر، مزاحهای رادیوی که
بتواند بیشترین اثر را داشته باشد، با روشهای مختلف به میان مردم عادی
برده می شود. همچنانکه می بینیم یکباره اینترنت، پیامهای تلفهای موبایل
بصورت گسترده ایی در میان مردم ظاهر می شوند و لوده گان را که موضوعی
برای شادی و خنده ندارند، به شادی و خنده می کشاند. وقتی افکار عمومی در
ایران توسط برنامه های دولتی علیه ملیتهای غیرفارس ایران شکل گرفته است،
این جوکها با کمال میل از طریق دوستان و آشنایان بصورت گسترده ایی منتشر
می شوند. این آن پروسه ایست که از تولید تا مصرف جوکها طی می شود.
حالا هر کسی میتواند بیاندیشد که آیا جوکهایی که بوسیله دستگاه دولتی
برای تحقیر و توهین علیه ملیتهای غیرفارس در ایران تهیه و تولید می شود،
بی منظور و بی مقصود انجام میگیرد؟ آیا سرمایه گذاری کلان در ساختن و
پرداختن به جوکهایی در به لجن کشیدن فرهنگ و هویت ملیتهای غیرفارس و
تحقیر آنان را هدف قرار داده است، بی منظور و مقصود انجام می گیرد؟ آیا
بمباران جوکهای تهوع آور که همه روزه به بازار لودگی در ایران و خارج
ایران عرضه می شود و تحقیر بیش از هفتاد درصد جمعیت غیرفارس ایران را
آماج حملات خود قرار میدهد، بدون هدف صورت میگیرد؟ آیا اینهمه تلاش در
تحقیر مردم برای شکستن و بی اثر ساختن اراده آنان نیست؟
برای آگاهان روشن و آشکار است که مقاصد روشنی در ساختن و پرداختن به
اینچنین جوکهایی وجود دارد. اساسا ساختن جوک توسط یک دستگاه دولتی نشانگر
بخشی از استراتژی آن دولت است. برهان زیادی برای اثبات این مدعا لازم
نیست، ساختن جوک و عمداً علیه ترکها، خود نشان میدهد که، دولت دست
اندرکار پردازش آن جوکهاست و تمامی منابع دولتی از رادیو تلویزیون تا
سینما و تئاتر و تلفن و مطبوعات در اختیار این سیاست نژادپرستانه دولت
قرار دارند. علت روشن است. ترکها از نظر کثرت جمعیتی، از نظر توانایی در
عرصه اقتصادی، حضور سنگین شان در تهران و در میان کادرهای بورکرات،
تکنوکرات و ارتش با سی ملیون جمعیت در تمامی ایران، خطر خیلی جدی و بلقوه
برای حاکمیت دینی، سیاسی و نژادپرست جمهوری اسلامی است. بنابراین ارادهء
این ملت در اذهان مردم فارس و حتی در اذهان خود آنان (ترکها) و دیگر
ملیتها، بایستی درهم کوبیده شده و تحقیر گردد. این تنها راه بیگانه کردن
این ملیت با هویت و تاریخ خود و درعین حال کنار راندان آنان از
تاثیرگذاری در عرصه سیاسی است!
سیاست تحقیر و توهین علیه ملیتهای غیرفارس متاسفانه به مناسبات انسانی در
کشور چند ملیتی و چند زبانی ایران تاثیر منفی از خود برجای نهاده است.
استمرار این سیاست، استمرار تعمیق در گسست هاست و سیاستی در خدمت استبداد
حاکم است. سیاستی که در آن با تفرقه بیانداز و حکومت کن سازگاری دارد.
اگر حرکتی عمومی در تحریم استفاده از جوکهای موهن علیه ملیتهای غیرفارس
صورت نگیرد، چشم انداز همبستگی ملیتها با گسستی جدی روبرو خواهد شد. چیزی
که نشانه های آن را میتوان از هم اکنون در گوشه و کنار کشور دید.
Geen opmerkingen:
Een reactie posten