کنفرانس لندن نمایش آب در هاون کوبیدن است
عباس دلجو
27/01/2010
کنفرانس لندن که هشتمین کنفرانس بین المللی در باره افغانستان میباشد، فردا پنجشنبه مورخ بیست هشت جنوری برای حل معضله افغانستان با شرکت نمایندگان کشور های که نیرو به افغانستان فرستاده اند و سایر کشور های منطقوی و فرا منطقوی در گیر در قضیه افغانستان که جمعا شصت و سه کشور میشوند، در لندن برگذار میگردد . اما شگفتی قضیه درینجاست با وجودی که در یکی از اجندای کنفرانس مذکور مصالحه با طالبان نیز ذکر گردیده است، اما هیچ نماینده یا نمایندگانی از طرف اصلی قضیه یعنی طالبان که عامل عمده کشت و کشتار و بی ثباتی و بی امنیتی در کشور میباشند در ین کنفرانس شرکت نمی ورزند و آنرا تحریم کرده اند و طالبان در جواب فراخوان به اصطلاح آشتی ملی !! حامد کرزی و کشور های غربی، هفته قبل بتاریخ 18 جنوری با ایجاد حملات انتحاری و کشت و کشتار مردم بیگناه در کابل، میزان علاقمندی شان را در تدویر همچو کنفرانس های به جهانیان سیگنال دادند . اما از طرف دیگر چون ملا عمر مطمئن بود که به نمایندگی از تروریست های طالبی، نمایندگان کشور های امریکا، انگلستان، سازمان ملل، عربستان و پاکستان و افغانستان حضور دارند تا با جلب بيشترين حمايت از راهبرد تزکیه تروریست های طالبی از آن همه جنایات بی شمار و حذف نام سران جنایتکار آنان از لست سیاه شورای امنیت تحت عنوان "آشتي با طالبان" ابتکار عمل را به دست بگيرند. در نهایت با تعمیل این طرح نه تنها طالبان جنایتکاری چون عبدالوکیل متوکل، وزیر خارجه، فیض محمد فیض، معاون سابق وزارت تجارت، شمس الصفا، مقام سابق وزارت خارجه، محمد موسی، معاون سابق وزارت برنامه ریزی، و عبدالحکیم، معاون سابق وزارت سرحدات رژیم طالب که دست شان تا مرفق بخون مردم بیگناه افغانستان آغشته است، برائت میگیرند بلکه در پستهای کلیدی حاکمیت قبیلوی، ممکن صاحب شغل و مقامی در آینده گردیده و برای افراد مسلح انان در ازاي ترک مبارزه مسلحانه پول پرداخت میگردد تا با این پول شغل پرآب و نان داری برای شان دست و پا کنند و برای ملا عمر و دوستانش نیز در عربستان سعودی حق پناهندگی سیاسی دهند .
آقای کرزی در گذشته بار ها با مصاحبه های متعددی تلاش ورزیده بود تا زمینه ذهنی پذیرش طالبان را فراهم سازد و چندی قبل نیز مستقیما از آنان چنین دعوت بعمل آورد : "از طالبان، از حزب اسلامی و از هر کس دیگری که از خاک خود دور هستند و علیه خاک خود تفنگ برداشته اند، آرزو می کنم که برای صلح، امن، خوشحالی و ترقی ملت عزیز شان برگردند."او افزود: "از برادران ما- طالبان- همیشه، تا روزی که صلح در افغانستان بیاید، دعوت به صلح می کنم. من امیدوارم که ملا محمد عمر آخند و دیگر طالبان ما برای صلح و امن در افغانستان با ما یک جا اقدام کنند."{1}. اما این بار با توجه به فیصله شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر تزکیه پنج تن از مهره های جنایتکار در امارت اسلامی طالبان، این امر را روشن میسازد که در واقع دعوت حامد كرزي رئيس جمهور افغانستان از ملاعمر رهبر طالبان و گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامي قطعا با اجازه امریکا و سران کشور های غربی صورت گرفته است که نشان از تغيير سياست امريكا و جامعه جهاني در قبال طالبان و حكمتيار میباشد . به همین لحاظ ريچارد هالبروک، فرستاده آمريکا به افغانستان و پاکستان این طرح پیشنهادی اقای حامد کرزی را تائید کرده گفت : "حامد کرزاي، رييس جمهور افغانستان در کنفرانس لندن به خاطر طرحش مبنی بر "تشویق طالبان به زمین گذاشتن سلاح های شان در بدل اخذ پول و شغل" ، مورد حمايت قدرت هاي جهاني قرار خواهد گرفت" .
قدرتهای غربی به رهبری امریکا در حالی از پیوستن طالبان در پروسه صلح حمایت میکنند که قبلا 142 تن از سران طالبان را مطابق قوانین بین المللی و طبق فیصله شورای امنیت نه تنها در جمله ناقضین حقوق بشر که در زمره جنایتکاران جنگی و تروریستهای بین المللی به حساب اورده و در لست سیاه شورای امنیت قرار داده بودند . درینجا از امریکا و قدرتهای غربی که داعیه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را دارند سوال میشود که چه استحاله هویتی شامل حال طالبان و یا امریکائی ها شده است ؟ آیا طالبان ذهنیت امریکائی و دموکرات پیدا کرده اند و یا برعکس امریکائی ها عقب گرد داشته و ذهنیت متحجر طالبی را پذیرفته اند ؟ . اما در واقعیت امر این استحاله هویتی صورت نگرفته نه طالبان دموکرات شده اند و نه امریکائی ها دست از داعیه دموکرات بودن برداشته است . پس اوضاع از چه قرار است که شورای امنیت سازمان ملل متحد و غربی ها زمینه ساز تزکیه و تطهیر جنایتکاران طالبی از لست تروریستهای بین المللی و جنایتکاران جنگی میشوند ؟ آیا می توان با مسائل حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک به صورت گزینشی برخورد کرد؟آیا کشتار هزاران انسان بیگناه افغانستانی توسط نیروهای طالبان، به شمول کشتارهای دسته جمعی در مزار شریف، بامیان، یکاولنگ و مناطق مرکزی، کشتارهای گروهی در شمال کابل و سوزاندن خانه های مردم در شمالی؛ از موارد آشکار نقض حقوق بشر و موازین بین المللی نبوده و عاملین اینگونه جنایات ضد بشری در زمره جنایتکاران جنگی محسوب نمیگردند؟ اگر جواب مثبت است پس طرح مذاکره با ناقضین حقوق بشر و جنایتکاران جنگی انهم در انظار جهانیان چه صیغه من درآوردی خواهد بود؟ که امریکا و متحدین غربی اش در بستر ذهن مردم جا سازی مینمایند؟.
حالا سران امریکا چه جوابی به مردم امریکا مخصوصا آنانیکه فرزندان شان را تروریستهای طالب به قتل رسانده اند دارد ؟ که اسمای قاتلین آنان را از لست سیاه شورای امنیت سازمان ملل پاک میسازد؟ . شورای روابط خارجی امریکا قبلا در مقاله ای پرسشهائی را مطرح کرده بود که:" آیا بهواقع میتوان با طالبان مذاكره كرد؟... وقتی گفته میشود میخواهیم با طالبان مذاكره كنیم به این مفهوم است كه اتفاقی درون طالبان باید افتاده باشد و گروهی تصمیم گرفته باشند خارج از جریانهای نظامی وارد گفتوگو شوند. اطلاعات ما مبنی بر این است كه هیچ دودستگی و اختلافی، درون تشكیلات طالبان وجود ندارد كه یك گروه موافق و گروهی مخالف گفتوگو باشند، بلكه اینها كاملاً یكدست هستند... آن افراد سطح پایینی كه شما گاهی با آنها ارتباط برقرار میكنید افراد اصلی و كلیدی طالبان نیستند . بدنه طالبان، انگیزههای ایدئولوژیك، قومی، مالی و یا معیشتی دارند، این مجموعه را باید در نظر داشت و سپس باید ببینیم آن فردی كه میخواهیم با او مذاكره كنیم متعلق به كدامیك از این گروهها است. نویسنده مقاله توضیح میدهد كه بر فرض با گروهی از طالبان هم مذاكره كردید، حال اینها چگونه میتوانند توافقهای صورت گرفته با شما را اجرایی كنند؟ افزون بر این، اختلافی در ردههای درونی طالبان دیده نشده كه با گروهی توافق كنید یا گروهی دیگر را دور بزنید."{2}.
بهتر است که امریکا و متحدینش به عوض کارها و طرح های فرمالیتی و شکلی که هیچگونه ضمانت اجرائی ندارد به واقعیتهای عینی در افغانستان نظر افگنده و راه های بیرون رفت ازین بحران را در آن جاها به بررسی گیرند . اگر ایالات متحده امریکا و متحدانش براستی خواهان موفقیت و پیروزی در جنگ علیه طالبان هستند، بهترین گزینه برای انان در قدم اول حمایت از دولتی فراگیر با قاعده وسیع ملی که اراده و رای اکثریت قاطع مردم کشور را متلور سازد، می باشد . تا این دولتی برخاسته از متن اراده مردم افغانستان، یکجا با امریکا و متحدانش، همزمان بصورت موازی در راستای پیشبرد راهبرد ضد تروریزم، تربیه و بازسازی نیروهای ارتش و پلیس ملی، توسعه و انکشاف متوازن ولایات کشور و تامین نیاز های سیاسی، امنیتی و اقتصادی مردم افغانستان، کار نمایند . تا ازین طریق با خلق اعتماد و بافت منافع سیاسی شان با منافع ملی افغانستان، مردم را در یک طرح همبستگی ملی، در محور پشتیبانی از دولت و جامعه جهانی قرار داده و به اهداف محوری و اساسی شان که همانا نابودی تروریستهای بین المللی و حامیان طالبانی آنان و ایجاد صلح سرتاسری و امنیت همگانی و رشد و انکشاف برنامه های اقتصادی میباشند، نائل ایند. در غیر اینصورت با حمایت از یک تیم فاشیست و انحصارطلب و تثبیت حاکمیت قوم خاص حتی اگر طالب و جزء تروریست های بین المللی نیز باشند، نه تنها اعتماد و پشتوانه مردم افغانستان را از دست خواهند داد که حتی حامیان و کارگذاران امریکائی شان را نیز از دست میدهند . ماتیو هو دیپلمات ارشد وزارت خارجه آمریکا که در ولایت زابل ایفای وظیفه میکرد طی نامه ای نسبت به اهداف آمریکا در افغانستان ابراز تردید کرده و استعفا داد. ماتیو هو در روزنامه واشنگتن پست در قسمتی از نامه اش گفته است که او درک و اعتماد خود نسبت به اهداف استراتژیک حضور آمریکا در افغانستان را از دست داده است: "من نسبت به راهبرد کنونی و راهبرد طرح ریزی شده آینده ما تردید دارم، اما استعفایم نه بدلیل چگونگی روند جنگ بلکه نسبت به چرایی و اهداف آن است."{3}. کارشناسان امريکايي در ميزگرد فاکس نیز تصريح کردند که جنجالهاي داخلي در ميان دولتمردان امريکايي گوياي صف کشيدن در مقابل سياستهاي باراک اوباما در افغانستان است . به گزارش شبکه تلويزيوني فاکس نيوز، پال ژيگوت کارشناس شبکه گفت سياستهاي باراک اوباما در خصوص جنگ افغانستان سبب شده است در داخل امريکا عده اي به انتقاد از وي مبادرت کنند. اما سوالات و تردیدها در پاریس نسبت به هدف ماموریت افغانستان رو به افزایش است. پیشرفت طالبان، افزایش نفوذ جغرافیایی آنها و جنجال بندرت قانع کننده انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و همچنین وضعیت تجهیزات و آمادگی نیروهای ایساف باعث شده است که در احزاب مخالف و افکارعمومی فرانسه، نسبت به تاثیر حضور این نیروها هر چه بیشتر تردید ایجاد شود زیرا مردم آمریکا و کشورهای غربی ازینکه استراتیژی نابودي القاعده و طالبان و برقراری دموکراسی به افغانستان، صرف در حد شعار باقی مانده است، ناراحت اند .
درست به همین لحاظ روز بروز شکافهای عمیق در قلب مواضع غربی ها عریان و رونما میگردد. مردم امریکا و جهان غرب به چشم سر می بینند که علیرغم تلفات مادی و بار کمرشکن اقتصادی بالای آنان، نه تنها هیچ کار موثری بر علیه طالبان و حامیان تروریست شان به انجام نرسیده بلکه گراف ناامنی و کشت و کشتار مردم بیگناه توسط تروریستان طالب سیر صعودی داشته و عرصه جولانگاه ترور شان را تا جوار قصر ریاست جمهوری افغانستان نیز گسترش داده اند. از جانب دیگر 90 درصد بلای خانمانسوز هیروئین در مناطق تحت حاکمیت طالبان عمدتا در چند ولایت در جنوب و جنوب غرب افغانستان تولید گردیده و پول هنگفت آن در جیب مافیای مواد مخدر، طالبان و قسما شبکه القاعده میریزد . که طالبان با این پول امرار معاش کرده و هزینه جنگ های تروریستی را بر علیه مردم بی گناه و سربازان خارجی به مصرف میرسانند. روزنامه "امريكن فريپرس" نوشت: "افغانستان اكنون بيش از 90 درصد از هروئين دنيا را تامين ميكند و اين امر نزديك به 200 ميليارد دلار درآمد به همراه دارد. از زمان تهاجم آمريكا در 7 اكتبر 2001 به اين كشور، ميزان توليد ترياك در افغانستان 33 برابر شده است. آمريكا به مدت 7 سال در افغانستان بوده و 177 ميليارد دلار در اين كشور هزينه كرده است و داراي پيشرفتهترين ارتش است. تجهيزات مكان ياب ميتواند هر نقطهاي در را تنها با فشار يك دكمه، رهگيري كند. اما هنوز سال به سال به مزارع خشخاش افزوده ميشود با وجود اين كه توليد هروئين در آزمايشگاه صورت گرفته و روند پيچيدهاي دارد."{4}. اما با انهم امریکا و متحدین غربی اش در اثر تفتین لابی های شوونیست پشتون، تمام اینهمه جنایات و آدم کشی و انفجار و انتحار طالبان را نادیده گرفته و حتی نام مهره های اصلی شامل در جنایت جنگی را از لست سیاه شورای امنیت سازمان ملل، پاک کرده و با اینکار ناصواب، حیثیت شان را گرو ریش انبوه طالبان گذاشته اند .
1- منبع : بی بی سی جمعه 27 نوامبر 2009 - 06 آذر 1388
2- http://world.iran-emrooz.net/index.php?/world/more/19561/
3- منبع : بی بی سی سه شنبه 27 اکتبر 2009 - 05 آبان 1388
4- http://americanstudies.ir/index.php/component/content/article/17-2008-10-20-10-36-34/595-2008-12-12-17-33-57
عباس دلجو
27/01/2010
کنفرانس لندن که هشتمین کنفرانس بین المللی در باره افغانستان میباشد، فردا پنجشنبه مورخ بیست هشت جنوری برای حل معضله افغانستان با شرکت نمایندگان کشور های که نیرو به افغانستان فرستاده اند و سایر کشور های منطقوی و فرا منطقوی در گیر در قضیه افغانستان که جمعا شصت و سه کشور میشوند، در لندن برگذار میگردد . اما شگفتی قضیه درینجاست با وجودی که در یکی از اجندای کنفرانس مذکور مصالحه با طالبان نیز ذکر گردیده است، اما هیچ نماینده یا نمایندگانی از طرف اصلی قضیه یعنی طالبان که عامل عمده کشت و کشتار و بی ثباتی و بی امنیتی در کشور میباشند در ین کنفرانس شرکت نمی ورزند و آنرا تحریم کرده اند و طالبان در جواب فراخوان به اصطلاح آشتی ملی !! حامد کرزی و کشور های غربی، هفته قبل بتاریخ 18 جنوری با ایجاد حملات انتحاری و کشت و کشتار مردم بیگناه در کابل، میزان علاقمندی شان را در تدویر همچو کنفرانس های به جهانیان سیگنال دادند . اما از طرف دیگر چون ملا عمر مطمئن بود که به نمایندگی از تروریست های طالبی، نمایندگان کشور های امریکا، انگلستان، سازمان ملل، عربستان و پاکستان و افغانستان حضور دارند تا با جلب بيشترين حمايت از راهبرد تزکیه تروریست های طالبی از آن همه جنایات بی شمار و حذف نام سران جنایتکار آنان از لست سیاه شورای امنیت تحت عنوان "آشتي با طالبان" ابتکار عمل را به دست بگيرند. در نهایت با تعمیل این طرح نه تنها طالبان جنایتکاری چون عبدالوکیل متوکل، وزیر خارجه، فیض محمد فیض، معاون سابق وزارت تجارت، شمس الصفا، مقام سابق وزارت خارجه، محمد موسی، معاون سابق وزارت برنامه ریزی، و عبدالحکیم، معاون سابق وزارت سرحدات رژیم طالب که دست شان تا مرفق بخون مردم بیگناه افغانستان آغشته است، برائت میگیرند بلکه در پستهای کلیدی حاکمیت قبیلوی، ممکن صاحب شغل و مقامی در آینده گردیده و برای افراد مسلح انان در ازاي ترک مبارزه مسلحانه پول پرداخت میگردد تا با این پول شغل پرآب و نان داری برای شان دست و پا کنند و برای ملا عمر و دوستانش نیز در عربستان سعودی حق پناهندگی سیاسی دهند .
آقای کرزی در گذشته بار ها با مصاحبه های متعددی تلاش ورزیده بود تا زمینه ذهنی پذیرش طالبان را فراهم سازد و چندی قبل نیز مستقیما از آنان چنین دعوت بعمل آورد : "از طالبان، از حزب اسلامی و از هر کس دیگری که از خاک خود دور هستند و علیه خاک خود تفنگ برداشته اند، آرزو می کنم که برای صلح، امن، خوشحالی و ترقی ملت عزیز شان برگردند."او افزود: "از برادران ما- طالبان- همیشه، تا روزی که صلح در افغانستان بیاید، دعوت به صلح می کنم. من امیدوارم که ملا محمد عمر آخند و دیگر طالبان ما برای صلح و امن در افغانستان با ما یک جا اقدام کنند."{1}. اما این بار با توجه به فیصله شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر تزکیه پنج تن از مهره های جنایتکار در امارت اسلامی طالبان، این امر را روشن میسازد که در واقع دعوت حامد كرزي رئيس جمهور افغانستان از ملاعمر رهبر طالبان و گلبدين حكمتيار رهبر حزب اسلامي قطعا با اجازه امریکا و سران کشور های غربی صورت گرفته است که نشان از تغيير سياست امريكا و جامعه جهاني در قبال طالبان و حكمتيار میباشد . به همین لحاظ ريچارد هالبروک، فرستاده آمريکا به افغانستان و پاکستان این طرح پیشنهادی اقای حامد کرزی را تائید کرده گفت : "حامد کرزاي، رييس جمهور افغانستان در کنفرانس لندن به خاطر طرحش مبنی بر "تشویق طالبان به زمین گذاشتن سلاح های شان در بدل اخذ پول و شغل" ، مورد حمايت قدرت هاي جهاني قرار خواهد گرفت" .
قدرتهای غربی به رهبری امریکا در حالی از پیوستن طالبان در پروسه صلح حمایت میکنند که قبلا 142 تن از سران طالبان را مطابق قوانین بین المللی و طبق فیصله شورای امنیت نه تنها در جمله ناقضین حقوق بشر که در زمره جنایتکاران جنگی و تروریستهای بین المللی به حساب اورده و در لست سیاه شورای امنیت قرار داده بودند . درینجا از امریکا و قدرتهای غربی که داعیه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی را دارند سوال میشود که چه استحاله هویتی شامل حال طالبان و یا امریکائی ها شده است ؟ آیا طالبان ذهنیت امریکائی و دموکرات پیدا کرده اند و یا برعکس امریکائی ها عقب گرد داشته و ذهنیت متحجر طالبی را پذیرفته اند ؟ . اما در واقعیت امر این استحاله هویتی صورت نگرفته نه طالبان دموکرات شده اند و نه امریکائی ها دست از داعیه دموکرات بودن برداشته است . پس اوضاع از چه قرار است که شورای امنیت سازمان ملل متحد و غربی ها زمینه ساز تزکیه و تطهیر جنایتکاران طالبی از لست تروریستهای بین المللی و جنایتکاران جنگی میشوند ؟ آیا می توان با مسائل حقوق بشر و ارزشهای دموکراتیک به صورت گزینشی برخورد کرد؟آیا کشتار هزاران انسان بیگناه افغانستانی توسط نیروهای طالبان، به شمول کشتارهای دسته جمعی در مزار شریف، بامیان، یکاولنگ و مناطق مرکزی، کشتارهای گروهی در شمال کابل و سوزاندن خانه های مردم در شمالی؛ از موارد آشکار نقض حقوق بشر و موازین بین المللی نبوده و عاملین اینگونه جنایات ضد بشری در زمره جنایتکاران جنگی محسوب نمیگردند؟ اگر جواب مثبت است پس طرح مذاکره با ناقضین حقوق بشر و جنایتکاران جنگی انهم در انظار جهانیان چه صیغه من درآوردی خواهد بود؟ که امریکا و متحدین غربی اش در بستر ذهن مردم جا سازی مینمایند؟.
حالا سران امریکا چه جوابی به مردم امریکا مخصوصا آنانیکه فرزندان شان را تروریستهای طالب به قتل رسانده اند دارد ؟ که اسمای قاتلین آنان را از لست سیاه شورای امنیت سازمان ملل پاک میسازد؟ . شورای روابط خارجی امریکا قبلا در مقاله ای پرسشهائی را مطرح کرده بود که:" آیا بهواقع میتوان با طالبان مذاكره كرد؟... وقتی گفته میشود میخواهیم با طالبان مذاكره كنیم به این مفهوم است كه اتفاقی درون طالبان باید افتاده باشد و گروهی تصمیم گرفته باشند خارج از جریانهای نظامی وارد گفتوگو شوند. اطلاعات ما مبنی بر این است كه هیچ دودستگی و اختلافی، درون تشكیلات طالبان وجود ندارد كه یك گروه موافق و گروهی مخالف گفتوگو باشند، بلكه اینها كاملاً یكدست هستند... آن افراد سطح پایینی كه شما گاهی با آنها ارتباط برقرار میكنید افراد اصلی و كلیدی طالبان نیستند . بدنه طالبان، انگیزههای ایدئولوژیك، قومی، مالی و یا معیشتی دارند، این مجموعه را باید در نظر داشت و سپس باید ببینیم آن فردی كه میخواهیم با او مذاكره كنیم متعلق به كدامیك از این گروهها است. نویسنده مقاله توضیح میدهد كه بر فرض با گروهی از طالبان هم مذاكره كردید، حال اینها چگونه میتوانند توافقهای صورت گرفته با شما را اجرایی كنند؟ افزون بر این، اختلافی در ردههای درونی طالبان دیده نشده كه با گروهی توافق كنید یا گروهی دیگر را دور بزنید."{2}.
بهتر است که امریکا و متحدینش به عوض کارها و طرح های فرمالیتی و شکلی که هیچگونه ضمانت اجرائی ندارد به واقعیتهای عینی در افغانستان نظر افگنده و راه های بیرون رفت ازین بحران را در آن جاها به بررسی گیرند . اگر ایالات متحده امریکا و متحدانش براستی خواهان موفقیت و پیروزی در جنگ علیه طالبان هستند، بهترین گزینه برای انان در قدم اول حمایت از دولتی فراگیر با قاعده وسیع ملی که اراده و رای اکثریت قاطع مردم کشور را متلور سازد، می باشد . تا این دولتی برخاسته از متن اراده مردم افغانستان، یکجا با امریکا و متحدانش، همزمان بصورت موازی در راستای پیشبرد راهبرد ضد تروریزم، تربیه و بازسازی نیروهای ارتش و پلیس ملی، توسعه و انکشاف متوازن ولایات کشور و تامین نیاز های سیاسی، امنیتی و اقتصادی مردم افغانستان، کار نمایند . تا ازین طریق با خلق اعتماد و بافت منافع سیاسی شان با منافع ملی افغانستان، مردم را در یک طرح همبستگی ملی، در محور پشتیبانی از دولت و جامعه جهانی قرار داده و به اهداف محوری و اساسی شان که همانا نابودی تروریستهای بین المللی و حامیان طالبانی آنان و ایجاد صلح سرتاسری و امنیت همگانی و رشد و انکشاف برنامه های اقتصادی میباشند، نائل ایند. در غیر اینصورت با حمایت از یک تیم فاشیست و انحصارطلب و تثبیت حاکمیت قوم خاص حتی اگر طالب و جزء تروریست های بین المللی نیز باشند، نه تنها اعتماد و پشتوانه مردم افغانستان را از دست خواهند داد که حتی حامیان و کارگذاران امریکائی شان را نیز از دست میدهند . ماتیو هو دیپلمات ارشد وزارت خارجه آمریکا که در ولایت زابل ایفای وظیفه میکرد طی نامه ای نسبت به اهداف آمریکا در افغانستان ابراز تردید کرده و استعفا داد. ماتیو هو در روزنامه واشنگتن پست در قسمتی از نامه اش گفته است که او درک و اعتماد خود نسبت به اهداف استراتژیک حضور آمریکا در افغانستان را از دست داده است: "من نسبت به راهبرد کنونی و راهبرد طرح ریزی شده آینده ما تردید دارم، اما استعفایم نه بدلیل چگونگی روند جنگ بلکه نسبت به چرایی و اهداف آن است."{3}. کارشناسان امريکايي در ميزگرد فاکس نیز تصريح کردند که جنجالهاي داخلي در ميان دولتمردان امريکايي گوياي صف کشيدن در مقابل سياستهاي باراک اوباما در افغانستان است . به گزارش شبکه تلويزيوني فاکس نيوز، پال ژيگوت کارشناس شبکه گفت سياستهاي باراک اوباما در خصوص جنگ افغانستان سبب شده است در داخل امريکا عده اي به انتقاد از وي مبادرت کنند. اما سوالات و تردیدها در پاریس نسبت به هدف ماموریت افغانستان رو به افزایش است. پیشرفت طالبان، افزایش نفوذ جغرافیایی آنها و جنجال بندرت قانع کننده انتخابات ریاست جمهوری افغانستان و همچنین وضعیت تجهیزات و آمادگی نیروهای ایساف باعث شده است که در احزاب مخالف و افکارعمومی فرانسه، نسبت به تاثیر حضور این نیروها هر چه بیشتر تردید ایجاد شود زیرا مردم آمریکا و کشورهای غربی ازینکه استراتیژی نابودي القاعده و طالبان و برقراری دموکراسی به افغانستان، صرف در حد شعار باقی مانده است، ناراحت اند .
درست به همین لحاظ روز بروز شکافهای عمیق در قلب مواضع غربی ها عریان و رونما میگردد. مردم امریکا و جهان غرب به چشم سر می بینند که علیرغم تلفات مادی و بار کمرشکن اقتصادی بالای آنان، نه تنها هیچ کار موثری بر علیه طالبان و حامیان تروریست شان به انجام نرسیده بلکه گراف ناامنی و کشت و کشتار مردم بیگناه توسط تروریستان طالب سیر صعودی داشته و عرصه جولانگاه ترور شان را تا جوار قصر ریاست جمهوری افغانستان نیز گسترش داده اند. از جانب دیگر 90 درصد بلای خانمانسوز هیروئین در مناطق تحت حاکمیت طالبان عمدتا در چند ولایت در جنوب و جنوب غرب افغانستان تولید گردیده و پول هنگفت آن در جیب مافیای مواد مخدر، طالبان و قسما شبکه القاعده میریزد . که طالبان با این پول امرار معاش کرده و هزینه جنگ های تروریستی را بر علیه مردم بی گناه و سربازان خارجی به مصرف میرسانند. روزنامه "امريكن فريپرس" نوشت: "افغانستان اكنون بيش از 90 درصد از هروئين دنيا را تامين ميكند و اين امر نزديك به 200 ميليارد دلار درآمد به همراه دارد. از زمان تهاجم آمريكا در 7 اكتبر 2001 به اين كشور، ميزان توليد ترياك در افغانستان 33 برابر شده است. آمريكا به مدت 7 سال در افغانستان بوده و 177 ميليارد دلار در اين كشور هزينه كرده است و داراي پيشرفتهترين ارتش است. تجهيزات مكان ياب ميتواند هر نقطهاي در را تنها با فشار يك دكمه، رهگيري كند. اما هنوز سال به سال به مزارع خشخاش افزوده ميشود با وجود اين كه توليد هروئين در آزمايشگاه صورت گرفته و روند پيچيدهاي دارد."{4}. اما با انهم امریکا و متحدین غربی اش در اثر تفتین لابی های شوونیست پشتون، تمام اینهمه جنایات و آدم کشی و انفجار و انتحار طالبان را نادیده گرفته و حتی نام مهره های اصلی شامل در جنایت جنگی را از لست سیاه شورای امنیت سازمان ملل، پاک کرده و با اینکار ناصواب، حیثیت شان را گرو ریش انبوه طالبان گذاشته اند .
1- منبع : بی بی سی جمعه 27 نوامبر 2009 - 06 آذر 1388
2- http://world.iran-emrooz.net/index.php?/world/more/19561/
3- منبع : بی بی سی سه شنبه 27 اکتبر 2009 - 05 آبان 1388
4- http://americanstudies.ir/index.php/component/content/article/17-2008-10-20-10-36-34/595-2008-12-12-17-33-57
Geen opmerkingen:
Een reactie posten