انرژی برق يکی از حياتی ترين نيازهای انسان معاصراست
ضرورت انرژی برق اصلی ترين و ضروری ترين عامل زيربنايی در ايجاد راهبرد وتوسعه صنايع دریک کشور میباشد.
اگرسران یک کشور میخواهند که مردمان آن زندگي آبرومندانه داشته باشند دست گدایی به سویی دیگران درازنکنند باید در تولید انرژی خود ، کم وبیش خود کفا باشد . یعنی اگربه گونۀ مثال ، یک کشور بیست درصد ازانرژی مورد نیازخود را تولید کند.به این معنا است که هشتاد در صد در تمامی عرصه ها ،نیاز به کمک دارد. انرژی برق و متخصص به اندازه مهم است که هر مشکل که دراین عرصه باشد به تمامی عرصه های دیگرسرایت میکند چی آن کشور صنعتی باشد یا هم زراعتی فرقی نمیکند البته باید عرض کنم گداه بودن یک چیز است و دارا بودن چیزی دیگر منظورمن ازاین جمله آبرومندانه زندگي کردن است .
چرا یک قلم از کمک های جهانی رادر این عرصه یادشده به مصرف نمیرسانم ؟ که هم مشکل انرژی برق وهم آب برای زراعت فراهم شود آنانی که سنگ وطن دوستی را هرروزه به سینه میکوبند صحبت از استقلا ل میکنند باید ثابت کنند. آیا داشتن آب وانرژی برق جزه استقلا ل نیست ؟
برای مثال کشور جاپان اعلام میکند که 6 ملیارد دالر برای مردم افغانستان کمک میکند اگرکه نمی ازاین کمک در عرصه تولید انرژی برق در داخل کشور ما به مصرف برسد ما در مسیر درست همان استقلا ل قرارنمیگرم ؟. درغیرآن پول های یادشده برای ملیشه سازی به مصرف خواهد رسید مردم ما درعوض انرژی برق و آب ،گلوله دریافت خواهند کرد .
اما افغانستان درکجای جدول تولید انرژی برق جهان قراردارد؟ درچند درصد انرژی برق مورد نیاز خود راتولید میکند ؟چند سال بعد میتواند تولید انرژی برق خود را دست کم به کوچیکترین و فقیرترین همسایه خود یعنی تاجیکستان برساند ؟چون تاجیکستان شبهاهت زیادی به افغانستان دارد . اصلأ برنامه تخصصی وجود دارد که از روی کاغذ به عمل درآید که هم برای متخصیصین وهم اقتصاد دانان وهم برای مردم قابل قبول باشد. آیا درافغانستان چنین توانایی و امکانات وجود دارد ؟ این سوالها است که باید تخصصی تک تک آنهارا بررسی کرد وجوابی از مسئولین امور گرفت وهم آنها را پاسخگو ساخت به کمک رسانها ملی وبین ا لمللی.
چون زندگي امروزی آميخته با علم و دانش است ، دیگرنمیتوان بدون علم و دانش زندگي آبرومندانه داشت. این علم و دانش امروزی بدون انرژی برق و متخصص ورزیده ناممکن است امروز نسبت به گذشته جهان فرق كرده وهيچ كاري نيست بدون انرژی برق و علم، دانش انجام شود، آنهم علم و دانش امروزی یعنی همان اکادمیک است امروز جنگ عقل ودانش است کسی که ازعقل ودانش خود استفاده درست کند آن برنده این جنگ است واین مأمول به این راحتی قابل دسترسی نیست که به ساختن چند مکتب حسابداری یا هم خیاطی دراین جنگ زنده ماند یا خود را یا هم مردم را خوشبخت ساخت. چون دراین جا صحبت از زیربنا است نه عبور از یک پل چون نه در گذشته ونه حالا ما یک زیربنا ی که قابل قبول باشد، نداشتهایم و آینده هم بستگی دارد به آنچه که ما امروز انجام میدهیم
باید یاد آور شوم که تجربه جهانی ومحاسبه نشان میدهد ، انرژی خاصتن انرژی برق، برای هرسه ملیون نفر در حدود یک هزار مگا وات انرژی برق ضروت است البته باید عرض کنم که این بستگی به وضعیت اقلیمی کشورها دارد که کشورما افغانستان ازجمله پر مصرف ترین کشورهای جهان به حساب میاید چون هم گرمای زیاد دارد وهم سرمای زیاد دارد واز طرف دیگر فرهنگ مصرف انرژی برق که البته علت های گوناگون دارد ازجمله ضایع شدن انرژی برق زیاد میباشد .
متاسفانه بارها از زبان مسولین کشور شنیده ایم که میگویند ، مایک کشوری زراعتی میخواهیم نه یک کشور صنعتی این جمله هابرای فرار از واقعیت ها و شانه خالی کردن از مسولیت های شان است ،مگر میشود بدون برق کشاورزی کرد؟ مگرمیشود بدونبرق آبیاری کرد؟ مگرمیشود بدون متخصص برق تولیدکرد؟ اگر منظورازکشاورزی صنعتی است وقتی ما ازکشاورزی صحبت میکنم، تکنولوژی یکی از اصلی ترين و ضروری ترين نیاز های آن میباشد. آیا ما زمین به اندازه کافی برای کشت و کار داریم ؟ که نتنها برای ضرورت نفوذ کشور کافی باشد،، بلکه جهت تقویه بنیۀ اقتصادی کشور ، پاسخگوی صادرات اقلام زراعتی کشور باشد؟ جواب منفی است .
پس ما برق را وارد میکینم ، تکنولوژی را وارد میکنم و بدون شك متخصص را هم وارد میکنم، تجهيزات نظامی ، طبی، تخنیکی ووو.... وارد میکنیم ،چون ما حتی یک دانشگاه صنعتی نداریم. فراموش نباید کرد که این تکنولوژی را باید در مقابل شلغم و انار بدست آوریم ، آن هم در کشوری که هر دو سال یکبار یا خشک سالیسر راهش است یا هم آفات طبيعي گریبان گیرش میباشد . و دست گدایی هم به سوی دیگران درازنکند؟ آیا این راه حل است؟ کشوری را نمیتوان در جهان سراغکرد که بدونه کمک دولتی ، کشاورزی آنبقای حیات کند وکشاورزان آن نان خوردن خودرا داشته باشد . مگراین قابل قبول است کشوری مانند افغانستان یک دانشگاه صنعتی نداشته باشد همه اقلام اولیۀو اساسی مورد نیاز مردم خود رااز خارج وارد کند ومسولین هم دم ازخودکفایی بزنند ، آیا این غیر مسؤلانه نیست ؟
نيروی انسانی با دانش و مهارت مانند ريشه درخت باید توسعه و پيشرفت داشته باشد. منابع انساني زيربناي ثروت ملتها را تشكيل ميدهد. سرمايه و منابع طبيعي عوامل توليداند. درحالي كه انسانها عوامل فعالی هستند كه سرمايه ها را متراكم میسازند از منابع طبيعی بهره برداری میكنند سازمانهاي اجتماعی اقتصادی و سياسي را میسازند و توسعة ملی را جلو میبرند، بديهی است آيندة هر كشور و ملتی را نيروی انسانی آن یعنی دانشمندان متخصصان ،مهندسان، پزشكان،و كارگران ماهر تعيين میكنند .
مواد خام هر كشور را نيروی انسانی آن تغيير داده و قابل استفاده می سازد. بدون شك پيشرفتها وعقب ماندگی كشورها در كنارعوامل ديگرريشه درسوابق كاری آنها در عرصه آموزش و پرورش دارد.
ملتي كه از نعمت سواد و دانش محروم است. مسؤلین استثنایی فداکار ودارای توانایی های فوق العاده را میطلبد که ملت خود را ازاین مراحل عبور وآینده آنها را روشن وقابل قبول سازد تا مردم آن گذشته تلخ خود را فراموش واحساس سربلندی و غرور كنند. این کارآسانی نیست در ميان رقبای فراواني منطقه ودشمنی های زیادی که این ملت مظلوم دارد بنابرآن به همین علت است که مسولین وطن دوست فداکار و دارای توانای های فوق العاده را میطلبد .درغیر آن تجارب تلخ گذشته یکبار دیگرتکرار گردیده ، یعنی ملتي دست به گدایی دراز نموده ،دستبین ملت دیگر میشود . خواه ناخواه سر نوشت آنرا با استفاده از نفوذ اقتصادی ملت مقتدر و بينياز تعيين خواهد کرد. این چیزی نیست که ملت مظلوم افغانستان خواسته باشد در غیرآن همان طوری که درگذشته وحال تکرار شده باز هم تکرار خواهد شد وسرنوشت ملت مظلوم به دست دیگران تعيين خواهد شد . و زخم خون چکان ماشفأ نخواهد یافت .
اگردرسابق كشاورزان با وسايل ابتدايی زمين را آباد میكردند امروز كشاورزی مكانيزه شده. تخصص يافتن در رشته های مختلف علوم روز مهارت پيدا كرده است .سخن كوتاه اين كه سر نخ تمام كارها امروز در دست علم و تکنولوژی مدرن بشري است ولزومآ توسعه وعمومیت بيشتری پيدا میكند زيرا فريضة علم ازهر جهت تابع احتياج جامعه است .
در نتيجه ما براي اين كه يك جامعه و ملت سربلند و مستقل داشته باشيم و دست گدی به سوی بيگانگان دراز نكنيم و تمام نيازمندی ها وضروریات فردی و اجتماعی خود را كه بستگی به دانش و فرهنگ دارند با سرپنجة دانش و با دست خود رفع كرده و انجام دهيم بايستي برای فرا گرفتن تمام دانشهای مفيد بشری بكو شيم و در تمامي رشته های علوم مورد نياز افراد متخصص و ورزيده داشته باشيم. وآن را بومی بسازیم نه که وارد کنم .
نخستين شرط حيات يك ملت، علم و دانش است. علم و دانش را نمیشود وارد کرده و از آن استفاده کرد بلکه علم اکتسابی است و باید شرایط آموزش آنرا مهیا ساخت و کسب نمود .نمیشود گفت که حال باید صبرکرد که ما مشکلات دیگری داریم ، چون علم و دانش راه حل تمام مشکلات دنیای مادی ماست، دانش بهترين نعمت و سرمايه است كه نصيب کشوری یا افراد ميشود و هيچ سرمايه ای نمیتواند بهتر از آن باشد .
بااحترام
نویسنده خلیل الله عالم متخصص برق
تماس با نویسنده khalil.alem@gmail.com
ضرورت انرژی برق اصلی ترين و ضروری ترين عامل زيربنايی در ايجاد راهبرد وتوسعه صنايع دریک کشور میباشد.
اگرسران یک کشور میخواهند که مردمان آن زندگي آبرومندانه داشته باشند دست گدایی به سویی دیگران درازنکنند باید در تولید انرژی خود ، کم وبیش خود کفا باشد . یعنی اگربه گونۀ مثال ، یک کشور بیست درصد ازانرژی مورد نیازخود را تولید کند.به این معنا است که هشتاد در صد در تمامی عرصه ها ،نیاز به کمک دارد. انرژی برق و متخصص به اندازه مهم است که هر مشکل که دراین عرصه باشد به تمامی عرصه های دیگرسرایت میکند چی آن کشور صنعتی باشد یا هم زراعتی فرقی نمیکند البته باید عرض کنم گداه بودن یک چیز است و دارا بودن چیزی دیگر منظورمن ازاین جمله آبرومندانه زندگي کردن است .
چرا یک قلم از کمک های جهانی رادر این عرصه یادشده به مصرف نمیرسانم ؟ که هم مشکل انرژی برق وهم آب برای زراعت فراهم شود آنانی که سنگ وطن دوستی را هرروزه به سینه میکوبند صحبت از استقلا ل میکنند باید ثابت کنند. آیا داشتن آب وانرژی برق جزه استقلا ل نیست ؟
برای مثال کشور جاپان اعلام میکند که 6 ملیارد دالر برای مردم افغانستان کمک میکند اگرکه نمی ازاین کمک در عرصه تولید انرژی برق در داخل کشور ما به مصرف برسد ما در مسیر درست همان استقلا ل قرارنمیگرم ؟. درغیرآن پول های یادشده برای ملیشه سازی به مصرف خواهد رسید مردم ما درعوض انرژی برق و آب ،گلوله دریافت خواهند کرد .
اما افغانستان درکجای جدول تولید انرژی برق جهان قراردارد؟ درچند درصد انرژی برق مورد نیاز خود راتولید میکند ؟چند سال بعد میتواند تولید انرژی برق خود را دست کم به کوچیکترین و فقیرترین همسایه خود یعنی تاجیکستان برساند ؟چون تاجیکستان شبهاهت زیادی به افغانستان دارد . اصلأ برنامه تخصصی وجود دارد که از روی کاغذ به عمل درآید که هم برای متخصیصین وهم اقتصاد دانان وهم برای مردم قابل قبول باشد. آیا درافغانستان چنین توانایی و امکانات وجود دارد ؟ این سوالها است که باید تخصصی تک تک آنهارا بررسی کرد وجوابی از مسئولین امور گرفت وهم آنها را پاسخگو ساخت به کمک رسانها ملی وبین ا لمللی.
چون زندگي امروزی آميخته با علم و دانش است ، دیگرنمیتوان بدون علم و دانش زندگي آبرومندانه داشت. این علم و دانش امروزی بدون انرژی برق و متخصص ورزیده ناممکن است امروز نسبت به گذشته جهان فرق كرده وهيچ كاري نيست بدون انرژی برق و علم، دانش انجام شود، آنهم علم و دانش امروزی یعنی همان اکادمیک است امروز جنگ عقل ودانش است کسی که ازعقل ودانش خود استفاده درست کند آن برنده این جنگ است واین مأمول به این راحتی قابل دسترسی نیست که به ساختن چند مکتب حسابداری یا هم خیاطی دراین جنگ زنده ماند یا خود را یا هم مردم را خوشبخت ساخت. چون دراین جا صحبت از زیربنا است نه عبور از یک پل چون نه در گذشته ونه حالا ما یک زیربنا ی که قابل قبول باشد، نداشتهایم و آینده هم بستگی دارد به آنچه که ما امروز انجام میدهیم
باید یاد آور شوم که تجربه جهانی ومحاسبه نشان میدهد ، انرژی خاصتن انرژی برق، برای هرسه ملیون نفر در حدود یک هزار مگا وات انرژی برق ضروت است البته باید عرض کنم که این بستگی به وضعیت اقلیمی کشورها دارد که کشورما افغانستان ازجمله پر مصرف ترین کشورهای جهان به حساب میاید چون هم گرمای زیاد دارد وهم سرمای زیاد دارد واز طرف دیگر فرهنگ مصرف انرژی برق که البته علت های گوناگون دارد ازجمله ضایع شدن انرژی برق زیاد میباشد .
متاسفانه بارها از زبان مسولین کشور شنیده ایم که میگویند ، مایک کشوری زراعتی میخواهیم نه یک کشور صنعتی این جمله هابرای فرار از واقعیت ها و شانه خالی کردن از مسولیت های شان است ،مگر میشود بدون برق کشاورزی کرد؟ مگرمیشود بدونبرق آبیاری کرد؟ مگرمیشود بدون متخصص برق تولیدکرد؟ اگر منظورازکشاورزی صنعتی است وقتی ما ازکشاورزی صحبت میکنم، تکنولوژی یکی از اصلی ترين و ضروری ترين نیاز های آن میباشد. آیا ما زمین به اندازه کافی برای کشت و کار داریم ؟ که نتنها برای ضرورت نفوذ کشور کافی باشد،، بلکه جهت تقویه بنیۀ اقتصادی کشور ، پاسخگوی صادرات اقلام زراعتی کشور باشد؟ جواب منفی است .
پس ما برق را وارد میکینم ، تکنولوژی را وارد میکنم و بدون شك متخصص را هم وارد میکنم، تجهيزات نظامی ، طبی، تخنیکی ووو.... وارد میکنیم ،چون ما حتی یک دانشگاه صنعتی نداریم. فراموش نباید کرد که این تکنولوژی را باید در مقابل شلغم و انار بدست آوریم ، آن هم در کشوری که هر دو سال یکبار یا خشک سالیسر راهش است یا هم آفات طبيعي گریبان گیرش میباشد . و دست گدایی هم به سوی دیگران درازنکند؟ آیا این راه حل است؟ کشوری را نمیتوان در جهان سراغکرد که بدونه کمک دولتی ، کشاورزی آنبقای حیات کند وکشاورزان آن نان خوردن خودرا داشته باشد . مگراین قابل قبول است کشوری مانند افغانستان یک دانشگاه صنعتی نداشته باشد همه اقلام اولیۀو اساسی مورد نیاز مردم خود رااز خارج وارد کند ومسولین هم دم ازخودکفایی بزنند ، آیا این غیر مسؤلانه نیست ؟
نيروی انسانی با دانش و مهارت مانند ريشه درخت باید توسعه و پيشرفت داشته باشد. منابع انساني زيربناي ثروت ملتها را تشكيل ميدهد. سرمايه و منابع طبيعي عوامل توليداند. درحالي كه انسانها عوامل فعالی هستند كه سرمايه ها را متراكم میسازند از منابع طبيعی بهره برداری میكنند سازمانهاي اجتماعی اقتصادی و سياسي را میسازند و توسعة ملی را جلو میبرند، بديهی است آيندة هر كشور و ملتی را نيروی انسانی آن یعنی دانشمندان متخصصان ،مهندسان، پزشكان،و كارگران ماهر تعيين میكنند .
مواد خام هر كشور را نيروی انسانی آن تغيير داده و قابل استفاده می سازد. بدون شك پيشرفتها وعقب ماندگی كشورها در كنارعوامل ديگرريشه درسوابق كاری آنها در عرصه آموزش و پرورش دارد.
ملتي كه از نعمت سواد و دانش محروم است. مسؤلین استثنایی فداکار ودارای توانایی های فوق العاده را میطلبد که ملت خود را ازاین مراحل عبور وآینده آنها را روشن وقابل قبول سازد تا مردم آن گذشته تلخ خود را فراموش واحساس سربلندی و غرور كنند. این کارآسانی نیست در ميان رقبای فراواني منطقه ودشمنی های زیادی که این ملت مظلوم دارد بنابرآن به همین علت است که مسولین وطن دوست فداکار و دارای توانای های فوق العاده را میطلبد .درغیر آن تجارب تلخ گذشته یکبار دیگرتکرار گردیده ، یعنی ملتي دست به گدایی دراز نموده ،دستبین ملت دیگر میشود . خواه ناخواه سر نوشت آنرا با استفاده از نفوذ اقتصادی ملت مقتدر و بينياز تعيين خواهد کرد. این چیزی نیست که ملت مظلوم افغانستان خواسته باشد در غیرآن همان طوری که درگذشته وحال تکرار شده باز هم تکرار خواهد شد وسرنوشت ملت مظلوم به دست دیگران تعيين خواهد شد . و زخم خون چکان ماشفأ نخواهد یافت .
اگردرسابق كشاورزان با وسايل ابتدايی زمين را آباد میكردند امروز كشاورزی مكانيزه شده. تخصص يافتن در رشته های مختلف علوم روز مهارت پيدا كرده است .سخن كوتاه اين كه سر نخ تمام كارها امروز در دست علم و تکنولوژی مدرن بشري است ولزومآ توسعه وعمومیت بيشتری پيدا میكند زيرا فريضة علم ازهر جهت تابع احتياج جامعه است .
در نتيجه ما براي اين كه يك جامعه و ملت سربلند و مستقل داشته باشيم و دست گدی به سوی بيگانگان دراز نكنيم و تمام نيازمندی ها وضروریات فردی و اجتماعی خود را كه بستگی به دانش و فرهنگ دارند با سرپنجة دانش و با دست خود رفع كرده و انجام دهيم بايستي برای فرا گرفتن تمام دانشهای مفيد بشری بكو شيم و در تمامي رشته های علوم مورد نياز افراد متخصص و ورزيده داشته باشيم. وآن را بومی بسازیم نه که وارد کنم .
نخستين شرط حيات يك ملت، علم و دانش است. علم و دانش را نمیشود وارد کرده و از آن استفاده کرد بلکه علم اکتسابی است و باید شرایط آموزش آنرا مهیا ساخت و کسب نمود .نمیشود گفت که حال باید صبرکرد که ما مشکلات دیگری داریم ، چون علم و دانش راه حل تمام مشکلات دنیای مادی ماست، دانش بهترين نعمت و سرمايه است كه نصيب کشوری یا افراد ميشود و هيچ سرمايه ای نمیتواند بهتر از آن باشد .
بااحترام
نویسنده خلیل الله عالم متخصص برق
تماس با نویسنده khalil.alem@gmail.com
Geen opmerkingen:
Een reactie posten