• بازگشت به صفحه اصلی
  • vrijdag 5 september 2008

    واقعيت تاريخی را فدای خوشخدمتی ذهنی نكنيد

    محمد ظاهر كوشا

    واقعيت تاريخی را فدای خوشخدمتی ذهنی نكنيد
    محمد ظاهر كوشا از آلمان
    درين ايام كه يك بحث نامطلوب قلمی توسط يكی از شخصيت های جامعه روشنفكری در بين ترك وتاجيك اين دو قوم باهم برادر براه انداخته شد ، بعضی ها بدون آنكه حداقل تلاش نمايند تا گفته هايشان عينی جلوه نمايد ، با عرضه كردن متاع ارزان قيمت درين بازارميخواهند كه واقعيت تاريخی را فدای خوشخدمتی ذهنی نمايند .
    ازجمله این تيزبازاری ها يكی هم مقاله يی است كه تحت عنوان ( از نام غوریها (ایماقها) تجارت سیاسی نکنید ) ميباشد .

    پروفيسور عنايت الله شهرانی مينويسد :
    ايماق ها شاخه بسيار مشهور اقوام تورك و مغول ميباشند . مناطق و قبايك بزرگ ايماق ها را در كتب تاريخ گاهی باسم “ايماقات” ياد ميكنند .
    درباره “ايماق” در كتب معتبر تاريخی معلومات زياد است و چون ريشه خالص توركی دارند ، بجای اينكه موًرخين توجه خاص باين كلمه بنمايند ، زياده ترتوجه خويش را به ريشه يا اصل “تورك” مبذول داشته اند .
    عبدالحی گرديزی موًرخ دوره غزنويان در كتاب “زين الاخبار” خود كه استاد عبدالحی حبيبی زياده تر كتاب مذكور را به “تاريخ گرديزی” شهرت داده اند ، درباره ايماق معلومات زيبا ميآورد :
    « كيماك : اصل ايشان آن بوده است كه مهتر تاتاران بمرد و او را دو پسر ماند ، مهتر پسر پادشاهی بگرفت ، كهتر پسر از برادر حسد برد ..... تا هفت تن از مولدان تتار بنزديك ايشان آمدند يكی ايمی دوديگر ايماك ، و سه ديگر تتار و چهارم بلاندر و پنجم خفچاق و ششم لنقاز و هفتم اجلاد ..... » ( ص 550 زين الاخبار ) .
    از هفت شخص بالا كه همه از يك نسب و كيماك ميباشند ، بدو شخص آن ايماك و تتار كار داريم ، در قسمت تتار بتاريخ آنها زير عنوان تورك ها آورده ايم و به آنها سوالی پيدا نيست كه اصل شان تورك ميباشد ، وحالا توجه نمائيد كه وقتيكه يك برادر تورك تتار است ، برادر ديگر ايماق كه “ايماك “ آورده شده است ، ضرورت به آن نيست كه بگوئيم كه او هم تورك ايماق ميباشد ، زيرا برادر با برادر هم خون و همتبار ميباشد .
    در كتاب “نظام اجتماعی مغول” ميخوانيم كه : « لغات تومان و اولوس فقط معرف يك دسته ايلی وسيعی است كه در تشكيلات آن اتوغ های متعدد وارد می شدند . احتمال دارد كه اتوغ های مغولی با وجود اينكه بسختی قابل تقسيم بودند ، تغيير و تبديل ميافتند ..... » ( ص 219 ) .
    بعدآ در صفحات ديگر چنين ميخوانيم : « هريك از قشون های خلخ دارای اتوغ های جديدی شدند كه از تقسيم اتوغ های قديمی بوجود آمده بودند ، احتمال دارد كه در نقاط ديگر نيز شرايط برای پديد آمدن چنين تقسيمات بوجود آمده باشد ، گذشته از تقسيم اولوس ( تومان ) به اتوغ ، تقسيمات ديگری نيز بنام ايماغ وجود داشته است ، ايماغ چه بوده و با اتوغ چه تفاوتی داشته است ؟ در مغولستان قرون وسطی يك دسته ايل خويشاوند كه در سرزمينی كوچ ميكردند ايماغ ناميده ميشدند .
    « ايماق يك قبيله كوچك ويا بهتر بگوئيم يك اجتماع خانوادگی بوده است ، تفاوت اصلی بين ايماغ واتوغ درين است كه اعضای يك ايماغ بايستی متعلق بيك دسته خويشاوند باشد . تعداد اين ايماغ ها در تغيير بوده است . و چند ايماغ ميتوانست از يك اتوغ تشكيل شده باشد . ولی ايماغ و اتوغ از لحاظ كميت باهم تفاوتی نداشتند ، ميتوان تصور كرد كه وحدت ارضی ميتوانست دو يا چند ايماغ را با يكديگر بياميزد و بدينترتيب يك اتوغ جديد بوجود آورد .مانند بعضی اتوغ های بوريات » ( ص 221 نظام “اجتماعی” .
    تا حال در تحقيقات ما تا اينجا دو كلمه را به ارتباط “ايماق” يافتيم كه بلاشك از نامهای ديگری ايماق از نظر شكل و تلفظ و حروف تطابق پيدا ميكنند كه ايماك زیاده تر شكل توركی و ايماغ ارتباط نزديك به مغولی ميابد كه در حقیقت هردو از يك ريشه اند
    در كتاب “نظام اجتماعی” دنباله موضوع را چنين ميابيم كه ميگويد : « ايماغ ايلی به معنی اجتماع خاص خويشاوندان هم خون نبوده است ، بلكه معرف به يك دسته خانواده خويشاوند نزديك و يك قبيله كوچك بوده كه از افراد ايلات و « استخوانهای “يسونها” » مختلف را نيز راه ميداده ولی اصل نسب همه ميبايستی به فرد واحدی منتهی ميشد . بدينترتيب ايماغ از اجتماع خانواده های خويشاوند متعلق به شعبات مختلفی تشكيل يافته بود كه اين شعبات خود از تقسيمات ايلات ( اتوغهای ) قديمی بوجود آمده بودند ( ص 221 نظام اجتماعی ) .” تاريخچه نژاد ها و اقوام در افغانستان “ نوشته پروفيسور عنايت الله شهرانی ، ادامه ااين مطلب را ميتوانيد در كتاب مذكور در سايت های كاتب هزاره ، داكتر همت فاريابی و بعضی سایت های ديگر بخوانيد .

    نويسنده مقاله( از نام غوریها (ایماقها) تجارت سیاسی نکنید ) تمام واقعيت های تاريخی در مورد ايماق های تركتبار و بضآ پارسی گوی را فدای يك “خوشبينی “ ذهنيگرانه كرده است و از تمام داشته های تاريخ درمورد اين قوم با شهامت يك گفته را از جمله هزارها سند تاريخی اساس ادعای خود قرار داده گفته است كه ( قاضی منهاج السراج جوزجانی ملک احسام الدین غوری را تاجیک خطاب میکند .) و گستاخانه نويسندگان اين واقعيت ها را به دروغ پراگنی متهم كرده است .
    درخاليكه بعدآ همين استدلال خود را هم خود نفی ميكند و مينويسد ( .....باید گفت که نامیدن یک قوم به یک زبان هیچ تاثیری به هویت مردم آن قوم از لحاظ اصل و نسب ندارد.)

    پس اگر قاضی منهاج السراج ، ملك احسام الدين غوری را تاجك خطاب كرده باشد ، چه تآثيری به اصل ونسب او وارد ميشود ، او خو با خطاب كردن به تاجك ، پس تاجك نميشود و شايد هم به سبيل محبت و مزاح ، خوشبينی ويا بدبينی گفته باشد قسميكه عين چيز را خود نويسنده هم تآييد ميكند كه با ناميدن هويت قومی را كسی تغير داده نميتواند .

    تعجب اينست كه نويسنده مقاله مسئله هويت شاخه های مختلف ترك كه ازجمله ترك ايماق بطور پژوهشی توسط محترم پروفيسور عنايت الله شهرانی و داكتر همت فاريابی كه شايد هم يكسال قبل به بحث گرفته شده بود همراه با گپ های پنج ماه پيش قرولتای بزرگ تورك های افغانستان را امروز يكدم ناگهانی بالا ميكند وبا يك تعصب ازخودبيگانگی و ناشيانه قلم فرسايی ميكند ، قابل سوال است !!!ء
    جناب آقای بشيربغلانی كه در آستانه سفر خود به تاجيكستان ، يك بی اتفاقی را دربين ترك وتاجيك انداخت ودستاويزی تحيه كرد تا به دربار رحمانوف تهفه ببرد اما نويسنده این مقاله با اين پيش خدمتی چه ميخواهد تا هنوز معلوم نيست !!!

    نويسنده اراجيف گستاخانه ميگويد ( اما چون قلم به دست ترک تبارهای ما افتاده است آنان نیز با استفاده از نوشته های ترک های ترکیه که از منطقه و مردم غور شناخت درست و دقیق ندارند و به گفتۀ معروف "چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند"، به مردم غور و غوری ها هویت ترکی می دهند، چیزی که هیچ اساس و پایه ای به آن نمیتوان یافت. )

    نويسنده اين مطلب فكر كرده است كه اگر نويسنده ها ، يك قوم و محيط زندگی آنها را شخصآ نديده باشد ، سخنان ايشان درباره آنها نادرست است! درحاليكه معيار شناخت هويت اقوام و محيط زيست ها حلاف تصور واهی ومضحك ايشان ، اسناد تاريخی بجا مانده از گذشتگان است كه بصورت نوشته ها در كتب تاريخ ويا بصورت حكاكی شده در لوحه های سنگی و چوبی ونظير آن ميباشد كه با ملاحظه چنين اسناد بالای” كی بودن” و “چه بودن” هويت های اشخاص ونژاد ها و سرزمينها ابرازنظر ميشود ، زمانيكه به حيث يك نظريه علمی مورد قبول واقع گرديد ، نميشود كه با نوشته های اراجيف گونه و استدلال ها طفلانه اين نظريات قبول شده را كنار گذاشت و اسناد تاريخی جهان شمول را غير مسئولانه خط بطلان كشيد.

    نويسنده اين چرند كه معلوم ميشود از تاريخ دوران امپراطوری تركان خراسان زمين و از كارنامه های ادبی و فرهنگی ايشان نسبت تعصب كور و آله دست شدن نخواسته است اطلاع حاصل كند اما خواسته است با اخلاف آنها و جامعه تركتباران افغانستان كه يكی ازاقوام بزرگ چهارگانه كشوراست با عناد و دشمنی سخن گفته و خواسته است طوری وانمود سازد كه گويا در گذشته ها تركان امپراطور خراسان و انكشاف دهندگان و تقويه كنندگان زبان فارسی و دانشمندان فعال دربارشان و علمای قلمرو شان قلم بدست نبوده اند و اين نويسنده بی خبر و آله دست ديگران با گفتن ( قلم بدست های تركتبار ما ) مانند يك شاه متكبر و جاهل سخن گفته و ملت بزرگ تركان افغانستان را « ترك تبار های ما» خطاب كرده است كه خود را مالك تركان وانمود كردن ويا نفهميده سحن گفتن دلالت به خود بزرگ بينی وخود بزرگ سازی آدم های ميان تهی ميباشد .

    نويسندگان چه ترك باشند و چه متعلق به ساير اقوام باشند ، برای شناخت هويت اقوام و سرزمينها هميشه به اسناد تاريخی به كتابخانه ها و موزيم ها مراجعه مينمايند و از مستندات ين منابع ، موضوع مورد پژوهشی خود را چه هويت اقوام باشد وچه مساحت حدود جعرافيائی يك سرزمين باشد با ملاحظه و مطالعه آن ترتيب و تنظيم مينمايند ، بنآ يادآوری از نوشته ترك ها كه غور و مردم آنرا نديده اند ، يك حساسيت نابخردانه در مقابل نام ترك و تركتباران است و همين است تعصب كور نژادی و زبانی .
    در جای دیگرنويسنده ميگويد كه از نام ايماقها (غوری ) ها تجارت سياسی نكنيد درحاليكه خود ايشان تاريخ را سرچپه مكنند وبخاطر يك لحظه خوش خدمتی از تاريخ يك بازيچه جور ميكنند و بخود جراات ميدهند با وارونه كردن ناشيانه تاريخ ايماق ها ، از نام خلق با شهامت ايماق سخن ميرانند و آنها را تاجيك اعلان ميكنند و از خود هم نمی پرسند كه اين حق را برايشان كی ميدهد !!!!!

    من كه خود را هرگز جراات نميدهم نويسنده خطاب بكنم ونميخواهم درمورد هويت تاريخی قوم با شهامت ايماق گپ بزنم زيراكه او ثابت است و ضرورت به بحث ندارد مگر من ميخواهم درباره غرض آلود بودن وناشيانه بودن اين نوشته توجه ديگران را جلب كنم .
    اما پيش از آن يك چيز را به نویسنده ميگويم كه شما هم ميدانيد كه شاخه های ترك بسيار زياد است و بسياری آنها زبان اصلی خود را از دست دادند و به زبانهای محيط زندگی خود سخن ميزنند و این شاخه ها كه زبان ايشان به مرور زمان تغيير كرده است زياد ميباشند كه نويسنده ميتواند به تاريخ نسب نامه ها مراجعه كند واما در خصوص ايماق ها واقعيت اينست كه ايشان به زبانهای فارسی ، پشتو و اوزبيكی حرف ميزنند و بقایای غوری هايیكه در هند امروز حيات بسر ميبرند ، به هندی صحبت ميكنند ، با حرف زدن به يك زبان ديگر ريشه اتنيكی يك قوم تغير نميكند . اگر يك عرب در توره بوره تولد شود وبزرگ شود ، او زبان همان توره بوره كه زبان پشتو است ياد ميگيرد مگر او از لحاظ ريشه اتنيكی يك عرب باقی ميماند.

    درين باره توجه بفرماييد به سرنوشت مردم نورستان كه به فارسی ، پشتو وپشه يی گپ ميزنند ولی هيچوقت ما حكم كرده نميتوانيم كه آنها تاجيك است ، پشتون است ويا پشه يی است .
    يك چيز ديگر هم ميگويم كه شما در استدلال های خود بالای “ناميدن “ اصرار كرده ايد مثلآ آنها خود را مينامند ويا فلانی كس آنها را ناميد ، من فكر ميكنم “ ناميدن” و “بودن” در معنی خودبسيار فرق دارد .
    مثلآ “ناميدن “ مسمی كردن بخاطر شناخت است اما “بودن “ جوهر يك پديده است .

    نويسنده ادعا ميكند كه نويسندگان ترك تبار برای ايماق ها هويت درست ميكند !!!
    به فكر من اين قسم ازخود بيگانگی توهين به خلق ايماق است .
    زمانی كسی به كسی ويا قومی هويت جور ميكند كه او بی هويت باشد ويا حداقل هويت او تحت سوال قرار بگيرد ، تاريخ پربار وغنی ايماق ها هويت آنها را قرن ها پيش ثابت كرده است وضرور نيست كه كسی برای ایشان هويت بسازد ، اگر فرضآ يكنفر ، دو نفر حتی ده نفر و صد نفر از يك قوم بنابر ملحوظات شخصی از هويت خود انكار ميكند ، به اين معنی نيست كه آن قوم به هويت سازی ضرورت داشته باشد .

    مگر مقالات تحقيقی كه از طرف جناب پروفيسور شهرانی ، داكتر همت فاريابی و ديگران نوشته شده و در آن از شاخه های مختلف خلق ترك بيان شده ، اين اولآ جنبه تحقيقی داشته است كه به اتكای مستندات تاريخی نوشته شده است و دوم اينكه افغانستان در سی سال اخير وارد مرحله جديد شده و اقوام تحت استبداد مانند اوزبيك ، ايماق ، تاجيك ، هزاره ، تركمن و سايرين ضرورت به خودشناسی بيشتر برای شكستن زنجير های اسارت دارند ومقطع خاص تاريخی ايجاب ميكند كه جعلكاری های تاريخی افشا و بيان شود وجلو ازخود بيگانگی ها گرفته شود .

    نويسنده مقاله از سود وزیانها حرف زدند و بسيار زياد نصيحت های پدرانه كردند ، من ميخواهم درينجا گفته خود نويسنده را برايشان يادآوری كنم ( اما چنین “نصيحت های پدرانه” وقتی می تواند باورمندانه، صادقانه و متقاعد کننده باشد که کسی که چنین انتقادها و گفته ها را بیان میکند، خودش نیز راستگو باشد و صادقانه عمل کند؛ از هویت سازی، دروغ پراگنی، چنگ اندازی به هویت و تاریخ دیگران ابا ورزد.) آنچه كه لازم است درين نصيحت پدرانه نويسنده بايد افزود شود وبرای جناب شان تقديم گردد اينست كه “ برای خوشخدمتی وپيشخدمتی برای ديگران تعصب كور را رهنمای عمل خود قرار ندهد “

    حال در مقاله نويسنده توجه كنيم ، ميدانيم كه از نوك قلم ايشان خون تعصب وعقده جنون آميز ترك ستيزی چنان می چكد كه تاهنوزنظيرش كم ديده شده است :برای روشنتر شدن اين گپ به يك مطلب مقاله ايشان توجه شود ، در نوشته ايشان در چند جای كلمات “ تقريبن ، كاملن ، مثلن ،بعضن و قبلن “ نوشته شده است كه هدف نويسنده شايد همان كلمات “ قبلآ ، تقريبآ ، مثلآ وبعضآ” بوده باشد ، من هيچگاهی همچون كلمات را به زبان فارسی نديدم و شما خوانندگان نيز نخواهد ديده باشيد ، پس سوال پيدا ميشود كه آيا اين نويسنده خدای ناخواسته همين قدر بيسواد است كه نوشتن “تقريبن و مثلن”و امثالهم را ياد ندارد !!! نه چنين نخواهد باشد بلكه تعصب كور ، ايشان را زجر ميدهد يعنی تعصب نه تنها برعليه ترك ها كه اسلاف ايشانرا هم دربر ميگيرد كه اگر ايشان واقعآ از قوم ايماق باشند بلكه درين نوشته يكنوع اعلان جنگ با كلمات و قواعد عربی هم كه در اكثر زبانهای ممالك اسلامی معمول است داده ميشود . تاهنوز هيچ پارسی گويی به شمول فرهنگ شناس های ايران “قبلآ ، مثلآ وبعضآ” را “قبلن ،مثلن وبعضن” نوشته نكرده ااست و در چنين تحريف دست نزده است .اينجاست كه ميگويند “ كاسه از آش گرمتر است “ . نه نويسنده محترم نياكان ترك ها به اين شكل با تحريف كلمات وجملات به رشد زبان فارسی خدمت نكرده اند !!!! تمام لسان های جهان به همديگر عاريت ميدهد وعاريت ميگيرد و خود را تكميل ميكند و این يكی از قانون تكامل زبانها محسوب ميشود مثلآ ميان زبانهای اوزبكی ، فارسی و پشتو غيرممكن است كه كلمات عاريتی را جدا بسازيم ويا جلو تداخل طبيعی واژه ها را بگيريم در آنصورت هرسه زبان ناقص ميشود و اگر ازين سه زبان قواعد وكلمات عربی را دور كنيم ، این به آن مشابه ميشود كه از يك موتر تير های او را كشيده باشيم . با چنين تعصب خون چكان “ نصيحت پدرانه “ كردن بديگران و سخن راندن از یک انسان متمدن، زیستن با صلح و آرامش، و مهر و محبت با همنوعان خویش.وغيره جز تحميق خود وتمسخر ديگران چيزی ديگری گفته نميشود .

    نويسنده به دروغ مينويسد كه قلم بدستان ترك تبار ، با استفاده از نوشته های ترك های تركيه به غوری ها هويت تركی ميدهند .
    درينباره بطور نمونه ميبينيم به يك نوشته بسيار مهم تحقيقاتی جناب پروفيسور عنايت الله شهرانی درمورد ايماق ها كه در كتاب ايشان (بنام تاريخچه نژاد ها در افغانستان) آمده است و ميبينيم كه دانشمند محترم درين نوشته خود كدام منابع ويا نوشته های تركی را در تحقيقات خود بكار برده اند تا ثابت شود كه نويسنده مقاله بدون درنظر گرفتن عفت قلم ، ديگران را به دروغ پراگنی متهم كرده و از خود گستاخی نشان داده است و با اینگونه تاخت وتاز جاهلانه به نوشته های شخصیت های علمی وبا توهين به اقوام ، نشايد كه كسی نام او را نويسنده بگويد كه اين توهين به نويسندگان ديگر است .
    منابع ، اسامی و نقل قول هاييكه در متن نوشته محترم پروفيسورشهرانی درمورد ايماقها به نظر ميرسد و ازينقرار است :ء
    ۱ - عبدالحی گرديزی موًرخ دوره غزنويان در كتاب “زين الاخبار”
    ۲ - عبدالحی حبيبی
    ۳ - زين الاخبار
    ۴ - داكتر لوئی دوپری
    ۵ - استاد برهان الدين نامق
    ۶ تواريخ خورشيد جهان
    ۷ - شير محمد ابراهيم زائی مصنف كتاب تواريخ خورشيد
    ۹ - مجله آريانا پروفيسور راعی برلاس
    ۱۰ - تاريخ افغانستان بعداز.....
    ۱۱ - افغانستان آف ده افغانز
    ۱۲ - داكتر فيض الله ايماق
    ۱۴ - جريده اولوس نشر كابل
    ۱۵ - دائرة المعارف مملكت اوزبيگستان
    ۱۶ - نظام اجتماعی مغول”

    حال ميبينيم كه از جمله شانزده نام و مآخذ ها تنهايك مآخذ “ دائرة المعارف مملكت اوزبيگستان “ مربوط يك مملكت تركی است ، درحاليكه نويسنده ، ناشيانه گفته است كه نويسنده های تركتبار درباره ايماق ها از نوشته های ترك های تركيه استفاده ميكنند ، كاملآ دروغ محض است .و ديگرگفته های او نيز از همين دروغ گفتن او قضاوت شود .
    به خاطر ديدن اين سند ميتوانيد به آرشيف سايت كاتب هزاره و وبلاك داكتر همت فاريابی مراجعه كنيد
    مسلم است كه اگر صد منبع ومآخذ از افغانستان ، ايران كه به زبانهای فارسی است در خدمت نويسندگان تركتبار قرار بگيرد ، ممكن است يك يا دو مآخذ آن مربوط كدام دولت تركی باشد و اين نميتواند ملاك قضاوت باشد .

    به نويسنده مقاله ناشيانه ، مسئله ديگر را هم يادآور ميشوم كه اشتباه نكنند ، اين تورك ها نيستند كه ايماق را به گفته ايشان مانند پياده شطرنج بخاطر مقصد خود استفاده كنند ، بلكه كسانيكه بنابر سيمپاتی و انتی پاتی ذهنيگرايانه و خوش خدمت گرايانه هويت قومی خود را زير سوال قرار ميدهند وغير مسئولانه از نام قوم مليونی ايماق ها صحبت ميكنند ، آنها هستند كه قوم را به يك پياده شطرنج تبديل ميكنند . در يك جامعه انسانی منسوب دانستن به هر قوم و مليت حق مسلم هر شخص است و او ميتواند تنها از نام حود بگويد كه به كدام قوم علاقمند است و خود را متعلق ميداند ولی از پيش خود در حق يك قوم بزرگ ويا كوچك برخلاف تاريخ آن قوم ، تاريخ ساختن و خود را نماينده واجب الحضور آن قوم جا زدن به فكر من خيانت به همان قوم است . قسميكه نويسنده نيز به نيك اشاره كرده است كه دامنه وسعت حضور ايماق ها تنها به غور محدود نميشود درحالیكه نويسنده نماينده مردم غور هم نيست كه هويت آنها را تعيين نمايد .

    توجه بفرماييد به يك تناقض گويی ديگرنويسنده كه ناشيانه بودن تمام گفته های ايشان را عملآ ثابت مينمايد كه ايشان نه به تورك بودن خود باور دارند ، نه فارس بودن خود ونه به ايماق بودن خود وكلمه غوری هم كه به بخشی از ايماق های پارسی زبان اطلاق ميشود ، تلاش دارند كه آنرا نسبت به تمايل ذهنی شان به يكطرف بچسپانند . توجه كنيد كه نويسنده بار ديگر ولی اينبار بسيار كودكانه وخارج از اصل منطق تناقض گويی ميكند و مينويسد : ( ..... اگر ترکها غوریها را ایماق نامیده اند، این به آن معنا نیست که غوریها ترک می باشند. همجنان اگر پشتونها غوری ها را فارسیوان می گویند، این بدان معنا نیست که آنان پشتون میباشند.)
    از سلسله منطقی اين استدلال با پيوند با جمله ماقبل ، چنين مطلب نتيجه گرفته ميشود كه “ اگر پشتونها غوری ها را فارسيوان ميگويند ، اين بدان معنا نيست كه آنان فارسيوان باشند “
    نويسنده محترم توجه بكنند كه اگر پشتونها غوری ها را فارسيوان بگويند يعنی كه آنها ميپذيرند كه غوری ها فارسيوان هستند وبا این گفته خود پشتونها نميتوانند كه هم ادعا بكنند كه غوری ها فارسيوان هست درعين حال ادعا بكند كه پشتون است .
    ديده ميشود كه ذهنی گری ، تناقض گويی و خلاف اصول منطق صحبت كردن نويسنده مقاله حد و اندازه ندارد . با توجه به اين تناقض گويی آشكارا ، لفاظی های نويسنده اهميت خود را ازدست ميدهد تا بالای هر كدام آن جداگانه تماس گرفته شود .
    متوجه بايد شد كه در همه استدلال های متناقض كوشش شده است “دو تربوز به يك دست گرفته شود”
    ازيكطرف تآييد و تآكيد شده است كه منهاج السراج برای ملک احسام الدین غوری كدام وقت تاجيك گفته بود به اين سبب ايماق ها تاجيك است ! ازطرف ديگر تلاش شده كه ثابت شود كه “ايماق” يك كلمه تركی است ولی خود ايماق ها ترك نيستند به اين معنی كه گويا نام قوم با اصليت قوم ارتباط ندارد . اين استدلال به مانند اينكه گفته شود ، اوزبيك يك كلمه تركی است ولی خود آنها ترك نيستند بخاطر اينكه اين نام برايشان ازطرف ترك ها داده شده است ، خود اوزبيك ها روس هستند زيراكه يك وقتی بريژنف برای رشيدوف روس خطاب كرده بود ، همچنان قرقز “قرغز” ، تركمن ، قزاق كه نامهای قوم شان تركی است ولی خود آنها ترك نيستند !!!ء
    نويسنده ميگويد :ء
    ( سیاسی بودن هویت ترکی برای غوریها که بعضی نویسندگان ادعا میکنند، وقتی واضح می شود که در قورلتای ترکان افغانستان که این قلم در کارش موفقیت زیاد آرزو می کند، هیچ فردی از روشنفکران ایماق از ولایتهای غور، بادغیس، فراه و هرات که هشتاد در صد از ایماقها در آن زندگی می کنند دعوت نشد. علت آن اینست که نه غوریها (ایماقها) به چنین نشستها هویت قومی خویش را می یابند و نه هم دیگران چنین توقعی را از آنها دارند.)
    قرولتای بزرگ فدراسيون فرهنگی توركان افغانستان كه با اشتراك بيش از يكصد وده نماينده از تمام كشورهای جهان داير گرديد كه “اين قلم” يكی از مشتركين فعال تدارك و تدوير آن بود ولی متآسفانه نسبت مشكلات غيرمنتظره نتوانستم كه همان روز تدوير قرولتای افتخار اشتراك آنرا كمايی كنم ، و با سپاس از آرزوی نيك “آن قلم” برای موفقيت کار قورلتای تورکان افغانستان، با اين همه تعصب و ترك ستيزی و از خود بيگانگی كه دارند و بازهم بدون آنكه “آن قلم” آرزوی نيك بكنند ويا بد، فدراسيون به مثابه يك حركت فرهنگی برای احيای هويت واقعی خود و فرهنگ غنی و پربار کهن قابل اقتخارش بكار خود ادامه ميدهد .

    اينكه چند فيصد ايماق در كدام ولايت حيات بسر ميبرد ، معلومات دقيق ندارم ، ازينكه جناب نويسنده درين وضعيت توفانی افغانستان عليرغم اينكه تاهنوزآماری از باشندگان کشور بصورت موثق وجود ندارد و آنها حتی فيصدی كمی خلق ايماق را در هر ولايت مشخص ساخته اند ، كار بسيار بزرگی را انجام دادند ، برايشان تبريك ميگويم !!!ء

    قسميكه از نامش پيداست “ فدراسيون فرهنگی توركان افغانستان “ يك حركت فرهنگی است و در راه احيای هويت و زبان اقوام استبداد زده ترك افغانستان تلاش ميكند و درين حركت فرهنگی كسانی گردهم جمع آمده اند كه در امر احيای زبان وهويت واقعی فرهنگی اقوام ترك افغانستان مصمم و متعهد هستند ، و ايماق های ترك زبان نه تنها در كار قرولتای سهم فعال گرفتند ، بلكه در طرح و همچنان در رهبری فدراسیون فرهنگی تركان افغانستان سهيم هستند وبدون مشوره آنها هيچ كاری صورت نميگيرد ، دكتور فيض الله ايماق ، الحاج محمد امين كوهی ، محترم اسدالله آسيابان ، ازجمله اعضای مهم فدراسيون را تشكيل ميدهند و صد های ديگر از قوم با شهامت ايماق در داخل وخارج كشور اعضای فعال فدراسيون ميباشند .
    به اين سبب نبايد جناب نويسنده خود را نماينده ايماق جا زده ، وغيرمسئولانه گپ بزند اين كار خوب نيست .
    من باور دارم كه خودستيزی نويسنده تنها مربوط به خود او ميباشد.
    به اميد اتحاد واتفاق تمام اقوام ساكن در افغانستان


    ششم سپتمبر ۲۰۰۸ ميلادی


    Geen opmerkingen:

  • بازگشت به صفحه اصلی
  •